مجموعه بگایی های من (۱)

1398/01/28

در دستشویی رو باز کردم ، یه نگاه به دور و بر کردم و رفتم داخل.
تو فکر مشق هایی که معلم عن کلفتمون برای عید داده بود بودم.
سر شیرفلکه رو باز کردم و حسابی شاشیدم ، داشتم با اب دودولم رو میشستم که یه دفعه حس عجیبی بهم دست داد ، به حرکتم ادامه دادم ، کم کم دستمو دور دولم حلقه کردم و عقب جلو میکردم .
باورم نمیشد ، من الان یه پسر بچه هشت ساله بودم که داشتم تو مستراح جلق میزدم.
بگذزیم…
کم کم حرفه ای تر شدم و بلوغمون زد بالا و مثلا مرد شدیم و فحش مادر میدادم و سیگار میکشیدم.
یه روز که تنها تو پذیرایی خونه مشغول بازی کردن با بیضتینم بودم سوراخ تنگ و خوشگل شمع دونی رو تاقچه نظرم و جلب کرد ، شوخی ندارم ، اونموقع رو سوراخ دیوار هم شق میکردم . رفتم شمع دونو ورداشتم و یه تف گنده توش انداختم سعی کردم کیرم رو بندازم توش … نرفت … باز فشار دارم … رفت!
اون چیزی که انتظار داشتم نبود… کیرم داشت میترکید
سعی کردم درش بیارم و در نمیومد … همون موقع صدای کلید خونه اومد… مامانم بود!!!
خایه هام چسبید زیر گلوم!!!
فک کن بیاد خونه و گل پسرشو در حالی که کیرش تو شمع دون گیر کرده ببینه… شلوارو کشیدم بالا و سریع رفتم تو اتاق…تا چند دیقه کیرم تو شمع دون بود و گیر کرده بود و تا کیرم نخوابید تو اتاق موندم.
این اولین بگایی من سر حشریت بود.
.
.
.
.
.
.
.
اگه حال کردیم بگین که ادامه بگایی هایی که از حشریت دادم رو بنویسم.
نوشته: آشنا با گا


👍 7
👎 6
11960 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

761890
2019-04-17 20:47:03 +0430 +0430

سوراخاي پريز برق و هم حتماً امتحان كن
باشد كه يه مملكت از شرت راحت شن


761892
2019-04-17 20:50:16 +0430 +0430

اسم داستان که شبیه زندگی منه…
بخونم ببینم چی چیه

1 ❤️

761897
2019-04-17 20:54:09 +0430 +0430

نه اشتباهت اينجا بود تو شمعدون ديدي گفتي جون چه نوكي داره سوراخ كونت ذوق ذوق ميكرد كردي تو ديدي اذيت ميشي صدا درب اومد بابات اومد به ٧ روش معبد شائولين كونت گذاشت مع درس عبرت بشه تا كير هست شمعدان چرا

4 ❤️

761903
2019-04-17 20:59:49 +0430 +0430

حیف هزینه ایی که تو عمرت برای تو شده

بابات حرف میزد دهنشو وا میکرد چون سوراخ بود حشری میشدی دهنشو بگایی?

بگاییی ندیدی بدبخت
بگایی همین نظرات داستانته که دوستان دیگه حوالت میکنن

4 ❤️

761918
2019-04-17 21:15:51 +0430 +0430

دادا شممع شمعدونیا تو کونت جا موند (clap)

2 ❤️

761959
2019-04-17 22:07:09 +0430 +0430

فاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااک!

5 ❤️

761962
2019-04-17 22:10:48 +0430 +0430

خوب با عشق کیرم تو داستانت
عزیزم شما دیگه ننویس
قااااااااااااااااااااارپ

2 ❤️

762008
2019-04-18 07:35:06 +0430 +0430

انتر

0 ❤️

762012
2019-04-18 08:10:51 +0430 +0430

اومای گاد!!!این چی چی بود نوشتی گندوشو در اوردی

0 ❤️

762214
2019-04-19 06:00:51 +0430 +0430

ای تف تو ذات اون شبی که بابا و مامانت تخم تورو کاشتن

1 ❤️

769381
2019-05-25 23:52:53 +0430 +0430

خوب بود
سعی کن کمی آب و تابشو بیشتر کنی
مثلا لحظه ای که صدای کلید کلید اومد رو میشد طولانی تر کنی…
فکرهایی که توی اون لحظه به ذهنت رسیده که چکار کنی…
اگر تو اون حالت دیدت چی میخاستی بگی و…
و اینکه چطوری دوان دوان با یک شمعدونی آویزون به کیر سمت اتاق گریختی…
درکل خوب بود مرسی?

0 ❤️