سلام من محمد هستم 16 سالمه ، اول یکم از خودم میگم قدم 170 ، وزن نمیدونم ولی چاق نیستم رنگ پوستم سفیده ولی یکم تو افتاب تیره شده ، قیافه هم خودم که میگم زشتم ولی بقیه میگن خوشگلی . 6 پک هم ندارم خیلی دوس دارما ولی حس و حال باشگاه رفتن ندارم .
خب این داستان بر میگرده … اممم امروز چندومه؟
به هر حال مال دو هفته اخر امتحانای نوبت دومه خودتون حساب کنید من رشته ریاضیم سال دوم مدرسم هم معمولیه
تو مدرسه زنگ تفریح میرفتم پیش بچه های سومی اونا که شاخ و با کلاس بودن گروهشون 6 نفری میشد بعد یه چند وقت باهاشون صمیمی شدم ( اصلا تو فکر کردن نبودن همشون دوز دختر داشتن )
خب
صبح امتحان دادمو برگشتم خونه ، رفتم تله با بچه ها حرف بزنم یکی از همون بچه هایی که گفتم بهم پیام داده بود اسمش مهدی بود 17 سالشه
نوشته: Me
ببین محمد
کلا خوب می نویسی
اسم خوبی هم انتخاب کردی
به نظرم هیچم لوس حرف نمی زنی
خوندم و لذت بردم
لطفا ادامه شو برامون بگو … هرچند امیدوارم ختم به سکس بشه
مرسی
4 خط نوشته بعد میگه کلی طول کشید تا تایپ کردم
خو فراخ بستر یکم سنجد بمال بیشتر بنویس دیگه
الان بمونیم تو کف؟؟؟؟؟؟؟ :( ********
خب ببین داستانن فوقالعادست اونم از 2 جهت.
1 واقعا فوقالعاده هست😂
2 اینکه خیلی شبیه یکی از خاطره های رابطه ناتموم و نیمهناقص منه که حسرت زندگیم شد.لطفاً ادامشو بزار. اگه هم بخاطر بد بودن اکثریت نظرات نمیخوای بزاریش، لااقل تروخدا برا من بزارش یه جوری.
و اینکه خودت هم عالی هستی
هرکی یه جوریه چرا باید به قول دخترونه بودنت برای کسی عجیب باشه؟
بنظرم یه سری مسائل هست که آدم های اسیدی بجا اینکه سرشون تو کون خودشون باشه، میان و دخالت میکنن در حالی که بهشون ربطی نداره. غمت نباشه و اهمیت نده، بقیشو حتما به زودی بزار.
واقعا منتظرم.
عزیز کامنت میزارم دلت نشکنه عمویی
اینجا به قول تو تله نیس ک میگی دوز دختر
برو لالا عمو فدات