زنگ انشا (۱)

1400/06/10

دوستان شهوانی عزیز
این فقط یک داستان دنباله دار است نه خاطره

به تک تک اعضای کلاس شهوانی نگاه میکنم همه با شهوت دست به آلت به انشای همکلاسیمون گوش میدن خیلی ها دارن فحش های آب داری که میخوان بدن رو توی ذهنشون به خط میکنن! و بعضی ها متفکرانه و با دقت گوش میدن ، تعدادی هم مشغول جق زدن جوری که چشمها رو بستن و شدن کاراکتر اصلی و دارن یا کرده میشن و یا می کنن!
من با استرس نشستم بالاخره نوبت من شد بعد خوابیدن حملات اولیه و ثانویه بعد از کوبیدن ها، بعد از تمجید های نفر قبلی با قدم های لرزان وسط کلاس میرسم دفترم رو باز میکنم با صدای لرزان شروع میکنم

موضوع انشا زندگی سکسی من

نگاهم به آینه ی طلایی تخت میوفته صداهای از سر لذت تصنعیم برای لحظه ای قطع میشه محو تصویر توی آینه میشم دختری که داگی استایل داره تو کوسش تلمبه میخوره ، سینه های درشت و سفیدش با هر ضربه تکون میخوره و جلو عقب میشه ، دست های مردونه ای که باریک ترین قسمت کمر این دختر کمرباریک رو گرفته و سیلی هایی ک هر چند لحظه به کون برجسته و سفید دختر میزنه ! واقعا صحنه ی شهوت انگیزیه نگاهم رو به سمت چشمهاش میکشم پر از تمنا پر از نیاز مرد با آه های بلند ریتم تلمبه هاش رو تندتر می‌کنه سینه ها بیشتر تکون میخورن و در آخر روی دختر با تنی خیس خودش رو رها می‌کنه دوباره به چشم های دختر زل میزنم رنگ نگاهش هنوز پر از نیاز هست مرد کنارش دراز میکشه
مرسی عزیزم ، خوب بود؟ ارضا شدی؟
دختر بدون اینکه برگرده لبخند میزنه، با اینکه ارضا نشده با اینکه هنوز پر از حس شهوت هست نقاب همیشگیش رو میزنه
*اره عزیزم ممنون *
چشم از صورت زیبای دختر تو آینه میگیرم من بهتر از هرکسی می‌شناسمش چون اون خود منه!
آرش طبق معمول بعد از سکس می‌خوابه منم به حموم پناه میبرم چشمام رو می‌بندم و فکر میکنم هر راهی ک رفتم نشد، لباس های سکسی درخواست مستقیم برای ی سکس عالی بازی ها با شرط های سکسی هیچکدوم تغییر تو سکسش ایجاد نکرد و من همچنان محروم از لذت ارضا شدنم! گاهی فکر میکنم اگه مثلا آلتش مثل کیر کلفت های مجازی بود شاید ارضا میشدم! حتی نمی‌دونم ۱۳سانت نرماله یا کم؟ هر چی که هست منو ارضا نمیکنه کاش آنقدر متعصب نبود کاش وقتی از شهوت مثل مار به خودم میپیچیدم زبونش رو روی کوسم میزاشت و آرومم میکرد کاش حرف های سکسی ک واقعا بهش نیاز دارم رو میزد و برای یک بار هم که شده منو به اوج می رسوند!
دراز میکشم آب داغ بیشتر حشریم می‌کنه آروم کوسم رو ماساژ میدم انگشتم رو روی چوچولم میزارمو میمالم هجوم شهوت رو توی رگ هام حس میکنم تندتر میمالم و دوتا انگشتم رو داخل کوسم فرو میکنم آخخ چه درد لذت بخشی !چشمام رو به هم فشار میدم و توی تصوراتم جای انگشت هام رو به یک کیرِ کلفت و دراز میدم حتی تو همین حالم نمیخوام این کیر کلفت چهره داشته باشه نمیخوام که خیانت ذهنی بکنم بدنم منقبض میشه و بالاخره اون حس کرختی و تخلیه!
روزهای پر از تکرار و سکس های تکراری تر می گذرند بلاخره برای فرار از روزمرگی تصمیم میگیرم یه سرگرمی برای خودم دست و پا کنم مخصوصا حالا که مدتی میشه کار توی شرکت رو کنار گذاشتم .
بعد از کلی مشورت با شوهرم و فکر کردن، به نظرم کلاس رقص گزینه خوبی اومد ، از مربی باشگاهی که قبلا میرفتم خواستم یه کلاس رقص خوب معرفی کنه ، بالاخره یه کلاس مناسب که به منطقه خودمون هم نزدیک بود بهم پیشنهاد کرد، بعد از مدت ها از غار تنهاییم بیرون زدم بالاخره کمی هیجان رو احساس کردم شاید با این حس نیاز مادر شدن و ناکام موندن رو کمی فراموش میکردم! شاید حق با آرش بود و باید مدتی برای خودم زندگی میکردم ، افکارم رو کنار زدم و وارد سالن شدم جای تمیز و روشنی بود و خب خداروشکر خلوت! به متصدی گفتم با ندا خانوم قرار ملاقات دارم ، دختری بود لاغر اندام و سفید پوست با موهای بلوند ، و البته لبخند دلنشینی روی صورتش داشت
«عزیزم همین جا چند مین منتظر بمونین ندا جون تو اتاق ماساژ هست الان خودش میاد»
روی صندلی نشستم پا روی پا انداختم و غرق در تفکراتم به تکون خوردن پام خیره شدم نمیدونم چقدر گذشت که با صدای تقریبا زمختی به بیرون پرت شدم
+سلام ، زیاد که منتظر نموندین ؟
از صندل های کرمیش تا ساق های ورزیده گندمی ، شکم تخت و نیم تنه ای که سینه های نسبتا کوچیکش رو به سختی پوشونده بود نگاهم رو بالا کشیدم و به چشمهاش رسیدم دو تیله ی سیاه براق و شیطون با بینی عملی که بنظر دکتر خوبی داشته ! دست از آنالیزش برداشتم بلند شدم و دست دراز شده و معلقش رو فشردم
«سلام ندا خانوم درسته؟ »
خیلی شیرین سری تکون داد ؛ با لبخندی ادامه دادم
«نه خیلی وقت نیست رسیدم »
بفرماییدی گفت و خودش هم روی صندلی روبه رویی نشست
+سهیلا جون گفتن یه خانوم خوشگل قراره برای کلاس رقص بیاد ، خوشحالم اینجایی عزیزم؛ اسمتون مرجان بود درسته؟
بنظر تعریف صادقانه ای میومد ، موهای بلند و مواج عسلی رنگم رو که از شال بیرون ریخته بودم رو به بازی گرفتم
«چشمهای زیباتون زیبا میبینه ، اره عزیزم مرجان هستم ، نمیدونم سهیلا جون گفتن یا نه ولی من کلاس رقص خصوصی میخوام و ترجیحا تایمی که اینجا همینطور خلوت باشه »
+خیلی هم عالی ، حتما یه تایم خوب برات خالی میکنم، سهیلا جون از دوست های خیلی عزیز من هست، چه نوع رقصی رو میخوای یاد بگیری؟
همیشه دلم میخواست با لباس های سکسی برای آرش عربی برقصم و یا رقص شکم رو انجام بدم ، خواستم بگم رقص شکم ولی به خودم نهیب زدم "دیگه دست بردار همش آرش همش لذت های اون همش همسر ایده‌آل بودن اینا هیچکدوم فایده ای نداشته تا الان " تصمیمم رو گرفتم
«فکر میکنم شافل خیلی عالی باشه »
+خب رقص خودت چطوره ؟ بیشتر چه ورزش هایی رو انجام میدی
« رقص ایرونیم که خوبه البته بقیه میگن( با لبخند کوچیکی خواستم تعریف از خود به نظر نیاد و ادامه دادم )قبلا هم کلاس زومبا میرفتم البته ورزش همیشگیم بدنسازی بوده ولی با دویدن هم میونه خوبی دارم

من عاشق دویدن بودم اون هم صبح زود تو خلوت و آرامش، مخصوصا روزهایی که پر از دلمردگی میشدم!

+خب این خیلی عالیه مطمئنا خیلی زود حرفه ای میشی
چیزی رو داخل گوشیش چک میکرد و همزمان آروم حرف میزد انگار بیشتر با خودش بود
+خب بزار ببینم چه ساعتایی مناسب هس
و بالاخره لبخندی زد
+خب صبح ساعت ۹چطوره؟
کمی جا ب جا شدم
«عالیه چون من عادت دارم صبح زود بیدار میشم »
روزهای فرد رو برای کلاس مشخص کردیم و کمی حرف های جانبی زدیم از فردا قرار شد کلاسمون شروع بشه.

بیشتر به طرف آرش خزیدم به پشت خوابیده بود و سرش توی گوشی بود خودم رو بهش چسبوندم دستم رو از روی شورت به کیرش رسوندم واروم شروع کردم به مالیدن از روی تخم ها تا سر کیر! از لحظه ای ک خودم رو جلوی آینه برانداز کردم حشری شده بودم غرور زنانه رو کنار گذاشتم و دوباره پیش قدم شدم ، اروم خندید و همونطور ک سرش تو گوشی بود دستش رو روی دستم گذاشت
+باز کوس خانوم خوشگلم خیس کرده انگار! چی میخواد نمیزاره بخوابم؟
لبهام رو روی گردنش کشیدم به لاله ی گوشش چسبوندم و با زبون خیسش کردم آروم نفس کشیدم و زمزمه کردم
_کییییر میخواد عشقم
دستش رو گذاشتم روی کوسم از روی شورت توری فشاری داد بدجور حشری شده بودم و دلم میخواست برای یکبار زبونش رو روی کوسم حس کنم خواستم بگم "لیس هم میخواد عشقم " ولی جلوی خودمو گرفتم یادمه اولین باری که در خواست کردم با اکراه خواست بخوره اون هم کوس تمیز و شیو شده ی من، که مدام بهش میرسم و خوشبو و تمیز نگه میدارم ولی من نخواستم چیز اجباری تو رابطمون باشه به همین خاطر منصرف شدم و اون هم انگار منتظر همین بود !
کیرش رو کمی توی دستم بالا پایین کردم لپ هاش رو گاز های آروم زدم و به لبهاش رسیدم زبونم رو تو دهنش فرو کردم و لب پایینش رو خیس شروع به خوردن کردم همزمان از ذهنم گذشت «امیدوارم طعم توت فرنگی اسپری دهانمو دوست داشته باشه »
لبهاش رو با ولع میخوردمو خودمو بهش میمالیدم بالاخره از لبهاش دل کندم و به گردنش رسیدم بوسه های ریز و خیس تا نوک سینه های عضله ایش! مکیدنش لذت بخش بود! وسوسه گاز گرفتنشون سراغم اومد ولی وقتی آرش رو غرق در لذت دیدم بیشتر مکیدن و لیس زدن رو ادامه دادم کم کم به پهلوهاش رسیدم میدونستم از لیس زدن بدنش لذت میبره با حوصله و ناله های از سر شهوتم پهلو ها و شکمش رو با زبون خیس کردم پایین تر اومدم داخل رونش رو ماساژ دادم میدونم بدجور عاشق ماساژ هست !
کم کم زبونم رو به تخم هاش رسوندم خیس و لیز میخوردمشون ، برعکس من که دوست دارم دستهام و چشمهام بسته باشه و برام بخوره آرش با چشمهای خمار از شهوت، ساک زدن من رو تماشا میکرد .
کیرش رو بالاخره وارد دهن گرم و خیسم کردم با زبون به سر کیرش فشار وارد میکردم از اب دهنم سُر و خیس شده بود سوتینم رو باز کردم و کیرش رو لای سینه هام گذاشتم با دست نگه داشتمشون اروم خودش شروع کرد به جلو عقب کردن بعد از چند لحظه دوباره کیرش رو تا اخر توی دهنم کردم و میک میزدم انگشت هام روی تخمهاش حرکت میکرد موهای بلندم رو به یک طرف ریخته بودم و دارکوبی ساک میزدم و بالاخره ناله های پر از شهوتش بلندتر شد و تو دهنم ارضا شد آبش رو تو دستمال خالی کردم و دهنم رو پاک کردم دوباره به دختر توی اینه خیره شدم با سینه های گرد و سفید ،موهای مواج بلند که به یک طرف ریخته شده و شورت سیاه توری ! روی زانوهاش نشسته ،
+وای مرجان چقد تو محشری خیلی بهم حال دادی عزیزم
به روش لبخندی میزنم و دستم رو روی صورتش میکشم آرش چشمهاش رو میبنده انگار دوباره خواب آلود شده
برای بار اخر به چشم های دختر خیره شدم انگار چیزی در این طوسی های براق تغییر کرده !

دوماه بعد

حسابی عرق ریختم سرجام میشینم ، ندا صدای آهنگ رو کم میکنه
+عروسکم چه زود خسته شده امروز !
بوسه ای روی لبهام زد، هنوز هم بعد از گذشت دو هفته از این رابطه ی ممنوعه طعم بوسه هاش به نظرم متفاوت میاد
"اره امروز اصلا انرژی ندارم، ضعف هم کردم ظهر شده دیگه
یک سینه ام رو از توی نیم تنه دراورد با دست نوکش رو کشید
+هم بهت حال میدم هم ناهار عشقم ،
چشمکی زد و ادامه داد +الکی که سر ظهر تو ی باشگاه خالی نگهت نداشتم
دستم رو کشید و منو داخل اتاق ماساژ برد روی تخت دراز کشیدم بالاخره به اولین فانتزی ممنوعه ذهنم رسیده بودم چشمهام رو با چشم بند و دست هام رو به کنار تخت بست، خودم رو بهش سپردم و نمیدونستم که قراره تمام فانتزی هام یکی بعد دیگری عملی بشن

ادامه...
نوشته: صدف


👍 22
👎 4
21301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

829591
2021-09-02 02:15:40 +0430 +0430

قلمت خوبه ولی اسن سبک داستان هارو دوست ندارم.موفق باشی🙏

0 ❤️

829652
2021-09-02 15:16:10 +0430 +0430

عالی ادامه بده👌👌❤️

1 ❤️

829683
2021-09-02 21:05:16 +0430 +0430

سبک نگارشتونو زیاد نپسندیدم ولی خب بدک نبود

لایک

0 ❤️

829696
2021-09-03 00:14:05 +0430 +0430

بیشتر شخصیتش برام معنا داشت انگار بخش واقعی داستان بود

0 ❤️

829786
2021-09-03 10:43:53 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده.

0 ❤️

830917
2021-09-08 11:25:00 +0430 +0430

واقعا عالی بود 🌹🌹

0 ❤️