خاطرات نوجوانی حمید

1401/06/06

من یه دوست داشتم به اسم محمود که از 7 سالگی چون همسایمون بود،همیشه با هم،هم بازی بودیم.داستان بر میگرده به بعد از جشن
تکلیف که مدرسه برامون گرفته بود و بعد از اون کاملا تعطیل بودیم که توسط اتوبوسی که مدرسه برای ما گرفته بود به مدرسه برگشتیم و سوار سرویس هامون شدیم که به خونه برگردیم،
خانواده من عادت داشتن که هروقت میخواستن ناگهانی(حالا به هر دلیلی) از خونه به جایی برن،روی در با یه تیکه آجر مینوشتن (کلید دست آقای فلان هست) که منو کاملا میشناختن و
کلید رو فقط به من میدادن.خلاصه من رفتم در خونه همسایه که کلید رو بگیرم،متاسفانه سه،چهار باری در زدم ولی کسی درو باز نکرد،حدود 20 دقیقه منتظر موندم که شاید خانواده یا همسایه
برگرده.خبری نشد ولی محمود چون خونه هامون تویه یک کوچه بود اومده بود بیرون که بره در مغازه واسه خونه چیزی بخره. منو دید و بهم گفت چرا دم در نشستی؟ ماجرارو واسش تعریف کردم.محمود گفت بیا با هم بریم در مغازه بعدش من میرم خونه به مامانم میگم که ببینم اجازه میده که با تلفن خونه زنگ بزنی به خانواده یا نه. گفتم باشه. دو دقیقه بعد محمود درو باز کرد
گفت بیا داخل،رفتم زنگ زدم به خونه مامان بزرگم ( همیشه خانواده من میرفتن اونجا که به مامان بزرگ پیر من کمک کنند) داییم گوشی رو برداشت و گفتم سلام دایی،خانواده من اونجا هستن؟گفت آره. گفتم میشه گوشی رو به یکیشون بدی؟ بابام اومد و ماجرا رو براش تعریف کردم.بابام گفت مامان بزرگت حالش بده و ما تا شب اینجاییم،برو با محمود گیم نتی چیزی که سرگرم شی ما اطراف ساعت ۹ خونه هستیم. گوشی رو گذاشتم و مامان محمود ازم پرسید که چی شد؟ واسش تعریف کردم.گفت اشکالی نداره عزیزم برو با محمود تو اتاقش با هم درس بخونید یا بشینید پای کامپیوتر. منم قبول کردمو رفتیم با محمود پای کامپیوتر سرگرم گیم شدیم که مامانش اومد داخل واسمون میوه آورد. دوساعتی گذشت که خانواده محمود رفتن بیرون و من موندم و محمود با داداش بزرگترش که توی سالن پای تلویزیون نشسته بود.محمود بهم گفت حمید میخوای یه چیز باحالی بهت نشون بدم؟گفتم آره. گفت یواش پشت سر من بیا. باهاش رفتم گفت خم شیم نگاه سامان کنیم.گفتم چرا؟گفت خودت نگاه کنی میفهمی.یه نگاه ریز انداختم و دیدم که سامان پای تلویزیون داره پورن نگاه میکنه.دست پاچه شدم برگشتم تو اتاق.محمودم باهام برگشت و من ازش پرسیدم که داداشت چرا وقتی مهمون دارید داره همچین کاری میکنه؟من که قبلا کمو بیش راجب پورن میدونستم و کلا شاید ۲ یا ۳ بار دیده بودم،واسم این کار خیلی عجیب بود.محمود گفت شاید حواسش نبوده که تو اومدی خونه.حالا اشکالی نداره، ما همینجا میشینیم و سرگرم میشیم تا خانواده بیان.گفتم، داداشت با اینکه تو توی خونه هستی مشکلی نداره که داداشت پورن ببینه؟ گفت من با داداشم پایه هستم.گفتم یعنی چی؟گفت بیا یواشکی نگاه کن تا خودت بفهمی.گفتم باشه.رفت پایین پیش داداشش، داداششم خیلی نرمال به محمود نگاه کرد و بهش گفت که امروز جشن چطور بود؟ محمودم گفت بدکش نبود. بعدش داداشش دستشو کرد تو شلوارش و دوباره به پورن خیره شد و محمود یه نگاه کوچیک به من کرد و شلوارشو کشید پایین و شروع کرد با آلت خودش ور رفتن. من کلا تعجب کرده بودم که چرا این ۲ نفر دارن همچین کاریو میکنن. داداش محمود یه صدا های ریزی ازش دراومد و دستشو از توی شلوارش درآورد و از اونجا به سمت حیاط رفت، محمود داشت سریع دستشو روی آلتش بالا پایین میکرد و کمتر از یه دقیقه دیدم چشاشو بسته و داره میلرزه. بعد شلوارشو کشید بالا و نشست پای تلویزیون. سامان اومد و محمود بهش گفت من میرم تو اتاقم درس بخونم. سامان گفت من میرم بیرون پیش بچه ها، اگه بابایی گفت کی رفته بیرون، بهش بگو تازه رفته. محمود گفت باشه و اومد بالا توی اتاق. بهم گفت دیدی؟گفتم چرا همچین کاری کردید؟این چی بود که من دیدم؟ گفت که سامان اینو بهم یاد داد و گفت که خیلی حال میده و به همین خاطر منم همونطوری که سامان انجام داد،انجام دادم و دیدم که خیلی حال میده و از اون موقع تا الان اکثر وقتا که کسی خونه نیست منو سامان اینکارو انجام میدیم که سامان گفت اسمش جق هست.گفتم که واقعا حال میده؟ زشت نیست که جلوی داداشت آلتتو در بیاری؟ گفت کیرمو میگی؟ گفتم آره! گفت که سامان همیشه به مال من میخنده میگه که چرا سرش روبه بالا هست! تازه مال سامانو ندیدی. خیلی بزرگه و وقتی که داره جق میزنه، آخرش یه چیز سفید رنگ از کیرش میاد بیرون. من که گیج شده بودم و دوست داشتم برم خونه خودمون، به محمود گفتم که: من یه لحظه میرم دم در ببینم همسایه اومده که کلیدو بگیرم و برم خونه یا نه! محمود گفت منم میام. با هم رفتیم چند بار زنگ و در زدیم ولی کشی درو باز نکرد. محمود گفت بیا برگردیم خونه ما،دوباره بر میگردیم چک می کنیم. منم قبول کردم و برگشتیم به اتاق محمود. ایندفعه فقط منو محمود خونه بودیم.نشستیم روی صندلیای جلوی کامپیوتر که یهو محمود گفت: حمید،میخوای یه بار جقو امتحان کنی؟ منم اولش روم نمیشد و میترسیدم ولی وقتی انجامش دادم، خیلی بهم حال داد و بهش عادت کردم. بیا خودم بهت یاد میدم که چطوری انجامش بدی، خیلی راحته. من اولش گفتم نه ولی محمود دستشو گذاشت روی کیر من، من سعی کردم دستشو بردارم ولی مقاومت کرد و داشت کیرمو میمالید که به خودم اومدم دیدم بخاطر اون حالی که داره بهم میده، دیگه فکر برداشتن دست محمود از روی کیرم، از سرم بیرون رفته بود. محمود که دید من دیگه مقاومت نمیکنم، یواش تر میمالید و بیشتر به من حال میداد. منم دستمو برداشتم و یواش یواش داشتم روی صندلی سر میخوردم و به سمت پایین میرفتم که محمود گفت بیا بریم ادامشو روی زمین بشینیم و انجام بدیم. منم بدون اینکه چیزی بگم،همراه محمود که کیرمو توی دستش گرفته بود و منو رها نمیکرد، رفتمو روی زمین نشستم.محمود گفت شلوارتو در بیار که راحت تر باشی. من گفتم نه و دیگه میخواستم خودمو جدا کنم ازش ولی مثل کنه دستشو بهم چسبونده بود! یهو دستشو برداشت و گفت : اشکالی نداره، اگه روت نمیشه و خجالت میکشی، اول من شلوارمو در میارم. جلوی من شلوارشو در آورد و کیرشو نشونم داد. من که از بالای پله ها درست کیرشو ندیده بودم، ایندفعه جلوی چشام بود. ازش بدم میومد و،واقعا همونطور که خودش میگفت، سرش روبه بالا بود. بهم گفت حالا نوبت توئه. منم گفتم نه من در نمیارم.خودش شلوار و شورتمو باهم گرفت و محکم کشید پایین.شلوارم آخر پام گیر کرده بود که محمود اومد نشست روی پام. دوباره دستشو گذاشت روی کیرم و شروع به بالا پایین کردن کرد و همزمان داشت کیر خودشم رو هم میمالید. من که دیگه نمیدونستم چی بگم و چه واکنشی نشون بدم،خودمو زدم به بی خیالی و گفتم دیگه هرچی شد،شد. محمود داشت دستاشو روی کیرم بالا پایین میکرد و همینطور که ادامه میداد، نفس کشیدنم داشت سخت تر میشد و یه قلقلک خاصی روی کیرم بود که خیلی بهم حال میداد، هرچی تند تر انجام میداد، این قلقلک بیشتر میشد که بعد از چند ثانیه خیلی زیاد شد و من چشام داشت از شدت حالی که بهم میداد بسته میشد و محمود بهم گفت حال میده؟ من که اون موقع دوست نداشتم حرف بزنم سرمو به نشانه ی تایید، تکون دادم. یهو قلقلک اینقدر زیااااد زیااااد شد که من چشامو بسته بودم و خم شده بودم. محمود داشت همینطوری اینکارو ادامه میداد که دیگه حالش تموم شد و محمود از رفتار من فهمید که من ارضا شدم. بهم گفت حمید دیدی چه حالی داد؟ گفتم آره خیلی باحال بود.محمود گفت بزار منم الان تموم میشه کارم. گفتم باشه. محمود در کشو میز کامپیوترشو باز کرد و یه کرم در آورد. گفتم این چیه؟ گفت سامان بعضی وقتا از این میزنه کف دستش و با این جق میزنه. من از اون تقلید کردم و چند بار امتحان کردم. خیلی حال میده. محمود شروع به پخش کردن کرمی که کف دستش بود کرد و تند تند داشت با دستش داشت روی کیرش بالا و پایین میکرد.حدودا چند ثانیه بعد زانوش خم شد و چشاش بسته شد و سرعت دستش اومد پایین،تا اینکه به خودش اومد و شلوارشو کشید بالا اومد نشست پیش من. منم که تازه با این چیزا آشنا شده بودم،الان فقط یه چیز توی سرم بود.اینکه با کرم که انجامش بدم چه حالی بهم میده؟ محمود بهم گفت: میخوای با کرم امتحان کنی؟ گفتم اشکالی نداره واقعا؟ گفت نه راحت باش. منم از اون موقعی که محمود شلوارمو کشیده بود پایین پاهام، حواسم پرت محمود شده بود و دیگه شلوارمو بالا نکشیده بودم. محمود گفت شلوارتو در بیار.باید سر پا باشی، وقتی سر پا باشی بیشتر بهت حال میده. منم شلوارمو بدون هیچ فکری در آوردم و جلوی محمود رفتم یکم از کرم زدم به دستم و سعی کردم به روشی که محمود دستشو روی کیرش بالا و پایین میکرد،انجام بدم. شروع به پخش کردن کرم روی کیرم شدم.وقتی کاملا همه جا پخش شده بود، شروع کردم.خیلی حالش بیشتر از اون دفعه اولی که محمود واسم انجام داد بود.محمود گفت:حمید بزار یه چیزی یادت بدم که بیشتر بهت حال بده. گفتم چی؟ گفت دستتو بردار تا بهت یاد بدم. منم دستمو برداشتم.محمود انگشتشو کرد توی کرم و کلی کرم مشت به کیرم.انقدر مقدارش زیاد شده بود که کوچک ترین حرکت بهم حال میداد.بهم گفت نگاه دستم کن و ببین چیکار میکنم. دستشو از روی سر کیرم تا پایین ترین نقطه میکشید و این کارو تکرار میکرد.حواسم به زمان نبود ولی کلا چند باری بیشتر طول نکشید که من بهترین لذت رو بردم و همونطوری که پاهای محمود خم شدن، منم به همون شدت ارضا شدم. محمود بهم گفت: حمید دیدی اولش بدت میومد و میترسیدی؟ الان دیدی چقدر حال میده؟ بیا همیشه با هم انجام بدیم. منم گفتم آره خیلی خوبه.من موافقم که این کارو بازم انجام بدم. محمود گفت حمید، این رو مثل یه راز بین خودمون نگه میداریم و به هیچکس نمیگیم حتی سامان. گفتم باشه من به هیچکس نمیگم خیالت راحت باشه. شلوارمو کشیدم بالا و یه سیب از توی ظرفی که مامان محمود واسمون آورده بود برداشتم و رفتیم در خونه همسایه. زنگو زدم و بنده خدا برداشت و کلید رو برام آورد دم در. من با محمود خداحافظی کردم و درو باز کردم و رفتم لباسامو عوض کردم و رفتم پای تلفن و یه زنگ به خونه مامان بزرگم زدم و گفتم که من کلید رو گرفتم و الان خونه هستم. بابام گفت ما یکم دور تر میایم،اگه خواستی بخوابی درها رو قفل کن و بخواب. من رفتم توی اتاقم و میز تحریر کوچکی که داشتم رو گذاشتم نزدیک دیوار تا تمرینایی که باید پسفردا تحویل میدادم رو تموم کنم تا فردا که جمعه بود،بیکار باشم و با محمود بریم گیمنت.چند دقیقه ای از کارم گذشت که بوی کرم به مشامم خورد.اینقدر این بو زیاد بود که من استرس داشتم که خانواده ازم سوال بپرسن که چرا اینقدر بوی کرم میدی؟ منم چون میدونستم که خانواده دیر میان،سریع همه ی لباسامو در آوردم و همشونو گذاشتم ته سبد لباسای کثیف و بقیه ی لباسارو گذاشتم روشون.بعدش لباسای تمیز با خودم بردم حموم و آب رو باز کردم که داغ بشه و حموم کنم. همینطوری که شامپو زده بودم به سرم،رفتم توی فکر اینکه امروز چقدر اتفاق عجیبی با محمود افتاد و من با جق آشنا شدم.یاد کرمی که محمود به کیرم زده بود افتادم و کیرم بزرگ شده بود و چسبیده بود به شکمم. منم که دوست داشتم اون لذت رو دوباره تجربه کنم،کفی رو که بخاطر شامپو زدن به سرم کف دستم چسبیده بود رو،روی کیرم مالیدم و شروع کردم به همون روشی که محمود یادم داده بود،جق زدم. با کف خیلی حال میداد انگار یه چیز خیلی نرمی روی کیرم بود و داشت بهم خیلی حال میداد. نشستم لبه ی کرسی حمومی،پاهامو باز کردم و کف بیشتری به کیرم زدم و دستمو روش بالا پایین میکردم. یهو به ذهنم رسید که چرا من دو دستی اینکارو انجام نمیدم؟کلی کف زدم به دوتا دستم و دو تا کف دستمو توی هم قفل کردمو یواش گذاشتمشروی کیرم و شروع به بالا و پایین کردن کردم. حالش تقریبا دو برابر شده بود.هرچی سریع تر دستمو بالا پایین میکردم،دستام محکم تر قفل میشدن و منم به ارضا شدن نزدیک تر میشدم.اینقدر محکم دستمو کشیدم روی کیرم که از روی کرسی اومدم پایین و کف حموم ارضا شدم.شدتش بیشتر از قبل بود.این روش رو بیشتر از کاری که محمود میکرد دوست داشتم.بلند شدم به حموم کردن ادامه دادم. رفتم ادامه ی تکلیفمو انجام دادم و بعدش یه تخم مرغ درست کردم و خوردم. تقریبا ساعت ۱۱ شب بود. هنوز خانواده نیومده بودن، منم که بیشتر از همیشه احساس خستگی میکردم، یه بار دیگه زنگ زدم خونه مامان بزرگم و به بابام گفتم که من با کلید درها رو قفل میکنم و میخوابم.بابام گفت مشکلی نیست فقط یادت نره که پرده هارو تار کنی که توی خونه چیزی معلوم نباشه، ما هم کم کم میایم خونه. رفتم خوابیدم. صبح فردا ساعت ۹ بیدار شدم. رفتم صبحونه خوردم و رفتم در خونه ی محمود.زنگ زدم و سامان برداشت و گفت کیه؟گفتم حمیدم، محمود هستش؟ گفت الان میگم بیاد دم در. محمود اومد و با هم خوش و بش کردیم و رفتیم گیم نت. ازش پرسیدم که تکلیفشو انجام داده یا نه؟ قرار بود شنبه یه روحانی بیاد واسمون مفصل در رابطه با بلوغ و اتفاقاتی که در سن بلوغ میفته توضیح بده.واسه همین محمود بهم گفت که بابا بیخیال زنگ آخر که چون روحانی میاد،دیگه فکر نکنم که آقای بهادری بخواد بیاد تکلیف رو چک کنه. من گفتم اگه تو دردسر بیوفتی ازت نمره کم میشه. میخوای از روی جوابای من کپی کنی؟ گفت نه نگران نباش خبری نیست.منم گفتم دیگه با خودته من که نوشتم و آماده با خودم میارم. رفتیم گیمنت،تا ساعت ۱ ظهر شارژ کردیم و نشستیم کانتر(یه بازی تفنگی بود که تحت شبکه با بقیه بچه های گیمنت میزدیم) بازی کردیم.نزدیکای ساعت ۱۱ که شد، بابای محمود اومد در گیمنت،صدای محمود زد. محمود هدفون گذاشته بود روی سرش و متوجه نشد.من رفتم بیرون سلام کردم و گفتم هدفون روی گوششه و نمیشنوه. گفت حمید جان این کلیدو بده به محمود بهش بگو که ما همگی داریم میریم خونه ی داییش ساعت ۳ بر میگردیم.کلیدو گرفتم و رفتم طبقه بالا و ماجرا رو واسه محمود تعریف کردم و کلیدو بهش دادم. محمود چپ و راستشو نگاه کرد و وقتی خیالش راحت بود که کسی نیست، بهم گفت بریم خونه ما؟منم که فهمیدم منظورش چیه، گفتم آره بریم.گیم نتو ترک کردیمو به سمت خونه راه افتادیم.خیلی هیجان داشتم که دوباره میخوایم بریم با هم جق بزنیم. ایندفعه نرفتیم توی اتاق. محمود گفت بشین جلوی تلویزیون تا بیام. منم نشستم و محمود رفت تو اتاقش و کرم رو آورد.تلویزیون رو روشن کرد.خودش میگفت ریسیورشون به اینترنت وصله و کانال پورن دارن. مثل اینکه چون همیشه با سامان نگاه میکردن،شماره کانال رو هم از بر بود.یه پورن آورد، ۲ تا دختر داشتن همدیگه رو میبوسیدن. من با اولین نگاه کیرم بلند شده بود و روی شلوار معلوم بود،محمودم بلند شد لباساشو در آورد و بدون اینکه به من توجهی کنه شروع به جق زدن کرد. منم دیدم که هیچ مشکلی نیست،لباسامو در آوردم و شروع کردم یواش یواش با کیرم ور رفتم. محمود اومد نزدیکم و دستمو زد کنار و کیرمو گرفت توی دستش و،واسم بالا پایین کرد.من که داشتم پورن رو میدیدم و بیشتر تمرکزم اونجا بود،زیاد به محمود توجهی نکردم. بالا پایین کردنش سرعتش نا مرتب بود.نگاه کردم ببینم که چرا اینطوری داره انجام میده که دیدم چون داره هم واسه خودش انجام میده و هم واسه من، تمرکزش بیشتر روی دست خودشه و نمیتونه همزمان هردو رو با هم انجام بده. بهش گفتم بزار خودم انجام بدم. گفت باشه.دستشو برداشت و من که هنوز داشتم به محمود نگاه میکردم،دیدم که داره به روش قبلی خودش جق میزنه و میخواد کرم بزنه و سر پا بایسته. بهش گفتم من یه روش پیدا کردم تو خونه،میخوای امتحانش کنی؟ گفت تو خونه هم زدی؟ گفتم آره رفته بودم حموم، با کف شامپو زدم خیلی حال داد.بهم گفت سر کیرت نسوخت؟ گفتم نه مگه همچین اتفاقی میفته؟ گفت آره من با شامپو اوه زدم بعدش سر کیرم میسوخت. خیلی بد بود.گفتم حتما این مدل شامپویی که من استفاده کردم سوزش ایجاد نمیکنه. گفت میشه مارکشو به منم بگی که به سامان بگم واسم بخره؟ گفتم آره بعد که رفتم خونه بهت اسمشو میدم. محمود گفت حالا این روش چطوریه؟ گفتم کف ۲ تا دستت کف یا کرم میزنی و ۲ تا کف دستتو توی هم قفل میکنی و میزاری روی کیرت و بالا و پایین میکنی. گفت بزار انجام بدم ببینم چطوریه. گفتم میخوای یه بار واسط انجام بدم که یاد بگیری؟ گفت آره اگه این کارو بکنی خیلی خوب میشه. منم کف دستمو پر از کرم کردم و دستامو توی هم قفل کردم و گذاشتم روی کیر محمود. محمود شکمش داشت از شدت لذت میلرزید شروع به بالا پایین کردم و محمود نفسش داشت سنگین تر میشد. نزدیک ۱۲ یا ۱۳ بار انجام دادم. همزمان داشتم با دقت به کیر محمود نگاه میکردم و،واکنش های محمود رو میدیدم که محمود خم شد و من فهمیدم که میخواد ارضا بشه. داشتم با دقت نگاه کیرش میکردم که یهو مقدار خیلی کمی یه مایع شفاف از سر کیرش زد بیرون و چون مقدارش خیلی کم بود، روی سر کیرش موند. هفت،هشت ثانیه منتظر موندم که به خودش بیاد. بهش گفتم خوب بود؟ گفت فوق العاده بود و تاحالا هیچ کدوم از کارایی که کرده به اندازه ی این بهش حال نداده.بهش گفتم راستی یه چیزی از سر کیرت زد بیرون.مثل آب بود،ببین خودت. محمود یه نگاهی کرد و یهو شروع به خوشحالی کرد.گفتم چی شده چرا داری الکی خوشحالی میکنی؟ گفت سامان اینارو بهم یاد داده.گفتم چیو؟ گفت به این میگن منی. گفتم یعنی چی؟ گفت که این یه مایعی هست که مردا دارن. گفتم پس چرا من ندارم؟گفت تو هم بزودی بهش میرسی. گفتم بدرد چی میخوره؟ گفت سامان بهش گفته واسه بچه درست کردنه. در همین حد گفت.گفتم چطوری؟ گفت بزار یه پورن بهت نشون بدم واست توضیح میدم. یه پورن آورد که یه مرد داشت کص یه زن رو لیس میزد. محمود گفت میبینی داره چیو لیس میزنه؟ گفتم آره. گفت این مایع رو که بریزی توی کص دخترا، حامله میشن و بچه به دنیا میارن. منم که تازه با این موضوع آشنا شده بودم،کلی سوال داشتم. محمود بهم گفت سامان بهش گفته که اون روحانی که قراره شنبه بیاد زنگ آخر،قراره همسن چیزارو توضیح بده بهمون. منم گفتم باشه. ادامه پورن رو دیدیم با هم که مرده آخرش که میخواست ارضا بشه آبش رو ریخت روی شکم دختره. فهمیدم که چون میخواسته بچه درست نکنه،آبش ریخت بیرون.محمود گفت حمید میشه یه بار دیگه همون طوری واسم جق بزنی؟ میخوام ببینم بازم آبم میاد یا نه! منم گفتم آره.واسش یبار دیگه زدم ولی ایندفعه دستامو محکم تر توی هم قفل کردم که سریع تر ارضا بشه و زود تموم بشه. دوباره به همون حالت ارضا شد و یه مقدار آب از کیرش اومد بیرون. محمود خیلی خوشحال شده بود و همش میگفت دیگه آبش میاد و …من هنوز یه بارم ارضا نشده بودم. کیرم داشت به خاطر پورنی که داشتیم نگاه میکردیم منفجر میشد. شروع کردم با دست خشک بالا پایین کردن. محمود گفت چرا کرم نمیزنی؟ گفتم بو میگیرم میرم خونه ضایع هست. خشک خشک میزنم. گفت بابام مگه بهت نگفت که ساعت ۳ میاد! پس میتونی با کرم بزنی و بری توی حموم کیرتو بشوری تا بوش بره. گفتم باشه اومدم دستمو بکنم تو کرم که صدای بابام توی کوچه که داشت بلند داد میزد حمیییید رو شنیدم.همیشه وقتی کارم داشت میومد اینطوری توی کوچه منو صدا میکرد که برم خونه. گفتم محمود من باید برم، احتمالا زود بر میگردم.محمود گفت باشه برو من منتظرتم. لباسامو سریع پوشیدمو سعی کردم کیرمو تو شرتم یجوری قرار برم که معلوم نباشه من کیرم بلند شده.رفتم بیرون بابام دید دارم از خونه محمود میام. گفت بیا برو واسه من یه پاکت سیگار اسکار نقره ای بخر بیا.رفتم سریع خریدم و اومدم بهش دادم و گفتم بابا من برمیگردم پیش محمود. داشتیم بازی میکردیم که صدام زدی. گفت لازم نکرده برگردی.برو بشین درس بخون که فردا شنبه هست باید بری مدرسه،دیگه بازی بسته. من که شدیدا توی فکر ارضا شدن بودنم،گفتم نمی شه حداقل ۱ ساعت دیگه برم و بیام؟ گفت نه یعنی نه. منم رفتم زنگ زدم خونه ی محمود و بهش گفتم که بابام دیگه نمیزاره امروز بیام. محمود گفت عیبی نداره.یه روز دیگه ادامه میدیم.من که زود تر تکالیفمو انجام داده بودم و کاری واسه انجام دادن نداشتم،لباس تمیز برداشتم و رفتم حموم. یه تیکه کاغد و یه خودکار با خودم بردم که اسم این شامپویی که باعث سوزش نمیشد رو بنویسم و بدم به محمود.رفتم حموم و اسمو نوشتم و مهم تر از همه اینکه یک بار با شامپو جق زدم و سعی کردم اینبار چشامو نبندم و سر کیرمو نگاه کنم و ببینم که منم مثل محمود آبم میاد یا نه؟ وقتی داشتم ارضا میشدم، دیگه دستم رو،روی سر کیرم نکشیدم که اگه چیزی بیرون اومد توی کف ها نره و من نفهمم.کاملا ارضا شدم ولی چیزی بیرون نیومد.حمومم رو تموم کردم و رفتم توی اتاقم و مشغول مرتب کردن اتاق و گذاشتن کتابای شنبه توی کیفم بودم.تکالیفمو به بابام نشون دادم تا دیگه بهم گیر نده و بتونم برم پیش محمود ولی بابام بهم گفت: آفرین ولی بیرون اجازه نداری بری. برو تلویزیون ببین. نشستم کنار مامانم و یه سریال ترکی داشت پخش میشد و منم از ناچاری که زمان واسم زود بگذره، داشتم سریالو میدیدم و قصه میخوردم که چرا من کامپیوتر ندارم.خلاصه شب شد و شام خوردمو خوابیدم.صبح گاه ساعت ۷ سر کوچه وایساده بودم که سرویس بیاد و به مدرسه برم.محمود با حالت خواب آلودی داشت میومد به سمتم.گفت سلام و تکیه داد به دیوار و داشت چرت میزد.سرویس اومد و سوار شدیم و به مدرسه رفتیم.کلاسا داشت طبق معمول پیش میرفت و منو محمود لحظه شماری میکردیم که زنگ آخر برسه و روحانی بیاد واسمون درباره بلوغ توضیح بده.خلاصه زنگ آخر فرا رسید و روحانی به کلاس تشریف فرما شد.خودشو معرفی کرد و گفت که میخواد در رابطه به بلوغ صحبت کنه.شروع کرد در رابطه با اینکه وقتی به بلوغ میرسیم،صدامون ۲ رگه میشه و بدنمون تغییراتی درش بوجود میاد و این حرفا. و مهم تر از همه گفت که مایعی به اسم منی در ما بوجود میاد که عامل اصلی تشکیل خانواده هست. خلاصه سیر تا پیاز رو واسمون توضیح داد. منو محمود که کلی از این نشانه های بلوغ توی خودمون میدیدیم، به حرفای روحانی اعتماد کردیم.روحانی در رابطه با نحوه باردار شدن خانوم ها صحبت میکرد که من و محمود داشتیم در گوشی با هم صحبت میکردیم که اگه دست اینقدر حال میده، پس کص دخترا چقدر حال میده؟ محمود گفت ما که نمیتونیم به دخترا نزدیک بشیم پس بیخیال. منم گفتم حق با توئه.روحانی حرفاشو تموم کرد و کلی به اطلاعات ما اضافه شد. زنگ خورد و همه در حال رفتن به بیرون از مدرسه بودیم که سوار سرویس بشیم و به خونه بریم.محمود گفت، بیا امروز بعدازظهر بحونه درس خوندن بیاریم و بیا خونه ما تا با هم یه کاریو تست کنیم. گفت باشه. کاغذی که اسم شامپو رو روش نوشته بودم دادم بهش و گفتم این همون شامپو هست که سوزش نداره. گفت مرسی. سوار سرویس شدیم و رسیدیم نزدیک خونه.همینطوری که داشتیم راه میرفتیم سمت خونه، محمود بهم گفت:ساعت ۵ خونه ما یادت نره. گفتم حله.رفتم خونه ناهار خوردم و سر سفره گفتم باید برم با محمود درس جدیدمو تمرین کنم. بابام قبول کرد. منم واسه اینکه تابلو نشه، کلی کتاب با خودم بردم خونشون. همه خونه بودن. محمود گفت بریم اتاق من. من توی راه به خانواده محمود سلام کردم و اونا همه ی کتابارو توی دستم دیدن. محمود از بالای پله ها گفت:مامان میخوایم با تمرکز درس بخونیم،در اتاقو قفل میکنیم که کسی مزاحم نشه. باشه؟ مامانش گفت بزار میوه و شربت بیارم،بعد درو قفل کن. من گفتم ممنونم ولی من میل ندارم چون خیلی وقت نیست که ناهار خوردم. مامان محمود گفت: پس برید به کارتون برسید. رفتیم تو اتاق و محمود درو قفل کرد. گفت حمید میخوام یه کاری تست بزنیم فکر میکنم خیلی حال میده. گفتم باشه ولی باید حواسمونو جمع کنیم که صدای پا اومد،بریم پشت میز و الکی با هم درباره ی درسامون صحبت کنیم. محمود گفت پس بیا یه چیزی از همین الان آماده کنیم تا وقتی کسی اومد، بدون اینکه لکنت زبون داشته باشیم با هم بحث کنیم. یه بحثی رو با هم راه انداختیم و رفتیم کاری که محمود میخواست انجام بده رو تست کنیم. محمود گفت که یادته که تو فکر این بودیم که کص دخترا چقدر حال میده؟ گفتم آره یادمه. گفت لازم نیست به اون فکر کنی. گفتم منظورت چیه؟ گفت میتونیم خودمون یه چیزی شبیه به اونو انجام بدیم که حدس میزنم بهمون خیلی حال بده. گفتم مثلا چیکار؟ گفت من میخوابم روی زمین،تو بیا یکم کرم بزن وسط رون های من و کیرتو بکن بین رون هام. گفتم مطمئنی؟ گفت آره نگران چیزی نباش. محمود خوابید و منم انگشتمو کردم توی کرم و مقدار نچندان زیادی مالیدم بین رونش، بعدش کیرمو که از شدت هیجان این کار کلا بلند شده بود رو گذاشتم بینش ولی نمیتونستم درست حرکت کنم. محمود بهم گفت که کاملا بخوابم روش و فقط باسنم رو بالا پایین کنم. منم این کارو انجام دادم.دنیای جدیدی از لذت به روم باز شد. از شدت لذت نمیتونستم درست تکون بخورم. رونم میلرزید. محمود که متوجه این موضوع شده بود، گفت: اگه خیلی حال میده که نمیتونی تحمل کنی؟ تند تند عقب و جلو کن تا زیاد اذیت نشی. منم بهش گوش دادم و تند تند عقب و جلو کردم و نزدیک ده یا دوازده باری اینکارو کردم که داشتم ارضا میشدم.رون محمود اینقدر نرم و بدوم مو بود که من حس کردم کیرم داره اونجا ذوب میشه.اینقدر بهم حال داد که بعد از اینکه ارضا شدم،نزدیک بیست یا سی ثانیه هنوز روی محمود خوابیده بودم.حس کردم کیرم ایندفعه بیشتر از دفعه قبل،وقتی که ارضا شدم بهم حال داد.بعد یواش از روی محمود بلند شدم و یه نگاهی به کیرم انداختم دیدم منم آبم اومده. اولش فکر کردم که آبم نیست ولی وقتی بهش انگشت زدم و دیدم که داره کش میاد، حرفای روحانیه یادم اومد و فهمیدم که منم از ایم به بعد وقتی ارضا میشم آبم میاد.به محمود گفتم که خیلی عالی بود و خیلی حال داد و منم آبم اومد. محمود خوشحال شد و گفت:دیدی بهت گفتم که نوبت تو هم میرسه؟ یه دستمال برداشت و رونشو تمیز کرد و گفت میشه منم روی تو امتحان کنم و ببینم چطوریه؟ من که کاملا با محمود حال کرده بودم، گفتم آره. کشیدم پایین خوابیم روی زمین. محمود کرم رو مشت بین رونم و کیرشو فشار داد اونجا. من چون از محمود گوشتی تر بودم و باسن بزرگ تری داشتم،محمود زیر ۲۰ ثانیه ارضا شد و دوام نیاورد. اونم دقیقا مثل من بعد از اینکه ارضا شد، تا چندین ثانیه روی من موند.آبمون اینقدر کم میومد که اصلا نمیشد حس کرد. محمود بلند شد و ۲ تا دستمال داد به من و شلوارشو کشید بالا. نشستیم پای کامپیوتر و همزمان حواسمون بود اگه کسی اومد، مانیتورو خاموش کنیم و بریم اون موضوعی که آماده کرده بودیمو به هم بگیم.از این روز به بعد، هر وقت کوچک ترین زمانی داشتیم که با هم تنها میشدیم، باهم اینطوری حال میکردیم و هر دوتامون راضی بودیم. این کارو اینقدر انجام دادیم که حدودا ۱ سالی گذشت. دیگه مثل قبل حال نمیداد چون پاهامون مو درآورده بود.چند باری با تیغ موهارو زدیم و تست زدیم ولی بازم حالی که قبل میداد، دیگه قابل تجربه نبود. برگشتیم به روش قبلی که با دست بزنیم.آبمون دیگه کامل میومد و به همین خاطر وقتی میخواستیم ارضا شیم به همدیگه میگفتیم که داره میاد. کد ارضا شدنمون “داره میاد” بود که تا یکی از ما ۲ نفر اینو میگفتیم، اون یکی سریع ۲ تا دستمال میگرفت جلوی کیر تا آب بریزه توی اون و روی زمین نریزه. وقتی هم که تنهای تنها بودیم، میرفتیم حموم ایم کارو انجام میدادیم با این تفاوت که وقتی میخواستیم ارضا بشیم،آب رو میریختیم روی زمین بعد تمیز میکردیم.خلاصه توی همین سال، بابای محمود تصمیم گرفته بود که به خونه ای که توی صدرا اسمش بعد از چند سال در اومده بود،بره و دیگه از زیر بار اجاره در بیاد. وقتی محمود اینو بهم گفت، خیلی ناراحت بودم که دیگه نمیتونیم همدیگه رو ببینیم و به کارای همیشگی که واسمون نرمال شده بود ادامه بدیم ولی چیزی بود که نه نظر من درش نقش داشت و نه نظر محمود. پس منو محمود با هم خداحافظی کردیم و رفتیم به زندگی خودمون. الان هنوزم به اینکه قبلا دوستی داشتم به اسم محمود و باهم دیگه خوشحالی میکردیم و همیشه با هم بودیم فکر میکنم و میگم یادش بخیر. امیدوارم از این داستان خوشتون اومده باشه.

نوشته: حمید


👍 9
👎 5
14501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

892422
2022-08-28 01:42:30 +0430 +0430

کصکشو ببین طومار نوشته
من اگه حوصله داشتم انقد بخونم الان دکتر شده بودم

2 ❤️

892434
2022-08-28 02:11:43 +0430 +0430

بنظرم‌تو از همون دسته کونکشایی هستی که رفتن سر یخچال و آب خوردنتم تعریف میکنی اینهمه کوصشعر گفتی ۱٪ شم نخوندم ولی همش برای یه لاپایی بود کونی؟؟؟

1 ❤️

892472
2022-08-28 05:19:41 +0430 +0430

اسم داستانو باید میزاشتی جقی شدن منو محمود

0 ❤️

892491
2022-08-28 07:29:41 +0430 +0430

Hiحالا که چی نه حسی نه حالی حالا تو که در نوشتن کسشعر تبحر داری حداقل کمی راستشو هم از کون دادند به سامان و هزار هزار کیر دیگه میگفتی

0 ❤️

892541
2022-08-28 14:57:39 +0430 +0430

شیرازی هستی؟ اگر اره بهم پیام بده

1 ❤️

892556
2022-08-28 16:55:20 +0430 +0430

خیلی خوب بود. معلومه قسمت زیادیش واقعیه. با این داستانای الکی که فوری از خط دوم کون هم میذارن خیلی فرق داشت. حسابی راست کردم. بازم بنویس لطفا.
درضمن این خاطره رو هم من نوشتم، بخون و بگو راست کردی یا نه:
https://shahvani.com/dastan/مالیدن-اولین-کیر-در-اتوبوس-تهران-اصفهان

1 ❤️