خواب و بیدار (۱)

1402/02/28

سلام دوستان عزیز واقعیت زندگیم رو مینویسم لطفا به بخش های ستاره دار دقت کنید
فصل یک ـــ اول اردیبهشت
عصر رسیدم خونه یه دوش گرفتم اومدم نشستم دختر عمه ام برام چای اورد وقتی برمیداشتم با خنده گفت مبارکه ! اهمیتی ندادم خندیدم اخر شب فهمیدم بله جریان خواستگاری هست عمه خانم یکی رو پسند کرده برا من زیاد تو مودش نبودم .یکی دو روز بعد که دیدم موضوع جدی هست واکنش نشون دادم که نمیخوام فعلان که با سرو صدای مامانم تموم شد . راستش بدم نمیومد گاهی خیال پردازی میکردم . ده روز بعد صحبت جدی شد فهمیدم دختر خانوم چادری هست مخالفت کردم ولی باز مامانم سروصدا راه انداخت .
شب تو جام دراز کشیده بودم فکر میکردم چطور میشه اخه چادری نمیشه که یعنی مذهبی هست یعنی اذیت میکنه بابا .خواهرم دخترعمه همه ازاد هستند به همه چی فکر میکردم حتی سکس کردن به خودم میگفتم اگه سکسش خوب نباشه اگه سنتی باشه …
اخر اردیبهشت
شب مامانم گفت فردا میریم برا خواستگاری برو به خودت برس صبح رفتم محل کارم .پیش داییم کار میکردم سیم کشی ساختمان یا پروژهای مختلف . داییم هم پول داد بهم گفت اقا داما چرا اومدی برو سلمونی و حاضر شو .
عصر همان روز . در رو زدیم و رفتیم داخل استقبال گرمی کردن تازه نشسته بودیم مامان دختره گفت نیلوفر جان . با چای اومد چادر سفید و گل گلی یه نگاه کوچلو کردم قیافش باحال بود شبیه
ادم های بامزه خنگ و جذاب . گرم صحبت بودن که عمه ام گفت خب خب اجازه بدین این دوتا برن صحبت کنن .مامان نیلوفر گفت نیلوفر جان و نیلوفر بلند شد و منم بلند شدم باز عمه ام گفت نه دیگه یه نظر اشکالی نداره پاشد و چادر رو برداشت رفتیم اتاقش دوتا صندلی بود ولی نشستم رو تخت وهم دیگر رو نگاه میکردم یه پیرهن مجلسی قرمز با شلوار مشکی تنش بود اندامش خوب بود سینه هاش بزرگ نبود در کل خوب بود بلند شد رفت وبا ابمیوه و شیرنی برگشت .
چرا دروغ به دلم نشسته بود خوشگل و جذاب بود . شب داشتم بهش فک میکرد به چهره اش سینه هاش پاهاش و خیالات مختلف و حتی سکس قرار شد چند روزی تلفنی صحبت کنیم یک هفته بعد قرار خرید گذاشتیم ساعت ۶ عصر جلو مرکز خرید داشتم قدم میزدم دیدم امدن از دور نگاه کردم چادر سرش بود ولی از این چادری های معمولی نبود فشن و کلا جذاب دیده میشد نزدیک شد باهام دست داد فکر نمیکردم دست بده .
اخر شب با اس ام اس شبخیر خوابیدم باز داشتم خیال پردازی میکردم و به دستش که تو دستم بود وگاهی محکم فشار میداد و بازی میکردم با انگشتام اهان اینم بگم تو این مدت در مورد موضعات سکسی هم حرف زده بودیم و تقریبا فهمیده بودم سنتی نیست
اول خرداد
عقد کردیم بعدازظهر و بعد عقد رفتیم خونه نیلوفر در واقع من رفتم . نیم ساعت بعد من ونیلوفر رفتیم اتاقش که مختصر تزینی کرده بودن دوتا صندلی ومیز روی تخت ولی پر بود بهش گفتم چطوری گفت تو چطوری اقا داماد … گفتم خب چیکار کنیم … گفت چشمات رو ببند بستم اومد جلو لب گرفت ازم اما کوتا رفت عقب . منم بلند شدم گفتم خب تو ببند رفتم جلو بغلش کردم ولباش رو خوردم . خیلی شیرین و خوردنی خیلی عالی هم همکاری میکرد … اهان اینم بگم برای عقد کت شلوار ابی پوشیده بود و تو خونه عوض کرد بلوز سفید توری با شلوار مجلسی طرح دار/
خوابیدم زمین لب گردنش رو میخوردم وسینه هاشرو میگرفتم فشار میدادم کم کم دستم رو بدم رو کصش و مالیدم نفس نفس میزد تازه شروع کرده بودیم که خواهر نیلوفر صداش زد که بیایین برا شیرنی رفتیم رقص وشیرنی … بعدش برگشتم تو اتاق اینبار نیلور دراز کشید گفت بیا بغلم خوابیدم دوبار لب گرفتیم نیلوفر اروم دستش رو به کیرم میکشید .شق شق کرده بودم ولی شرت تنگ پوشیده بودم تابلو نشه
سوتینش رو دادم بالا و با سینه هاش بازی میکردم وای چقدر نرم بودن و با نوک سفت و تیز کیرم رو هم میمالیدم به رونش اروم دست کردم زیر شلوارش اول مخالف بود بعدش رازی شد بعدش فهمیدم به خاطر اینکه خیس کرده بود . دستم رو شرتش بود و چقدر نرم و داغ کصش رو حسابی فشار میدادم ولی دیگه دست تو شرتش نکردم یعنی خجالت کشیدم چشماش خمار شده بود و حسابی حال میکردیم که دوباره صدا زن و رفتیم برای شام .
شب به اتفاقاتی که افتاده بود فکر میکردم و گاهی وقت ها هم کیرم شق میشد
سه روز بعد عقد .
زنگ زد بهم که بریم بیرون رفتم جلو در و گفت بیا بالا رفتم بالا وقتی دیدمش متفاوت تر از دفعه قبل بود ساپرت با تاب خوشگل و سکسی دیده میشد کص و کونش قشنگ معملوم بود نشسته بودم پذیرای صدام زد رفتم اتاقش بغلش کردم ولب گرفتم ازش تابش رو دادم بالا و سینه های نرم و خوشگلش رو خوردم این بار دست گذاشت رو کیرم وفشار داد و گفت این بیچاره چطوره ؟
ولی ادامه ندادیم رو رفتیم بیرون . برگشتنی هم تو پارکینگ اومد سمت ازم لب گرفت گفتم زشته میبینن گفت * نگران نباش جا نباشه عادی هست تجربه کنی ترست میریزه چادرش رو باز کرد کمی باهم لب گرفتیم و مالیدمش . یه بار هم همین اتفاق افتاد بازهم سر پایی باهم سکس کردیم شبش بهم گفت اینجوری حال نمیده *من تا ارضا نشم اروم نمیگره شهوتم کاری که شروع کردم رو باید تموم کنم وگرنه سردرد میگرم
ده روز بعد عقد
زنگ زد بهم که فردا مهمون هستید من و خانواده خونه مامان بزرگش ولی تو زودتر بیا از اینجا بریم دیر نکنی ها ساعت چهار اینجا باش منم چهار تونستم در بیام و رفتم خونه دوش گرفتم دراومد دیدم زنگ زده تماس گرفتم و سریع خودمم رو رسوندم ساعت پنج اونجا بودم در رو باز کرد رفتم بالا در خونه هم باز بود رفتم داخل کسی نبود نیلوفر روصدا زدم از اتاق اومد بیرون
وای خدا چی میدیم جوراب سفید تا زانو دامن کوتاه تاب. فوق سکسی و جذاب اولین باری بود که اینطوری میدیدمش نگاهش میکردم گفت چیه چرا اینجوری نگاه میکنی چشات رو درویش کن خندید اینم بگم خوش خنده بود وحرف زدنش مثل بچه ها
گفتم هیچی همینجوری چیزی نشده گفت هان باشه که چیزی نشده اره جان عمه ات اومد یه چرخی زد رفت عقب تر دامنش رو داد بالا گفت این چطوره شرتش قرمز رنگ بود و از این سکسی ها سه بند یه طرف داشت یه بند یه طرف کلا باحال بود بهش گفتم این دیگه محشره گفت هان نمیخوای مزه کنی رفتم سمتش بغلش کردم لباش رو خوردم حشرم زده بود بالا نشوندم رو مبل یهوم پاهاش رو کشیدم طرف خودم سر خورد پایین و پاهاش دادم بالا شروع کردم کصش رو خوردن از روشرت .
وای اههه …خنده … وای دیوانه ای خیلی خب غلط کردم
منم فقط میخوردم که گفت بسه بسه بلند شو بریم اتاق رفتیم و بهم گفت شما در نمیاری اقا منم لباس شلوارم رو دراوردم دوبار خوابندم رو تخت از لبش رو شروع کردم به سینه هاش و رسیدم به کصش شرتش رو در اوردم
وای وای عجب کصی واقعا محشر برجسته رو به بالا بدون گوشت اضافی صاف صاف بود شروع کردم به بوس کردن لیس زدن و مکیدن کصش صدای ناله هاش شهوت رو بالا میبرد یکم که خوردم پاهاش رو جمع کردم اومد بالاتر و فشار میداد سرم بین روناش وکصش گیر کرد اومد بالاتر و یهو ول شد درواقع ارضا شد و من رو کشید سمت خودش فیتله پیچ کرد من به پشت دراز کشیدم وخوابیدم بغلم یه پاش رو هم انداخت رو پام چند بار باز زانوش فشار داد به کیرم بعد شروع کرد به لب گرفتن و کیرم رو گرفت دستش و بازی داد بعد گفت نمیخواری در بیاری
شرتم رو در اوردم وبرگشتم روش وبصورت لاپایی چند تا ضربه زدم وابم اومد موقع اومدن هم گفتم
اه داره میاد که گفت باشه بریز رو شکمم منم خالی شدم و روش خوابیدم .اون روز تمام شد رفتیم مهمانی ومن برگشتم خونه خودمون وشب داشتم به افکار خودم فکر میکردم و میخندیدم که چی فکر میکردم چی در اومد .
سه چهار بار هم در حد مالیدن و سرپایی با هم رابطه داشتیم که من هر بار با دستم ارضاش میکردم و خودم ارضا نمیشدم که یه شب بهش گفتم که اذیت میشیم خندید گفت هان چی میگین * شق درد میگری ! خب دادا تقصر خودت هست جا هست مکان هست ناز هم هست استفاده کن خیلی ها تو کفش خوابیدن ها .
بلاخره شبی که میخواستم رسید و ما خانواده نیلوفر رو دعوت کردیم موقع برگشتن مامانم اجازه خواست نیلوفر بمونه شب رو .
اما بگم از خونه ما که خونه دوطبقه بود طبقه دوم خالی بود تقریبا فقط یه اتاقی که من برداشته بودم وسایل هام گذاشته بودم و بیشتر وقت ها اونجا سر میکردم البته به خاطر مامانم شب نمیموندم چون فقط من و مامانم زندگی میکردیم و بابا فوت شده بود و یه خواهر که رفته بود خلاصه یکم نشستیم و مامانم گفت پاشید برید دیگه من میخوابم برید راحت باشید رفتیم بالا اتاقم همون جا بغلش کردم بوسیدمش و نشستیم من رو صندلی نیلوفر رو تخت فلزی داغونی که داشتم .
یه چای ساز هم خریده بودم برای خودم چای گذاشتم و سیگار روشن کردم گفت میدی منم بکشم یدونه بهش دادم گفتم مگه میکشی گفت * چرا نکشم مگه من چم هست چیزی نگفتم و دباره پرسیدم چای میخوری *گفت اره خوردنی هرچی باشه میخورم (خنده ) چیز دیگه ای هم داری بیار راستش داشتم از دامادمون یکم راکی گرفته بودم ولی رو نکردم
اهان اینم بگم که از دوستم قرص تاخیری گرفته بودم بعد شام یواشکی خوردم تا اماده بشم برای شب گرچه مطمن نبودم اجازه بدن نیلوفر بمونه یا نه .
خلاصه بعداز اینکه خودمون رو تمیز کردیم و با اب شستیم سکسمون شروع شد
بعداز اینکه کص نیلوفر رو خوردم بهم گفت یه چیزی بگم منم گفت اره خب بگو گفت دوست داری منم بخورم برات گفتم راستش اره تو دوست داری گفت اوف فکر کن نداشته باشم دراز بکش کشیدم و شروع کرد به خوردن اول بوس لیس واروم اروم میک میزد حتی خایه هام رو هم لیس میزد کارش عالی و حرفه ای بود دیدم داره ابم میاد کشیدم سمت خودم ولباش رو خوردم بهم گفت تو مگه نمیگی ارضا نشم اذیت میشم گفتم چرا خب گفت خب چرا سخت میگیری دوست داری ارضا بشی گفتم خب اره بابا چرا نه دوباره گفت بیا از پشت سکس کنیم میخوای … … گفتم اگه تو هم دوست داری باشه
سریع برگشت و داگی شد گفت خب بیا دیگه رفتم پشتش وایسادم بهش گفتم دردت اومد بگو خب خندید گفت باشه حالا یکم تف زدم سرش رو کردم تو و در اوردم دوبار تف زدم سرش رو کردم تو و دراوردم که گفت چیکار میکنی اروم بکن توش دیگه این دفعه کردم تو و اروم شروع کردم عقب جلو کردن خیلی زود جا باز کرد و کل کیرم تو کونش بود
اروم ناله میکردم اوممم اه اه بیشتر بیشتر تندش کن همه اش رفته !! منم شروع کردم تند تند تلمبه زدن وای چه حالی داشت ولی بازم ابم زود اومد و در اوردم ریختم رو کمرش خوابیدم روش . یه استراحت کوچلو کردیم من شرتم رو پوشیدم ولی نیلو تیشرت من رو پوشید بدون شرت دوباره یه سیگار روشن کردم گفتم میخوای گفت بده دیگه یه نیم ساعتی گذشت و کنار هم دراز کشیدیم باهاش ور میرفتم که دوباره شق کردم گفتم نیلوفر نیلوفر بازم میخوام
خندید گفت هان * خیلی ها دلشون خواسته ولی همون یه بار
دوباره شروع کردیم نیلوفر رفت شست خودش رو اومد و حالت داگی منم کیرم رو کردم کونش و اینبار محکم تر ضربه میزدم بعداز چند تا ضربه خودش رو کشید بیرون برگشت رو کمرش خوابید و یه بالشی که رو تخت بود رو کشید زیرش و پاهاش روداد بالا
فکر کردم میگه از کص بکن که گفت زود باش دیگه شروع کن کیرم وکردم سوراخ کونش و شروع کردم تلمبه زدن اها ناله میکرد و میگفت محکمتر ولی با دستاش پاهام رو گرفته بود وکنترل میکرد که دیگه منم زد به سرم پاهاش رو بلند کرد افتادم روش و محکم تلمبه زدم ولبش رو خوردم ابم که اومد ریختم رو کص و شکمش و دراز کشیدم بغلش . دستش رو کشید رو ابم وشروع کرد ماساژ دادن شکم و کصش بهم نگاه کرد و خندید و گفت دیونه

ادامه دارد …

نوشته: مهاجر


👍 4
👎 3
10301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

928542
2023-05-18 02:03:10 +0330 +0330

تبریک شما بایک جنده ازدواج یا نامزد کردی معلومه از کون زیاد سکس داشته

1 ❤️

928568
2023-05-18 04:35:18 +0330 +0330

خواب و بیدار اسم سریال نبود؟ رویا نونهالی هم توش ناتاشا بود

0 ❤️

928580
2023-05-18 05:38:56 +0330 +0330

همینجوری راحت رفت تو؟

0 ❤️