تاوان (۵ و پایانی)

1401/06/07

...قسمت قبل

سه شنبه صبح زود دوش گرفتم ، بازم مرتضی رسوندم درب باغچه حاجی، برخلاف دفعه قبل حتی نه ایستاد تا برم تو و گازش رو گرفت و رفت، اینبار میدونستم کجا میرم و قراره چکار کنم ولی هم دلم میخواست و هم نمی خواست.نهایتا هوس غلبه کرد و زنگ رو زدم.
تو که رفتم همه چی مثل هفته قبل بود با این تفاوت که بساط چایی رو خودش آورده بود.
بعد از سلام و جواب گرم حاجی ، چادر و مانتو و روسری رو آویزون کردم رفتم دستشویی، بات پلاگ که بین پاهام بخاطر تحریکش خیس بود رو در آوردم، خودم رو تمیز کردم یک تجدید آرایش مختصر اومدم تو اتاق.
حاجی گفت در بیار اون لباسارو بیا اینجا، هرچند دلم نمیخواست اول کاری لخت شم ولی چاره ای نبود شلوار و تاپم رو در آوردم و با یک ست شورت و سوتین که دیروز خریده بودم رفتم جای هفته قبل تو بغل حاجی، حاجی که تو این فاصله پیراهنش رو درآورده بود خودش رو عقب کشید و جا برام باز کرد، جریان هفته پیش اینبار بدون بحث شروع شد وافور و ماساژ بدنم ، تازه گرم شده بودم که حاجی پرسید نسرین خیلی ازت تعریف کرد، میگفت هیکلت و کس و کون خوبی داری بعد بلند خندید و گفت البته اینطوری نگفت با اون اصطلاحای پزشکی خودشون ولی لب کلامش این بود که زیر کار جواب میدی. از لحن و کلماتی که حاجی میگفت خوشم نیومد ولی بناچار باید باهاش کنار میومدم، بعد ادامه داد حالا در عمل باید ببینم چه کردی.
شروع کرد به بازکردن سوتینم و بلافاصله ماساژ سینه هام دیگه از کسم آب سرازیر بود شورتم رو کشید پایین و با بالا آوردن پاش از پاهام درآورد ، شلوارکش رو هم داد پایین و دوباره اون کیر بزرگش رو گذاشت لای پام، دوست داشتم زودتر تو خودم حسش کنم ولی حاجی خیلی صبرش زیاد بود. ماساژ سینه و بدنم قطع نمیشد، دستاش واقعا بزرگ و ورزیده بود، پاهام رو به هم فشار دادم تا حسش کنم خندید و گفت دوستش داری؟ سرم رو با خجالت به علامت مثبت تکون دادم
کمرش رو داد پایینتر و آروم با دستش سر کیرش رو میزون کرد جلوی کسم و دوباره صبر کرد، خودم رو سر دادم پایین یکدفعه خیلی فرو رفت، آخم در اومد کاملا باز شدم اومدم بیارمش بیرون دستش رو گذاشت رو شونم و گفت صبر کن جا باز میکنه، مجبور شدم صبر کنم ، راست میگفت بعد از چند دقیقه کسم عادت کرد و هنوز مدتی از افتادن درد نگذشته بود که هوس کردم بیشتر بدمش تو آروم خودم رو سر دادم پایین ، باز هم درد و حس باز شدن، صبر ، عادی شدن و دوبار فرو کردن ، خیلی تحریک شده بودم اینو حس میکردم خیلی از دفعه قبل بیشتر توم فرو رفته وقتی دستم رو بردم پایین و باقیمانده کیرش رو لمس کردم حسم تایید شد، حدود چهار انگشت از انتهای کیرش فقط بیرون بود، واقعا دیگه جا نداشتم و حس میکردم اگر بیشتر فرو کنم یه جایی رو پاره میکنه، اون هم فشار نمی آورد.
انگار نه انگار داره سکس میکنه، داشت وافور رو تمیز میکرد و با یک تیغ مانندی روش و میتراشید بعد از یک قوطی یک تکه تریاک برداشت سر وافور را گرم کرد چسبوند، در حالی که حس میکردم تک تک سلولهای کسم دور کیرش کش اومده با آرامش کامل با انبر ذغالی برداشت و پکی زد و بعد سمت من گرفت، واقعا تو حال کشیدن نبودم ولی اجبارا دوتا پک زدم، چایی نبات رو لبم بود کمی هم چای خوردم، که یک تلمبه زد و وقتی دید راحت رفت و اومد شروع کرد آروم تلمبه زدن، اینبار هم با شدت تمام شدم حالت فریاد زدن داشتم ولی سعی کردم خودم رو نگه دارم تا جیغ نزنم، وافور رو گذاشت کنار و شروع کرد ماساژ دادنم و شونه هام رو مالید. واقعا بیحال شده بودم کمی دیگه چایی اینبار با باقلوا بهم داد تا حالم سر جا اومد. دوباره شروع کرد به تلمبه زدن چند تا تلمبه که زد همینطور که کیرش تو بود چرخید و به پشت خوابد و همزمان من رو مثل یک عروسک اورد بالا، با دست هدایتم کرد که حالت چمباتمه زده بشینم روی کیرش ، پشتم بهش بود و پاهاش رو میدیدم همزمان مواظب بودم خیلی پایین نرم ، آروم شروع کردم به بالا و پایین شدن کردم ، خیلی خوب بود کنترل دست خودم بود و داشتم لذت میبردم، چند دقیقه ای بالا پایین شدم که یک لحظه وقتی اومدم پایین کمرش رو داد بالا، حس کردم تا آخر کیرش رفت توم ، دردم اومد ولی نه اینقدر که انتظار داشتم ، دیگه اینکار رو تکرار نکرد ولی من خودم سعی کردم بیشتر فروش کنم تا جایی که بیخ کیرش رو حس میکردم ، باور اینکه این کیر داره کامل توم میره واقعا برام سخت بود ولی تونسته بودم، وقتی تا آخر فرو رفت و نشستم روش موهای دور کیرش و گرمی تخمهاش حسی خوبی به لبه کس تازه شیو شدم میداد، آروم یک حرکت ریز دورانی به خودم دادم، داخل کسم مخصوصا قسمت های پایینترش ماساژ باحالی دیدن خیلی حال میداد ولی یکجایی اون بالا زیر نافم درد میگرفت، بعد از چندبار تکون ریز دادن نهایتا با هدایت دستهای حاجی بلند شدم.
برم گردوند و دمر خوابوندم و از پشت آروم داد داخل، با اینکه وقتی بالا بودم تقریبا کامل رفته بود توم ولی این زیر که بودم وقتی از نصفه رد شد تحمل نمیتونستم بکنم، درد داشت و فشار بهم میومد حاجی هم اینو حس کرد چند تا تلمبه نصفه نیمه زد و بلند شد رفت تو اون اتاق، داشتم فکر میکردم که چرا پاشد که با یک کرم برگشت، وقتی به سوراخ کونم مالید فهمیدم کرم نبود ژل بود، آروم با انگشتاش که هرکدوم اندازه خیار بود شروع کرد سوراخ کونم رو ماساژ دادن و آروم فرو کردن انگشت توش ، بات پلاگ کار خودش رو کرده بود و به راحتی دوتا از انگشتاش رفتن تو ، دیواره های کونم رو با انگشت اشاره کاملا ژل مالی کرد بعد انگشتاش رو درآورد و بجاش کیرش رو فرستاد تو، ناخونام رو تو پتوی زیرم فرو کردم و دندونام رو فشار دادم تا جیغ نکشم، واقعا بزرگ بود و اصلا کیر سعید نصف این هم نبود برعکس اول سکس که آروم کار میکرد بدون توجه به وضعیت من حدود نصف کیرش رو جا کرد و خوابید روم… برای لحظاتی از حال رفتم دوبار که حالم جا اومد درد و سوزش کونم سرجاش بود و حاجی بدون اینکه فشار بیاره یا بدنش رو روم بندازه روم بود و کیرش تو.
شروع کرد شونه و کتفم رو مالیدن و از پهلو دستش رو می آورد کنار سینه هام رو ماساژ میداد. اینقدر ادامه داد تا درد پشتم کم شد، کشید بیرون، روی کیرش دوباره ژل ریخت سر ژل رو گذاشت در کونم و داخل رو پر کرد ژل رو گذاشت کنار ، مجددا فرو کرد اینبار تا خایه، درد داشتم ولی نه به اندازه اول، تکون نداد تا دردم کم شد و خودم یک حرکت ریز دادم، شروع کرد تلمبه زدن، اوایلش واقعا دردناک بود کم کم خوشم اومد، یک حس دیگه داشت، آروم ارضا شدم و شل، ارضا شدنش هم با کس دادن فرق میکرد، حاجی یکی دوتا تلمبه دیگه زد بعد تا خایه فرو کرد نگه داشت و با جون جون گفتن آبش رو خالی کرد انتهای کونم، ضربان تخلیه آب و حرکت ریز کیرش او تو خیلی خوب بود. با این سن یک زن تو سن من رو دوبار به اوج رسوندن عجیب بود.
بعد ولو شد روم، داشتم اون زیر له میشدم، یک دو دقیقه بعد که یکساعت برام گذشت خودش رو سر داد کنار و گفت عجب کس و کونی داری تو دختر.
وقتی خواستم بلند شم تازه فهمیدم درد یعنی چی؛ به سختی پا شدم یک دستمال کاغذی گذاشتم پشتم و با لنگ های باز رفتم دستشویی، کمی خون و سوزش حاصل کاری بود که با کونم کرده بود، هر طوری بود خودم رو شستم و با حوله دور بدن اومدم بیرون، حاجی هم رفت و اومد تو این فاصله لباسهام رو پوشیدم، وقتی اومد بیرون پرسید دوست داشتی، زیرلب گفتم بله
گفت هفته دیگه من نیستم دولت و رئیسا عوض شدن باید برم تهران ، گفتم احتمالا من هم پریودم، خندید و گفت پس دو هفته دیگه سه شنبه تازه و تروتمیز میای، بعد از پریود تا نیومدی به اون مرتضی کس حروم کن هم نمیخواد بدی و بلند خندید.
گفت رانندگی بلدی که، منتظر جوابم نشد دست کرد تو کیفش یک سوئیچ با یک کارت در آورد گرفت سمتم گفت اون 206 سفیده که تو کوچه پارکه دستت باشه،
شروع کردم تعارف که نه نمیشه ، لازم نیست و درست نیست … ، که گفت اولا هنوز بنامت نکردم دوما مال ادارست مال من نیست، وردار برو حیفه اینقدر آویزون مرتضی باشی یا تو این خیابونا معطل تاکسی.در ضمن میخوام دستت رو تو اداره بند کنم کم کم شغلت رو عوض کنی، به امثال تو اونجا نیاز دارم.
باورم نمیشد، کلی تشکر کردم ، آخرسر هم یک بوس از لبش گرفتم که غر زد حالا لوس نشو برو ، بسلامت.
توراه با خودم جشن گرفته بودم ، کلی ذوق کردم تا رسیدم دم خونه…


شب هرچی به مرتضی گفتم خسته ام گوش نداد و اومد چسبید بهم و از پشت با تف فرو کرد و آروم دروگوشم شروع کرد به پرسیدن اینکه باید تعریف کنی چجوری به حاجی حال دادی که بهت ماشین داده، واقعا نمیدونستم چی بگم ، برام عجیب بود اصولا باید الان شاکی میشد که زنش هر هفته میره زیر یکی دیگه میخوابه ولی اینقدر با هوس و ذوق میپرسید که براش تعریف کردم هرچند شروع نکرده آبش اومد…
اون هفته و هفته بعد بجز عشق بازی مرتضی با داستان حال کردن حاجی مورد خاص دیگه ای نبود، پریود که شدم اونم قطع شد، دوشنبه ای که سه شنبش با حاجی قرار داشتم رفتم حسابی شیو کردم ، شب مرتضی که اومد موقع شام گفت راستی رییس جدید برامون اومده.
پرسیدم رییس مستقیمت؟ گفت نه جای حاجی .
از تعجب دهنم وا موند ، حاجی از اول تا الان حدود سی و چند سال رئیس این اداره بود، همه میومدن و میرفتن ولی حاجی سرجاش مستقر بود. فکر کردم ارتقا دادنش به معاون یا وزیری.
پرسیدم پس حاجی چی شد؟
مرتضی : از وقتی رفته تهران هیچکس ازش خبر نداره، بچه ها میگن حاجی رفته تاوان بده، ظاهرا یکی از کسایی که تو دولت جدید پست بالایی گرفته قبلا اینجا فرماندار بوده، حاجی هم تو کل دوران که طرف اینجا بوده زنشو کشیده بوده زیر خودش، قدیمیای اداره کاملا میشناختنش میگن زنه خیلی خوشگل و خوش هیکل بود تو همه مهمونی هایی هم که حاجی برای رئیسا میگرفته حاضر بوده و سرویس میداده، سید میخندید میگفت احتمالا طرفم الان برا حاجی تو اوین مهمونی گرفته داره جبران میکنه.
الان ماهها از اون ماجرا میگذره، از حاجی دیگه کسی خبری نشنیده، ما هم تقریبا برگشتیم به روال عادی زندگی بجز بعضی شبا که موقع سکس مرتضی دوباره یادش میفته و میخواد که براش از سکسم با حاجی تعریف کنم، منم هر دفعه یکم پیاز داغش رو زیادتر میکنم تا حال کنه، دیگه حاجی و اون ماجرا داره کم کم فراموش میشه.
ماشین رو اداره پس گرفت ولی سمت مرتضی تغییری نکرد.

پایان

نوشته: فاطمه


👍 73
👎 4
63301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

892617
2022-08-29 02:41:46 +0430 +0430

عالیییییییی
مرسی که انقدر خوب می‌نویسی برای من که خیلی خوب بود و بزرگ آقا به وجد اومد

3 ❤️

892625
2022-08-29 03:24:16 +0430 +0430

حیف شد خیلی خوب بود

3 ❤️

892633
2022-08-29 03:58:18 +0430 +0430

داستان خوب بود ولی یه سوال ذهنمو درگیر کرده اونم اینه که الان به این بی غیرتا فش بدیم توهین تلقی میشه یا تعریف؟

3 ❤️

892670
2022-08-29 08:13:11 +0430 +0430

خوب بود البته این قسمت آخر بعضی جاها اشتباه تایپی داشت یا نامفهوم بود ولی در کل خوب می نویسی ادامه بده و یه نام هنری متفاوت برای خودت انتخاب کن که خواننده ها بتونن بشناسنت

1 ❤️

892682
2022-08-29 12:38:41 +0430 +0430

فاطی جنده خبر نداری که حاجی شوهرت مرتضی رو هم قبلنا مرتب میکرده جوری که الان اوبنه ای شده. الان که حاجی رفته زندان یه سید یا حاجی دیگه کیر بیارید که هم کص تو بزاره هم کون مرتضی!

0 ❤️

892688
2022-08-29 13:38:53 +0430 +0430

نوش جون سه تاتون جنده

1 ❤️

892695
2022-08-29 14:44:34 +0430 +0430

به نظرم خیلی خوب و منطقی پیش رفتی و پایان داستانت هم تمام مشخصات یک پایان خوب رو داشت.

2 ❤️

892712
2022-08-29 16:42:37 +0430 +0430

یدونه از این حاجی کیر کلفتا پیدا بشه زن منو ازم بخواد😍😍

1 ❤️

892746
2022-08-30 01:06:32 +0430 +0430

عالی بود عزیزم

0 ❤️

893708
2022-09-05 02:33:43 +0430 +0430

عالی نوشتی ممنون

0 ❤️

904979
2022-12-01 21:56:03 +0330 +0330

میشه خواهشا ادامه بدید داستان نوشتنو؟ قلم و ایده پردازی عالی دارید. از معدود نویسنده های خلاق سایت هستید.

0 ❤️