هر وقت که مي گفتي مي خواهم بروم
من هراسان مي شدم
و تو می خنديدی و می گفتی شوخی شوخی
و ته این شوخی هر دو می خنديديم
و من هرگز نفهمیدم
آخر هر خنده گریه است
یا شوخی ها جدی می شوند …
((از همین قلم))
↩ Mr owl
به به رفیق گل خودمون، میبینم دوباره برگشتی