جنب شدن در خواب با فکر مادرم (۲)

1402/10/21

...قسمت قبل

اسم مادر من سمیه است , یک زن 57 ساله و مومن و مذهبی و بسیار محجبه و سفید و بدنش خیلی برجسته و بزرگه با سینه های گنده و بسیار بزرگ و کون برجسته و تاقچه ای اون یک زن 57 ساله و بسیار مومن با لب های خشک و دعا خون هستش و بدنش چاقه و دست کسی به اون نخورده و خیلی با ایمانه …یک روز بچه ی سیاه ده ساله ی همسایمون که مادرش خونه نبود ظهر اومد خونه ی ما خوابید وقتی مادرم داشت نماز ظهر و می خوند و کونش از پشت اون لباس های پوشیده اش بیرون زده بود و ایستاده بود دستاش روی شکمش بود اون پسر سیاه ده ساله ی لاغر وقتی اون مادر چادری و مذهبیمو دید با اون صورت بسیار سفید و صافش که 57 سال سن داشت و نوه داشت…وقتی اون کون بسیار بزرگ و پهنشو دید رفت چهار پایه رو از حمام آورد و پشت مادرم که ایستاده بود و در حال نماز خوندن بود گذاشت و شلوار خودشو در آورد و کیر سیاه و باریک و کوچک شو که راست شده بود را با روغن زیتون که رو اوپن بود چرب کرد و رفت رو چهار پایه و از پشت به مادرم که نماز میخوند چسبید کیر
سیاهشو به کون بسیار بزرگ و برجسته و تاقچه ای و برامده ی مادر مومن و چادریم چسپوند و مادرم هیچی نگفت و سکوت کرد و دستاش رو شکمش بود آروم چشماشو بست و با لب های خوشکش اروم نفس بسیار عمیق و شهوتناکی کشید و اون پسر سیاه هم عقب جلو می کرد و نوک سینه های بزرگ مادرم از رو مقنعه و لباس پوشیده اش خیس شد و اون پسر سیاه پشت برجسته مادر مذهبی و سفید و 57 سالمو ماچ باران کرد و رفت خوابید و مادرم رفت شلوار سیاه و گشادشو تو حموم آویزان کرد و رفت خوابید و وقتی من رفتم حمام شلوارشو برداشتم دیدم داخلش خیس شده و بوی آب منی آن پسر ده ساله رو می داد و مادرم رفت دکتر و دکتر یک دختر لاغر اندام با چشم های تیز و ناخن های دراز و دست استخوانی بود و کون بزرگ مادرم که رو تخت بود رو با شلوار سیاهش وقتی دید یکم چهرش قرمز شد و شلوار سیاه مادرمو در آورد و شلوارک نازک و سفید و کم رنگشو در آورد و وقتی اون کون سفید مادرم که یک زن جا افتاده و مذهبی با سینه ها و کون بسیار بزرگ بود رو دید نفس عمیقی کشید و با صدای بغض آلود گفت شما یک زن بسیار مذهبی هستید و در این سن که نوه دارید به تازگی پشتتون باز شده و با دست های استخوانی و سبزه اش و اون ناخن دراز و قرمزش دستشو با چنگ روی کون مادر مومنم کشید و سینه هاش سفت شد و یکم پودر بچه به مقعد مادرم زد و گفت شب شیفتم ساعت دو میام و بایک دستگاه کونتونو ماساژ میدم و نوک سینه های اون زن لاغر اندام از شدت شهوت خیس شد و اون شب ساعت دو پیش مادرم اومد و جاشو تو اتاق پهن کرد و مادرم با چادرسیاه رو جای خوابش دراز کشید و اون زن لاغر اندام یکم چادرشو داد اونور و شلوارشو در آورد یکم پودر بچه به مقعد مادرم که کون و باسنش بسیار سفید و تاقچه ای و بزرگ بود زد و یک کیر بسیار سیاه و براق و باریک دراز مصنوعی که رگ داشت در آورد و گفت این کیری که از همه سیاهتر و براقتره و خیلی نرم و مثل گوشته به پشتتون وارد می کنم تا اعصابتون راحت بشه و دردتون کم بشه و قتی مادر 57 ساله و چاق و بسیار مذهبیم اسم کیر سیاه و باریکو شنید صداش لرزید و اون زن دکتر لاغر اندام هم بخاطر این صدا سینه های بزرگشو با اون ناخن های دراز و دست باریک و استخانیش گرفت و اون کیر بسیار باریک و خیلی سیاه و براقو که رگ داشت وارد کون بسیار بزرگ مادرم به زور کرد و مادرم چون دیواره های کونش بسیار تنگ بود نفس های عمیقی کشید و بخاطر فکر کردن به آن کیر باریک و سیاه و براق سینه هاش خیس شد و ورم کرد و ان زن باریک با دست های باریک و استخوانی اش محکم یک چک به باسن مادر مذهبی و مسنم زد و با صدای عصبانی و بغض آلود و لرزان به مادرم گفت خودتو شل کن و مادرم ساکت شد و 15 دقیقه ای اون کیر بسیار باریک و سیاه افریقایی که رگ داشتو تو کون بزرگ و تاقچه ای مادرم عقب جلو کرد و توی شلوار گنده ی سیاهش که اون کون بسیار بزرگ و برجسته و سفید توش جا گرفته بودو بو می کرد که بخاطر بوی بسیار شهوتناک کون و کس مادر مذهبیم , آن زن لاغر اندام محکم سینه هاشو فشار می داد و بغض کرده بود و قربون صدقه ی بدن مادر مومن و پاکم می رفت و عقده هاشو رو پشت مادرم خالی می کرد و داخل شلوار سیاه و گشادشو بو می کرد و از رو چادر کون بزرگ مادرمو نوازش می کرد و چادرو رو پشتش گذاشت و با بدن لاغرش رو پشت برجسته مادرم خوابید و دستشو رو کمر باریک خودش گذاشت و زایده ی بسیار کوچک گوشتیشو از رو چادر به پشت مادرم چسبوند و آه هایی از ته دل می گفت و روی پشت مادرم خالی شد و همه ی پشت مادرمو با اون چادرش خیس کرد جوری که کون بسیار بزرگ و برجسته اش که چادر خیس و سیاه بهش چسبیده بود از بزرگی و گندگی داشت منفجر می شد و بسیار براق شده بود اون زن یک امپول شهوت به کون بزرگ مادرم که اون چادر سیاه و براق بهش چسپیده بود تزریق کرد و مادرم هی می گفت اخ اخخخخخخخخخخ …اخخخخخخ… آیششششش… و به اون زن لاغر اندام گفت:چادرمو از رو اون کون بسیار بزرگم پاره کن و اون کیر بسیار سیاه و براقو باریکو با روغن چرب کن و تا آخر در کونم فرو کن و پشتمو باز کن…و اون زن لاغر استخوانی و سبزه با چشم های تیز صدای مادر بسیار متعصب و خشک مو در آورده بود و مادرم التماس می کرد این کارو بکنه و بهش می گفت : کارمو تموم کن و اوخ های بسیار درد ناکی از ته دل می گفت و جوری که دوست داشت به کون و سینه های برجستش شلاق بزنن و اون زن با دستهای بسیار باریک و استخوانی و ناخن های دراز و قرمزش چادر براق و خیسشو که اون کون بسیار بزرگ داشت توش منفجر می شد پاره کرد و دریدش و اون کیر سیاه و باریک مصنوعی رو به زو تو کون مادرم فرو می کرد تا ساعت پنج صبح طول کشید …تا اون کیر بسیار سیاهو تو کون مادرم تا آخر فرو کرد و مادرم ساکت شد و پشتش باز شد و اروم اخ می کرد و اون زن چند تا سوزن به باسن مادرم تزریق کرد و مقعدشو با پنبه خیس کرد و رفت و گفت دوست دارم یک گالن اب منی از شاخ آفریقا جمع کنم و اون از رو چادر خیس و چسبیده به کونت با سرنگ به پشتت تزریق کنم و بعد ادرارشو تو شلوار گشاد و سیاه مادرم خالی کرد

نوشته: ذهن بیمار


👍 0
👎 38
49601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

966220
2024-01-11 23:16:11 +0330 +0330

تاثیرات مخدر شیشه خیلی بده ناموسن .

2 ❤️

966239
2024-01-12 00:34:14 +0330 +0330

چکار میکنی؟ چجونه مینویسی
شاخ آفریقا ؟

0 ❤️

966253
2024-01-12 00:54:38 +0330 +0330

آدم این نویسنده رو یه جا ببینه میترسه واقعا کار از فحش و دری بری گذشته
خیلی بهش گفتم بچه از موتوری جنس نگیر …

2 ❤️

966255
2024-01-12 00:59:33 +0330 +0330

این داستان اگه هم داستان باشه یعنی انقدر تخریب بوده که فقط داره ذهن نویسنده رو که منشا این همه کمبود و عقده از دل خانواده ات میاد
ذهن بیمار فقط برای گمراهی خودت هستش اما خودت میدونی فقط میخواستی امتحان کنی و واکنش مخاطب ها رو ببینی که خب خیلی افتضاحه متاسفم بابت همه چیز حتما پیش روانپزشک برو

0 ❤️

966256
2024-01-12 01:01:10 +0330 +0330

واقعا چی می‌زنید؟؟ پسر ده ساله؟؟ مادر مومن و 57 ساله؟؟؟ چی کسشعر سرهم میبنید جققققققققققققی گمشو جق تو بزن
ادمین گاییدم با این داستان پست کردنت

1 ❤️

966259
2024-01-12 01:11:21 +0330 +0330

والده مکرمه را بگو سر همان نماز دعات کنه بلکه به خودت بیای که حداقل به خواهر محترمت کاری نداشته باشی

1 ❤️

966313
2024-01-12 10:09:21 +0330 +0330

با اختلاف فروان کیری ترین داستان شهوانی از ابتدا تا کنون.
چندتا سوزن ک با سرنگ ب پشتت تزریق کنم،مولکول های ذهنت فعال میشه یادت میره بیمار بودی.

1 ❤️

966323
2024-01-12 12:28:02 +0330 +0330

ببین بچه جان من داستان کصشر زیاد تو این سایت بخصوص قسمت تابو خوندم ولی داستان تو باااااا اختلاف کصشرترین و احمقانه ترین داستان سایت بود تا اینجا.حالا شاید بعدا یه کصخل تر از خودت اومد رکوردتو زد یا اصن خودت با تلاش فراوان تونستی رکوردتو بزنی!.
پونصد بار گفت مادر ۵۷ ساله،مومن،پسر ده ساله،سیاه
تنها نکته درست داستان اسم نویسنده بود که کاملا بجا بود

0 ❤️

966337
2024-01-12 14:38:41 +0330 +0330

اسم ساقیتو بنویس

0 ❤️

966343
2024-01-12 17:10:43 +0330 +0330

فقط اونجاش ک میگه دکتر وقتی کون نرم و سفید و بزرگ مادرو دید با صدای بغض آلود گفت…🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
صدای بغض آلود

0 ❤️

966345
2024-01-12 17:31:51 +0330 +0330

خوب فهمیدیم مادرت ۵۷ ساله مومن و سفیده صددفعه گفتی
مادرت ول کن کون خودت چطوره

0 ❤️

966394
2024-01-13 01:35:04 +0330 +0330

ننویس لطفا

0 ❤️

975349
2024-03-16 22:20:01 +0330 +0330

از پدر بنویس
همین داستانو با پدر مسن و کون گنده و دکتر مرد لاغر و دست رگ دار تصور کردم که اخر داستان دکتر میشاشه تو کون پدرت

0 ❤️