خاطره ای از دوران دانشجویی

1402/11/18

با سلام خدمت دوستان عزیز
این داستان فقط یه داستان هست و در دنیای واقعی اتفاق نیفتاده پس نیازی به تغییر اسامی هم نداره
اسم من علی هست
یادم میاد سالها پیش که دانشجو بودم نسبت به دوران دبیرستان وقت خالی زیادی داشتم و برای اینکه بتونم در کنار درس خواندن پول هم بدست بیارم با معرفی یکی از آشنایان تو یه کارگاه کوچیک مشغول بکار شدم
توی این کارگاه حدود 7 تا مرد و 14 تا خانم هم کار میکردن و برای من که تازه دانشجو شده بودم و البته تو کلاسمون فقط دو تا خانم سن بالا بودن کارکردن تو یه محیط مختلط برام جذابیت زیادی داشت
در بین خانم های اونجا دوتاشون مجرد بودن و بقیه متاهل که یکی از دخترای مجرد همسایمون بود و چون ما تو یه شهر کوچیک بودیم نمیتونستم باهاش گرم بگیرم
کم کم به طرف اون یکی خانم که اسمش مریم بود جذب شدم که یه دختر معمولی بود البته با سینه های نسبتا بزرگ و جالب بود که او هم دانشجو بود و برای کمک خرج خانواده بودن اومده برای کار
بالاخره بعد از چند هفته تو یه موقعیت که تنها شده بودیم بهش گفتم دوسش دارم و نظرشو خواستم که او فقط رنگ صورتش سرخ شد و از پیشم رفت
فردای اون روز باز ازش درخواست دوستی کردم و او هم پذیرفت و بعدها بهم گفت که او هم بهم علاقه داشته
با شرایط اون سالها و نبود موبایل ارتباط ما بصورت نامحسوس تو شرکت و موقع کار رخ میداد و هرچی بیشتر زمان می گذشت باهم راحت تر می شدیم و از هر دری حرف میزدیم و حتی من ازش رابطه هم خواستم ولی او بهوونه اورد که نمیشه چون از نظر زمان و مکان مشکل داشتیم
با توجه به اینکه هر دو دانشجو بودیم و هر روز هم رو نمی دیدیم اون روزها برامون سخت میگذشت تا اینکه یه روز بهم گفت قراره برای انتخاب واحد بره شهر کناری که کمی ازمون فاصله داره و میتونه به خانوادش بگه که با دوستاش قراره بره ولی به دوستاش چیزی نگه تا من بتونم باهاش برم
این اولین بار بود که بیرون از محیط کار باهم بودیم تو مسیر یک ساعته تو اتوبوس کنار هم بودیم و کلی حرفای عاشقانه و دست هم رو می گرفتیم و در مسیر برگشت من جسارت بیشتری خرج دادم و برای چند دقیقه از روی لباس اون سینه های بزرگ و نرمش رو مالیدم که اون هم حسابی شل کرده بود و اگه تو یه مکان مناسب بودیم حتما بهم میداد
اون روز گذشت و هر دو منتظر موقعیت بودیم تا بتونیم بازم باهم تنها باشیم و البته تو شهر کوچیک ما امکانش نبود تا اینکه برای نگهبان شرکت مشکلی پیش اومد و کسی هم نبود تا بجای او باشه و مدیر شرکت از من خواست که کلاسامو چند روزی نروم و بجای اون نگهبان مشغول بشم و در عوض ه پاداش خوبی در کنار حقوق بهم میداد
این بهترین موقعیت بود و من و مریم قرار گذاشتیم شب به بهونه درس خوندن که مثلا میخواد بره خونه دوستش بیاد پیش من و چون شركت در حاشیه شهر قرار داشت دیگه کسی مزاحم ما نبود ضمن اینکه فقط من تنهایی تو شرکت بودم
شب که شد برای اومدنش لحظه شماری میکردم و نگام به جاده بود که دیدم یه سواری نزدیک میشه و دیدم که مریم با یه تاکسی اومد
بعد از رفتن تاکسی اومد تو ساختمون نگهبانی
اول یه چای براش گذاشتم و کمی حرف زدیم و چون وقتمون کم بود و باید زود برمیگشت و هردومون میدونستیم چرا اومده زود هم دیگه رو لخت کردیم و حسابی باهم بازی کردیم البته اون روزا به اندازه الان بلد نبودیم که چطور باید شروع کنن و لب بگیرن و از این مدل چیزا فقط تشنه سکس بودیم و چون او دختر بود بعد از اینکه کمی با کسش بازی کردم ازش خواستم دمر بخوابه و با تف کمی سوراخ کونش رو خیس کردم و با کمی فشار کیرمو کردم تو کونش و شروع کردم به تلمبه زدن و بعد از حدود ربع ساعت که داشت ابم میومد کیرمو بیرون آوردم و همش رو روی کونش خوشگلش خالی کردم
توی اون چند روز که من اونجا بودم یکبار دیگه هم اومد پیشم و به همین صورت با هم سکس داشتیم
بعد از اون دیگه موقعیت سکس نداشتیم و فقط یبار دیگه تو شهر کناری با هم به گشت گذار و لاس زدن پرداختیم و بعد از دو سال من از اون شرکت رفتم و دیگه هم رو ندیدیم

نوشته: علی


👍 0
👎 8
15601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

970060
2024-02-08 15:50:00 +0330 +0330

(این داستان فقط یه داستان هست و در دنیای واقعی اتفاق نیفتاده پس نیازی به تغییر اسامی هم نداره)
جواد خیابانی هم عضو شهوانی شده😂

1 ❤️

970360
2024-02-10 08:28:40 +0330 +0330
MQ4

تا خط سه فقط خوندم ریدم تو آی کیوت

0 ❤️