من ، او ، هوس و دریا ...

1397/02/29

عاشق شدن چقدر سخته؟ عاشق موندن چطور؟ من که نفهمیدم اسمش عشقه یا هوس ؟ تو فهمیدی؟

سرم تو کار خودم بود. فکرشم نمیکردم یروزی درگیر این مسخره بازیا بشم . قیافه ی درست و درمونی نداشتم و پولدارم نبودم . یه دوربین عکاسی داشتمو یه لپ تاپ که باهاش کارامو میرسیدم . کم میرفتم تو خونه و بیشتر وقتمو کنار تالاب و رودخونه و دریا بودم . همیشه لباسای گشاد میپوشیدمو موهامم شونه نمیکردم . دوست داشتم هرکس منو میبینه دلش نخواد بیاد سمتم . حوصله ی هیچ چیزو هیچکسم نداشتم . ولی یروزی سرم خیلی بد گیج رفت از اون گیج رفتنایی که تهه دلتم خالی میشه و زانوهات یخورده خالی میکنن و فک میکنی نمیتونی رو پات وایسی . مگه میشه؟ مگه میشه یه دختر اینقد ساده و زیبا؟ موهاش تو آفتاب خرمایی رنگ نشون میداد . لاغر مردنی بود به قول مامانم از اینا که اگه یوقت محکم ب جایی بخورن قاراچ قوروچ صدا میدن . اومده بود با دوستاش دم مرداب عکاسی . فک کنم حداقل 100 تا رنگ تو لباساش بود . ولی صورتش هیچ رنگی نداشت سفیده سفید … یه رژ کم رنگ و موهای ساده . رفتم عقب پشت درختا جایی که کسی منو نبینه . دوربینو گرفتم سمتشون رو روش زوم کردم . تا میتونستم ازش عکس گرفتم . تپش قلب گرفته بودم نمیدونم چرا ولی اصلا خودم نبودم . بعد که حسابی عکسارو گرفتم اومدم جلوتر . خودمو بهشون نزدیک کردم و شروع کردم به عکاسی .ولی عکس نمیگرفتم که … از تو ویزور فقط عکسای اونو میدیدم . هرکاری کردم توجهشون بهم جلب شه نشد که نشد … سرشون گرم کار خودشون بود . ولی من نمیتونستم بیخیال شم . آدم خجالتی نبودم بخاطر همین رفتم جلو
من: سلام . خسته نباشید
اونا : مرسی شماهم همینطور
من: اینجا زیاد میاید برای عکاسی؟
دوربین به دست : نه ما تاحالا اینجا نیومدیم یکی از دوستامون پیشنهاد داد ولی خیلی باحاله از این به بعد بیشتر میایم شما چطور؟
من : من اینجا بزرگ شدم . از وقتی دوربین نداشتم تا الان که دیگه عکاسی میکنم
اون : جدی ؟ اینجا سوژه های بکرش کجاست؟
من: ( به دوربین به دست نگاه میکردم و جرات نداشتم برگردم سمت اون . اونا فهمیدن من گیج شدم و اون دستشو تکون داد جلوی صورتمو گفت چی شدی؟) هیچی داشتم فکر میکردم کجا رو بهتون معرفی کنم . بنظرم برید پشت این منحنی که اون گوشه میبینید یکم گلی میشید ولی پشتش یه حالت جزیره مانند کوچولو داره که یه تک درخت روشه و بعضی وقتا که بارون کمه اون جزیره قشنگ خودشو نشون میده
اون: وای چه باحال بچه ها پایه اید بریم؟
دوربین به دست : آره وقت که داریم بریم دیگه
من: نه نه! امروز نه دیشب اینجا بارون اومده اونجا خیلی گله و ممکنه پاتون توی گل گیر کنه . بذارید یکی دو روز دیگه ( گلوم خشک شده بودو نمیتونستم حرف بزنم . ترجیح دادم یجوری فرار کنم از این وضعیت . ) بچه ها من دیگه باید برم کار دارم . امیدوارم بازم این اطراف ببینمتون
اونا: خیلی ممنون . لطف کردی . به سلامت

سریع راه افتادم سمت جاده که حرکت کنم ب سمت پایین ولی دلم نمیومد . بازم یخورده ازشون فاصله گرفتمو با دوربینم شروع کردم به دید زدنشون . اونجارو که خلوت دیدن بعد چند دقیقه اون مانتوشو دراورد تا چند تا عکس بگیرن ازش . وقتی بدنشو دیدم دلم هری ریخت . بلور … الماس … جواهر نمیدونم چی بگم . احساس کردم بدنم داره عکس العمل نشون میده و شلوارم داره یه تکونایی میخوره . یه لحظه از خودم بدم اومد . من عاشقش شدم یا نسبت بهش شهوت دارم؟ البته هیچوقت نتونسته بودم فرق این دوتارو تشخیص بدم . دیگه نگاه نکردمش تا شاید از این حس خلاص بشم. ولی نمیشد . اونا رفتنو منم همینطور . کار من شده بود شب و روز رفتن به مرداب و منتظر اونا موندن . ولی مگه میومدن؟ انگار فهمیده بودن جزیره هه دروغیه و منم یه آدم هیز عوضی و تصمیم گرفته بودن دیگه نیان … ولی سرنوشت من قرار نبود اینقدر ساده رقم بخوره . دنیا خیلی باهام کار داشت … اون دختره ی لاغر مردنی فرستاده شده بود تا منو از این زندگیه یه دست و بی دغدغه بکشه بیرونو بندازه تو یه دریای پر از موج و حادثه …

بچرخ تا بچرخیم …

نوشته: پسرک عکاس


👍 11
👎 0
1221 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

688481
2018-05-19 20:46:41 +0430 +0430

خوب نوشتی پسرجون با کلمات خوب بازی کردی ولی سکسی نبود

0 ❤️

688503
2018-05-19 21:48:16 +0430 +0430

لایک چهارم
دفعه بعد بنویس پسرک نقاش
هر بار با ی تخلص بیا
ایندفعه عکاس اما بدون عکس

0 ❤️

688551
2018-05-20 06:56:55 +0430 +0430

عزیزم ، عکساشو که داری، یه جق تمیز بزن اینا کلا از سرت میپره
بقیشم ننویس…نمیشه هرکی رو تو هرجایی دید و برجستگیش عیان شد بیاد اینجا شاعرانه بگه عشق بود یا هوس
هر وقت کردیش منتظر داستانتیم
لایک واسه نگارش خوب

1 ❤️

688648
2018-05-20 16:52:59 +0430 +0430

واقعا بنظر شما آدم چطور میتونه متوجه شه احساسش به یه نفر عشقه یا شهوت؟؟؟؟؟ خیلی سخته فهمیدنش مخصوصا واس پسر

0 ❤️

688660
2018-05-20 17:49:06 +0430 +0430

فقط نگارشت خوب بود

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها