حسین و شیوا

1401/06/06

سلام به همه جغیا ،اسمم حسینه ۲۵سالمه ،این داستانی که میخام بگم برمیگرده به ۶سال پیش وقتی که من یه محصل بودم ،اون موقع تازه برنامه های مثله تانگو و بیتالک اومده بود،یروز که موله هولا داشتم تو بیتالک دنبال یکی میگشتم باهاش کس و شعر بگم یه اکانته بدون عکس سرچ شد به اسم شیوا ،خلاصه شروع کردیم صحبت کردن اون ۱۸سالش بود یه سال از من کوچیکتر ،چند ماهی با هم حرف میزدیم اما هرچی اصرار میکردم عکسی نمیفرستاد ، که یه روز قرار گذاشتیم بعد مدرسشون همو ببینیم من بعد از اینکه کلاسم تموم شد سریع رفتم کلی به خودم رسیدمو رفتم دمه مدرسشون وقتی اومد بدجور خورد تو ذوقم اون منو مشناخت پروفایلم عکس داشت ولی من اونو نمیشناختم از دور داشت میومد بسمتم میخاستم بپیچم برم که راستش روم نشد اون منو دیده بود ،خلاصه راه افتادیم پیاده به سمته خونشون ،خانوادش بدجور بهش گیر میدادن نمیتونست زیاد بیرون بمونه ،تو را دو تا رانی گرفتم تا دمه خونشون خوردیم بعدش رفتش بالا منم حرکت کردم بسمته خونه به خودم میگفتم کم کم سیکشو میزنم بره دنباله زندگیش ،یه مدت کمتر بهش محل میدادم دیر جوابه پیاماشو میدادم تا اینکه یروز خونه پسر خالم بودم :
پیام اومد برام دیدم میگه :
مامان بابام دارن میرن تولد
-گفتم خوب که چی
گفت مبخام ببینمت
-گفتم یعنی بیام خونتون
شروع کرد ادای تنگارو دراوردن ،(خودش کرم داشت میخاست بگه خونمون خالیه نمیدونست چجوریه بگه)گفت تو بیا اخه منو میکنیو این حرفا
من زدم تو اون کانال خاکسته بازی که اگه بمن اعتماد نداری چرا با من موندی (این روشا الان دیگه جواب نمیده واسه اون زمان بود ):)
گفتم اصلا دیگه بهم پیام نده
گفت خوب باشه من اعتماد دارمو این حرفا گفت شب ساعت ۱۰ میرن
من زدم بیرون رفتم بسمته خونه رفتم حموم پشمارو ریختم پایین کلی به سالار رسیدم رفتم سمته پارکه محل پیشه رفیقام تا رمان بگذره به ۲تا از رفیقام گفته بودم اونا فک میکردن کس میگم
چند ساعتی گذشتو ما هم کم کم رفتیم سمته کوچه شیوا اینا ،گفتم نزدیک باشم زنگ زد سریع برم
خلاصه گذشت ساعت شد ۱۰شب
وایسادم گفتم زنگ میزنه خودش اخه جلو ننه باباش نمیتونست حرف بزنه با اگه زنگ میزدم اونا بودن براش داستان میشد،،شد ۱۰:۳۰
اعصابم داشت کم کم کیری میشد زنگ زدم بهش دیدم جواب نمیده گفتم کیرم کرده جنده خانوم بعد رفیقامم شروع کرده بودن نیس خند زدن منم هی زنگ میزدم اینم جواب نمیداد ،به بچه ها گفتم بربم میخاستیم بریم که تاکسی بگیرم زنگ زد من کلی غور زدمو قاطی کردم
گفت ببخشید حموم بودم (رفته بوده شیو کنه )
درو میزنم بیا طبقه چهارم لای درو باز گذاشتم بیا تو
منو میگی انگار تو کونم عروسی بود به نگاه با قدرت به دوستام کردم کفتم شما برید من برم سیخو بزنم بعد میام محل 😂
خلاصه درو زدو رفتم بالا دیدمش پشمام ریخت
عجب هیکلی داشت یه لگ با یا تشرت جذب پوشیده بو د که بدجور سینه ها ۷۵ خوشفرمشو زیخته بیرون دهنم باز مونده بود کلی ارایش کرده بود باور نمیشد این همون دختره اونروزه
خلاصه نشستم رو مبلو گفت چیزی میخوری ببخشید زیاد مهمونداری بلد نیستم
گفتم یه لیوان اب فقط جفتمون خجالت میکشیدیم از هم بار دوم بود همو میدیدیم حتی همو بوس نکرده بودیم
من میدونستم زمانه کمی دارم یکمی هم میترسیدم کسی بیاد وقتی لیوان ابو داد بهم دستشو گرفتم نشوندمش بغل خودم رو یه مبله سه نفر ابو که خوردم دستم انداختم دور گردنش شروع کردم لپش اروم بوس کردن وای که چه بوی سکسیی میداد اونم همینجوری نشسته بودو هیچی نمیگفت کم کم رفتم به سمته گوششو شروع کردم خوردن نفساش داشت تند میشد دست میکشیدم رو رونش اروم میمالیدم دستمو خیلی اروم از رو لباس بردم رو نازشو شروع کردم مالیدن اول یزره مقاومت کرد بعدش خودش ولو شد رو مبل
منم دستم بردم تو تیشرتش سینه هاشو دراوردم وای که چه خوش فرم با نوکای خیلی کوچولو که تاالانم به خوبیش ندیدم داشت (فیتنس کار میکرد که بدنش جبرانه قیافش باشه )افتادم به جونه سینه هاش تند تند میک میزدم شروع کردم به لخت کردنشو فقط یه شرت پاش مونده بود افتادم روشو هم سینه هاشو مخوردم هم نازشو از رو شرت میمالیدم که غرق اب بود
اومدم پایینه مبل میخاستم شرتشو درارم که نمیزاشت گفتم میخام فقط بخورمش که کم کم ول کرد شرت چه ناز کوچولو توپولی داشتی یسری جاهاش موهاشو کامل نزده بود با سرعت داشته میزده جا گذاشته بود معلوم بود کیرم دیگه داشت کنده میشد وقتی کسشو دیدم شروع کردم زبونمو روش کشیدن یه لحظه یه تندی حس کردم بعد دیگه خوشمزه شد یه ربعی فقط لیسش میزدم اون دختر بودو نمیشد از جلو کرد افتادم روسشو یکم کیرمو مالیدم رو کسش گفتم بخور برام گفت من دوست ندارمو منم بیخیال شدمو برشگردوندمو داگی نشوندمش میگفت فقط تو نکنیا گفتم برگرد کس نگو
شروع کردم با انگشت مالیدن سوارخه کونه کوچولوش که اندازه عدس بود اروم اروم با انگش بازش کردمو کسشم با اون یکی دستم میمالیدم بعد از چند دیقه اروم نوک کیرم‌ کردم تو پرید جلو دراومده داشتم از شهوت کلافه میشدم دوباره این سری اروم تر کردمو چند دیقه فقط نوکشو تلمبه میزدم کسش میمالیدم اونم دیگه بدجور حشری شده بودو دردشم عادی کفت بکن ،بکن تا ته کردم تو اروم تلمبه میزدم نازشم میمالیدم جفتمون داشتیم میپیچیدیم که با هم ارضا شدیمو ابمو تو کونش خالی کردم واقعا بی نظیر بود پاشدم خودمو شستمو چند دیقه نشستمو یکم لش کردمو بعدشم رفتم یه مدتی چند وقت یبار خونشون خالی میشدو میرفتم میکردمش بعدشم که کات کردم باهاشبه یکی از دوستام شمارشو دادم ااونم رو همون مبل سه نفره کردش هههه

نوشته: حسین


👍 0
👎 11
20801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

892468
2022-08-28 04:48:44 +0430 +0430

کیرم توی املا و نگارشت. سر اون کلاسای تخمیت اگه جای کونی‌گری یکم درس میخوندی اینقدر تخمی نمینوشتی کص‌دنگ.

3 ❤️

892476
2022-08-28 05:29:07 +0430 +0430

الان احساس پیروزی داری از کارت؟

1 ❤️

892505
2022-08-28 10:01:38 +0430 +0430

اگه هرگز عکسشو ندیده بودی چطوری وقتی داشت از دور میومد طرفت شناختیش؟ تو داهات شما تازه دهونیم شب میرن مهمونی؟ داشتی میرفتی خونه دختر همشم تنت میلرزید تابلو بشه بعد دوستاتم با خودت بردی؟ حالا ما که به روت نمیاریم با پروفایل دختر گولت زدن کشوندنت مکان! باشه تو بگو کردم ماهم میگیم کرده!

4 ❤️

892543
2022-08-28 15:22:54 +0430 +0430

انقدر مغزت پوکه و داستانت کسشعره که دم دستم بودی کله پوکتو خورد میکردم، احمق جقی

1 ❤️

892547
2022-08-28 15:50:20 +0430 +0430

نمیدونم بار چندمته داستان مینویسی اگه بار اولته که خیلی هول هولکی نوشتی غلط املایی داری داستانت خیلی باور پذیر نیست و سریع خواستی تمومش کنی لطفا یا ننویس یا به داستانی که مینویسی و شعور مخاطب فکر کن !

1 ❤️

892565
2022-08-28 19:48:02 +0430 +0430

************ علیک سلام بچه کونی

0 ❤️

892566
2022-08-28 20:00:25 +0430 +0430

جغی مادر جندته

0 ❤️

892592
2022-08-29 00:55:42 +0430 +0430

امثال شما کی منقرض میشه؟

0 ❤️

892600
2022-08-29 01:30:25 +0430 +0430

برگرفته از کتاب گاو ها پرواز می‌کنند خرها باور میکنند

0 ❤️