با سلام به دوستان سکسی این داستان مال دورهمی من و یکی از دوستان دوران دبیرستانم هست اون روزا من با علی خیلی بر میخوردم و تقریبا همیشه با هم بودیم . ببخشید من اسمم جعفر و اون موقع ۲۵ سال داشتم و علی هم ۲۴ سالش بود علی خیاط بود و خیاطی میکرد و ما همیشه تو مغازه علی بودیم که یک اتاق خلوت داشت برای کارهای عقب افتاده و استراحت اونجا میرفتن . که یک روز علی خیلی حالش بد شد و من هم که نزدیکترین دوستش بودم پیشنهاد کردم ببرمش دکتر که تو مطب دکتر به زور رو پاهاش بند بود به هر حال دکتر قرص و آمپول نوشت و همونجا یکیشو زدیم و رفتیم خونه پدر و مادر علی شهرستان بودن که علی برای کار اومده بود شهر تو خونه علی دراز کشید و استراحت کرد و منم یک چیزی درست کردم که بخوره و بعد یک ساعت دیدم خوابه بلند شدم برم خونه که علی بیدار شد و گفت میشه اونجا بمونم چون حالش تعریفی نداشت منم موندم . بعد شام علی بلند شد رفت دوش بگیره و منم مشغول تلویزیون نگاه کردن شدم که دیدم علی اومد یک حوله دورش پیچیده چند دقیقه گذشت و علی یکم گیج بود بخاطر قرص و شربت هایی که خورده بود و بخاطر همین حوله از دورش افتاده بود و نفهمیده بود که من گفتم بلند شه بره رو تخت که گفت دوست داره ماساژش بدم . چون من کمی تو کار ماساژ هم هستم . و گفتم باشه رو تخت دراز بکش تا ماساژ بدم . علی بدن و کون خوبی داشت من اول بالا تنه و بعد پاهاشو ماساژ دادم ولی بعد علی حوله رو انداخت کنار و گفت همه جا رو ماساژ بدم . که من شروع کردم به ماساژ چی میدیدم یک کون کاملا شیو و سفید و گرد که دل هر کی رو میبره هی ماساژ میدادم و هر از چند گاهی کیر سیخ شدمو میمالیدم که علی فهمید و گفت راحت باش و با این حرف علی منم لباسامو در آوردم و ده دقیقه ای ماساژ دادم که دیدم علی با حالت گیجی گفت آمپول نمیزنی دکتر و این حرف علی چراغ سبزی بود که باعث شد شروع رویایی من با علی رقم بخوره اون شب دو بار علی رو کردم و اونم خوشش اومده بود . فردای اون روز حال علی بهتر شد ولی یکم از هم خجالت میکشیدیم . بعد یک هفته علی زنگ زد و گفت جعفر ظهر بیا خونه کارت دارم و من کارامو کردم و ظهر رفتم پیشش کلید در خونه علی رو داشتم درو باز کردم و رفتم تو علی لخت رو تخت بود و منتظر که من برم و ماساژش بدم و منم از خدا خواسته رفتم و بعد یک ماساژ نیم ساعته یک سکس عالی با علی داشتم این قضیه تا الان که یک سال میگذره ادامه داره و من در هفتهدو بار علی رو میکنم و اونم انصافا چیزی کم نزاشته و حسابی بهم میده و حال میده این بود داستان من ببخشید اگه بد نوشتم چون بار اولم بود مینوشتم … اگه خوشتون اومد داستانهای بعدیم رو با علی مینویسم .
نوشته: جعفر
داستان خوبی بود چرا وارد جزئیات نشدی فرتی کردی تموم
بعدش چرا هر کی داستان نوشته بار اولشه ؟
کله کیری یه دفعه مینوشتی من علی را کردم،سنگینتر بودی
طوری گفتی حالش چنان بد بود گفتم سرطان. داره.نگو اوبش زده بالا
تلگرافی
علی حالش بد بود جعفر راست کرد واسش کردش تموم پایان پیام
جعقفررررررر جفری کون دادی بعد میگی کردم باشه ماهم میگم کردی جعفرررررر
ببخشید
اونجا گودبای پارتی جعفره !!!
اونجا قودبای پارتی جعفره
جعفره
جعفره