داستان اولین رابطه رضا

1402/01/25

سلام خدمت خوانندگان عزیز امیدوارم که از داستان اولین رابطه من خوشتون بیاد,داستان از اینجا شروع شد که یک شب رفتیم خانه یکی از اقوام :
بچه بودم اون مواقع ویدیو ی جورایی جرم داشت کسایی که سنی ازشون گذشته می دونن متولدین دهه های ۵۰ و ۶۰ یک شب از ایام عید که مثل همه جا به دید و بازدید میرن ما هم با خانواده رفتیم خانه یکی از اقوام من اون موقع کلاس چهارم ابتدایی بودم و بچه شیطون و بازیگوش ،اون شب با بچه ها بازی کردیم خیلی خسته بودم تو اتاق خوابم برد،نیمه های شب بود که یهویی از خواب بیدار شدم تو تاریکی نوری دیدم نور صفحه تلویزیون بود برا چند لحظه چیزی ندیدم دوباره خوابیدم ولی خوابم نبرد پتو کنار زدم دیدم پسر فامیل که سن اش از من بزرگتر بود با برادر بزرگم و ی فامیل دیگه که اونا اون موقع دبیرستانی بودن داشتن فیلم ویدیو نگاه میکنن برا چند لحظه چشم هام واقعا نمی دیدن بعد که دیدم بله دارند فیلم سوپر نگاه میکنن پسر فامیل به داداشم که برادرت بیدار شد فیلم نگه داشت من صدا زد منم خودم زدم خواب 😁😁 گفت خوابه ادامه پلی کن منم از گوشه پتو نگاه می کردم برای اولین بار فیلم سوپر دیدم ،هیچی خلاصه خوابم برد صبح بیدار شدم و صبحانه و بعداز نهار هم برگشتیم خانه خودمان ،صحنه های فیلم که شب دیده بودم هی جلو چشمام بود از اون موقع خیلی دوست داشتم یکی باهام سکس کنه 😁😁بچه بودم و نمی فهمیدم مدتی گذشت همسایه جدید آمدن و دو پسر داشت خیلی مودب بودن پدرشون فرهنگی بود من هم با پسر کوچیکه که هم سن خودم بود دوست شدم ،اینم بگم از بچگی هم حس شهوتم زیاد بود و هم دوست داشتم با دخترها هم بازی باشم ،ی روز که خیلی حس شهوتم زده بود بالا دوست جدید صدا زدم تو ی زمین خالی اون اطراف بود که توش بازی می کردیم و گفتم من بکن ولی اون سرش از این چیزها نمیشد و خیلی پاستورریزه بود بیشعور آمده بود به برادر بزرگم گفته بود داداشم من اینقدر کتک زد که نگو هیچی دیگه چند مدتی از این موضوع گذشت و مدارس باز شد و ما هم رفتیم مدرسه ی همکلاسی داشتیم خیلی خوشگل بود من و ی نفر دیگه اون خیلی انگشت می کردیم بیچاره از دست ما عاجز شده بود،من خودم زیر جثه بودم تا ی روز به یکی از هم کلاسی ها گفت اون از بقیه بچه ها هیکلی تر بود این من اذیت می‌کنه در مدرسه دعوامون شد اون من زد .اونجایی که ما بودیم مدارس ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان پیش همدیگه بودن سه مدرسه نزدیک بهم ی پسر از دبیرستان که دیده بود یکی هیکلی تر از من داره من میزنه اومد از من حمایت کرد پسره خیلی درست هیکل بود همکلاسی خودم که از اون یکی که من انگشتت می کردم کتک زد پسره نمی دونست که کی مقصر هست ولی چون من ریز جثه بودم اون اومد از من حمایت کرد ،هیچکی دیگه اون پسر دبیرستانی گفت این پسر عمه ام هست و نبینم باهاش دعوا کنی همکلاسی من هم بیچاره که داشت از یکی دیگه دفاع می کرد ی کتک خورد و رفت این شد آشنایی من با پسر دبیرستانی اسمش یوسف بود هر روز موقع برگشتن از مدرسه هم دیگه می دیدیم ی سلام میکرد منم جواب می دادم ی مسیر کوتاه در حد دویست متر باهم بودیم و بعد از هم جدا می شدیم ،ی مدتی گذشت من تو ریاضی خیلی ضعیف بودم ی بار معلم من بدجور با شلنگ کتک زد موقع برگشتن یوسف دیدم گریه کرده بودم چشمهایم ورم داشت گفت چی شده دعوات شده گفتم نه معلم ریاضی کتکم زده ریاضی بلد نیستم گفت خودم برات میگم هرکجا که بلد نیستی منم خوشحال شدم و تشکر کردم ،روز بعدش آمد و برام ی مقدار ریاضی گفت چند روزی ادامه داشت و گفت بیا خانه ما منم واقعا می ترسیدم با برادر بزرگترم اون ی سالی ازم بزرگتر بود بهش گفتم یکی میخواد برام ریاضی بگه باهام بیا اونم اومد رفتیم و ی ساعت برگشتیم دیگه از اون به بعد خودم تنهایی می رفتم پیش یوسف برام ریاضی بگه خانه اونا هم زیاد از ما دور نبود شاید یک کیلومتر میشد تا اینکه ی روز رفتم اونجا دیدم پدر و مادر یوسف تو حیاط هستن منم گفتم آمدم پیش یوسف اونام یوسف صدا زدن آمد و گفت بیا تو اون روز ی حس عجیبی داشتم ی کم شک و دلهره پدر و مادرش گفت می‌خوان برن روستا یکی از اقوام فوت کرده هیچی اونا رفتن و یوسف که دبیرستانی بود عشق بدنسازی داشت ی میز بدنسازی برا خودش درست کرده بود و تو اتاق گذاشته بود و ی میله بارفیکس هم بسته بود گفت من تمرین دارم ریاضی برام گفت حدود ۲۰ دقیقه و گفت تو تمرین ریاضی کن منم ی کم ورزش کنم یوسف رفت تمرین بدنسازی اومد بارفیکس داشت می رفت کیرش زده بود زیر گرم کن کیر بزرگی داشت چندتایی بارفیکس رفت منم محو کیرش شده بودم اونم متوجه شد و من صدا زد و کیرش ی تکان داد نه با دست حالتی که میخواد سیخ بشه اون حالتی زد زیر گرمکن گفت چطوره منم هیچی نگفتم و رنگم پرید واقعا ترسیدم تو فکرم گفتم نکنه من بکنه از طرفی هم دوست داشتم فهمید که ترسیدم گفت هیکل و بازو میگم چطوره منم گفتم خوبه بحث عوض کرد و گفت بیا فوتبال دستی بازی کنیم منم که علاقه به بازی داشتم گفتم بیا رفت فوتبال دستی آورد و گفت بیا بازی یکی دو دست بازی کردیم گفت اینجوری خوش نیست بیا شرطی منم گفتم سرچی گفت سر یکی پرسیدم سر چی گفت یکی واقعا نگرفته بودم منظورش از یکی چی هست منم گفتم یکی چی گفت حالا هیچی به ذهنم نمیاد بعداً ی چیزی میگیم دیگه منم قبول کردم و شروع کردیم بازی ست اول و دوم من بردم مانده بود ی ست که من برنده بشم یهویی اون برنده شد یک دو شدیم بعد دوباره اون برد دو دو شدیم همون موقع بود که اومد تو ذهنم منظورش از یکی (کون ) بوده هیچی ی جورایی ترس من گرفته بود ولی هیچی نمی گفتم و از درون استرس زیاد داشتم ست سوم باختم و اون برنده شد من هیچی نگفتم یوسف گفت یکی ام بده منم نمی دونستم چی بگم ی جورایی واقعا ترسیده بودم اون متوجه شده بود که ترسیدم بلند شد و گفت حالا ازت می گیرم بزار من برم ی دوش بگیرم تمرین کردم عرق کردم هیچی رفت حوله آورد گذاشت حمام حمام از اون قدیمی ها نفتی بود از قبل روشن کرده بود و داغ شده بود ما هم حمام خونه مون خراب بود و همیشه آب سرد میشد گفت بیا تو هم دوش بگیر گفتم نه ممنون نمیام اون هی تعارف زد منم از طرفی ترس داشتم از طرفی هم مدتی بود که حمام نکرده بودم و دوست داشتم ی حمام خوب بکنم حمام خود ما تو حیاط بود حمام اینا تو خانه و گرم بود اون تعارف زد منم رد کردم بعد گفت نترس منم گفتم نمی ترسم لباس ندارم گفت لباس ها بزار بیرون که خیس نشه منم که شورت نداشتم خجالت کشیدم و گفتم نه ممنون تو برو اون هی اصرار بعد گفتم شورت ندارم گفت اشکال ندارد منم شورت درمیارم خجالتی ندارد هیچی خلاصه راضی شدم و با یوسف رفتم حمام واقعا حمام خوبی داشتن از مال ما خیلی بهتر بود شورتش در آورد کیر سیاه و بزرگی داشت یعنی شاید باورتون نشه ولی خوابیده حدود ۱۰الی ۱۵ سانت بود کلفت چشمم افتاد به کیرش و کیر خودم که خیلی کوچیکه فقط نگاه کردم اونم بدن و کون من ی نگاه انداخت ی در کونی بهم زد اینقدر ترسیدم که نگو با خودم گفتم همین الان که کونم بزاره اونم انگار تا رنگ صورتم می پرید متوجه میشد تو حمام کاری بهم نداشت تمام شد و آمدیم بیرون گفت برو سماور روشن کن تا ی چایی درست کنیم بخوریم منم گفتم دیره باید برگردم گفت زود جوش میاد ده دقیقه نشد که آب جوش آمد و رفت ی چایی درست کرد دو دقیقه گذاشت دم بکشه و چایی آورد خوردم و حسابی گرم شدم بعد گفت یکی ام بده منم حرفی برا گفتن نداشتم و خشکم زده بود هیچی استکانها برد و آمد گفت بیا تو اتاق منم رفتم هیچی شلوارم کشید پایین و گفت بخواب منم بی چون و چرا انجام دادم 🙈🙈 اونم شلوارش کشید پایین و کیرش گذاشت بین کونم وزنش خیلی زیاد بود و ی جورایی خوشم آمد همون حالتی که دراز کشیده بودم تکان نمی خوردم یوسف پا شد رفت صابون آورد زد به کیرش لیز شد گذاشت بین باسنم منم که واقعا خوشم آمده بود کیر بزرگش بین باسن و پاهام بود و وزن زیادی روم بود و حس خوبی بهم میداد ولی کیرش داخل نبرد چون واقعا کیرش خیلی بزرگ بود و خودش می دانست اگه داخل کنه حتما پاره میشم و براش دردسر میشه ی مقداری تلمبه زد نگو که آبش آمده بود همه ریخته بود رو سوراخم رو کونم بین پاهام منم چون لذت داشت هیچی نمی گفتم بلند شد رفت و برگشت بهم گفت دیگه پاشو 😁🙈🙈 منم بلند شدم و شلوارم بالا کشیدم بین پاهام خیلی لیز بود و ی جورایی حس خوشی داشتم کتاب و دفتر ریاضی برداشتم و برگشتم خانه تا ی هفته ای یوسف ندیدم مواقع برگشتن از مدرسه بعد دیدم احوالپرسی کرد و باز مثل قبل از هم جدا شدیم یکی دو بار دیگه یوسف دیدم بعد دیگه ندیدمش سالها بعد که دیدم درس کنار گذاشته بود و برا کار رفته بود تهران و همونجا هم ازدواج کرده بود ولی من همچنان تو کف کیر یوسف هستم که یکبار دیگه بهش بدم و این بار کیرش بکنه تو سوراخم ولی دیگه نمی بینمش .اینم از خاطره اولین رابطه جنسی من امیدوارم که خوشتان آمده باشه البته بخاطر بعضی مسائل ی مقدار از جزئیات نگفتم
الان هم که بزرگ هستم و یوسفی نیست خودم با خیار ارضا میکنم ☹️🙈🥺

نوشته: رضا ولی سیمه دوست دارم


👍 3
👎 7
12201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

923329
2023-04-14 08:40:30 +0330 +0330

رضا ولی «سیمه» دوست داری؟!!
کیر داداش سمیه به قینت.

0 ❤️

923359
2023-04-14 12:00:37 +0330 +0330

ریدم تو دهنت که آبروی هر چی رضائه بردی

1 ❤️

923389
2023-04-14 15:40:46 +0330 +0330

چقدر کسشعر تفت دادی

0 ❤️

923797
2023-04-17 07:29:11 +0330 +0330

خوبه از جزئیات نگفتی و اینقد فک زدی آخرم یه لاپایی تخمی عه
ولی توصیم بهت اینه وقتی حس دادن داری چرا خیار؟هم بده کونت حال بیاد هم دو نفر یه فیضی ببرن و کمرشون خالی بشه

0 ❤️

932259
2023-06-09 10:02:50 +0330 +0330

از ۱۸ سالگی که اولین سکس رو با یه پسر نوجوان انجام دادم ۵ سال می گذره… بعدش هم تجربه کس دختر رو دارم هم کون پسر … ولی هیچ چی لاپایی واسه پسربچه ها نمیشه لامصب ! خیلی حال میده…

1 ❤️