من و زن دایی ۵۰ ساله

1396/11/06

با سلام. اسم من امیر. قد ۱۸۰ وزنم ۷۵ کیلو یه زن دایی دارم ۵۰ ساله. بارها سوار موتور میبردمش خرید. رونهای گنده و سفت. کون گنده و کمر باریک. آرزوم بود بکنمش. دایی بنده رفته بود بعد بازنشستگی شمال خونه بسازه. واسه همین خیلی کم میومد. یه روز زن دایی تماس گرفت بیا خونه اگر وقت داری کمکم. منم رفتم. بچه هاش ازدواج کردن رفتن. خلاصه رسیدم در زدم رفتم بالا باهام دست داد. دیدم یه شلوار تنگ با تیشرت استین کوتاه تنشه. خلاصه منم پشت سرش رفتم داخل. وقتی این کون قلوه ایش مالیده میشد به هم هم من دیوونه میشدم. نزدیکای عید بود گفت یه کمک بده کابینتا رو تخلیه کنیم تمیز کنم از نو بچینم. خلاصه من واسش تخلیه کردم رفت بالای چهار پایه که دستمال بکشه. حین بالا رفتن دولا شد خط کسش افتاد بیرون. من که مست مست بودم. فقط به کونش نگاه میکردم. اون بالا چطور تکون میخورد. بعد کار کلی عرق کرده بود. گفت میره دوش بگیره. رفت حمام منم حسابی راست کرده بودم رفتم تو اتاقش و با شورتش جلق زدم و کمی از ابمو رو هم مالیدم تو شورتش. زد به سرم که از سوراخ قفل نگاش کنم. رفتم با ترس و لرز نگاه کردم دیدم زیر دوشه و داره میشوره خودشو. دیدم عجب بدنی. اگر به خاطر ابرو نبود میپریدم تو سیر میکردمش. نگو سایه من توی قفل افتاده بوده فهمیده بوده که دارم نگاش میکنم. اخه حمامشون روبه افتابه. و من دیدم روبه در نگا میکنه دست میکشه گاهی لای پاش و بعدشم چرخید پشت به در و دولا شده مثلا شرت میشوره که دیدم عجب کس کوچیکی داره و سفید و کون ملس. خلاصه منم باز راست کرده بودم. دیدم شیرو بست من اروم رفتم اشپزخونه کتری گذاشتم چای دم کنم. و نشستم همونجا رو صندلی. دیدم صدای در شد. و اومد بیرون حوله تنی پوشیده بود رفت اتاق. منو صدا کرد گفت ببخشید دیر اومدم. گفتم خواهش میکنم زن دایی. به من گفت میخوای دوش بگیری. گفتم نه خونه میگیرم. گفت نه بیا حوله میدم برو دوش بگیر. منم سریع قبول کردم گفتم میرم حسابی جلق میزنم. رفتم داخل حمام لباسامو در اوردم. رفتم زیر دوش دیدم سوراخ قفل قشنگ نور میاد تو. گفتم واای فهمیده. دیدم شورتشم شسته اویزونه منم حسابی راست کرده بودم دیدم سوراخ در تاریک شد و دوباره روشن شد. و ۱ دقیقه بعد تاریک شد فهمیدم داره نگام میکنه منم کیرمو راست شده بود حسابی میمالوندمش. خلاصه کل داشتم حال میکردم. یکباره ارضا شدم و سریع خودمو شستم و اب رو که بستم دیدم نور اومد. درو باز کردم حوله رو برداشتم خودمو خشک کردم. لباسامو پوشیدم. رفتم دیدم زن دایی میگه من یه کم بخوابم. تو هم بخواب. گفتم شما راحت باش. رفت خوابید به من گفت بیا اینجا بخاری داره دراز بکش سرما نخوری منم از خدا خواسته رفتم کنار بخاری اونم با۵۰ سانت فاصله خوابیده بود. دیدم صدای خرو پفش میاد. از الکی خواب بود. منم تو دلم اشوب. اروم از پشت خودمو رسوندم بهش کیرمو دراوردم با ترس سرشو اروم میمالیدم به باسنش. خیلی اروم دیدم اروم اروم اونم داره خودشو میده عقب. فهمید واقعا میخاره. کامل سینمو چسبوندم به کمرش ولی بازم جرات نداشتم دست بزنم. دیدم کامل خودشو چسبوند تو بغلم. من پتو رو کشیدم بالا که اگر چرخید کیرمو نبینه. کیرمو شل کردم کامل پشت کمرش. یه ذره لباسش بالا بود چسبیده بود بهش. دیدم هیچی نمیگه اروم دست انداختم کش شلوارشو اروم اروم کشیدم پایین دیدم انگار خودشو میگیره بالا راحت بره پایین. خلاصه کشیدم پایین تا پشت زانوهاش با شورتش. منم پتو رو کامل کشیدم تا روی زندایی و دوتایی اون زیر بودیم. خودمو کشیدم پایینتر و کیرمو خیس کردم سرشو مالیدم ورودی کسش دیدم حسابی خیسه. اروم اروم هل میدادم اونم فشار میاورد سمت من. دست راستمو بردم رو شکمش بالای کسش رو میمالوندم. انگار نه انگار که کیر دیده. به سختی سرش رفت تو. که همینطور که رو شون بود رفتم روش تا تهش کردم و خود به خود خوابید روشکم. دیدم یکدفعه گفت امیر جون اروم بکن تا تهشم نزن دردم میگیره. من از پشت شونش بوس کردم. و میبردم تو و با مکث اروم میاوردم بیرون. دیدم داره میلرزه فهمیدم داره ارضا میشه. منم داشتم ارضا میشدم اروم در گوشش گفتم دستمال کجاس گفت بریز داخل. منم با تمام فشار هل دادم ته کسش و ابمو خالی کردم. و اروم اروم کیرم خودش اومد بیرون. از اون روز بارها رفتیم با هم سکس کردیم. و جدیدا کسشم میخورم. میگه خیلی دوستم داره و همیشه میخواد باهام بمونه. منم چون خوشم میاد ازش خیلی بهش علاقه پیدا کردم و هفته ای یکبار میکنمش. سری اخر هم با کلی اصرار از کون کردمش و خیلی حال داد بهش الان از کون میکنمش دیگه ایراد نمیگیره. وقتی میکنمش به کونش نگا میکنم دو برار کمر من و باعث میشه بیشتر حشری بشم وانقدر سفت بزنم تهش که جیغ بزنه از درد.

نوشته: امیر


👍 7
👎 14
55054 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

671058
2018-01-26 20:41:07 +0330 +0330

کلا از این سکسايي که مونث با وجود راضی بودن خودشو خودشو به نفهمى ميزنه و ميذاره کارتو بکنی خوشم میاد ّ… کاری به راست و دروغش ندارم

1 ❤️

671066
2018-01-26 21:10:39 +0330 +0330
NA

توهماتی بیش نبود.

0 ❤️

671080
2018-01-26 22:04:18 +0330 +0330

دقت کردین جدیدأ بین جقیا و کونیا رقابت سختی بوجود اومده البته جقیا پرچمو بالا نگه داشتن

1 ❤️

671109
2018-01-27 01:21:05 +0330 +0330

باز مزخرفات جق جقی…

0 ❤️

671143
2018-01-27 10:00:27 +0330 +0330

کس شعر ب تمام معنا و دری وری یک ملجوق راست کرده

0 ❤️

671163
2018-01-27 13:31:23 +0330 +0330
NA

خخخ یعنی توهمات سکس تا کجا ها پیش رفته ؛ به همین آسونی به همین خوشمزگی ؟ ماهم که پشت گوشمون مخملیه

0 ❤️

671172
2018-01-27 16:16:00 +0330 +0330

جدا از درونمایه داستانت ، متن ضعیفی داشتی.
تنها خوبیش نداشتن غلط املایی بود و نکته مثبت دیگه‌ای نداشت

0 ❤️

671243
2018-01-28 07:29:20 +0330 +0330

خدا از این زندایی ها نصیب ما کنه

0 ❤️

671263
2018-01-28 11:41:35 +0330 +0330
NA

خاک تو سرت آخه زن پیر چروک هم گاییدن داره (dash)

0 ❤️

671286
2018-01-28 17:24:18 +0330 +0330

عجب داستانی بود ارضا شدم

0 ❤️

691929
2018-06-04 04:33:41 +0430 +0430
NA

سایه تو توی قفل افتاده بود داخل حمام…مگه دروازه بوده

0 ❤️