گارسون و زن بیوه

1397/10/10

سلام اسمم وحیده و داستانی که میگم کاملا واقعیه و دلیلی برا دروغ گفتن ندارم تابستون بود که خدمت سربازیم تموم شد برگشتم خونه چند ماه بیکار بودم بابام شروع کرده بود به طعنه زدن که بیکاری و کاری نمیکنی برا خودت منم که بچه کردستانم و تو مناطق ما کار خوب نیست و اگر باشه حقوقش خیلی پایینه برا همین تصمیم گرفتم برم تهران از طریق کاریابی رفتم تو یه رستورانی ایرانی کار کردم بعد شیش ماه گارسون شدم ولی با صاحب کار به مشکل خوردم و رفتم یه رستوران تو فرحزاد

ماه رمضان تازه تموم شده بود یه شب یه زنه تقریبا 37تا40سال با یه دختر 14،15ساله اومدن رو یکی از تختام نشستن زنه هر چی که سفارش میداد اما قیمتش رو میگرفت و هی زود زود میپرسید تا حالا حساب ما چقد شده ازین حرفا که منم یکم اخلاقم بده زود سر مشتری قاطی میکردم ولی با اون نه اصلا خیلی زبون باز بود و برخوردش انقد خوب بود که من ناراحت نمیشدم ما کلا سر کار زیاد به این مسئله ها توجه نمیکنم که اخر سر خود زنه شروع کرد به حرف زدن که اره چند ساله که بیوه هستو شوهرش مرده همین دخترو داره اوضاع مالیش خوب نیست که منم دو هزاریم افتاد ولی دیر جنبیده بودم به یه مرد زنگ زده بود که اومد دنبالشون یارو بی ریخته ایی بود جالبیش اونجا بود که اومد گفت یادم رفته کیف پولمو بیارم خود زنه حساب کرد اعصابشم حسابی به هم ریخته بود چند بار تعارف زدم که زیاد تحویل نگرفت منم بیخیال شدمو حساب کردم رفتن گذشت تا پاییز نزدیک سه چهار ماه عصر بود تقریبا هوا تاریک شده بود که دوتا خانوم داشتن سمت تختای من میومدن و معمولا تو این ساعات رستوران خلوته تا موقع شام نگاهش که کردم خیلی قیافش اشنا بود اومد نزدیک با همون زبون که مارو از تو سوراخ بیرون میکشید سلام کرد یادم افتاد یه دفعه ای که این کیه مخم تیر کشید که چقد حسرتشو خورده بودم نشوندمشون تو تخت که کاملا گوشه بود تا کسی نبینه اونجا چیکار میخوام بکنم براشون اینبار چهار نفر بودن خودش و دخترش همراه یه زن مسن تر با پسرش که صندروم داشت سفارش که گرفتم باز منو من میکرد که قیمتاتون باز گرون شده دخترش گفت من جوجه میخوام گفت جوجه چنده گفتم سیخی 30تومن گفت نمیخوام خیلی گرونه گفتم به حساب من شروع کرد به تشکر کردنو غذاشون که اومد ما پک میوه داشتیم که همراه قلیون مجانی بود فکر کنم اونایی که فرحزاد میرن حالا فهمیده باشن کدوم رستورانه براشون دوتا مجانی اوردم باز چایی براشون مجانی اوردم گفتم اگه قلیون هم میخواید اونم مجانی بیارم که گفتن نه اهل قلیون نیستن اخرش گفت حساب مارو میاری رفتم حساب رو اوردم که شده بود هفتاد تومن گفتم 30تومن که به حساب من بود میمونه 40تومن گفت نمیشه خودت زحمت همشو بکشی من برات جبران میکنم منم نمیتونستم درخواستشو رد کنم گفتم باشه حساب کردم برگشتم گفت شماتو بده شماره خودشم بهم داد یه هفته خبری ازش نبود منم روم نمیشد بهش زنگ بزنم بعد یه هفته به هر بدبختی که بود زنگ زدم گفتم نمیایی این ورا گفت بیام مشکلی نیست گفتم نه گفت اخه پول ندارم به حساب تو بیام منم میترسیدم چیزی بهم نرسه ولی مجبور بودم اخه خدایی خوشکل بود تقریبا یکو شصد قد داشت یکم توپل صورت گرد خیلی خوشکل من منتظرش شدم تا بیاد دیدم خبری ازش نیست گفتم پشیمون شده بیخیالش

ساعت ده بود چون وسط هفته بود رستوران زود خلوت میشد دیدم اومد کلی احوال پرسی کردم این بار فقط خودش تنها اومده بود شام سفارش داد باز براش میوه و چایی اوردم چون سرم خلوت بود همش داشتم باهاش حرف میزدم ساعت یازده و نیم شد که رستوران کم کم میبست میخواست بره هر کاری میکردم روم نمیشد بهش چیزی بگم تا اخرش خودش گفت فردا میتونی مرخصی بگیری گفتم اره برا چی گفت نهار بیا خونمون تا جبران کنم برات نهار برات بپزم دهنم خشک شده بود نمیدونستم چی بگم بلخره هر جوری شد گفتم باشه گفت ادرسو برات میفرستم رفت منم رفتم پیش مدیرمون مرخصی گرفتم برا فردا داشتم شام میخوردم اس داد خونشون امام حسین بود فردا رفتم خلاصه بعد کلی چرخیدن و ادرس گرفتن تو کوچه پس کوچه خونه رو پیدا کردم ساعت یازده و نیم بود یه سوپری تو کوچه بود یکم چیپسو پفکو چیزا گرفتم برا دخترش در زدم درو باز کرد آرایش خیلی نازی کرده بود باور کنید نزدیک بود از حال برم سلام کردم تعارف کرد رفتم داخل دیدم دخترش نیست پرسیدم کجاست گفت رفته مدرسه یکم دیگه میاد منم که یه ادم کم رو و خجالتی اصلا نمیتونستم درستو حسابی بشینم داشت تو اشپز خونه کار میکرد قرمه سبزی درست کرده بود چیزی نگذشت که دخترش اومد منو نمیشناخت به مامانش هی میگفت این کیه مامانش گفت دوست منه اومده بهمون سر بزنه نهار خوردیم گفت راحت باش استراحت کن خودش با دخترش رفتن تو اتاق خواب منم خوابیدم چون خسته بودم از کار زیاد رستوران راحت خوابم برد ساعت چهار بود که با صدای دخترش بیدار شدم دیدم اونم بیداره برام چایی اورد منم برنامه ای نداشتم گفتم بریم پارک اونم فورا قبول کرد رفت خودشو جمعو جور کرد رفتیم پارک تو پارک دستشو گرفتم چیزی نگفت نگاش کردم اونم نگام کرد یه نیش خند زد منم خیالم راحت شد یه لحظه دخترش داشت بازی میکرد رو صندلی نشسته بودیم اطراف هم چون هوا یکم سرد بود هیچکی نبود خواستم بوسش کنم نزاشت گفت نمیخوام دخترم ببینه بزار برسیم خونه کلی چرخیدیم رفتیم یه پیتزا فروشی شام خوردیم گفت دخترمو ببریم پیش دوستم همونی که با هم اومدیم رستوران گفتم کجاست گفت همون محله خودمون دو کوچه بالاتر گفتم باشه دخترشو برد اونجا برگشت رفتیم خونه دیگه منم روم باز شده بود رسیدیم خونه از پشت بغلش کردم سرشو چرخوند لب میگرفتیم یهو گفت تو چرا هیچ کاری نمیکنی گفتم چیکار گفت میخواستم دیشب بیارمت خونه که چیزی نگفتی منم هیچی نگفتم از نهارم تا الان که بیکار نشستی ببینم اصلا داری منم زدم زیر خنده گفتم بخدا ادم کم روییم شروع کردیم لخت شدن واقعا بدنش هم خوشکل بود سایز سینش 80بود بدن توپر و سفت کلی لب گرفتیم و سینه هاشو میمالیدم خواستم برم کسشو بخورم گفت نمیخواد اون طوری منم باید برا تو ساک بزنم که اصلا خوشم نمیاد منم یکم تف زدم به کیرم (16سانته) کردم داخل کسش وایی چقد گرم بود قبلا پیش زن جنده رفته بودم انگاری جرز دیوار رو دارم میکنم انقد بد بود ولی این یه چیز دیگه بود کار به بیست تلمبه نکشید ابم اومد هر کاری کردم نتونستم بکشم بیرون انقد خوب بود همون داخل خالی کردم ترسیدم ناراحت بشه گفت نه لولهمو بستم مشکلی پیش نمیاد بیحال بودم بغل هم دراز کشیده بودیم که باز راست کردم شروع کردیم به لب گرفتن گفتم از کون بهم میدی اصلا انتظار نداشتم انقد راحت قبول کنه تا گفتم قنبل کرد منم یکم تف زدم گزاشتم سوراخ کونش و فشار دادم رفت تو ولی انقد هم گشاد نبود یکم اخ اوخ کرد منم شروع کردم به تلمبه زدن یکم بیشتر طول کشید اینبار ولی یه حالی میداد که انصافا کسشم انقد خوب نبود دمر خوابیده بود منم پامو گذاشته بودم دو طرف رانش و بالا و پایین میشدم داشت ابم میومد گفت خالی نکنی تو کونم جان خودت گفتم باشه کشیدم بیرون یکم جق زدم ابم پاشید رو کمرش کاملا خسته و بیحال بودم خوابیدیم ساعت 11نیم بود بیدارم کرد گفت باید بریم دنبال دخترش با هم رفتیم برگشتنی خواستم برگردم رستوران گفت اگه میخوای میتونی بمونی مشکلی نیست منم از خدام بود گفتم میمونم فردا صبح میرم سرکار دخترش خیلی خسته بود تا رسید تو اتاق خواب خوابش برد برگشت تو هال جا برا دوتامون بغل هم انداخت برقارو خاموش کرد شب خوابو روشن کرد که نورشم زیاد بود دوباره شروع کردیم به لب گرفتن رفتم پایین سینه هاشو میخوردم که گفت اصلا خبر داری دو دفعه قبل که منو کردی ارضا نشدم بعد میخوای منو تو کف بزاریو بری جفتمون زدیم زیر خنده دوباره گذاشتم تو کسش و لی این بار کلا کیرم بی حال بود شروع کردم تلمبه زدن وجدانن نزدیک یه ربع زدم دیگه نا نداشتم تکون بخورم که دیدم تازه ارضا شد یکم اهو ناله کرد من که اونو دیدم حشری شدم باز گفتم دمر بخواب که گفت دوباره میخوای از کون بکنی گفتم نه از پشت بزارم پاهام جون نداره تلمبه بزنم اونم سریع دمر شد منم از پشت گذاشتم تو کسش پاهاشو محکم بسته بود بخاطر همین کسش خیلی تنگ شده بود چند تا ضربه که زدم دیدم داره ابم میاد اونم داره میلرزه و تقریبا هم زمان تموم کردیم بغل هم خوابیدیم تا فردا صبح ساعت هفت بود گفت بلند شو خودتو درست کن میخوام دخترمو بیدار کنم بره مدرسه منم لباسامو پوشیدم و ازش خدا حافظی کردم گفتم کی بیام باز گفت دوست ندارم کسی روم احساس مالکیت کنه هرموقع خودش خواست باز میتونم ببینمش نزدیک شیش هفت ماه گذشته بود که منم برگشته بودم شهرستان و یه سوپر مارکت زده بودم که زنگ زد خیلی حالم گرفت چون میدونستم نمیتونم برم پیشش جوابشو دادم گفتم دیگه تهران نیستم گفت پس دیگه مزاحمت نمیشم هروقت اومدی تهران زنگ بزن حال داشتم میام پیشت راستی چون عادت ندارم به نوشتن داستان و مثل بعضی ها هر روز داستان دروغی بنویسم اصلا یادم نبود بگم اسمش نسرین بود ببخشید طولانی شد.

نوشته: وحید


👍 8
👎 12
57748 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

738619
2018-12-31 20:54:51 +0330 +0330

چتونه بابا
امشب قراره کل بیوه زنای ایران توسط اساتید گاییده بشن

1 ❤️

738631
2018-12-31 21:04:27 +0330 +0330

واقعا اگه اسمشو نمیگفتی امشب خوابم نمیبرد

کسشر نویس خوبی هستی
متاسفم ازینکه از کردستان اومدی تهران کار کنی پولدار شی اما مدیر رستورانی که اونجا کار میکردی روزانه 3 وعده(ناشتا،بعد ناهار،به وقت نماز شب) میکردتت

انجمن حمایت از کونیان غیربومی تهران

2 ❤️

738634
2018-12-31 21:09:05 +0330 +0330

ماجرای واقعی به این گونه هست:
بعد دو سه بار پیاده کردن این دوستمون و با ناز و عشوه چند غذای مفتی ایشون رو پیچونده و یک شماره سرکاری بهش داده و ایشون به خاطر کون سوزی هرشب توی ذهنش ترتیب زن رو داده تا کمی از عقده هاش خالی بشه و الان هم اومده یکی از اون تصورات خودش رو به رشته تحریر درآورده!!!

2 ❤️

738635
2018-12-31 21:10:21 +0330 +0330

یه ادم فقیرو بی پول ساکن میدون امام حسین که شاید ندونید از قدیم جزو خلاف ترین جاهای تهران بوده میره فرحزاد جوجه سیخی سی تومن بزنه؟ فقط هزینه رفتو برگشت با شام میشه خرج یه هفته خونش اخه یه چیزی بگین قابل باور باشه درضمن تو با پول چندماه کارگری رفتی شهر خودت صاحب مغازه شدی؟؟ من چند تا دوست خوب کرد اینجا دارم قیمت خونه و مغازه اونطرفام همچین ارزون نیستا!!

2 ❤️

738672
2018-12-31 22:42:57 +0330 +0330

کم کس بگوکونک

0 ❤️

738689
2019-01-01 02:07:10 +0330 +0330

همون سلام اول داستانو دیدم فهمیدم یه جقو بیش نیستی بقیه داستان رو نخوندم

0 ❤️

738706
2019-01-01 05:11:35 +0330 +0330

امکانش هست راست باشه چون خود من سه سال تو تهرانپارس گارسونی کردم همه جوره مشتری میخوره به پست ادم یه شب دوتا از دخترایی که دقیقا رو خیابون روبه رویه رستوران ما جندگی میکردن مشتری خود من بودن خوب هم بهشون رسیدم چون اینا که ابرو ندارن گفتم تو رستوران دادو بیداد راه میندازن ابروم میره خخخخخ

0 ❤️

738707
2019-01-01 05:43:13 +0330 +0330
NA

خخخ ديگه حالا جوجه سيخي سي تومن ك گفته گرونه و نخورده بديخت ك بعضي دوستان ميگن نميشه!!!

ولي اتفاقن زنهاي اينجوري ميرن فرحزاد يكي رو پيدا كنن خرج يه هفته شونو بده!!!

من داستان رو باور ميكنم !!! ولي كلن خيلي پيش پا افتاده و مبتذل بود!!! نميدونم چرا ي كارگر فرحزاد بايد فك كنه داستانش واس ما جالبه!!!
فك نكنم فانتزي جنسي عيچ بني بشري تو شهواني سكس با ي زن اينجوري فقير باشه!!! فانتزي هيچ دختري هم سكس با ي كارگر تو فرحزاد نيس!!!

0 ❤️

738760
2019-01-01 11:57:34 +0330 +0330

واقعأ ریدی با این داستانت
پینوشت:بعضی از دوستان من جمله (ملکه قلابی) نگاهی سبکبینانه به کارگر داشتند.
یه گارکر قبل از اینکه کارگر باشه یایک فردفقیر باشه انسانه ،دارای احساس تمایل و آرزوها این شرایط و فرصتهاست که آدمو میسازه پس به هیچ شغل شریفی سبک بین و بی احترام نباشیم،
از دزدیدن بیت المال و اختلاس های میلارد دلاری که …!‏
داستان طرفو نقد کنیم نه شغلش.‏‎ ‎

4 ❤️

738764
2019-01-01 12:16:55 +0330 +0330

سلام مسیحی جان.
تو الگوی خودمی،
واقعأ دوستت دارم
بژیت به سه ربه رزی.

2 ❤️

738771
2019-01-01 13:19:53 +0330 +0330

کاش گاییدن کون به همین راحتی بود

0 ❤️

738782
2019-01-01 15:51:09 +0330 +0330

سلام میشه بیایی خصوصی پیام بدی بهم

0 ❤️

738949
2019-01-02 08:18:20 +0330 +0330

مسیحی۰ جانم کامنتت زیبا بود .
تشکر . ‏‎ ‎

0 ❤️

826397
2021-08-16 06:53:51 +0430 +0430

گناه داری.چیزی نمیگم.فقط برو خجالت بکش.یه زن چطور کیرت کرده و تیغت زده.خاک توسر کس ندیدت

0 ❤️