ازدواج نابرابر (۲)

1402/01/11

...قسمت قبل

آیدا گفت: دوست داری چی بشنوی؟
کاپشنم رو از تنم در آوردم و گوشه مبل ال انداختم و سمت دیگه اش ولو شدم. سرم رو بلند کردم و خیلی جدی به صورت‌ آیدا نگاه کردم و گفتم: حقیقت!
-خب از کجا می خواهی بفهمی حقیقت داره؟
-اونش با من، تو اول از همه هرچی می دونی رو بگو.
-ببین راستش من یه دوست پسر داشتم که خیلی خوش سکس بود.
یکم مکث کرد و به صورت متعجب من نگاه کرد، انگار فهمید که از صراحت لهجه اش تعجب کردم. سعی کردم که حرفش رو با تایید سرم دنبال کنم، برای همین آیدا ادامه داد: ببین،  من و الناز در مورد سکس هامون با هم حرف می زدیم. یعنی مثل شما پسرا گاهی.
بعد رو کرد به سینا و گفت: البته سینا خیالت راحت باشه، با نیوشا در مورد تو حرف نزدیم.
سینا گفت اگه بزنید هم من مشکلی ندارم و خندید. نیوشا یه چشم غره به شوخی بهش رفت.
من گفتم: سکس هاتون؟
-آره دیگه. بعد من با دوست پسرم ارشیا سکس خیلی خوبی داشتم. سایز… ببخشید مودبانه اش رو میگم، آلت، آلتش خیلی بزرگ بود. یعنی خاص بود واقعا. الناز هم رو این پسره از قبل انگاری نظر داشت، ولی من که باهاش دوست شدم الناز هم دیگه بیخیال ارشیا شد. تا اینکه اولین بار که سکس کردیم سریع بعدش من خر واسه الناز گفتم که چیزش خیلی بزرگه. اولش که می گفت خالی نبند و اینا، ولی بعدا که عکسشو براش فرستادم، گیر داد که من اول رو این نظر داشتم و تو اینو از من پیچوندی و این حرفا. بعدش هم گیر داد که بیا اصلا گروپ بزنیم. من گفتم بابا ارشیا کیس ازدواجه، گروپ بزنیم که دیگه خراب میشه.
من با تعجب گفتم: گروپ؟ یعنی چی؟
نیوشا گفت: بابا تو چقدر تعطیلی. من موندم الناز چطوری تا حالا با تو سکس کرده… گروپ یعنی گروهی.
یه نگاه به نیوشا کردم و گفتم: ببخشید من خودم تا ۸ سالگی امریکا بودم و معنی گروپ رو می دونم چیه. منظورت تریسامه؟
آیدا گفت: آره دیگه. گروپ، تریسام، هرچی که میگن. ببین، اصلا اینارو ول کن. الناز یه بار به من گفت این دوست پسر خوش کی… ببخشید خوش چیزتو بیار خونه، بعد دوتایی باهاش سکس کنیم. منم گفتم مخالفت کردم، سر اینم خودشو چس کرد برام. گفت چطور من پول کلاس زبان بدم بعد تو بیای با مازیار لاس بزنی؟ بعد حالا ارشیا که تخمشم تورو حساب نمی کنه واسه شما شده کیس ازدواج؟
من که کلا گیج شده بودم گفتم: سکس؟ یعنی سکس کامل؟
نیوشا گفتپ: په نه په، سکس نیمه. مگه فیلم سوپره که کامل و نیمه داشته باشه؟ بابا سکس دیگه طرف چیزشو می کنه تو چیز اون یکی. بهش میگن لقاح. دخول. آمیزش. اینارو هم تو مدرسه دوستات بهت نگفتن؟
دوباره یه مقدار عصبی شدم و با صدای یکم بلند تر گفتم: گوشای من مخملیه؟ شما که اینقدر باهوش هستین مگه دخترا پرده ندارن؟ مگه آک نیستن؟ مگه رسم دستمال خونی نیست؟ اصلا من اوسکولم فرق دختر با پرده و بدون پرده رو نفهمم، اینا به کنار، گواهی مکتوب پرده بکارت هم الکیه؟
آیدا با دست زد رو پیشونیش و گفت: من فکر کردم حد اقل می دونی الناز دختر نیست. تو الان باهاش سکس کردی، پرده داشت؟
یه نگاهی به سینا کردم و با لحن تندی گفتم: ببخشید ولی من لزومی نمی بینم جلوی بقیه مخصوصا یه پسر نامحرم از جزئیات رابطم و سکسم با زنم توضیح بدم.
نیوشا یه پوف کرد و گفت: بابا این خیلی عقبه.
سینا رو کرد به نیوشا و گفت: تو دیرت نشه؟ بریم که دیر نرسی مامانت خشتک مارو پرچم می کنه باز.
من که ذهنم تازه درگیر بحث شده بود و نمی خواستم بحث همینجا تموم بشه گفتم: کجا؟
سینا گفت: من لزومی نمی بینم محلی که قراره دوست دختر عزیزم رو ببرم برای یک نا محرم توضیح بدم (همه خندیدن) شما با آیداجون بمونید و به بحث ادامه بدین، من میرم نیوشا رو برسونم.
نیوشا رو به آیدا گفت: بیا تحویل بگیر. هنوز بعد از این همه وقت دوست دختر آقاییم. من که مثل الناز زرنگ نبودم ۶ ماهه آقا رو تور کنم. الان ۴ ساله کس و کون مارو یکی کرده، بعد من چشمم به این تلفن وامونده خشک شد که یه زنگ بزنه مثل آدم از ما یه خواستگاری خشک و خالی کنه.
سینا با دستهاش به جلوی شلوارش و کیرش اشاره‌ کرد و گفت: همینم از سرت زیاده بابا. پاشو بریم تحویل مامان جونت بدم تا صدای بابات در نیومده. دیشب هم دیر رفتی مامانت از چشم من دید، نمی دونه که دختر کوچولوش هول کیر بوده ول نمی کرده مارو…
سینا با خنده و شوخی نیوشا رو بلند کرد. تلویزیون داشت آهنگ  واکاواکای شکیرا رو پخش می کرد و من همینطور خیره به رقص شکیرا منتظر بودم که با آیدا تنها بشم تا راحت تر بتونم ادامه حرف هام رو بزنم.
بعد از چند دقیقه سینا و نیوشا آماده رفتن شده بودن. سینا گفت: چاییتون که کلا یخ کرد، اگه خواستید کتری زیرش روشنه، آیدا مراقب باش بی آب نشه نسوزه یه وقت. فعلا خدافظ
یه نگاه به ساعتم کردم. نزدیک به یک ساعت و نیم بود گذشته بود و یک ساعت دیگه با الناز قرار داشتم.
آیدا افکارم رو پاره کرد و گفت: خب پسر نامحرم رفت، می تونم رو باهات صحبت کنم؟ ناراحت نمیشی؟
-نه بگو.
-بگو جون الناز قاطی نمی کنی.
-جون الناز قاطی نمی کنم.
-البته چون جون الناز رو قسم خوردی از نظر من قاطی هم کنی خوبه مشکلی نیست. خب داشتم می گفتم که ارشیا کیر بزرگی داشت. بعد آها ببخشید، تو گفتی الناز دختره؟
-آره.
-سکس داشتی باش؟
-هنوز نه. ولی بالاخره عقد کنیم که مشخص میشه.
-وای چه بلا شده. چقدر تشنه نگهت داشته این دختر. ببین پسر جون، اولا که پرده رو میشه دوخت. دوما که فرض کن اصلا عقد کردی و شب اول کردی توش و دیدی خون نیومد، اصلا روت میشه به کسی بگی؟ فرض کن گفتی، فرداش هم رفتی طلاق گرفتی، چقدر مهریه باید اِخ کنی؟
-میگم گواهی پزشک گرفتیم.
-گواهی پزشک؟ می خوای من صدتاشو برات فتوشاپ کنم؟ یا دوست داری اصلی بخرم؟
-بابا با هم رفتیم دکتر زنان، یه خانوم بود معاینه کرد و بعدش اومد شفاها و کتبا گواهی داد تاحالا با هیچ کس ارتباط نداشته.
آیدا نگاه عاقل اندر سفیهی به من کرد و گفت: ببینم، دکتری که رفتین رو تو معرفی کردی یا اون؟
-هیچ کدوم. سرچ کردیم رو نت یکی رو تماس گرفتیم رندم‌.
-تو سرچ کردی یا الناز؟
یکم مکث کردم و اتفاقات اون روز رو تو ذهنم مرور کردم. بعد گفتم: یه بار که تو خیابون بودیم بحثش‌ پیش اومد. الناز گفت دوست دارم برای اینکه بعدا حرف و حدیثی نباشه گواهی بگیریم. منم گفتم نمی خواد، من بهت اعتماد کامل دارم. اما اون اصرار کرد و گفت فردا که پرده ام بره یکی تهمت بزنه و شک بیفته توی جونت، چطوری می خوای بر طرف کنیش؟ بهتره همین الان بریم که اگه فردا یه یاوه گویی اومد تهمت زد، بکوبی تو دهنش. بعد من پشت فرمون بودم، بهش گفتم همون موقع سرچ کن و گفت یه دکتر هست که نزدیکه زنگ بزنم ببینم کی هست؟ منم گفتم باشه، تماس گرفت و گفت نوبت نمی خواد همین الان هم می تونیم بریم. کاملا یهویی بود.
آیدا یه نیشخند زد و گفت: دقیقا یاوه گو منو می گفته ها. چه پیش بینی این موقع ها رو هم کرده بوده بلا. کسخل، هماهنگ کردن یه دکتر زنان طوری که یهویی جلوه کنه کاری نداره که. تو انگار زنا رو نشناختی، مخصوصا اون النازو. با پول میشه سر پشم کس زن شاه رو هم ناقاره زد. می خوای من همین الان بهت کس بدم ببینی پرده ندارم، بعد ببرمت کاملا رندم یه دکتر تو همین محل که تایید کنه تاحالا یه کفتر نر هم از نیم متری من رد نشده؟
-نیست حالا الناز هم خیلی پولداره؟ هرکی ندونه که تو دیگه خودت می دونی، پول کلاس زبان و دانشگاهشوهم من می دادم. بعد اون بیاد بره پول خرج کنه واسه دکتر؟
-اولا ماشالا شما اینقدر بی حساب بهش پول می دادی بعدی نیست از پولای خودت خرج این کار کرده باشه، دوما، این اسمش خرج نیست، اسمش سرمایه گذاریه. شده از زیر سنگ هم قرض کنه می ره می کنه، شده کس بده جندگی کنه می کنه، که این‌ پول رو بده. به جاش به وقتش برداشت می کنه. مهریه اش چقدره؟
-مهریه؟ ۳۰۰ تا سکه.
آیدا که چشماش گرد شده بود با تعجب گفت: ۳۰۰ تا! بخدا ملت چه شانسایی دارن. ما کیر خشک هم گیرمون نمیاد، بکن در رو هاش به ما می خورن، بعد تو باید بیفتی گیر الناز. ببین عزیزم، فرض کن اصلا به اندازه ۳ میلیون هم خرج رشوه و عمل و کوفت و زهرمار کنه، که تهش بشه ۳ تا سکه ی نا قابل، به محض اینکه بله رو گفت یه شبه صاحب ۳۰۰ تا سکه میشه. یعنی سود صد برابری. تازه یه تورم هم بش خوره، سر به فلک می کشه، معلوم نیست چند سال دیگه سکه چند باشه. کدوم شغلی همچین سودی داره؟ تازه اقامت آمریکا و ماشین شاسی بلند و سفر خارج و کیر مفتی هم کنارش هست، با کلی آپشن دیگه که خودت بهتر از من می دونی. در ضمن، تو می دونستی الناز لز هم هست؟ این عکس رو ببین.
آیدا گوشیش رو به سمت من گرفت و یه عکس نشون داد که احتمالا مال چند سال پیش بوده. خودش و الناز لخت تو بغل هم کنار اینه بودن. از اینکه داشتم آیدا و الناز رو لخت می دیدم شهوتم رفته بود بالا و کیرم داشت بلند می شد. این دیگه اولین بار بود که الناز رو کامل لخت می دیدم. تو اون لحظه نمی دونستم بیشتر آیدا رو نگاه کنم یا الناز رو. اونقدر شهوتی شده بودم که دلم می خواست همونجا یه لیس به ممه های آیدا بزنم. آیدا با یه لوندی خاصی گفت: آخ کتری سوخت. تا تو عکسارو ببینی من برم چایی رو عوض کنم و گوشی رو داد دستم و بهم گفت: خواستی برو اینور اونور مشکلی نیست، کل گالری همینه. فقط شیطونی نکنی تو یه گالری دیگه بری.
رفتار های آیدا کاملا مشخص بود که می خواد فضا رو سکسی کنه‌، و الا نشون دادن عکس لختی خودش و الناز که برای چند سال پیش بود واقعا چه کمکی می تونست به موضوع ما بکنه؟
به محض اینکه آیدا رفت سریع رفتم تو شماره گیر گوشیش. شماره خودم رو وارد کردم و دیدم به اسم unix3 سیو کرده. خدارو شکر گوشیش به‌ وای فای خونه سینا هم وصل بود. رفتم توی وایبر و عکس هارو برای خودم فرستادم و بعد از صفحه اش پاک کردم. حدود ۱۰ تا عکس بود که تو مدل های مختلف بوس فرستادن و اینا تو بغل هم بودن. خیلی کیفیت بالایی نداشت و عکس های معمولی ای بود که با یه دوربین دیجیتال ظاهرا چند سال قبل گرفته بودن. یک بک دادم از گالری و از اون گالری بیرون رفتم و وارد گالری اصلی گوشیش شدم. لای عکس هاش یه سری عکس های لختی از خودش هم بود‌. به فکرم رسید برم تو چت هاش، آیدا هم کاملا داشت معطل می کرد و احتمالا داشت فکر می کرد من دارم گالری عکس هاش رو وارسی می کنم و عکس های لختیش رو می بینم.
این‌بار شماره الناز رو زدم و دیدم به اسم eliuni سیو کرده. مجدد رفتم تو وایبر و دیدم صفحه چت هاش با الناز کلا پاک هست و چیزی توش نیست.
یکم تو پیام هاش پایین رفتم و اسم ارشیا‌ به چشمم آشنا اومد. داخل که شدم، آخرین پیامش از طرف ارشیا این بود، جنده دوزاری هفت جد و آبادته. یه مقدار بالاتر رفتم و یه سری عکس از طرف ارشیا اومده بود. دیدم بعله، واقعا ارشیا خرکیر هست. کلی عکس از کیرش از نماهای مختلف فرستاده بود و آیدا هم با عکس های کس و ممه اش جوابش رو داده بود. دوباره تو پیام هاش به سمت پایین اومدم تا نزدیک آخرین پیام، دیدم آیدا نوشته، اون جنده که می کنیش شوهر داره احمق، فردا که سنگ سارت کردن می فهمی دنیا ارزش نداره که برای ۱۰ گرم گوشت خودتو بگا بدی. ارشیا نوشته بود اولا الی هنوز عقد نکرده پس مجرده، دوما که اگه شوهرش عرضه داشت زنشو ارضا می کرد، من که زوری نمی کنمش، خودش میده، من نکنم یکی دیگه می کنه، سوما چیه حسودیت شده؟ تو هم اگه می تونی برو مخ شوهرشو بزن باهاش بی حساب شو. آیدا گفته بود، من مثل ننت جنده دوزاری نیستم که بخوام با هر لاشی ای بخوابم که یکی مثل تو رو پس بندازم و ارشیا هم تو آخرین پیام نوشته بود، جنده دوزاری هفت جد و آبادته.
سرم داشت سوت می کشید. باورم نمی شد درست خونده باشم. پیام های قبل ترش رو دیدم و چیزی در مورد الناز نداشت. ظاهرا تلفنی حرف زده بودن یا شاید هم مکالمشون حضوری بوده و این چند پیام هم آخر مکالمه بوده.
اومدم تو صفحه اصلی وایبر و دیدم چت آخرش با سینا بوده. رفتم داخلش و دیدم پیام های آخر برای دیروز و امروز هست. رفتم یکم عقب تر تا این پیام نظرم رو جلب کرد که آیدا به سینا داده بود: حالا فردا که اومدیم خونه شما سریع برید بیرون که تنها بشیم. کار دارم باش و یک ایموجی چشمک فرستاده بود.
-حله. من با نیوشا میام که بعد به بهونه رسوندن نیوشا میزنم بیرون. فقط عکس منو نشونش ندی ها، شر میشه بگا میرم.
-نه دیگه الان مدراکمون تکمیل تره. بعد هم از کجا می خواد بفهمه این تویی. مگه اینکه قبلا کون هم گذاشته باشین و کیرت رو بشناسه.
-بابا فضای خونه کلا مشخصه کجاست، مخصوصا وقتی بیاد اینجا
-نگران نباش اگه لازم شد یه طور کات می کنم که عکس صورت الناز و کیر تو توش فقط مشخص باشه.
یهو چشمام ۴ تا شد. سریع رفتم بالاتر که ببینم چی میاد. یه مقدار که عقب تر رفتم و یکی دو تا عکس که رد شد، یکهو به یه عکس رسیدم که کله یه دختر توی فضای نیمه تارک بود و عکس رو که باز کردم اولین چیزی که دیدم چشم های الناز بود که خمار داشت به دوربین نگاه می کرد و یه کیر رو که با دست چپش گرفته بود و تا نصفه تو دهنش چپونده بود داشت ساک می زد. حلقه نشونمون توی دستش نبود، ولی تاریخ عکس برای حدود یک ماه پیش بود. بعد از ارسال عکس، سینا نوشته بود:
من و الی جون یهویی تو یه روز بارونی. و زیرش ایموجی خنده فرستاده بود.
آیدا نوشته بود: اینقدر نیوشا کیر کیر می کنه همش این بود؟ می خوای برای ارشیا رو بفرستم ببینی بگرخی؟
-حالا تو دنبال جندگی الناز بودی یا عکس کیر من؟ بعد هم رو این عکس واسه مدرک حساب باز نکن. من خیلی فکر کردم اینو نشونش بدی و به گوش الناز برسه کونم پارست. می دونی که کس کش چقدر کینه ایه‌. بفهمه کار من بوده دهنم رو می گاد. من نیوشا رو دوست دارم نمی خوام از دست بره.
-دوستش داری که هربار یه کس جدید می کنی؟
-بابا اینو که تو گفتی بکن عکس بگیر ازش. به خاطر تو و شوهرش کردم اینکارو.
-بچه کونی من دفعه دومش رو گفتم بکن، دفعه اول که کردیش هم من گفتم بهت؟
-بابا خدایی من یک سال بود دیگه فقط با نیوشا بودم. اینم استثنا بود، خیلی آمار داد، بعدم شاه کس یونی بود اصن نمی شد ازش گذشت. واقعا هرکس دیگه جای الناز بود نگاهش هم نمی کردم. یه طور آبمو می خورد انگار یه هفته هست تشنه تو کویر مونده بود. بازم میگم اینارو نشونش نده، به فکر یه مدرک دیگه باش.
-باشه حالا این برای احتیاطه، اینو نشونش بدم که بدبخت پس می افته. جنازش که به دردم نمی خوره. اگرم مجبور شدم نشون بدم فضای خونه رو کات می کنم یه طور که مشخص نباشه اینجاست.
چت های بعدی دیگه بی مربوط بود. عکس رو باز برای خودم فرستادم و بعد از صفحه وایبر پاک کردم‌ دوباره وارد چت سینا شدم و رفتم سراغ چت های قدیمی تر.
تا سر این پیام متوقف شدم که سینا به آیدا نوشته بود:
-من از کجا می دونستم که شوهر کرده. اگه کرده اون شوهر سیب زمینیش چرا تو دانشگاه نمی گه که این زن جندش اینقدر به این و اون کس نده؟ تپه ای نمونده که این روش نریده باشه.
-بابا پسره خیلی سادست، گیر الناز افتاده. اونم سیاست داره. تو فکر کردی این جنده با یه کیر سیر میشه؟ بعد هم، همون که گفتم، باید یه بار دیگه بکنیش.
-بابا ولمون کن تو میگی شوهر داره من همین الانشم عذاب وجدان گرفتم. بخدا من دختری دوست پسر هم داشته باشه سمتش نمی رم، چه برسه به شوهر! تا حالا با زن شوهر دار کاری نکردم!
-اولا که الان دیگه کردی. دوما که هنوز که عقد نکرده هی میگی شوهر شوهر، نامزدن. سوما که این بار رو به خاطر شوهرش بکن. گفتم که باید ازش‌مدرک درست و درمون بگیری. یه دوربینی چیزی بذار تو خونه که نفهمه، بعد ازش فیلم بگیر.
-بابا مگه هالیووده؟ من دوربین از کجا بیارم؟ کلی هزینه کنم که به شوهرش بگم زنت جندس؟ بعد هم فیلم برداری یواشکی جرمه. فردا شکایت کنه کی باید جواب بده؟ همینطوریش کارمون خلافه اینم دیگه میشه قوز بالا قوز.
-ببین اصن یه فکری. ببرش خونت بهش مشروب بده. الناز پایه مشروبه. مطمئن شو که مست شده، بعد وقتی که مست بشه دیگه چیزی‌ حالیش نیست اون موقع ازش‌ با گوشیت یه عکس بگیر که به درد بخور باشه. فقط عکس لخت تنها‌ش نباشه ها، من عکس لخت الناز رو زیاد دارم. می خوام یه چیز دندون گیر باشه. بخدا این پسره رو دوستش دارم گناه داره باید کمکش کنیم‌.
-خودش رو دوست داری یا ماشینشو؟
-ببین اگه ماشینش رو هم دوست داشته باشم حد اقل مثل اون حیوون نیستم که بهش خیانت کنم. من صد تا کس هم داده باشم وقتی که با یکی تعهد ببندم واقعا می بندم. مگه ارشیا نبود؟ اون پتیاره خرابش کرد…
آیدا با سینی چایی از آشپزخونه بیرون اومد و گفت: چاییش مثل قیر شده بود. یکی دیگه تازه دم آوردم.
دیگه نتونستم ادامه اش رو بخونم. سریع از چت وایبر بیرون اومدم و رفتم تو گالری عکس ها که برم سر جای اول و البته اینقدر فولدر داشت که نتونستم اون گالری عکس های لز رو پیدا کنم. برای همین بک زدم و اومدم بیرون و گوشی رو روی میز انداختم. آیدا با سینی چای جلوم ایستاده بود و داشت بهم لبخند می زد. یک لحظه دنیا برام رنگش عوض شد. ساعت دیواری بالای تلویزیون که پشت سر آیدا بود داشت می گفت که فقط نیم ساعت تا قرار با الناز وقت هست. اما کدوم الناز؟ جنده معروف دانشگاه؟ باورم نمی شد که اینطوری منو بازی داده باشه. حالم اصلا خوب نبود. آرنجام روی زانو هام بود و آیدا منتظر بود که دست دراز کنم و چایی رو بردارم، اما من یک هو سرم رو بین دستام گرفتم و پقی زدم زیر گریه. آیدا که از رفتار من شوکه شده بود، سینی رو گذاشت رو میز و اومد کنارم و با بهت بهم گفت: چی شدی‌ تو؟ چی دیدی مگه؟
من همینطور داشتم گریه می کردم. آیدا دست هاش رو دورم حلقه کرد و من نا خودآگاه سر خوردم تو بغلش و اونجا زار زار گریه می کردم. آیدا هم از خدا خواسته سر منو رو سینش گذاشته بود و موهامو نوازش می کرد. بعد از چند لحظه بلند شد و رفت برام آب آورد و گفت اینو بخور. اصلا حالم خوب نبود و به زور آیدا چند قلپی از آب خوردم. اما اشک هام بند نمی اومد و آیدا باز هم سرم رو تو سینش گرفت و من اشک می ریختم. اشک هام از صورتم سر می خورد و روی سینه های آیدا می رخت. آیدا که تاپش از اشکای من کاملا خیس شده بود به تاپش اشاره کرد و گفت: ببین چیکار کردی. کل تاپم خیس شده، الان من جلوی این آقای نا محرم چی کار کنم؟
به نوعی می خواست با مسخره بازی و شوخی فضا رو عوض کنه. اما من اصلا تو حال عادی نبودم. آیدا بلند شد رفت کنار شوفاژ و یهو با عشوه خاصی با دست هاش به صورت ضربدری پایین تاپش رو گرفت و تاپش رو در آورد و رو شوفاژ انداخت و سینه های قشنگش رو برام نمایان کرد و دوباره به سمتم اومدم و اینبار با سینه های باز منو بغل کرد و گفت: حالا هرچقدر دوست داری خودتو اینجا خالی کن!
آیدا سعی می کرد با نوازش هاش من رو تحریک کنه. اما سکس آخرین چیزی بود که توی اون لحظه من بهش فکر می کردم و واقعا کیرم راست نمی شد. هرچند که آیدا نمی دونست من واقعا چی رو دیدم. اشک هام مرتب پشت هم می اومد و با توجه به‌ شرایطی  که داشتم آیدا هم فهمید که احتمالا من چیزایی بیشتر از اون عکس ها دیدم، ولی با توجه به‌ حالم فعلا داشت اوضاع رو می سنجید و سوالی نمی پرسید و فقط سعی می کرد شرایط رو مدیریت کنه.
همینطور که گریه می کردم، احساس کردم دست آیدا آروم داره گردنم رو نوازش می کنه. با دست راستش دست هام رو توی دستش گرفته بود و دست چپم رو نوازش می کرد. لبهاش رو روی گونه های من گذاشته بود و سعی داشت منو با جملات دلگرمش که کنار گوشم زمزمه می کرد آروم و یا شایدم تحریک کنه. خیلی آروم و ماهرانه دستش رو روی دست چپم که روی پام بود حرکت داد و شروع به نوازش دستم کرد. بعدش دوباره به صورت نا محسوس دستش رو به سمت کیرم برد و کناره های دست راستش روی کیرم قرار گرفت. هرچند که تو اون لحظه کیرم خوابیده بود، اما شلوار ورزشی ای که داشتم خیلی کلفت نبود و این اولین بار بود که دست یک دختر از روش شلوار روی کیرم قرار می گرفت. برای همین باعث شد که یکهو کل بدنم گر بگیره. داشتم به این فکر می کردم که الناز هنوز که هنوز بود دست به کیرم نزده بود. حس شهوت و انتقام توامان باعث شد که کیرم کمی تکون بخوره. بعد از چند لحظه آیدا هم متوجه بزرگ شدن کیرم زیر دستش شد و فرصتی بود که از حالت ارتباط نا محسوس خارج بشه و برای همین دستش رو برگردوند و با کف دستش شروع به نوازش کیرم از روی شلوار کرد. این کارش باعث شد که کیرم با سرعت بیشتری شق بشه و کاملا زیر دست آیدا برجسته شده بود، برای همین هم آیدا خیلی آروم سرش رو از کنار گوشم چرخوند و لبهاش رو به لبهای من رسوند. کاملا با حوصله و حرفه ای عمل می کرد. خیلی آروم لب هاش رو روی لب های من گذاشت و به صورت شهوتناکی لبهام رو میک می زد و بعد زبونش رو داخل دهنم می کرد. فضای سکسی اتاق باعث شده بود اشک های من هم بند بیاد و موزیک تلویزیون که این‌بار ریتم تند تری گرفته بود، ریتم عشق بازی مارو هم داشت تند تر می کرد.
آیدا همچنان منتظر حرکت بعدی من بود و من هم با توجه به عدم تجربه و البته شرایط خاصی که داشتم، نمی تونستم روی سکس تمرکز کنم. آیدا اینبار دستش رو داخل شلوار ورزشی مشکی من برد و از روی شورت کیرم که حالا کاملا شق شده بود، توی دستش گرفت و بعد سرم رو به سمت سینه های سفیدش هدایت کرد. دیدن ممه های آیدا از نزدیک اونقدر شهوت انگیز بود که من هم لب هام رو به سمتشون ببرم و شروع به میک زدن کنم. برای اینکه دست آیدا همچنان روی کیرم باشه مجبور شده بودم قوز کنم و پوزیشن مناسبی نداشتم. این‌بار آیدا بلند شد و شلوارش رو پایین کشید و با یک شورت توری مشکی جلوم ایستاده بود که فقط با یک بند دور کمرش و لای کونش قرار داشت. بعد انگشت های شستش رو بین بند کناری شورتش قرار داد و شورتش رو با یک قر خاصی از کونش پایین کشید و لخت جلوم ایستاد. برای اولین بار داشتم یک دختر رو لخت از نزدیک می دیدم و هیجان زیادی توم به وجود اومده بود. آیدا بعد از مکث چند ثانیه ای که اجازه داد من کل بدنش رو با یک نگاه برانداز کنم، اومد و روی پام نشست و لبهاش رو دوباره توی لبهام قفل کرد. فکر اینکه الناز به من خیانت کرده بود، باعث شد که جسارتم بیشتر بشه و این‌بار من هم همراهی کنم و دستم رو بالا بردم و برای اولین بار کسش رو لمس کردم. کسش خیس خیس بود و جلوی شلوارم رو هم کاملا خیس کرده بود. فکر اینکه این کس رو الناز هم لمس کرده و یا شاید لیس زده داشت دیوونم می کرد. دوباره یاد الناز افتادم. این بهترین فرصت برای انتقام من از الناز بود. اما چه انتقامی؟ وقتی هنوز من حتی بدن الناز رو لمس هم نکرده بودم، سکس من با آیدا چطور می تونست انتقام من از الناز باشه؟ شاید هم این درواقع انتقام آیدا از الناز بود. حس این که دارم بازیچه دست دعوای دوتا دختر میشم و هیچ کدوم ذره ای برای احساسات من ارزش قائل نیستن یک هو باعث شد کل شهوتم فروکش کنه‌. مثل برج های دوقولوی نیویورک که در یک لحظه فروریخت، کیرم به سرعتی باورنکردنی جمع شد.
همزمان که به صورت آیدا نگاه می کردم، احساس می کردم دارم در عمق چهره اش صورت الناز رو می بینم. حالا انگار که تصویر سکس الناز داشت از جلوی چشم هام رد می شد.
خیانت الناز اعتماد من رو نابود کرده بود و دوست نداشتم که من هم مثل اون باشم. یک لحظه احساس کردم از هرچی سکس هست حالم بهم می خوره و اینکه سکس چه کار کثیفی می تونه باشه.
آیدا که متوجه ایجاد تغیر در من شده بود، سرش رو عقب برد و به صورتم نگاه کرد و گفت: عزیزم حالت خوبه؟
عزیزم؟! هنوز باورم نمی شد که این من هستم که با آیدایی که تا چند ساعت پیش برام یه دختر غریبه و نامحرم بود، دارم توی جایی که یک ماه پیش زنم با کس دیگه سکس کرده، اینطور عشق بازی می کنم و اینطوری لخت تو بغلم نشسته و داره لب هامو می خوره. از خودم هم داشت حالم بهم می خورد. احساس کردم از استاندارد هایی که داشتم فرسنگ ها فاصله گرفتم، چه از نظر اعتقادی و چه از نظر انسانی. برای همین با دستم آیدا رو پس زدم. آیدا از روی پام بلند شد و با نگاه های نگران و پرسشگرش داشت رفتار های من رو دنبال می کرد.
من که احساس کردم موندن بیشتر من اینجا ممکنه دوباره فضا رو برای من شهوتناک کنه، مثل فنر ازجام پریدم و گفتم: معذرت می خوام آیدا. من نمی تونم.
و برای اینکه غرور آیدا رو نشکونم گفتم:
من واقعا حالم خوب نیست، باشه یه وقت دیگه.
و خیلی سریع کاپشنم رو از روی مبل برداشتم و از خونه زدم بیرون‌. این‌قدر سریع این اتفاق افتاد که وقتی توی خیابون رفتم دویست و شیش سینا رو دیدم که با نیوشا توش نشسته بودن و داشتن ساندویچ می خوردن‌ و ظاهرا آیدا فرصت نکرده بود خروج منو بهشون خبر بده و کاملا مشخص بود که تنها گذاشتن من و آیدا هم جزئی از یک سناریو بوده. اونا هم از اینکه منو اینطوری دیدن حس کردم شاید خجالت کشیدن و بدون اینکه رودر رو بشیم و حرفی بزنیم، رفتم و سوار ماشین شدم و حرکت کردم.
گوشیم رو که نگاه کردم بیشتر از ۳۰ تا میس کال و پیام و مسیج برام اومده بود که اکثرا از طرف الناز بود و بقیه از جاهای مختلف مثل خونه خودمون و تلفن مامانم و خونه الناز و مامانش و … هیج کدوم از مسیج هارو باز هم حتی نکردم. گوشیم رو رو صندلی کناری انداختم و ماشین رو روشن کردم و با سرعت وحشتناکی به سمت خونه الناز حرکت کردم. تلفنم همچنان سایلنت بود، ولی با توجه به‌ اینکه به بلوتوث ماشین وصل شده بود، این‌بار روی مانیتور ماشین زنگ خورد و شماره الناز روی صفحه ماشین ظاهر شد. نگاهی به صفحه و شماره الناز کردم. به این فکر کردم که اگه این مسائل رو بهش بگم، با چه رویی می خواد تو صورت من نگاه کنه؟ یک بطری آب معدنی توی ماشین بود، درش رو باز کردم و چند قلپ آب ازش خوردم. شاید نزدیک به ۲۰ یا ۳۰ ثانیه ای بود که از تماس الناز داشت می گذشت و گوشیم همچنان داشت زنگ می خورد. نفس عمیقی کشیدم و انگشتم رو روی صفحه ماشین بردم و دکمه ی سبز رو فشار دادم.

ادامه...

نوشته: جهانبخش


👍 41
👎 2
45201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921073
2023-03-31 01:38:14 +0330 +0330

خیلی داستان عجیب و جالبیه
لطفا زودتر ادامه ش رو بزار

1 ❤️

921090
2023-03-31 02:10:45 +0330 +0330

داستان خوبیه ، ادامه بده ببینیم شیر میشی یا خر ؟؟

1 ❤️

921130
2023-03-31 05:30:03 +0330 +0330

خوب نوشتی اصلا دلم نمیخواد مثل بعضی ها بهت گیر بدم همین که قسمت هارو سریع میزاری خودش یه اثر مثبت داخل داستانت هست

1 ❤️

921162
2023-03-31 10:12:55 +0330 +0330

خیلی قشنگ

1 ❤️

921172
2023-03-31 13:12:39 +0330 +0330

عالی بعضی ها واقعا خیلی بی احساسن که میرن وقتی نامزدن با بقیه زنا میکنن و میخوان بعد اینکه مهریه رو گرفتن طلاق بگیرن و یک جنده باشن متاسفم برا همچین آدمایی که یکی عاشقونه اما اونا حتا بهش وفادارم نیستن و میرن با بقیه میزنن و میخورن

0 ❤️

921177
2023-03-31 14:01:44 +0330 +0330

عالی نوشتی دمت گرم

0 ❤️

921197
2023-03-31 15:42:10 +0330 +0330

مثل دفعه قبل عالی بود 👍👍👍👍👍

0 ❤️

921281
2023-04-01 02:37:46 +0330 +0330

جهانبخش عالی هست داستان امید وارم داستان زندگی واقعی خودت نباشه
وگرنه منم میام کمکت دهنشون سرویس کنیم من یکی فکر نکنم به الناز و ارشیا واون مرده تو خونه که بودین رحم خاصی بکنم
جوری جاشون میدم که تو تو کف بمونی
وی جدا از کسو شعر گفتن قسمت بعد رو هم بزار یه رلی بزار بتونم
شمارتو بر دارم ناموسی عاشقت شدم
غصه نخور زن نیستم
یه جورایی دوس دارم پیدات کنم و…‌ .
جون هر کی دوست داری یه پیم بده بهم
توروبیکا یا یه ردی بزار بفهمم بر دارم آیدی تو
امید وارم آمریکا نرفته باشی
یهو کیر بکنی تو حالم که انگار دوست دخترمو گاییدی
رفیق میخوام از دهن خودت داستان تخمی که امید وارم واقعی نباشه بشنوم
واقعا ببخش پرو هستم😅

با عرض پوزش جون خرکي دوست داری یه پیم بده تو روبیکا soren____1387

0 ❤️

921359
2023-04-01 16:24:16 +0330 +0330

بهترین داستان سایت تا امروز!

0 ❤️

921367
2023-04-01 16:58:10 +0330 +0330

خوب مینویسی نقاط مثبتش خیلی بیشتراز منفیه ینی خطاهای داستانت کمه

0 ❤️

936982
2023-07-10 09:25:21 +0330 +0330

بسیار دوست داشتم.
نکات مثبت نوشته شما بسیار بیشتر از نکات منفی است.
روان بودن کار و اروتیک کار رو میپسندم

0 ❤️

962542
2023-12-16 20:56:16 +0330 +0330

فوق العاده ای

0 ❤️