سلام
من تصمیم گرفتم از اولین تجربه ی بردگیم براتون شروع کنم به نوشتن
شاید دوست داشته باشید
اگرم این گرایش را ندارید لطفا دنبال نکنید و چرت و پرت هم نگید
ممنون
من فرهاد ۳۱ سالمه و توی شهوانی با اسم pesarake barde فعالم
اولین تجربه ی من و شروع بردگی حضوری من اینجوری استارت خورد که براتون میگم و داستانهام ادامه داره
من از حدود ۱۹_۲۰ سالگیم درگیر حس بردگی بودم و فقط فیلمهای ارباب بردگی میدیدم و جاتون خالی همیشه جق میزدم باهاشون و لذت میبردم از حقارت مردها و بردگی برای زنها
چندین بار پیج ساختم توی اینستا و پاک میکردم پیجمو
هم دلم میخواست برده باشم هم میترسیدم از آبروم
من چند سال درگیر یودم و توی اینستا و سایتای مختلف کلی اطلاعات و فیلم و عکس دیده بودم و توی ذهنم یه برده خوب بودم
ولی هیچوقت نتونسته بودم یه ارباب حضوری ویدا کنم و همون نتی ها هم یکم که چت میکردیم غیب میشدن
من از سن ۲۴ سالی مغازه کیف و کفش زنونه زدم و برای خودم از دید زدن پاهای زنا لذت میبردم
یه روز همون ماه های اول استارت مغازه توی مغازه طبق معمول داشتم با گوشیم فیلم فمدام میدیدم و سرم توی گوشی بود
دیدم دوتا خانوم افغانی اومدن داخل مغازه
یکیشون نسبتا زییا و لاغر و ریزه میزه بود یکیشونم زیاد حذاب نبود ولی مشخص بود آدم بیخودی نیستن و نسبتا سرشون به تنشون می ارزید
گوشیو گذاشتم زیر پیشخون(پیشخون شیشه ای بود) و گفتم بفرمایید
یکم از سلیقشونو نوع کفش پرسیدمو یه کفشای پشت ویترینو انتخاب کردن
رفتم از پستوی مغازه کفشارو بیارم که سایز پاشون باشه ۳۷ بود
وقتی اومدم دیدم یه خنده های معنا داری میکنند ولی متوجه نشدم
نشست روی صندلی من کفشارو گذاشتم جلوی پاشون
کفشارو پوشید یکم باهاشون تاب خورد و منم پاهاشو دید میزدم
انصافا پاهاش با اینکه لاک نداشت قشنگ بود و در کل دودولم تحریک شد و خوشم امد ازش ولی چونکه افغانی بود زیاد سمتش نرفتم
یکم چک و چونه زدن و کفشارو خریدن و کارت مغازم برداشتنو رفتن
منم بی خبر از همه جا رفتم سر گوشی و دیدم فیلم تموم شده باز رفتم توی سایت یه سری عکس ببینم
شب شد توی خونه بودم یکم توی گوشیم تابیدم و تا میخواستم بخوابم
توی تلگرام یه پیام اومد برام که نوشته بود:
سلام تو برده ای؟
شوکه شدم و یخ کردم
جواب ندادم
چند دیقه بعد دوباره پیام اومد:
اگه برده ای بگو میتونم کمکت کنم
بازم جواب ندادم و ترسیده بودم آخه من به کسی شماره نداده بودم و هی فکر میکرد یه فامیلاست و یه موقع جایی سوتی دادم و فهمیده
یه عکس فرستاد و قبل اینکه بازش کنم پاکش کرد
دیگه پیام نداد
فردا صبحش رفتم مغازه چیزی وقت نبود رسیده بودم
دیدم دوتا زن افغانی اومدن
یکم به بهونه اینکه کفشا اذیت کرد و اینا خرف زدن و چند جفت کفش جا به جا کرد و منم دید میزدم پاهاشو
اینسری یه لاک قرمز زده بود و بیشتر تحریکم میکرد
مدل آخریو که پوشید گفت به نظرت میاد بهم؟
گفتم بله و حسابی کسلیسی کردم که حتما بخره ازم و کفشارو برداشت و رفت
دوباره شب شد و همون شماره غریبه پیام داد:
تو برده ای من میدونم
جواب ندادم باز پیام داد که:
_ببین من میدونم تو برده ای پس حواب بده ببینم
+به جا نیاوردم
_به جا میاری بچه حالا چرا خودتو میزنی به اون در بگو ببینم برده ای ؟
از ماشین پیاده شد و گفت شبببب هروقت پیامت دادم میای توی آدرسی که بهت میدم و کارت دارم شب
دوستش ناهید یه خنده تحقیر آمیزی بهم کردو با اون قیافه ی نسبتا زشتش گفت: نشنیدم بگی چشم
گفتم چشم
رفتن و منم حسابی عصبی بودم که چیییی شد اصلا یهو اینجوری شد و دوتا افغانی که یکیشونم خیلی زشته اینکارو باهام کردن و این چیزا توی ذهنم بود
داستان تازه شروع شده بود
نوشته: فرهاد برده
بد نبود ولی یکم تحدیدشو کم کن چون بیشتر از این تخمی میشه
حس میکنم ی دختره جنده دوزاری افغانی ک توسط کل پسرای محله گاییده اینو نوشته
این همه افغانی هرروز میمیره ،بقیشونم بیچارع ها دارن مث خر کار میکنن
چندتا دارن اهل اینترنت و مجازین
میان تو سایت یبار میشن بکن،یبارممیشن ارباب و …
کیر تموم ایام هفته ولایت پنجشیر به درز مادراتون
حالبه چند وقت پیش هم راجب اخاذی یه مرد افغان از زن ایرانی داستان نوشته شده بود الانم موضوعش همین
بدون شک نویسنده دوتا داستان یه نفره
ادمین جان اجازه انتشار این داستانا را نده
مردای متاهل تو این سن وقت سر خاروندن ندارن باز شما میای وقتتو میزاری که یه داستان تخمی چاخان تحویل مردم میدی ؟ نویسنده : پسرک جقی ۱۳ ساله
بدبخت ترین مردم دنیا ، که بیش ۹۰ درصد شان اروزی مرگ دارند!
تفرقه انداختن زیباست نه؟ پس ادامه بدید. ولی ایران هم اخراشه ، شما هم مهاجر یک کشوری میشید!
عجب بدبختی داریما
یه سریا میگن چرا افغانی
یه سریا میگن توهم
ی سریا میگن تهدیدا زیاده
عزیزانم
خونسرد باشید
اولا که اولین بار با یه افغانی ایناتفاق برام افتاد و اتفاقا بد نشد و کاملا عمیق شد حس حقارتم دوما که واقعا تهدیدم نمیکردن عمرا سمتشون نمیرفتم سوما که اگهارباب بردگی دوست ندارید نخونید
برده های واقعی درک میکنند این روابط شیرین و تسلط دار را
کسایی که تجربه بردگی دارند خیلی خوب میدونند که این تهدیدا چقدر توی حقارت و مطیع بودن تاثیر داره
واقعا خوش به حالت. میسترس هر چی بی رحم و خشن تر جذاب تر. تجربه با میس واقعی که برای خودش کار میکنه و مستقله زیباترین تجربه یک برده هست.
من که آرزومه سگ همچین بانوی افغانی بشم اصلا ملیتش چه تفاوتی داره؟
دیسلایک اول