اکیپ دانشجویی سکسی (۱)

1402/07/24

دانشگاه ( قسمت اول )

سلام من علی هستم.
با قد ۱۸۰ و وزن ۹۰ کیلو. بدنم معمولیه نه خیلی بدنساز که همه بگم واوووو نه خیلی افتاده که کسی بگه اااااههههه.
ورزشکارم ، رزمی‌کار‌میکنم. از لحاظ مالی هم یه خدا رو شکر همیشه داشتیم.

یه چندتا خاطره از دانشگاه دارم گفتم بزارم شاید یه حالی هم شما کردین. دفعه اولمه مینویسم ، به بزرگی‌خودتون ببخشین

سال ۱۳۹۰ یه سال خیلی سخت بود برام ۲ سال قبلش خدمت سربازی و شلوغیای ۸۸ و از دست دادن چند تا دوست. ماجرای خوبشم بود مثلا امتحان زبان داشتم رفتم سفارت کانادا و با نمره ۵.۵ قبول شدم. میخواستم اموزش بدم ولی خب یه سری مسائل و این چیزا پیش اومد و نشد
خلاصه زد و من دانشگاه قبول شدم ، نرم افزار اونم کجا قزوین. واویلا 😅
رفتم دانشگاه ثبت نام کردم و گفتن از ۷ مهر کلاس ها شروع‌میشه. من یک روز درمیون ساعت ۳ صبح پا میشدم میرفتم میدون آزادی سوار سرویس میشدم که تا ۷:۳۰ دانشگاه باشم. سخت بود.

ترم اول همه دارن باهم اشنا میشن و همه قاطی پاتین. با یه پسره آشنا شدم به اسم سهیل قیافش از اونا بود که فقط به فکر کردنه تا درس.
بعد با یکی دیگه آشنا شدم به اسم سامان. بچه کرج بود خیلی هم زرنگ و قیافه جذابی هم داشت ، نفر آخر مهران بود.
سهیل بچه منیریه بود ، سامان و مهران بچه کرج.
مهران و سامان تیپ نظامی ازشون می بارید. مهران جد و آبادش نظامی بودن و سامان یه ماه بعد خدمت اومده بود دانشگاه.
خلاصه یه ما یه اکیپ شدیم. دوره هم باهم‌بودیم، قرار شد یه چندتا دختر هم بیاریم تو گپ، گزینه زیاد بود.
اونایی که اومدنو میگم براتون.

نفر اول، فائزه ، قد ۱۵۰ ، وزن فکر کنم ۴۵ بود خیلی کوچولو بود ، 😅 ، صورت بامزه ای داشت ولی من هرچی دقت کردم ممه ندیدم فکر کنم ۶۵ بود یا پایین تر . پیانو میزد.
با بدن سفید و کس صورتی ، این بشر اصلا مو نداشت. کاملا شیو.😅.

نفر دوم فریبا بود پوست سبزه ، کصش سیاه بود مو داشت. ولی بدنش نه ، بدنش شیو بود همیشه. برعکس نفر اول ۱۹۰ قدش بود ۸۰ کیلو وزنش بود یه فیس معمولی داشت ممه های گنده ای داشت و همیشه بوی وانیل میداد. بسکتبالیست بود.

نفر سوم لیلا بود پوست سبزه کس صورتی ، یه دختر که میخورد جنوبی باشه ، ۱۶۰ قد و ۴۵ وزن ، دختر بامزه ای بود و چادری.
نمیدونم اینو چرا دعوت کردم ، فازش با ما جور نبود.

نفر چهارم که‌گل سرسبد بود ، سمیرا .
اخخخخخخ که من از این دختر سیر‌نمیشدم. سفید ، کس صورتی ، قد ۱۷۵ وزن ۵۵ ، ممه ۷۰یا۷۵ فیس بامزه ، سرزبون دار و بچه پیروزی بود.
سمیرا تو سالن ارایش‌کار‌میکرد.

نفر پنجم ، سارا خواهر سمیرا ، برعکس خواهرش سبزه بود ولی با کس صورتی ، بدنش همیشه بوی خوب میداد یه چیزی مثل نعنا و لیمو ، قد ۱۸۰ ، وزن ۷۰ ، ممه ۸۰، فیتنس‌کار‌بود ، مربی بود . هیکلش خیلی رو فرم بود.

نفر ششم ، پروین دوست مشترک سمیرا و سارا ، اوووووف که این دختر چقدر ناز بود ، سبزه و ۱۷۰ قد ، کص صورتی سایز ۷۰ بچه قلعه حسن خان‌بود.
ایشونم آرایشگر بود.

دوستی ما از اونجا شروع کرد از ۱ماه بعد از شروع کلاس ها.

کل گردش هامون تو خود شهر‌ قزوین‌ بود باراجین و پارکا و محله های دورو بر ، زیاد تو پارک نمیتونستیم‌بریم‌چون پلیس گیر میداد.
گذشت و تو بهمن تولد یکی از پسرا ، کلاسو پیچوندیم از دانشگاه کوبیدیم رفتیم پارک ارم ، یکشنبه بود هوا سرد خیلی سرد ، به خاطر شرایطی همه بچه ها نیومدن ، از دخترا لیلا و سمیرا اومدن فقط ، ولی بعدش سمیرا خواهرش سارا ، و دوستش پروین‌رو دعوت کرد به تولد ، داشتیم یخ میزدیم یه الاچیق‌گرفتیم‌با ۲ تا قلیون و کیک و موزیک و رقص ، جا کم‌بود واسه همین ۲ نفر ۲ نفر میرقصیدیم. یه کمی‌گه گذشت گفتم من میخوام‌برم سرویس، لیلا گفت منم‌میام. با لیلا رفتیم تا رسیدیم‌به سرویس. قسمت زنونه بسته بود ، رفتیم قسمت مردونه، با هم‌رفتیم تو من کارم تموم شد اومدم بیرون دیدم لیلا نیست ، گفتم شاید برگشته ، اومدم تو سرویس صداش کردم دیدم یه صدایی اومد ، : ااااااااهههههه.
پشمام ریخت فکر کردم خفتش‌کردن دارن میکننش. درو به زور وا کردم دیدم یه چیزی شبیه دیلدو تو کسشه. گفتم چه غلطی‌میکنی، گفت حشرم‌زده بالا نمیتونم تحمل کنم. دستشو کشیدم از سرویس اوردم‌بیرون‌رفتیم پشت ساختمون‌سرویس کنار درخته نشوندمش زمین رو زانوش ، کیرمو دراوردم جلوش ، مال منم شق‌کرده بود ولی نه به خاطر لیلا واسه سمیرا فقط ، اینم از خدا خواستم کیرو گذاشت دهنش یه کمی خوردش و لیسید کیرم‌بزرگتر شد. داشتم حال میکردم ولی نه سرپایی، شلوارم نصفه پایین بود تو هوای سرد اینم شلوارش نصفه پایین بود ، خمش‌کردم‌سمت دیوار دستاشو گذاشت دم دیوار از پشت دسمتو بردم‌ سینه هاشو گرفتم محکم فشار دادم ، یه اخی کشید که نگو ، یه دختر چادری و اینطوری اول قضیه بهم‌پا داد و اینطور کردنش اصلا تو تصوراتم‌ نبود، خودش کیرمو تنظیم کرد رو کسش هلش داد تو ، وای خدای من ، یه بدن سبزه با یه کص صورتی و نوک پستونش قهوه ای و رژ لب صورتی و چشمای خمار ، خیلی خمار ، خلاصه که من شروع کردم تلمبه زدن ، محکم و خشن ، موهاش بلند بود گرفتم و کشیدم ، جیغ زد یواش ، حشرم زده بود بالا گفتم من یواش تو‌کارم‌نیست ، دیلدو رو گرفتم از دستش کیرمو کشیدم بیرون ، دیلدو رو کردم تو کسش ، داشتم محکم تلمبه میزدم شاید ۳ دقیقه یهو لرزید ، و ابش اومد شل شد داشت می افتاد بلندش‌کردم بغلش‌کردم پاهاشو انداختم دور کمرم، دیلدو رو دراوردم گذاشتم دم کونش گفت نه وای نه، گفتم چرا ، گفت ترو خدا میترسم خراب‌ کاری کنم معدمو خالی نکردم ، گفتم حالا معلوم‌میشه دیلدو رو با یه فشار هل دادم تو کونش یه جوری جیغ کشید گفتم الان‌بچه ها میان. نصفش‌ رفته بود توش داشت گریه میکرد ، کیرمو گذاشتم دم‌کصش بازی کردم و یهو هل دادم داخل ، با فشار زیاد داشتم تلمبه میزدم محکم و شدید ، نمیدونم چقدر طول کشید ۵ دقیقه فکر کنم ، ابم داشت میومد گفتم کجا بریزم گفت بزار همونجا باشه حیفه. نا نداشت اصلا. منم از خدا خواسته محکم تر زدم و ریختم داخل کسش. یه جوری اااههه کشید که نگو ، تخلیه شدم.
یه کمی فکرمو جمع کردم گفتم خاک تو سرت نه کاندوم گذاشتی نه قرص خوردی ، ابتم ریختی توش.
خوب این جنده کوچولو الان حامله بشه میخوای چیکار کنی؟
دیلدو رو دراوردم ، گفتم حال کردی ، گفت خیلی خشنی ، ولی خوب بود ، گفتم‌بیا برگردیم الان بچه ها شک‌ میکنن.
دیدم نمیتونه راه بره ، لباساشو پوشوندم ، مرتبش‌کردم ، بغلش کردم ، گفت دیوونه الان بچه ها ببینن چی ، گفتم هرکی پرسید میگی سر خوردی زمین و کونت درد میکنه ، واسه همین نمیتونی راه بری.
تو بغلم تا برسیم پیش بچه ها یه ۵ دقیقه ای طول کشید، بهش گفتم لیلا من ابمو ریختم تو کصت حامله نشی، اصلا دختر تو مگه چادری نیستی چرا پرده نداری؟ گفت ۲ سال پیش تو شلوغیای خیابونا خفتم کردن و بهم تجاوز کردن از اون موقع تا حالا فعالیت خاصی نداشتم ، خیلی طول کشید تا به خودم بیام ، رفتم باشگاه تا روحیم عوض شه یه دوست پیدا کردم که صاحب اونجا بود بعد از باشگاه که همه میرفتن با دیلدو همدیگرو میکردیم. بعدش رفتم دکتر از این وسایل پیشگیری بارداری گذاشتم. الانم بعد از ۲ سال مزه یه کیر واقعی رو چشیدم. نگران‌ نباش. یهو بچه ها مارو دیدن و خشکشون زد، گفتن چی شده این چرا بغل توئه ، گفتم برگشتی خورد زمین. خلاصه اون روز گذشت برگشتیم خونه ، شب دیدم گوشیم داره زنگ میزنه ، برداشتم دیدم لیلاست ،
من : الو سلام لیلا خوبی
لیلا : سلام علی خوبی
من : چی شده ؟
لیلا : هیچی خواستم‌تشکر کنم و بگم ممنون بابت امروز و ببخشید که اولش اونطوری‌منو دیدی ، راستش من تو کفتم. البته با نوع سکست حال نکردم زیاد ولی تجربه خوبی بود.
من : میخوای دوباره تجربش کنی ؟
لیلا : شاید بعدا ، راستی‌سمیرا فهمید سکس کردیم.
من : از‌کجا فهمید ؟
لیلا : تا دست زد به کونم فهمید ، بهم‌گفت تا دسته کرده ، گفتم اره. 😅
من : خب‌ باشه ، ممنون که گفتی فردا میای دانشگاه دیگه یا نه
لیلا : با این‌کون نه. 🤣
لیلا تا یه هفته نیومد دانشگاه ، بعدش اومد ، دیگه چادر سرش نبود مانتو ، تیپ اسپرت ، حسابی به خودش رسیده بود. حواسش به من بود حسابی.
منم تو نخ سمیرا.
امتحانا رو دادیم ، خدا رو شکر همه رو پاس کردیم.
از ترم بعدش پسرا همش با ماشین می اومدن دانشگاه ، پراید ، ۲۰۶ ، پرشیا .
تیپا عوض شده بود ، نگرشها ، دیدگاها ، کل اون ترم ۱ من فقط یه بار اونم با لیلا سکس سرپایی داشتم.
ولی قضیه ما از ترم ۲ جدی تر شد. بچه ها دیگه روشون به هم باز شد.
ترم تابستون درس الهیات داشتیم. هممون بودیم.
بعد از کلاس رفتیم تهران ، خونه سمیرا .
بساط مشروب و سیگار و قلیون و تنقلات به راه بود ولی من که اهل هیچکدومش نبودم.
پدرو مادر سمیرا رفته بودن دبی همون روز و قرار بود تا ۱ هفته نیان.
۴ تا پسر و ۶ تا دختر .
اووووف چه چیزی شد. یه خونه بزرگ فکر کنم ۲۰۰ متری بود فکر نمیکردم اینقدر‌پولدار باشن. ناهار خونشون بودیم. قرار شد بازی کنیم جرات و حقیقت ، خب معمولا تو این‌جمع ها همه فاز سکس برمیدارن.
هر کی می باخت باید یه تیکه از لباسشو در می آورد.
وای خدا چی میدیدم. بعد از ۲ ساعت پسرا با شورت بودن و دخترا با شورت و سوتین.
اوضاع خراب بود. 😈
یه سوال بود که از‌دخترا پرسیدیم که به نظرتون سایز کیر پسرا چنده ، هرکی غلط میگفت باید جلوی همه واسه اون پسر خاص ساک‌میزد.
مال من و سامان رو غلط گفتن. مال من ۱۶ سانت بیشتر نبود ، ولی سامان ۲۳ رو داشت کلفت و رگ دار. نمیدونم مال این بشر چرا اینقدر‌بزرگ بود. سهیل و مهرانم ۱۸ بودن.خلاصه قرار شد دخترا برامون بخورن.
منو سامان هر‌کدوم یه وری رفتیم.
فریبا و لیلا اومدن رو من.
سارا و فائزه هم‌رفتن رو سامان.
من دیدم سمیرا و پروین دوستش هم رفتن سراغ مهران و سهیل ، خیلی شاکی‌شدم، فریبا لخت شد جلوم پوست سبزه ، ممه ها گنده شاید ۹۰ بود ، گون گنده ای هم داشت ، ولی کصش مو داشت من اصلا خوشم نیومد ، گفتم تو فقط بخور کیرمو ، لیلا با شورت و سوتین سبز فسفری‌ جلوم‌ بود ، اومد روبه روم بغلش کردم و در گوشش گقتم‌من کون تورو میخوام و کس سمیرا رو . یه لحظه خشکش زد. منو دید چشمام خمار بود، فرییا یه جوری داشت میخورد گفتم الان کیرمو میکنه. داشتیم گروپ سکس میکردیم ، سمیرا رفت یه موزیک پلی کرد که صدامون بیرون نره.
لیلا رفت سمت سمیرا و در‌گوشش یه چیزی‌گفت ، اومد سمت من. سمیرا رفت پیش سامان ، من یهو دیدم یکی داره‌جیغ میزنه.
برگشتم دیدم سهیل و مهران کیراشونو کردن تو کص و کون پروین. دارن میکنن حسابی.
پروین هیکلش رو فرم بود و به این ۲ تا کسخل میخورد. یه جوری داشتن پروینو میکردن انگار ۱۰ ساله کس نکردن. سمیرا یهو شاکی شد بچه ها یواش تر ، شما هم اصلا کاندوم دارین اون بدبختو اونطور میکنین؟ سهیل گفت کاندوم چیه ، و اااااااههههههه خالی شد تو کص‌ پروین ، مهرانم همینطور خالی شد تو کون پروین.
من تو یه حالت بهت و خمار بودم ، یهو گفتم دیوثا هنوز ۳ دقیقه نشده چه مرگتوته شما.
احساس کردم ابم داره میاد ، به فریبا گفتم تا نگفتم بیخیال کیرم نمیشی. دیدم داره تند تر ساک میزنه ، حس کردم الان کیرمو میکنه. یهو آبم با فشار اومد و پاشید تو دهنش ، یه لحظه تمام بدنم لرزید ، تا حالا اینطوری تجربه نکرده بودم. فریبا کل ابمو خورد و همچنان داشت کیرمو میخورد ، با سر زبونش رو کلاهک کیرم و زبونشو اروم میکشید روی سوراخ کیرم وای چه حسی بود. بی حال رو مبل بودم. فریبا بلند شد گفت تو که ترکیدی من برم سراغ بعدی. معلوم بود حشرش خیلی بالا بود اصلا ارضا نمیشد. یهو گوشیش زنگ خورد رفت تو اتاق حرف زد و دیدم با یه قیافه ای اومد بیرون ، گفتم چته ، گفت مامانم بود ، شب داره برام خواستگار‌میاد.
سامان تا اینو شنید پرید فریبا رو گرفت ، کیرشو تنظیم کرد رو کصش که فریبا گفت نه پرده دارم، گفت یعنی چی؟ خورد تو حالش ، سامان هم‌مثل من تو کف سمیرا بود.
فریبا رفت دوش بگیره، فائزه و پروینم بهش ملحق شدن. منم رفتم در در‌حموم ، درو وا کردم داشتم دوش گرفتن اینا رو میدیدم. یهو کیرم‌سیخ شد. فریبا گفت من‌نیستم. اومد بیرون ، پروینم گفت منم پارم. موند فائزه یه نگاه کرد دید خودشو منم تو حموم گفت منم باکرم ولی از لیلا شنیدم تو خشن میکنی ، گفتم لیلا دیگه چی بهت گفته. تو همین حال داشتم با دستم کصشو میمالیدم با یه دست دیگمم داشتم با سوراخ کونش بازی‌میکردم ، نفس داشت بند می اومد ، گوشاش قرمز شد بیشتر با کصش بازی کردم یهو دیدم داره یه جوری میشه سریع دستمو از تو کونش در اوردم گذاشتم رو دهنش ، به بازی کردن ادامه دادم بیچاره ارضا شد ، یهو دیدم داره ازش آب میاد بیرون با شدت و پر فشار گرم بود ، گفتم دختر تو عجب چیزی هستی، افتاد رو زمین بی حال دوش باز بود اب میریخت رو سر و صورت و بدنش. صداش کردم دیدم‌ نا نداره، تو همون حال بدنم یه آب زدم، بدن فائزه رو اب‌گرفتم و دوش بستم ، بغلش کردم اوردم بیرون، یهو یه جوری بغلم کرد که انگار اصلا نمی خواست بیاد پایین. اومدم تو حال سمیرا منو دید ، گفت پسر تو چرا سراغ هرکی میره اینطوری میاریش ، داشت میخندید بدجوری.
حرصم گرفت گفتم نوبت منم میشه، وقتی این کیرو قسمت تو شد نوبت خنده منم میشه. 😈
گفت باشه ببینیمو تعریف کنیم.
گفتم فائزه رو کجا بزارم؟ سمیرا راهنمایم کرد به سمت اتاق خودش. رفتم تو اتاق فائزه نشوندم لبه تخت با حوله ای که سمیرا داده بود خشکش‌کردم یه چیزی موهاشم خشک کردیم تقریبا. خوابوندمش روی تخت لحاف کشیدم‌روش یه لحظه بلند شدم اتاق سمیرا رو دیدم تم بنفش و آبی کمرنگ و صورتی ، همه چیز‌ مرتب و تمیز و یهو چشمم به سمیرا خورد جلوم وایستاده بود و داشت میخندید. گفتم‌چیه، گفت گرسنمه و تشنمه یه کمی کونم میخاره. 😈
ولی الان نه بریم ناهار تا بعد ببینم چی میشه.
سمیرا رفت حالم گرفته شد ، درو باز کردم دیدم سارا جلوم وایستاده ، میخنده ، گفتم چرا میخندی ، گفت نگران نباش سمیرا تو رو گذاشته تو آب نمک ، خیلی زود بهش میرسی. اومد سمت یه لب ازم گرفت که وای خداااااا چقدر لذت بخش بود ، اصلا این دختر خیلی خوب بود تو لب گرفتن. اصلا دلم نمیخواست ولش‌کنم. ولی گفت بسه پرو میشی. گفتم سارا لطفا یه کمی دیگه. گفت الان نه بریم‌پایین پیش بچه ها.
اومدیم تو پذیرایی من لباسامو پوشیدم. سامان و مهران رفتن ، سهیل و فریبا و پروینم با هم رفتن. من موندم و لیلا ، گفتم بریم گفت نه من میمونم. با فائزه برمیگردم شایدم داییم بیاد دنبالمون. گفتم باشه.
خدافظی‌کردم و رفتم خونه.
شب یه اس از طرف سارا اومد که منو دعوت کردن دوباره خونشون برای فردا ولی قرار بود چند شب بمونم. منم به خانوادم‌گفتم میخوام بریم با بچه ها گردش و شب برنمیگردم. اوکی بودم و قبول کردن. صبح رفتم دوش گرفتم و حسابی به خودم رسیدم و رفتم پارکینگ و ماشینو برداشتم برم سمت خونه سمیرا، تو راه اس اومد که آدرس عوض شده میریم ویلامون تو کردان.
ما هم اونجا ویلا داشتیم پس برگشتم خونه و کلید ویلای‌کردانو برداشتمو گفتم‌منو دوستام شب میمونم ویلا کردان.
دل تو دلم‌نبود نقشه کشیده بودم اینا رو چطوری بکنم، سمیرا و سارا ، فائزه حتی ، لیلا هم که جای خود داشت. تو راه کلی چیز‌میز خریدم ، میوه و تنقلات. رفتم و رسیدم به محل قرار 😎😈

ادامه دارد …

نوشته: علی


👍 8
👎 16
44401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

953039
2023-10-16 23:35:49 +0330 +0330

تو از همونایی هسی که تو دانشگاه هیجکس بهش کص نداده اومدی عقده هاتو نوشتی اخرم کون دادی


953045
2023-10-16 23:53:22 +0330 +0330

اونایی که ما دیدیم مث برف سفیدن هم تک و توک صورتی ان، سبزه های دانشگاهتون چجوری کص صورتی دارن؟!!!


953060
2023-10-17 00:42:42 +0330 +0330

دهنت سرویس با این مشخصات اونم تو دانشگاه همون بری اونور کلوب بزنی کس بزنی بهتره 😂😂

0 ❤️

953139
2023-10-17 14:30:12 +0330 +0330

همون که قزوین قبول شدی اصل ماجرا مشخصه!! 😀

3 ❤️

953292
2023-10-18 17:30:08 +0330 +0330

حالا رحم کن…اگه همه رو هم نمی‌گاییدی کسی ازت ایراد نمی‌گرفت

1 ❤️

953299
2023-10-18 19:09:01 +0330 +0330

بابا کوسکشا شما تو کدوم ایران زندگی میکنید
چرا ایرانی که ما زندگی میکنیم اونجوری نیست اخه تف توش
تو ترم دو کار به گروپ رسید و تو همرو کردی
بعد دانشگاه قزوینم بودی
کونت سالمه حالا یا نه 🤣🤣

0 ❤️

953309
2023-10-18 20:44:30 +0330 +0330

تخم کون زیاد جق میزنی نه؟
دستتم زخم شده از بس گاز گرفتی موقع جق زدن و توهم

1 ❤️