خواهر 16 ساله شیطونم

1403/04/10

در خونه رو باز کردم جلوی در یه جفت کفش اسپرت دیدم
یعنی مهمون اومده بود ولی خب چرا کفشش تو خونه بود تازه مامانم سرکاره الان و فقط نرگس خونه بود و با اون سن کمش بعید میدونستم بتونه از مهمون پذیرایی کنه یه لحظه هزار تا فکر به سرم اومد رفتم سمت پذیرایی ولی کسی اونجا نبود خواستم صدا بزنم که صدای جیر جیر تخت تو اتاق مامان نظرمو جلب کرد
فوری خودمو به اتاق رسوندم
چیزی که میدیدم غیر قابل باور بود
یه پسر جوون که فقط شلوارشو داده بود پایین و خوابیده بود رو تخت و نرگس که با یه لباس راحتی تا بالای کونش بدون شرت و شلوار رو کیرش خودشو عقب و جلو میکرد
با دیدن این صحنه دنیا دور سرم چرخید
نرگس فقط 16 سالش بود اندام ریزه میزه ای داشت و بعد از فوت بابام تمام تکیه ش به من بودمنم 20 ساله و بعد از اون اتفاق تمام مسئولیت ها با من بود
با صدای بلند گفتم نرگس اینجا چه خبره
هردوشون با دیدن من خشک شدن
نرگس ملحفه کنار تخت رو فوری دور خودش پیچید و از روی پسره خودشو انداخت پایین
پسره هم به تته پته افتاد
بی اختیار حمله ور شدم سمت پسره و شروع کردم مشت و لگد زدنش
هر طوری بود خودشو از زیر دستم فراری داد و به سمت در رفت
بدون اینکه کفششو برداره از خونه در رفت
انقدر حالم بد بود که نتونستم دنبالش برم و رفتم تو پذیرایی و همونجا رو مبل نشستم
نرگس جرات نمیکرد از اتاق مامان بیرون بیاد
چند دقیقه ای گذشت تا اینکه در رو قفل کرد
از ترس اینکه بلایی سر خودش نیاره با صدای بلند گفتم
بیا برو گمشو تو اتاقت کاری باهات ندارم
هیچ حرفی نمیزد
چند دقیقه بعد در باز شد و نرگس با همون لباس و یه شرتک رفت تو اتاقش
دلم میخواست پشت سرش بلند شم و یه دست کتک مفصل بزنمش اما از عواقبش میترسیدم
قطعا یه بلایی سرخودش میاورد بخاطر سابقه ای که داشت مطمعن بودم مامانمم قلبش مشکل داشت و میدونستم اگه بفهمه مردنش حتمیه واسه همین باید اوضاع رو کنترل میکردم
یکی دو روزی از قضیه گذشت و نه من و نه نرگس هیچ حرفی نمیزدیم
مامانم حسابی شک کرده بود و مدام سوال میپرسید
کاشکی میتونستم براحتی دست گل دخترشو بهش بگم ولی حیف
چند روز دیگه گذشت و نرگس سعی میکرد کمتر جلوی من ظاهر بشه ولی بالاخره من دل رو به دریا زدم و تو گوشی بهش پیام دادم
چرا؟
تا چند ساعتی جوابی نداد تا اینکه نوشت غلط کردم اشکان بخدا نفهمیدم چیشد
گفتم بیشرف میدونی اگه مامان جای من بود چی میشد
میدونی اگه طوریش میشد چکارت میکردم
مدام غلط کردم میفرستاد
صدای فین فین دماغشو از تو اتاق میشنیدم… داشت گریه میکرد
گفتم چرا اصن پسره رو آوردی تو خونه نمیگی من میکشتمش
گفت بخدا گفت بیا خونمون وای ترسیدم گفتم خونه ما کسی نیست بیاد اینجا بهتره
بهش گفتم خیلی احمقی
یه سوالی مغزمو داشت داغون میکرد و جرات پرسیدنشو نداشتم ولی باید میفهمیدم
واسه همین رک بهش گفتم نرگس؟
گفت جونم داداشی
گفتم هنوزم دختری؟
گفت بخدا اره اون چیزی که تو دیدی اونی نیست که فکر میکنی
بهش گفتم کوفت من هیچ چی ندیدم
بیشعور چه پررو هم جواب میداد نرگس بخاطر ته تغاری بودنش همیشه پررو و حاضر جواب بود
چند دقیقه ای ساکت بود که یباره در اتاقم باز شد و اومد تو پرید تو بغلم و زد زیر گریه
باید اوضاع رو آروم میکردم پس چیزی نگفتم
بعد از گریه کردنش گفت بخشیدیم
گفتم سعی میکنم… باید کنار بیام
گفت بخدا من نا حالا با کسی نبودم اینم تو اینستا باهم چت کردیم
شروع کرد از قبل که نیاز داشته با یه نفر صحبت کنه و درباره نیازهاش باهام صحبت کرد و منم بهش گفتم از این به بعد میتونی با خودم حرف بزنی
همونطور که تو تخت دراز کشیده بودم و سرش تو سینم بود گفت خب آدم یه سری نیازا داره که فقط یه غریبه میتونه برطرف کنه
میدونستم منظورش چیه… گفتم خب اونو باید کنترل کرد
گفت تو کنترل میکنی؟
گفتم آره به روش خودمون
خندید و با پررویی کامل گفت من روش تو رو هم دیدم
یکم مکث کردم گفتم چی دیدی
گفت دیدمت خودارضایی میکنی
چقدر پررو بود… با اون سنم حسابی خجالت کشیدم ولی نباید کم میاوردم واسه همین گفتم خب تو هم همینکارو کن ولی سراغ کسی نرو
گفت امتحانش کردم ولی دوست نداشتم… اگه من پسر بودم بلد بودم چکار کنم… مث تو که خودارضایی نمیکردم… روزی یه دختر میاوردم
نیم وجب بچه داشت درسته قورتم میداد راست میگفتن دهه هشتادیا جونور هستن… گفتم فعلا که دختری و پسرآوردی… یکم خودشو تو بغلم فشار داد و گفت… بهت گفتم غلط کردم دیگه تکرار نمیکنم
از ترس اینکه حرف بیشتری نزنه گفتم خب حالا پاشو برو میخوام بخوابم
نرگس رفت تو اتاقش و منو حسابی تو فکر فرو برد
چند دقیقه ای نگذشت که پیام داد راستی فیلم سوپرای توی لپ تابتم دیدم… خیلی خشنی و زد زیر خنده
انگار آب سرد ریختن رو سرم
جرات نمیکردم حرفی بزنم… چقدر ازم آتو داشت و الان من بودم که شرمنده بودم مخصوصا وقتی یادم اومد که چه ژانرهایی داشتم…
جوابشو دادم زهر مار… پاکشون میکنم
گفت من که دیدم هر جور راحتی
دیگه جوابی نداشتم
یه دختر 16 ساله قفلم کرده بود و داشتم تحقیر میشدم
گاهی اوقات حس میکردم لپ تابم دست میخورد اما فکرشو نمیکردم بشینه و فیلم سوپرامو ببینه
بهش جوابی ندادم و با هزارتا فکر و شرمندگی خوابم برد
عصرش این من بودم که روم نمیشد بهش نگاه کنم و اونم با کمال پررویی بهم لبخند میزد و جواب من فقط کوفت بود
جلوی مامانم به شوخی گفت حالا مساوی شدیم
بهش اخم کردمو یواش گفتم میخوای به مامان بگم ببینم کی مساویه
زد زیر خنده و شونشو انداخت بالا و گفت منکه گفتم غلط کردم ولی اگه جرات داری بگو
راست میگفت با شرایطی که پیش اومد دیگه جراتی نمیموند
دستشو نشکون گرفتمو نگاش کردم
اونم دوباره خندید و بلند جلوی مامانم گفت چه خشن شدی و یه چشمک ریز بهم زد
مامانم گفت اشکان اذیت دخترم نکن
نرگس خندید و گفت نمیدونی چقدر خشنه و با اون خندهاش حسابی رفته بود رو مخم
منم به خودم جرات دادم و گفتم تو که نمیدونی دخترت چکار کرده اگه بگم که اونوقت طرف اونو دیگه نمیگیری
مامانم گفت دوباره چیشده این خواهر و برادر از هم آتو گرفتن… با هم کنار بیاین که من حوصله جنگ و دعوا ندارم…
خلاصه حرفامون شوخی و جدی تموم شد ولی نرگس رو حالت بچگیش دست بردار نبود و تو هر موقعیتی به شوخی بهم تیکه مینداخت و منم نمیتونستم جواب بدم اگه هم میخواستم جواب بدم باید چی میگفتم، میگفتم داشتی رو کیر پسره خودتو میمالیدی… قطعا نمیشد ولی نمیدونستم این شوخیاش هم تا کجا ادامه داره
یکی دوهفته ای گذشت و نرگس باهام راحت تر شده بود هم حرفاش هم شوخیای سکسیش و هم طرز لباس پوشیدنش تغییر کرده بود
جالب بود که وقتی مامانم بود لباسش بسته بود ولی موقعی که مامانم سرکار میرفت و شیفت بود لباساش باز میشد حتی یبار هم بهش گفتم یوقت بد نگذره گفت تو که همه چی رو دیدی گیر نده به این تاپ و شرتک
چند روزی به همین منوال گذشت تا تو پیام به شوخی بهم گفت خشن یه لیوان آب برام میاری 😉
منم لیوان اب رو پر کردم و بردم تو اتاقش و ریختم روش و فرار کردم
اونم همینکارو کرد و شوخی شوخی سرتاکله همو خیس اب کردیم درآخر کارمون به کشتی گرفتن و زورآزمایی رسیده بود
طوری که کاملا روش افتاده بودم و داشتم دستشو میپیچوندم
اونم مدام میخندید و جیغ میزد و میگفت نکشیمون خشن… بی اختیار از پشت نشسته بودم رو کونش و دستشو پیچونده بودم و موهاشو کشونده بودم عقب
نرگسم گفت اوه مث اون فیلمه که تو جنگل بودن ولی حیف خواهر برادریم و زد زیر خنده
این حرفش و لمس بدنش تو کشتی باعث شده بود کیرم بلند بشه ولی چون پشتش بود نمیدید
بهش گفتم بگو غلط کردم تا ولت کنم اونم گفت و من بلند شدم
لباسام خیس اب بود ونمیتونستم جایی بشینم و وقتی ایستادم نرگس یه راست نگاه کیرم کردکه حسابی برجسته شده بود و گفت واسه خواهرت راست کردی خشن بیجنبه… حسابی خجالت زده شدم نمیدونستم چی بگم… گفتم خب بازی بسه دیگه… گفت تسلیم شدی… گفتم نه ولی بسه
رفتم تو اتاقم و حسابی شرمنده بودم که کیرم واسه خواهرم بلند شده بود ولی خب یه چیزی بود که دست من نبود و دست هرکی هم بهش میخورد اینجوری میشد
نرگس چند دقیقه ای گذشت و بهم پیام داد بیجنبه خب قبلش یه جق میزدی که اینجوری نشه 😂… حسابی داشتم ضایع میشدم با این سنم
چند دقیقه بعد یه فیلم سوپر واسم فرستاد و گفت بیا اینم سوژت بازش کردم یه دختر ریزه میزه بود و یه مرد که دختره رو به زور تو خونه میگیره و میکنه
جوابی بهش نمیدادم یعنی جوابی نداشتم که بدم
نیم ساعتی گذشت… باز دوباره پیام داد… زدی؟🤣🤣
اگه خطر رفع شده بیا ناهار بخور🤚😂
رفتم ناهار بخورم سر میز بهش گفتم خیلی بیشعوریاااا
گفت اوووه بیجنبه رو ببین یه فیلم فرستادم… خودت که صدتا بیشترشو داری…
گفتم آخه تو بی حیایی که میفرستی
گفت تو که میشینی رو کونم واسم راست میکنی بی حیا نیستی و بهش برخورد و بلند شد رفت تو اتاق
زبونش آدمو قورت میداد
دهنم بسته شده بود
چند دقیقه ای گذشت نتونستم تحمل کنم رفتم در زدم و رفتم تو اتاقش

11 ❤️
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید .

2024-06-30 12:01:55 +0330 +0330

زیاده حال ندارم بخونم

2 ❤️

2024-06-30 12:09:29 +0330 +0330

↩ Ri.1382
گون گشاد مایه نشاط

1 ❤️

2024-06-30 14:08:58 +0330 +0330

بقیه اش؟!

0 ❤️

2024-06-30 16:13:47 +0330 +0330

↩ مورفین۱۸
فردا میزارم

0 ❤️






‌آگهی‌های دوستیابی

نمایش آگهی های دوستیابی بستگی به علاقه شما دارد. برای دیدن آگهی مرتبط با علاقه تان لطفا پروفایل تان را » ایجاد یا ویرایش کنید «