وسط شب بیدارش کردم برای راند دوم

1401/10/22

یه مدتی بود باهم دوست شده بودیم. همکار بودیم. قبلش با صمیمی ترین دوستش بودم، اما زیاد دوام پیدا نکرد. توی سکس واقعاً عالی بود. پایه همه چیز بود (البته فرصت نشد چیزایی عین تریسام رو تجربه کنیم، از پشت هم سعی کردیم دو سه بار ولی نشد)…
بگذریم. مختصر بگم، من 36 سالمه و اون 30…
خیلی کارای شاید عجیب و غریب کرده بودیم. مثلاً یه بار که مهمون داشتیم، توی اتاق بود، منم رفتم توی اتاق و همونجا شروع کردم. سرپا. ولی وسطش نصفه کاره ول کردم و رفتم. گفتم این واسه اینکه تا شب حشری بمونی. یا وقتی سفر می رفتیم یا دوستامون شب خونه میموندن، محکم و پر سر و صدا سکس میکردیم و برام مهم نبود که همه بفهمن. هروقت هم میگفت هیس، میگفتم الان فکر میکنی اونا تصوری جز این دارن که دارم میکنمت؟
همه اینا مقدمه بود، واسه تعریف داستان شبی که مهمون خونه یکی از دوستام بودیم. بهش گفتم حیف که تعداد زیاده، نمیشه کاری کرد. گفت هرگز نگو هرگز… مطمئن شدم که از شبایی هست که بشدت حشریه، و میخواد روی منو کم کنه. توی مهمونی حسابی بازی کردیم، رقصیدیم، و مشروب نسبتاً زیادی هم خوردیم. من کم میخوردم چون دوست داشتم موقع سکس کامل هوشیار باشم. شب شد؛ خونه یه اتاق خواب بیشتر نداشت که خب میزبان و دوس دخترش رفتن توی اون اتاق. 5 نفر که مهمون بودیم، دوتا زوج بودیم و یه دختر مجرد، و همه باید توی پذیرایی میخوابیدیم. زوج دیگه روی کاناپه خوابیدن، و هنوز 5 دقیقه نشده بود مشخص بود که بیهوش شدن. من یه طرف خوابیدم، دوس دخترم کنارم، و دختره که مجرد بود هم کنار دوس دخترم، روی زمین.
اینکه هم رو بغل کنیم و لب و بمال بمال که خب طبیعی بود. توی جمع هم که نشستیم معمولاً این چیزا رو داریم. با همیمنا شروع کردیم. پتو رو کشیده بودیم رو سرمون و آروم حرف میزدیم.
بهش گفتم یاد که نرفته؟ پرسید چیو؟ گفتم اینکه کی هستی (آخه موقع سکس همیشه باید یادآوری میکرد که جنده مه)
گفت چیزی یادم نمیاد
دستمو بردم لای پاش، گفتم همیشه انقدر خیسی؟
گفت نکن این بچه بیداره
گفتم ینی فکر میکنی نمیدونه؟
خواست مقاومت کنه، گفتم خودت درش بیار
گفت بذار بخوابه، گفتم ببین من امشب میکنمت. خودت در بیاری کس میدی، من لختت کنم کونت میذارم
دوس داشت باهاش اینجوری حرف بزنم
شلوارک و شورتش رو باهم کشید پایین
چرخید پشت بهم
کونشو داد سمتم
گذاشتم لای روناش، سنگ شده بود کیرم
میمالیدم لای کسش اما فرو نمیکردم. گفتم تا نگی نمیکنم
گفت چی؟
دیگه جوابشو ندادم، ادامه دادم کارمو…
گفت بگا، جندتو بگا، دارم دیوونه میشم
گفتم این شد…
آروم آروم فرو کردم تو…
اول آروم میکردم و بی صدا، اما انگار حشر دیگه اختیارمو گرفته بود. واقعا برام انگار مهم نبود 3 نفر دیگه هم توی اتاقن
تند تند تلمبه میزدم. هم صدای برخورد بدنامون زیاد شده بود، هم صدای نفسای اون. حالتمون جوری بود که اگر بیدار میشدن قطعا میفهمیدن. پتو از روش رفت کنار، خواست درستش کنه نذاشتم. گفتم میخوام ببینن.تاپش رو داده بودم بالا و سینه هاش رو هم میمالیدم. وقتی پتو رفت کنار خواست تاپش رو مرتب کنه، لج کردم. گفتم درش بیار. به روی خودش نیاورد. قبلش پچ پچ میکردم، اما با صدای عادی گفتم، در بیار. در آورد که بیشتر تابلو بازی در نیارم. حالا بالاتنه ش لخت بود و پایین هم تا نزدیک زانو لخت شده بود. در گوشش گفتم بریزم تو؟ گفت نه خطرناکه… گفتم میخوام بیام، گفت نه زوده، نزدیکم…
نگهش داشتم، کامل حس میکردم فشار دستام رو سینه هاش رد میندازه. 2-3 دیقه دیگه زدم، که بالش رو کشید زیر صورتش، سرشو فرو کرده بود توی بالش، ناله میکرد و بالش رو گاز میگرفت. لرزش پاهاشو حس کردم و فهمیدم کارش تموم شده. یه کم دیگه تلمبه زدم، پر سر و صدا و بی پروا، انگار اونم دیگه عین خیالش نبود، پتو کامل کنار رفته بود، بدنش لختش وسط پذیرایی بود و داشتم میگاییدمش. وقتی فهمید وقتشه، کیرمو در آورد، رفت پایین، پتو رو کشید روی خودشو رفت بین پاهام. 1 دقیقه ای ساک زد تا آبم اومد. تا قطره آخرشو خورد. البته قبلاً هم خورده بود، از خوبیاش این بود که خیلی راحت آبمو میخورد و دوست داشت، واسه همین خیلی جاها راحت میتونستیم سکس کنیم.
اومد روم. کلی لب گرفتیم. خواست لباساشو بپوشه. نذاشتم. گفتم باز کار دارم باهات. لخت میخوابی تا صبح…
چسبید بهم و 2-3 ساعتی خوابیدیم… تا حوالی ساعت 4 صبح دوباره بیدارش کردم…

نوشته: ا م


👍 22
👎 4
48001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

910366
2023-01-12 13:51:41 +0330 +0330

عالی

1 ❤️

910392
2023-01-12 19:28:28 +0330 +0330

خدا لعنتت کنه
یکی از خاطراتمو زنده کردی

1 ❤️

910401
2023-01-12 21:27:24 +0330 +0330

به نظرم به همون جلق زدن ادامه بدی موفق تری تا کوس ندیده و کردنش

1 ❤️

910476
2023-01-13 09:29:29 +0330 +0330

دوستان رنج نامه‌ی منو بخونید و برای راحت و در آرامش مُردن بهم راهنمایی بدین(به خصوص اونایی که داروسازی یا رشته های شیمی و علوم تجربی دانشگاه رفتن، حالم از دانشگاه بهم میخوره، جلوتر بریم میگم چرا اینقدر از دانشگاه و استادهاش متنفرم)

نامزدم رفت با استاد دانشگاهش دوست شد
با همدیگه سکس میکنن
نامزدم خیلی زیبا بود، چشم های گربه ایی شهلا و خمار، رون پاش پر بود باشگاه میرفت …کُسِش خوشبو صورتی با لبه های قشنگ مثل گُل ارکیده‌ی صورتی بود… عاشق این بود که براش کُس لیسی کنم… منم عاشق خوردن کسش بودم…نرم گرم، پر آب…با پورن استارها مو نمیزد… مثل فرشته ها ، مثل مانکن های آمریکای لاتین… اندامش سینه، کمر باسن رون ، مچ پا و کشیدگی گردن با AJ Applegate مو نمیزنه و چهره و صورتش درست شبیه .Bridgette B
من فوق دیپلم هستم، اما استادش دکترای حقوق داره تازه استادش از منم چند سال بزرگ تره.

زن خوشگل دردوسره، بالاخره از چنگ آدم بیرون میارن
به خصوص که اگر مرد در چهره و ظاهره هم قد زن خوشگلش نباشه

استادش خوب درس خونده خوب صحبت میکنه مثل من کارگر نیست
اشتباه کردم موافقت کردم نامزدم بره دانشگاه، موقعی که دیپلم داشت عاشق من بود. الان داره فوق لیسانس میگیره… میخواد جامعه شناسی بخونه و همکار استادش بشه، البته استادش زن داره…استادش نامزد منو فقط برای سکس میخواد… نامزد منم میدونه اون زن و بچه داره، اما عاشقش شده و همینکه توی دفتر کاری یا یه جای دنج با استاد حرف بزنه، استاد بغلش کنه دستشو به نرمی بگیره، عاشق صحبت کردن های استادش هست، دیدم همینجوری محو چهره استادش میشه که حالا بدتر از من قیافه هم نداره، اما در عوض استاد دانشگاه هست، زن من کلن عقده ی مدرک داشت و من اینو خیلی دیر متوجه شدم!
از این غصه بالاخره یکی از همین روزا قرص میخورم و خودمو میکشم
قرص برنج میگن خیلی زجر آور هست
دوست دارم قرصی باشه که به خواب برم و در خواب بدون درد در آرامش بمیرم
نامزدم همه ی زندگیم بود براش مینوشتم قربون صدقش میرفتم، همینکه رفت دانشگاه یکی دو تا از کارمندای دانشگاه و استادها بهش گفتن چقدر زیبا و تحسین بر انگیز هست، از همون روزا منو کنار گذاشت.
دیگه من هرچی قربون صدقش میرفتم بیفایده بود
یک کلمه که استادش میگفت به به خانم زیبا رو معادل با هزاران هزار واژه‌ی عاشقانه من بود…روزای آخر که با هم بودیم وقتی پیش من بود کسل بود حوصله نداشت، اما وقتی که استادش زنگ میزد یا روزی بود که میخواست بره دانشگاه و اون استاد عوضیش کلاس داشت، میخواست بال در بیاره، خوشگل میخندید و خوشحال بود… من سالها به پاش نشسته بودم اما در کمتر از یک ماه عاشق استادش شد… رسما دنبال استادش راه افتاد و مخ استادشو زد… اراده کنه هر مردی رو میتونه به زانو در بیاره بسکه خوشگل سکسی هست و با عشوه و ناز میتونه صحبت کنه.

خیلی در سکس لوند و شهوتی بود
وقتی فکر میکنم الان پاهاشو دور کمر اون استاد پفیوزش حلقه کرده ، یا داره کیر استادشو تا خایه با ولع ساک میزنه، دیوونه میشم

تو رو خدا یکی راهنمایی بده من خودمو بکشم
نمیخوام زنده باشم
از رنج نداشتنش دارم نابود میشم زجر میکشم
من هنوز عاشقشم
اونو میپرستم 😭

0 ❤️

910489
2023-01-13 10:48:00 +0330 +0330

داستان اگه نگم ۱۰۰، ۹۹درصد راست و با جزئیات لازم بود.
یه عده هم که تو عمرشون جز جق زدن کاری نکردن، سیستمشون اینه که شب تا صبح پای داستانای شهوانی جق میزنن بعد میان زیر تک تک داستانا کس‌شعر میگن.
فکر کنم بیشتر کسایی که اهل سکس ریسکی باشن و کلا توی سکس از تنوع و هیجان خوششون بیاد، باید مشابه چنین تحربه‌ای رو داشته باشن

0 ❤️

910524
2023-01-13 15:46:07 +0330 +0330
  • لااقل میتونی ۴تا جمله بدون غلط املایی بنویسی …
  • نشون میده اون معلمهای خارکسدت لااقل چیزی یادت دادن …
  • در خصوص داستان، کسشعر عقب افتاده ای بود …
0 ❤️