همیشه نوشتن برام سخت بود، همیشه هر وقت میخواستم بنویسم کلی با خودم کلنجار میرفتم…
هی مینوشتم و هی پاک میکردم
میخوام واسه اولین بار بیخیال این کارا بشم🙂
میخوام واسه اولین بار فقط بنویسم
هرچیزیو که از قلبم میاد بنویسم

امشب شبه تولدمه…
تولد 18 سالگیم🙂

نمیدونم چرا انقد بابتش خوشحالم و ذوقشو دارم

شاید حس میکنم زندگیم قراره ازین به بعد بهتر از قبلش بشه
شاید حس میکنم قراره برخلاف تا الان، تعداد روزاهای خوشالم بیشتر از روزای غمگینم باشه
شاید حس میکنم قراره روزای تنهاییم تموم بشه و بتونم بالاخره واسه کسی که دوسش دارم پیانو بزنم
(چقد شاید شد…)
هرچی که هست امیدوارم ازینجا به بعدش بهتر از قبل باشه

امشبم مثه همیشه تنهام
مثه بقیه روزا
مثه بقیه شبا✨

نمیدونم همسن و سالام تولد 18 سالگیشون ممکنه چجوری باشه
ولی همینقدو میدونم تعداد کسایی که تو شب تولدشون با یدونه کیک گوشه کافه تنها بشینن کم نیست و تنها نیستم

نشستم و دونه دونه آرزوهامو تو دلم مرور میکنم… تنها جایی که…
تنها خانواده ای که به ذهنم رسید که میتونن کنارم باشن…
اینجا و شما بودین

یه کادو ازتون میخوام…
یه کادویی که خرجی براتون نداره ولی برای من یه دنیاس
ازتون یه جمله میخوام، یه نصیحت، یه پیشنهاد
یه چیزی که دونستنش یا درنظر گرفتنش بتونه ازینجا به بعد کمکم کنه

بازم شدم مثه قبل
تا دوباره حرفامو پاک نکردم ارسالو میزنم😁

امیدوارم همیشه خنده رو لباتون باشه عزیزای دلم☺️

مرسی که امشب تنهام نذاشتین🙂

خواهر و برادرای بزرگترم…☺️❤️

🎧 تولد_ناصر زینعلی