بی سرانجام (۱)

1402/03/02

این داستان زمانی رخ داد که من ۱۶ ساله بودم
مدتها بود که از خیر گشتن دنبال پارتنر و سکس فرند گذشته بودم،همیشه اول با طرفم اوکی میشدم و بعد از چندبار رابطه بهش میگفتم که فتیش و فانتزیهام چیا هستن.
اون روز ظهر،طبق معمول توی اینستاگرام داشتم میچرخیدم. چشمم به یه پست راجب bdsm و رابطه فمدام خورد،کامنتهارو باز کردم و بعد از کمی پایین اومدن،دیدم یه دختر خانوم کامنت گذاشته که به این مدل رابطه علاقه منده و میخواد تجربش کنه
پیجشو باز کردم و با تعجب دیدم پیج اصلیشه و فیک نیست. بی درنگ رفتم دایرکت و بهش گفتم که منم دوست دارم تجربش کنم و ازین حرفا. بعد از نیم ساعت دیدم جواب داده،سریع گوشیو برداشتم و سین کردم. خیلی راحت حرف میزد،یجورایی معلوم بود که توی زندگی واقعی آدم خشنی نیست و مهربونه اما میخواد توی تخت قدرتو دستش بگیره. منم دقیقا دنبال همچین موردی بودم. مشخصاتمو بهش گفتم، در کمال تعجب دیدم اونم ساکن شهر خودمونه و خونشون هم یک ساعت فاصله داره با خونه ما.
مشخصاتشو بهم گفت
یه دختر ۱۸ ساله با قد متوسط کمی کوتاهتر از من.
بعد از یکم چت کردن و بگو و بخند،ضعیف بودن نت و خراب بودن اینستا رو بهونه کردم تا آیدی تلگرامشو بگیرم.
و اونم داد! خیلی واسم جالب بود که این دختر اصلا مثل بقیه دخترای با این گرایش نبود،نه شکی داشت نه ترسی،هرکاری دلش میخواست میکرد و معلوم بود کسی نمیتونه بهش زور بگه. اینا واسم جذاب و جذاب ترش کرد. رفتم تلگرام،حدود ۳۰ تا عکس پروفایل داشت. منم از اونجایی که عکسای واضحی ندیده بودم ازش توی اینستا،همشونو باز کردم و دونه دونه دیدم. من آدم سخت پسندی هستم ولی اون با عکساش در ثانیه اول دلمو برد. باورم نمیشد که با یه مشت عکس و سلفی دارم شق میکنم! بهش پیام دادم و این تاخیر پیش اومده بابت دیدن عکسهاش رو با وصل نشدن پروکسی توجیه کردم.
باهم حرف زدیم،یه سوال اون میپرسید،یه سوال من. کم کم سوالا اومد سمت زندگی شخصیمون و اون خیلی راحت جواب میداد.
فهمیدم که طراح لباسه،از لباسای خاص و جذابی که توی عکساش پوشیده بود باید حدس میزدم
یادم نیست دقیقا چیشد که این حرفو زد،اما یهو به خودم اومدم دیدم نوشته:
خانواده و دوستان و اطرافیانم از فانتزیام خبر دارن.

همه چی الان با عقل جور در میاد!
واسه همین هیچ ترسی نداره،چرا باید داشته باشه؟
اون که از موضع قدرت وارد شده!
منم که باید بترسم ازش

اون روز هم گذشت و کلی حرف زدیم و کلی عکس و گیف پورن رد و بدل کردیم.
فرداش تا بیدار شدم و چشمامو باز کردم،صورتش اومد جلو چشمام. مگه میشه در عرض ۲۴ ساعت عاشق شد؟ اونم عاشق کسی که تاحالا ندیدمش از نزدیک حتی.
نشستم با خودم فکر کردم،اگه سرکاری باشه چی؟ اگه پسر باشه چی؟و و و…
اونروز توی تلگرام انقدر منتظرش نشستم تا آنلاین شه،حدودا دم ظهر بود که آنلاین شد.
بهش پیام دادم و بعد از سلام و احوالپرسی سریع رفتم سر اصل مطلب؛ازش اثبات و مدرک خواستم و بهش گفتم که این دو طرفست و منم بهت ثابت میکنم که یه پسر ۱۶ ساله بیبی فیس هستم نه یه مرد ۴۵ ساله پشمالو.
انتظار داشتم بهش بر بخوره، ولی بدون اهمیت دادن،دیدم داره وویس و ویدیو مسیج میفرسته
منم عکس از قسمت تاریخ تولد شناسنامم گرفتم
و ویدیو مسیج.

داشتیم چت میکردیم که واسه نهار خدافظی کرد و رفت،تا وقتی که اومد،انقدر اون ویدیو مسیج و وویسشو دیدم و شنیدم که روانیش شدم. صداش قابلیت اینو داشت که یا کاملا خشن و جدی باشه یا خیلی مهربون و نرم.
صورتش خیلی ظریف بود، همه چیز صورتش با همدیگه تناسب داشت.
اون شبم گذشت،
فرداش با کمال تعجب دیدم که خودش پیشنهاد قرار حضوری داده که همو ببینیم و صحبت کنیم. مکان و ساعتم اون مشخص کرد.
قرار شد توی یه کافه،داخل یه مجتمع تجاری-تفریحی بزرگ ببینیم همو.
اون روز از یک ساعت قبلش آماده شده بودم که یه وقت دیر نرسم. قرارمون ساعت ۴ بود ولی من ۳ و نیم اونجا بودم
توی تلگرام حین آماده شدن داشت باهام چت میکرد،عکس خودشو فرستاد با تیشرت و گفت نمیدونم چی بپوشم کاش میشد همین تیشرتو بپوشم بیام اصلا.
بشدت روی تیپ حساس بود واسه همین اون روز بیشتر از همیشه به تیپ و قیافم رسیده بودم. ساعت ۴ و ربع بود حدودا،که زنگ زد و پرسید کجام
گفتم داخلم،طبقه پایین،جلوی پله برقی
اون قسمت تقریبا خلوت بود و فقط خودم بودم اون ساعت،منتظرش بودم و یهو دیدم از پله برقی داره میاد پایین. باورم نمیشد
یه پالتوی خاکستری رنگ پوشیده بود،با یه تاپ که شکمش معلوم بود،با یه کلاه فرانسوی.
با اون همه وقار و زیبایی،داشت از بالا به پایین نگاه میکرد. هرلحظه امکان داشت بزنه به سرم و پایین پله برقی زانو بزنم و وقتی میاد پایین پرستشش کنم،مثل فرشته ای که از آسمون داره میاد پایین.
همه این فکرا توی ۲ ثانیه بود،داشتم بیشتر و بیشتر عاشقش میشدم که یهو سکوت اونجا شکسته شد؛
+سلام(با خنده)
-س…سلام
+(خندید)چرا مبهوت شدی؟
-مبهوت زیباییتون شدم
(یه لبخند مغرورانه زد،و جلوتر از من راه افتاد بدون اینکه پشت سرشو نگاه کنه)
دنبالش راه افتادم،مثل سگی که میدونه باید دنبال صاحبش بره در هر شرایطی.
بعد از چند قدم برگشت و گفت زودتر بیا دیگه
به فاصله یک قدم ازش راه میرفتم
رسیدیم به کافه،رفت و روی یه میز نشست و منم نشستم روبروش.
تا اینجا همچی خوب پیش رفته بود امیدوار بودم بقیشم به همین خوبی پیش بره
سفارش دادیم،حین اینکه منتظر سفارش بودیم،رفت توی گوشیش
و گفت میخوام ازت عکس بگیرم ولی تو مثلا حواست نباشه به من،گفتم باشه ولی برای چی میخوای عکسو؟
گفت به دوستام گفتم که دارم میام سر قرار و میخوان ببیننت.
حس عجیبی داشتم،یعنی بهشون گفته که قراره چه نوع رابطه ای داشته باشیم؟
دید توی فکر فرو رفتم،بعدش گفت بخند،و یه عکس سلفی دو نفره گرفت از جفتمون.
سفارشمون خیلی ازش گذشته بود و نیاورده بودنش،پاشد رفت بره اعتراض کنه که یهویی نگاهم افتاد به پاهاش. پاهای کوچولو و ظریفش،توی کتونی سفیدی که پوشیده بود…
جوری که با گارسون صحبت میکرد،باعث شد که مطمئن شم که اون خودِ خودِ خودشه…

نوشته: یک انسان غیرعادی


👍 13
👎 3
11301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

929357
2023-05-23 01:43:27 +0330 +0330

داداش پس کی قراره بکنتت
اومدی کلا تو یه قسمت دیت اولتو شرح دادی 😐😂کونتو گراز دیر انزال بگاد آخه دختر ۱۸ ساله طراح لباس؟! لس آنجلس زندگی میکنی مگه
ژاپن خاکت کنن سامورایی

2 ❤️

929400
2023-05-23 05:16:23 +0330 +0330

تو ۱۶ سالگیت از پارتنر و سکس فرند خسته شده بودی؟ با هرکیم چند بار رابطه داشتی؟ برو همون جقتو بزن وقت ملت نگیر با جفنگیاتت

2 ❤️

929470
2023-05-23 16:51:35 +0330 +0330

عزیز من نگرش داستانت خوب بود استاندارد
ولی محتواااش خیلی بده اصلا کرینچ
یعنی چی همون موقعایی که چت میکنین نشه یه اتفاقی افتاد تو قسمت بعدی انشالله جبران کنی.
خوب بود بدک نیست ❤️

0 ❤️

929498
2023-05-23 22:42:24 +0330 +0330

لاشه تو ۱۶ سالگی هنوز جیشت شاش نشده که کف کنه تو دنبال سکسی؟

0 ❤️

929825
2023-05-25 18:42:55 +0330 +0330

ادامش چی؟

0 ❤️

938297
2023-07-18 14:25:40 +0330 +0330

امیدوارم بی پایان نمونه

و هر ۳ هفته یه بار نزاری

عالی بود

0 ❤️

944070
2023-08-25 00:37:59 +0330 +0330

اینا مال کدوم کشور بودن که پسر ۱۶ ساله از روابط متعدد خسته شده و دختر ۱۸ ساله طراح لباسه با کلی مدل!!!
خوب وقتی میگن در روز بیش از دوبار جق نزنید برا همینه، مغزت کبود شده!!!

0 ❤️