مکان، صحنه، فضا
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
در این مطلب به طور مختصر به مکان، صحنه و فضا در داستاننویسی میپردازم و کاربردهایی که در داستان دارند.
ــ مکان:
فضاي عيني وقوع داستان كه هويتي مشخص پيدا ميكند، مکان میگویند. مکانِ داستان میتواند واقعی یا ساختهی ذهنِ نویسنده باشد اما بهترین داستانها در مکانهایی رُخ دادهاند که واقعی بوده و نویسنده آنجا را دیده و بسیار خوب میشناسد. گاهی نویسنده آنقدر مکان را خوب میشناسد و خوب توصیف میکند که مکانِ داستان خود هویت پیدا میکند مانند مکانهای وقوع داستان در رُمانِ جاودانه «همسایهها» اثر «احمد محمود» یا خانهی شرلوک هُلمز در داستانهای دویل. اکثر داستانها و رُمانهای همینگوی در مکانهایی رُخ میدهند که نویسنده آنجا را دیده و شناخت دارد و گاهی چُنان پرداخت توصیفی همینگوی به مکانِ داستان دقیق میشود که مکان، درست مانند یک شخصیت در داستان اهمیت پیدا میکند. نویسنده باید بداند که مکان و حضور شخصیت داستان در آنجا باید متناسب باشد به عنوان مثال نویسنده نباید شخصیتِ بتمن را در خانهی دورانِ قاجارِ تهران جای دهد مگر آنکه تغییراتی باورپذیر در مکان و شخصیت ایجاد کند و اینکار را در داستاننویسی، زمینهسازی میگویند.
«بیمکانی» در داستان ترفندیست که نویسنده به کار میبَرَد برای نشان دادن ایستایی جامعه و این مسئله با وسواس به کار رفته و باید با روندِ داستان متناسب باشد.
به طور کُل مکانها در داستان به دو دسته تقسیم میشود: ـ مکانهای عمومی: مانند کافه، قبرستان، بیمارستان و غیره. ـ مکانهای مشخص: مانند کوهِ دماوند، استادیومِ آزادی، جادهی چالوس و غیره. استفاده از مکانهای عمومی در داستان، ظرفیتِ جهانشمول بودن داستان را افزایش میدهد. نويسنده وقتي كه مكاني را توصیف ميكند بايد خواننده را با خود به آنجا ببرد و تصويري واضح و قانعكننده از آن مكان را در پيشِ روي خواننده قرار دهد تا خواننده بتواند به راحتی آنجا را تصور کند. گاهی نویسنده برای شناختنِ مکان، مدتها در آنجا زندگی میکند تا بتواند بهتر در داستانش آنجا را توصیف کند.
ــ صحنه:
صحنه ارتباط مستقیم با مکان و زمان دارد. به نوعی نحوه قرارگیری شخصیتها در مکان با توصیف نویسنده است. هر چه نویسنده مکان و زمان را بهتر توصیف کرده باشد نوشتنِ صحنه برایش آسانتر و برای خواننده ملموستر میشود. صحنه ظرفیست در مکان و زمان داستان، که رُخدادهای عملی داستان در آن اتفاق میافتد. توصیف و توالی رخدادها در صحنه به گونهای باید باشد که خواننده حس کند خودش شاهد ماجراست. به تعبیری صحنه در داستاننویسی درست مانند «میزانسن» در تئاتر است؛ نحوه قرارگیری شخصیتها در مکان و توالی درست زمانی رخدادها.
جیمز بیکر هال، شاعر و رُماننویس آمریکایی در مورد اهمیت صحنه میگوید: « کسی كه نتواند صحنهاي را بنويسد، قادر به نوشتن داستان نيز نخواهد بود.»
ــ فضا (جو، اتمسفر):
روحِ حاكم بر داستان را فضای داستان میگویند. گاهی مشاهده شده صحنهپردازی یا مکان را با فضای داستان اشتباه میگیرند. فضا یا جو داستان هیچ ارتباطی با مکان وقوع داستان ندارد. بلکه تجربهي شهودي نويسنده در خلقِ اثر هنریاش را فضاسازی آن اثر مینامند. به عنوان مثال در یک داستان ترسناک وقتی نویسنده با استفاده از عناصر توصیف و دیالوگ حِسّ ترس را به خواننده منتقل میکند یعنی روح ترس را به داستان و ذهنِ خواننده تزریق کرده است. فضاسازی در تئاتر و سینما توسط نورپردازی و گاهی موسیقی انجام میشود اما تمام ابزار نویسندهی داستان، کلمات است که باید بتواند توسط آن فضای داستان را به سمتِ محتوای داستان هدایت کند و اصطلاحاً به داستانش روح بدمد. حال و هوايي كه خواننده به محض ورود به دنياي مخلوقِ اثر ادبي استنشاق ميكند و خود را درگیر داستان میبیند، فضای داستان است. به همین دلیل فضا از زمينهي داستان قويتر، حساستر و مؤثرتر است. همانطور که گفتم فضاسازی تجربهی شهودی نویسنده است و از این رو آموختنی نیست و این از تفاوتهای اساسی میانِ نویسنده حرفهای با نویسنده آماتور است. داستانهای آماتور معمولاً از فضاسازی درست و یکدست بیبهره هستند و حتی گاهی نویسندگان حرفهای هم از به چنگ آوردن فضای داستانشان موفق نیستند. فضای داستان میتواند غمانگیز، پُرنشاط، سرد، تیره یا ترسناک و غیره باشد.
امید
به به چقد زیبا است 👏
بله در این مطلب به طور مختصر به مکان، صحنه و فضا در داستاننویسی میپردازم و کاربردهایی که در داستان دارند. قبول دارم و درست است متشکرم 🙏
به به چقد زیبا است 👏
بله در این مطلب به طور مختصر به مکان، صحنه و فضا در داستاننویسی میپردازم و کاربردهایی که در داستان دارند. قبول دارم و درست است متشکرم 🙏
مرسی دختر گُل 🌹 ❤️ 🌹