دشمنم تو مدرسه صاحب مامانم شد (۱)

1401/05/24

سلام من نویدم. الان بیس و خورده ای سالمه ولی وقتی این داستان اتفاق افتاد پیش دانشگاهی بودم. یه مامان سکسی و جاافتاده با پوست سفید و سینه ها و کون خیلی بزرگ و هیکل ورزشکاری دارم به اسم افسانه که از وقتی از بابام طلاق گرفته حسابی به خودش میرسه و یه خواهر شیطون و پسر باز که یه سال ازم کوچیک تره ولی هیکلش نسبت به سنش لاغر ولی سکسیه. جفت خانومای خانواده ما عاشق مردای هیکلی و پررو ان و بدون این که منو ادم حساب کنن حسابی عشق و حال میکنن. منم راستش از جنده بودن خانوادم لذت میبرم و با فکر جنده بازیاشون یا دزدکی دید زدن سکساشون خودمو میمالم. چون مامانم با همین جنده بازیاش یه خونه تو سعادت ابادم برامون اجاره کرده و خوب زندگی میکنیم حرفیم ندارم. داستان از وقتی شروع شد که خواهرم با یکی از بچه های مدرسمون به اسم اشکان دوست شد. اشکان یه بچه پولدار عوضی و خوش هیکل و قد بلند بود که خیلی با هم تو فوتبال رقابت داشتیم و چون اصن از من خوشش نمیومد همش کاری میکرد بچه ها ضد من بشن. من اوایلش کلی باش دعوا کردم ولی چون منو ادم حساب نمیکرد تاثیری نداشت. مامانمم که همیشه طرف اون بود و به من میگفت الکی غیرتی بازی درنیارم چون مال املا و بی کلاساس. خلاصه این پسره قشنگ میومد خونمون و بعضی شبا شامم با ما میخورد. جلو خانوادم رفتارش با من خوب بود ولی وقتی تنها بودیم یا تو مدرسه بودیم نیش و کنایه میزد و مسخرم میکرد. من سعی میکردم اهمیت ندم و تحمل کنم.

تا این که یه روز که روز مادر بود یه زنگ تفریح که داشتم میرفتم از بوفه مدرسه خوراکی بخرم اشکانو دیدم که کلی بچه ها دورش حلقه زده بودن بودن و هار هار میخندیدن. تا منو دید داد زد گفت “نوید بیا اینجا میخوام یه چیزی بت نشون بدم” هیچی نگفتم و راه خودمو گرفتم رفتم. دوباره گفت “د میگم بیا تخم سگ مهمه” مجبوری برگشتم رفتم سمتش. خودمو اماده کرده بودم که فوقش بخواد جلو اونا چرت و پرت بگه ولی اشتباه میکردم. وقتی رفتم دیدم یه شرت بنفش زنونه گرفته بالا سمت من که انگار کثیف و استفاده شدم بود. با پوزخند بم گفت “چطوره؟ خوشگله نه؟” بعد با خنده بلند به بچه ها گفت “این کونی خان که شرت خواهرشو نیاورد. مجبور شدم خودم دس به کار شم دیگه” و همه پوزخند زدن. داد زدم “خفه شو اشکان زر نزن” اشکان خندید و گفت “دیشب که خوب اومدی بدرقمون کردی، حالا غیرتی شدی؟” و با دوستاش خندیدن. یکی گفت “داش دهنتو چه جوری مخ هرکیو میخوای به این سرعت میزنی؟” اشکان یه بادی به غبغبش انداخت و با غرور گفت “هیچی بابا یه روز تو اینستا فالوش کردم. بلافاصله بک داد و استوریمو ریپلای کرد. یکم که حرف زدیم گفت میشناستم و تعریفمو از دوستش شنیده… ببین دوستش همون فاطیه که قدش بلنده. اینقد کرده بودمش که جندم شده بود. زنگ میزدم میگفتم ساعت فلان خونه باش کیرم ساکشن میخواد اونم میدوید میومد. مطمئن بودم واسه دوستاش همه چیو تعریف کرده…اقا خلاصه بی هیچی یهو واسش نوشتم میخوام جنده خودم باشه و با کیرم ترتیبشو بدم، هیچی نگفت. درجا عکس کیرمو واسش فرستادم. راست و کشیده لخت جلو ایینه. تا دید جواب داد از کیرم و هیکلم تعریف کرد و ازم پرسید شیکممو چه جور شیش تیکه کردم. بعدش دیگه مخش زده شد و یکم حرف زدیم. قرار شد باهم باشیم ولی فعلا به کسی نگم که به گوش دوستاش نرسه” یکی گفت “عجبم که نگفتی” و همه خندیدن. بعد اشکان دوباره رو کرد به من و گفت “بیا اینجا پسرم. نترس دیگه کاریت ندارم. خواهرت دیروز قسطتو داد… پسر انقد حشریه این دختر که تو همین قرار اول کیرمو گرفت تو ماشین ابمو اورد. جوری محکم و حرفه ای ساک زد که شیره جونمو از سر کیرم کشید بیرون. کیرم شرمنده اون لباش شد که تو این سن بهشون ژل تزریق کرده… قبل این که بکنمش حسابی هار بود. میگفت دنبال سن بالا و شوگرددیه یا حداقل دوتا کیر میخواد چون پسرای سن خودمون نمیتونن درست ارضاش کنن و خیلی حشریه و اینا، ولی نصف کیرمم نتونست تو دهنش جا بده. کاری کردم دیگه همچین غلطای اضافی نکنه. حسابی کونشو واست باز کردم. خیلی واسه کیرم تنگ بود ولی بالاخره بازش کردم” من دنیا دور سرم سیاهی میرفت. نگاهای بچه ها و صدای خنده هاشون مث خنجر تو قلبم فرو میرفت. بی اختیار میلرزیدم و فقط سعی میکردم خودمو نگه دارم که گریه نکنم. اون که انگار از دیدن من تو اون وضعیت داشت لذت میبرد گفت “میخوای فیلم ساک زدن ابجیتو ببینی؟”

من دیگه نتونستم تحمل کنم و حمله کردم سمتش و با مشت زدم تو صورتش. اشکان که انگار غافلگیر شده بود چند ثانیه صبر کرد و نگام کرد و بعد یهو دو دستی یقمو گرفت و با زانو زد تو تخمام. من که از درد دیگه جاییو نمیدیدم فقط نشستم رو زمین. اون نامردم از این فرصت استفاده کرد و با پا زد تو صورتم. افتادم رو زمین. همون طور عصبانی با پاش میزد تو صورتم و پهلوم و همینطور داشت با همه زورش بهم کتک میزد تا بالاخره بچه ها اومدن جدامون کردن. عوضی خیلیم قوی بود و با همون ضربه هاش قشنگ کارمو ساخت. بعد همونطور که دوتا از بچه ها گرفته بودنش و از عصبانیت سرخ شده بود و نفس نفس میزد داد زد “ببین من تا هر زنی تو زندگیته نکنم ول کن نیستم. بعدی مامانته… فک کن یه لیست درست کردم ازشون و قراره تک تکشونو زیر کیرم بخوابونم. هیچ غلطیم نمیتونی بکنی… فک کردی مامانت واقعا سر کار میره؟ مامانت جنده محله بدبخت. تو کل محل معروفه اگه میخوای مخشو بزنی فقط باید یه دسته اسکناس بذاری کنار کیر کلفتت و واسش عکسشو بفرستی… فک کردی خبر ندارم بکن مامانت شهریتو داده که تو این مدرسه درس میخونی؟ فک کردی خبر ندارم محل قبلیتون که بودید صبا تا بابات از خونه میومد بیرون جوونای محل یکی یکی میرفتن تو خونه نوبتی کس مامان جونتو ابیاری میکردن؟ الانم خیلی زود همین میشه دوباره… ببین منو کونی خان… اگه یه روز اومدی خونه دیدی کونمو گذاشتم رو مبل پذیراییتون و کیرمو تا دسته کردم تو کون هندونه ای مامان جونت تعجب نکن. کاری میکنم مامانت اسباب بازیم بشه.بعدم جندش میکنم… اره کل این بچه ها رو میارم کیرشونو بتپونن تو کس مامی جونت… اگه فک میکنی مامانت تسلیم کیرم نمیشه و کونشو نمیذاره جلوم تا خایه بتپونم توش تو دیگه از خواهرتم احمق تری…” بعد با همون عصبانیت یکی از رو شلوار زد به کیرش و گفت “زنای میلفی مث مامانت کیر یه پسر جوون و ورزشکار مث منو میپرستن. من هرچی زن سکسی تو این محل بوده کردم مامان تو رم میکنم” اینا رو گفت و یه تف انداخت رو زمین و گذاشت رفت سمت ابخوری. نوچه هاشم دنبالش رفتن. بقیه بچه هام فقط با پوزخند و ترحم وایساده بودن به من نگاه میکردن. خیلی حس بدی بود.

من به زور از جام پاشدم و با هرچی سرعت داشتم رفتم طرف در مدرسه. میدونستم مث دفعه پیش بچه ها به مدیر میگن و بازخواستمون میکنه ولی برام مهم نبود. تصمیممو گرفته بودم. دیگه نمیخواستم برگردم این مدرسه که مث جهنم بود. دیگه نمیخواستم با اون اشکان عوضی روبرو بشم. اگه خواهرمم میخواست دوستیشو با این عوضی ادامه بده یا جای من تو اون خونه بود یا هستی. فوقش میذاشتم از اون خونه و محل میرفتم با هر جون کندنی بود برا خودم کار میکردم ولی عوضش انقد تحقیر نمیشدم. وقتی رسیدم خونه عین همین حرفا رو با جریان دعوا به مامانم گفتم. جای زخما و کبودیامم دید. گفت “چرا زودتر چیزی نگفتی عزیزم؟ من فک میکردم همین طور بچه بازی کل کل دارید باهم و از رو حسودی میگی” گفتم “نه مامان چه حسودی ای؟ یعنی تا الان نفهمیدی من ذره ای غیرت ندارم؟ این ادم عوضی ایه” مامانم صورتمو ناز کرد و گفت “نگران نباش عزیزم. مطمئن باش دیگه این اذیت کردنا و بچه بازیا تموم میشه. من امروز بش میگم بیاد اینجا باهاش حرف میزنم. خیلی محکم بش میگم یا باید دست از اذیت کردن تو برداره یا رابطشو با هستی تموم میکنم. هستیم شب میخواد بره کردان مهمونی دوستش راحتیم” سریع گفتم “نه نه مامان این بدترین کاره. این عوضی از همینم سواستفاده میکنه. تو که نمیدونی این چه حرومزاده ایه. به شما الکی یه چیزی میگه ولی فرداش قراره بازم تو مدرسه با دوستاش مسخرم کنن و بم بگن بچه ننه” مامانم لپمو بوس کرد و گفت “نه من حواسم هست. قشنگ درستش میکنم. تو کارو بسپر به مامی خیالت راحت باشه” من خیلی شک داشتم ولی چاره دیگه ایم نداشتم. نه دوست و اشنایی داشتم که پشتم باشه نه خودم میتونستم حلش کنم. گفتم بذا ببینم شاید مامانم یه بارم که شده وظیفه مادریشو درست به جا اورد.

خلاصه وقتی هستی رفت مامانم زنگ زد اشکانو دعوت کرد بیاد خونه “سلام اشکان جون خوبی؟ کم پیدا شدی؟… ای بابا… ببین عزیزم یه کار واجب باهات دارم دوست دارم امشب بیای اینجا باهم صحبت کنیم… نه هستی نیست شب مهمونیه. اگه میشه بهشم نگو…. نه چه کاری بکنیم؟ فقط حرفم خصوصیه دلیل نداره اون بدونه… هاها اره دیگه… باشه پس من شب منتظرتم… اره هشت و نیم خوبه… مرسی بای بای” من نشنیدم اشکان چی گفت ولی از جوابای مامانم گفتم نکنه اون عوضی فک کرده مامانم دعوتش کرده خونمون که دور از چشم هستی بش بده؟ راستش به مامانمم که شک داشتم. از همون اولش از نگاهاش و حرفاش معلوم بود از اشکان خوشش میاد. این شد که بش گفتم “مامان ولش کن اصن نمیخواد. زنگ بزن بگو نیاد. خودم حلش میکنم” که با اخم گفت “یعنی چی نمیخواد؟ گفتم بش بیاد دیگه” گفتم “اخه مامان تو که نمیدونی این چه ادم عوضی ایه. الان پیش خودش کلی فکر نامربوط میکنه. زنگ بزن کنسلش کن” گفت “خب فک کنه واقعیت نداره که… عزیزم نترس. گفتم مامی همشو درست میکنه. بم اعتماد کن” نمیدونستم چی بگم. میترسیدم بیاد مامانمم بکنه ولی خوب که فک کردم چاره دیگه ایم نداشتم. گفتم باشه و رفتم تو اتاقم. نیم ساعت بعد تقریبا هشت و ربع بود که اومدم تو هال. دیدم مامانم حسابی به خودش رسیده. کلی ارایش کرده بود و یه تاپ صورتی بلند تا سر زانو هاش پوشیده بود با یه ساپورت شیشه ای خیلی سکسی و گردنبند و دستبند طلا. تا منو دید بم گفت “عزیزم تو کجا میری؟” گفتم “کجا برم با این سر و وضعم مامان؟” گفت “خب نمیشه وقتی اشکان میاد تو اینجا باشی که” گفتم “چرا؟” گفت “خب ببینتت میخواد دوباره نقش بازی کنه دیگه. بعدم خودمون دوتا باشیم تاثیرش بیشتره” گفتم “نمیدونم… خب اگه میخوای من میرم تو اتاقم بیرون نمیام” گفت “قول میدی؟” گفتم “باشه قول میدم” گفت “قربونت برم من… پس تحت هیچ شرایطی بیرون نیایا. وقتی رفت خودم میام تو اتاقت” گفتم “باشه… فقط مامان این لباست یکم زیاد سکسی نیست؟” گفتش “عزیزم ادم وقتی میخواد حرفش رو یکی تاثیر بذاره باید تو قشنگترین حالت ممکن باشه… باید یه کاری کنم این اشکان راضی بشه یا نه؟” با تعجب گفتم “راضی بشه؟ مامان جون من کاری نکنی باهاش” مامانم گفت “نه عزیزم خیالت راحت. برو تو اتاقت دیگه دیر شد الان میاد” منم گفتم باشه و رفتم ولی دیگه مطمئن بودم که مامانم باز میخواد جنده بازی دربیاره و قصدش حرف زدن با اشکان نیست. حیف که رفتار با جذبه مامانم با من و ضعیف بودنم باعث شد نتونم حرفی بزنم. راستش یکم فکرش حشری کننده بود. کم کم داشتم از تحقیر لذت میبردم. این شد که تصمیم گرفتم بازم دید بزنم و تو اتاق هستی که درش وا بود قایم شدم.

چند دقیقه بعد اشکان اومد و مامانم رفت دم در استقبالش. منم اروم اروم رفتم بیرون. دبدم روبوسی کردن و بعدشم اشکان حرومزاده دستشو گرفت اورد بالا ماچ کرد. مامانم خندید و گفت “جنتلمن بازی الکی بسه. بشین برات شربت بیارم” و یکم بعد از تو اشپزخونه با شربت ابلیمو اومد بیرون. اشکان لم داده رو مبل و پاهاشو وا کرده بود و با همون لبخند مغرورش داشت مامانمو نگاه میکرد. مامانم شربتو گذاشت جلوش و خواست بشینه مبل روبروش که اشکان دستشو زد رو مبل کنار خودش و گفت “نه دیگه نمیشه. شما کنارم نشینی اصن پا میشم میرم” مامانم خندید و گفت باشه خب. بعد اشکان پر رو دستشو انداخت پشت مامانم رو پشتی مبل و انگار مامانمو تو بغل گرفته باشه گفت “خب میخواستی راجب چی حرف بزنی که انقد فوری بود و هستیم نباید میفهمید؟” مامانم پاشد صاف نشست و خودشو از دستاش درورد. گفتم ایول به مامان خودم. بش گفت “ببین اشکان حوصله مقدمه چینی ندارم یه راست میرم سر اصل مطلب. امروز پسرم خونی و مالی اومد خونه. من خبر دارم چقد پسرمو اذیت میکنی. همه چیو برام گفته” اشکان که انگار جا خورده بود با اخم گفت “عجب بچه ننه ایه بابا” مامانم گفت “نه خیر کار خوبی کرده. تو حق نداری باهاش این طور رفتار کنی. یعنی چی پسرمو کردی کیسه بوکس خودت؟” اشکان انگار اهمیت نده بیش تر رو مبل لم داد و دستشو دوباره انداخت گردن مامانم و گفت “ببین افسانه جون میخوام باهات راحت باشم. من هیچ از پسرت خوشم نمیاد. از همون اولشم همینطور بودا ربطی به دوس شدنم با هستی نداره. به نظرم ادم لوس و بی خایه ایه و احتیاج داره یکم تربیت بشه. بابا که بالا سرش نیست. به یه مردی مث من احتیاج داره که بش سخت بگیره تا درست بار بیاد. من دارم یه جورایی بش لطف میکنم، اون وقت اون خاک بر سر میاد پیش مامان جونش گریه میکنه؟”

مامانم که انگار از پررویی اشکان جا خورده بود با اخم بش گفت “یعنی چی؟ خیلی بچه پررویی شما اقا اشکان. تقصیر خودمه زیاد بت رو دادم. ولی از این به بعد قراره عوض شه.
از همین امروز هیچ کاری به نوید نداری. دیگه نه کتکش میزنی نه جلو بچه ها مسخرش میکنی. وگرنه پاتو از این خونه میبرم. دیگه نمیذارم با دخترم رابطه داشته باشی” من داشتم کیف میکردم. اشکان انگار از این حرف مامانم شاکی شده باشه یهو صاف نشست و دستشو محکم گذاشت دور مچ مامانم و با همون حالت مغرور خودش گفت “ببین افسانه جون من ازت خوشم میاد و برات احترام قائلم ولی دیگه هیچوقت به من دستور نده چیکار کنم. همیشه یادت باشه من شخصیتم رئیسه و هرچی بخوام همون میشه. دخترتم دیگه بزرگ شده خودش تصمیم میگیره” مامانم با عصبانیت گفت “فک کردی چون هیکلت گندست و پسر بی دفاع منو کتک میزنی میتونی به منم دستور بدی؟” که یهو اشکان مامانمو تو یه حرکت برگردوند و خم کرد رو دسته مبل و همونطور که از پشت گردنشو گرفته بود سرشو برد نزدیک گوشش و گفت “اره. من هرکاری بخوام میکنم. هرچیم بخوام به دست میارم. الانم پستونای گاوی تو رو میخوام” و دستشو از بالا کرد تو لباس مامانم و شروع کرد سینه هاشو مالیدن. مامانم زبونش بند اومده بود و چشاش گرد شده بود. انتظار داشتم بترسه و جیغ بزنه و از من کمک بخواد ولی نه. ساکت ساکت بود. حتی منم ترسیده بودم و با این که میدونستم به مامانم قول دادم نیام بیرون و زورمم به اشکان نمیرسه میخواستم برم کمک ولی مامانم هیچی. اتفاقا وقتی نگاش میکردی با این که تعجب کرده بود ولی حس تحسین تو صورتش موج میزد. فقط اروم و با یه جور عشوه گفت “آی نکن” اشکان گفت “جنده خانوم جفتمون میدونیم که تو دلت میخواد به من بدی. الانم که تنهاییم. دربیار ببینم” مامانم گفت “یعنی چی؟ نمیشه که اشکان تو دوست پسر دخترمی” اشکان گفت “مگه قرار نشد بش چیزی نگیم؟” و شروع کرد خودش تاپ مامانمو دراوردن. مامانمم فقط خوابید و اجازه داد لباسشو دربیاره ولی الکی میگفت “اخ نکن… زشته اشکان نکن”

وقتی اشکان کامل لباسشو دراورد بش گفت “الکی ادا درنیار. پاشو یه چرخ بزن ببینم. بدو” مامانم با شرت و سوتین و جوراب از رو مبل پاشد و همونطور که انگار میخواست با دستاش بدنشو بپوشونه بش گفت “پس قضیه نوید چی؟” اشکان گفت “اگه امشب هر کاری میگم بکنی، از این به بعد خودم پشت پسرتم. نه دیگه خودم اذیتش میکنم نه میذارم هیچکدوم از بچه های دیگه اذیتش کنن” مامانم گفت “قول میدی مواظبش باشی اشکان؟ نذاری هیشکی اذیتش کنه ها؟” اشکان خم شد جلو و ناف مامانمو بوس کرد و گفت “معلومه که مواظبشم سکسی من. تو فقط بم بده بقیش با من” مامانم گفت “باشه ولی نه باید به هستی چیزی بگی نه به نوید. این فقط بین خودمون میمونه باشه؟” اشکان با خوشحالی گفت “حله. حالا بچرخ ببینم” مامانم انگار خیالش راحت شده باشه دستاشو از رو بدنش برداشت و با همون شرت و سوتین براش چرخ زد تا بدنشو کامل ببینه. اشکان کامل بدن سکسی و توپرشو با چشای وحشیش برانداز کرد و بعد بهش گفت “حالاکونتو یکم بده عقب… بیشتر بیشتر… اها خوبه… حالا پاهاتو یکم وا کن… جون سکسی من” مامانمم عین یه جنده حرف گوش کن کاراشو تکرار میکرد. باورم نمیشد مامانم انقد راحت رام شده و بدون هیچ مقاومتی داره برا بدترین دشمنم میرقصه و میخواد بش بده. اشکان همون طور که با دست یکی از سینه هاشو میچلوند بش دستور داد سوتینشو دربیاره و سینه هاشو جلوش بلرزونه. وقتی مامانم این کارو کرد گفت “فروشون کن تو صورتم” مامانمم با حشر زیاد همین کارو کرد. اونم شروع کرد سینه های نرم و بزرگ مامانمو میخورد و میمالید و بشون مشت میزد. مامانم گفت “آخ نکن وحشی دردم میاد” که اشکان گفت “بالاخره من باید به یه چیز نرمی مشت بزنم. یا باید بازوها و بدن پسر مفتخورت باشه، یا باید پستونای گرد تو باشه” مامانمم هیچی نگفت و گذاشت هرکاری دلش میخواد بکنه. حسابی که سینه های بلوری مامانمو خورد و باهاشون بازی کرد بش گفت “کونت چی پس؟ بیا بذارش رو کیرم حال بیاد” و خودش با یه حرکت تیشرتشو دراورد و اون بدن عضلانی و خط دارشو انداخت بیرون. مامانم شروع کرد کونشو که تو اون ساپورت تنگ و نازکش حسابی افتاده بود بیرون جلو اشکان با دست میمالید و میزد روش. بعد کونشو گذاشت رو شلوار جین اشکان و همونطور که رو کیرش و جلو صورتش بالا پایینش میکرد حسابیم براش عشوه میومد.

اشکان تو اون وضعیت به مامانم گفت “کیرمو از رو شلوار حسش میکنی؟ بزرگه نه؟” مامانم گفت “اوففف عالیههه. از همون دفعه اول که دیدمت میدونستم کیرت بزرگه” اشکان گفت “همه دخترا دوسش دارن ولی به خاطر بزرگ بودن کیرم میترسن بم بدن. دخترت نصفشم نمیتونه تو دهنش جا بده” مامانم چشاشو بست و کونشو رو کیرش جابجا کرد و گفت “این دختر بچه ها قدر کیر خوبو نمیدونن… اوففف واقعا بزرگه” بعد انگار یهو به خودش اومده باشه و عذاب وجدان گرفته باشه پاشد و به اشکان گفت “ولی اشکان نمیشه که. خیلی زشته تو همزمان با هستی با منم سکس کنی” اشکان گفت “چیش زشته؟ بعدم نمیخواد همزمان باشه که. اگه تو دوس نداری با دخترت تموم میکنم خب” مامانم کفت “نه نه اصلا. همون بهتر که من و تو کاری نکنیم” اشکان گفت “افسانه جون داشتیم حال میکردیم خرابش نکن دیگه. به خاطر پسرتم که شده باید همین یه بار کیر منو یه تست بزنی” مامانم گفت “فقط همین یه بار؟ قول میدی اگه بت بدم بعدش دیگه کاری نکنیم پسرمم اذیت نکنی؟” گفت “قول قول. ولی یه شرط داره: اگه زیر کیرم ارضا شی باید یه بار دیگم بم بدی. اگه نتونی زیر نیم ساعت آبمو بیاریم سه دفعه دیگه اضافه میشه. قبوله؟” مامانم با عشوه گفت “یعنی انقد کمرت سفته؟” اشکان یه پوزخند زد و با همون حالت مغرورش گفت “بفرما خودت ببین” و دکمه شلوارشو باز کرد. مامانم نشست کنارش رو مبل و شلوارشو خودش دودستی کشید پایین. وقتی کیرش افتاد بیرون مامانم با دهن باز فقط گفت “واو واقعا بزرگه” اشکانم فقط پوزخند زد. مامانم که محو کیرش شده بود دستشو انداخت زیر خایش و گفت “اوففف تخماتم خیلی گرد و بزرگن… خایه هات قد پرتقالن لامصب” اشکان خندید و گفت “مرد باید خایه داشته باشه دیگه، عین پسر تو خوبه؟ سر کیرمو بوس کن ببینم” وای خدا کیرم راست راست شده بود. تو اون لحظه احساسات متناقضم داشتن داغونم میکردن.

مامانمم از چشاش معلوم بود هنوزم شک داره، ولی کافی بود یه بوس از سر کیرش بکنه تا یخش بشکنه و توسط کیر بزرگ اشکان جادو بشه. انگار بی اراده سر قارچی شکل و بزرگ کیر اشکانو گذاشت تو دهنش و تنه تنومندشو تا نصفش کرد تو دهنش. چند دفعه که جلو عقب کرد درش اورد و گفت “راستشو بگو این کیرت تو چندتا از زنای محل رفته؟” اشکان خندید و گفت “اوف زیادن. به دختراتون که خوب یاد نمیدید. ادم مجبور میشه بیاد خودتونو بکنه” مامانم گفت جون و دوباره شروع کرد خوردن. ازش پرسید “اینطوری دوست داری؟” گفت “عالیه همینطور ادامه بده جنده خانوم” مامانم زل زد تو چشاش و با پررویی و عشوه پرسید “از زنای جنده خوشت میاد؟ دخترای هم سن و سالتون نمیتونن اینطوری با جنده بازی کیرتو راست کنن؟” اشکان گفت “نه دخترت بلد نیست موقع سکس از این حرفا بزنه” مامانم گفت “جون حرفای سکسی دوس داری؟” اشکان گفت “اره یه چیزی بگو دیوونم کنی. میخوام اوج هنرتو بم نشون بدی” مامانم شروع کرد از کیرش لب گرفتن. یکم کیرشو مالید به لبا و صورتش و زیرشو لیس میزد و انگار خوب فکراشو کرده باشه گفت “با همین کیر پسرمو کتک زدی؟ اره؟ جون… خب میخواستی مامانشو بکنی از اول به خودم میگفتی” اشکان با دست اون کیر سنگین وزنشو گرفت زد رو صورت مامانم و گفت “دیگه گفتم پسرتم جنده خودم کنم تا صاحب کل خونوادتون بشم” مامانم گفت “اوففف چی گفتی… هر مردی خایه هاش انقد بزرگ باشه بایدم همه رو جنده خودش کنه” خیلی بهم برخورد ولی لامصب مامانم قشنگ میدونست باید چی بگه که یه پسری مث اشکانو دیوونه کنه. دلم میخواست کیرمو دربیارم با دادن مامانم به اشکان جق بزنم ولی داشتم با خودم میجنگیدم. مامانم در حالی که خایه هاشو با دستش میمالید و اون یکی دستش پشتش بود از نوک سینه های عضلانی اشکان یه بوس کرد و به خایه هاش اشاره کرد و گفت “امروز میخوام اینا رو خشکشون کنم. هرچی اب داری ازت بگیرم… اجازه میدی؟”

اشکان همونطور که مامانم جلوش زانو زده بود و کیرش تو دستش بود با همون پوزخند همیشگی خودش گفت “اره ولی قبل این که بخوریش دوس دارم جای پسرت ازم عذرخواهی کنی” وای خدا عجب عوضی ای بود. مامانم همونطور که کون گوشتالو و سفیدش طرف جایی که من بودم قمبل شده بود یه لیس از زیر خایه هاش زد و و سرشو برد بالا. تو چشاش زل زد و با عشوه گفت “ببخشید که پسرم انقد احمقه و کاری میکنه کتکش بزنی” اشکان چونشو گرفت و گفت “بش میگی رفتارشو درست کنه تا دیگه کتک نخوره؟” مامانم همینطور که با دست داشت کیرشو میمالید سرشو تکون داد و با لحن بچگونه و حالت مظلوم گفت “اوهوممم” اشکان با این جوابش پاشد وایساد و بدون هیچ حرفی کیر گندشو تا ته فشار داد تو گلوی مامانم و کاری کرد بوسه های مامی تا آخر عمر برام خراب بشه. دیگه هیچ وقت یادم نرفت که مامانم چه طور با همون دستایی که هر روز صبح برام لقمه میگرفت ببرم مدرسه، خایه های بزرگ و کیر شبیه اسب بدترین دشمنمو گرفته بود و میخواست با این حرفاش تحریکش کنه و این طوری برای حال کردنش تلاش میکرد. خیلی ناراحت بودم ولی همزمان تو حشری ترین حالت زندگیمم بودم. همونطور که مامانم داشت ساک میزد و تا ته کیرشو کرده بود تو گلوش، اشکان خم شده بود رو بدن مامان و لپای کونشو از هم وا کرده بود و همونطور که کسش و سوراخ کونشو میمالید گفت “جون خوب چیزی هستی افسانه جون حلال کیرم باشی” و بعضی وقتا اسپنکشم میکرد. جوری کونشو اسپنک میکرد که حسابی قرمز شده بود و جا دستش روش مونده بود. اشکان بش گفت “افسانه جون کون تو رم شبیه صورت پسرت سرخ کردم. الان جا دستم رو بدن جفتتون هست. دوس داری؟” مامانم با چشای خمارش بش گفت “جون قربونت برم که همه کارات مردونست و انقد هاتی. تو رو خدا نزنش پسر خوبیه. هروقت عصبانی بودی بیا رو کون من خالیش کن” اشکان خندید و گفت “باشه پس ابجیش و مامانش گرو کیرمن. تا وقتی به کیرم حال بدید نوید جونتون کتک نمیخوره”

بعد از رو مبل پاشد و بش اشاره کرد. مامانم انگار فکرش مشغول بود نفهمید. دوباره اشاره کرد و بش گفت “منتظر چی هستی افسانه جون؟ یالا دراز بکش میخوام بکنم تو کست” مامانم اروم گفت “اگه میشه نه اشکان نوید تو‌ اتاقه یهو میاد بیرون” اشکان زد زیر خنده و گفت “جدی تو اتاقه؟ بابا عجب خریه. مرتیکه بی خایه… اشکال نداره بخواب چیزی نمیشه” مامانم گفت “اخه من میدونم این کیر بره توم نمیتونم ساکت باشم. تو هم از کیرت معلومه ابت زود نمیاد. خودتم گفتی. پسرم میاد بیرون یهو” اشکان دوباره خندید و گفت “معلومه که زود نمیاد. ولی مطمئن باش پسرتم خایه نداره از اتاق بیاد بیرون. اصن بیاد کی اون اسکل به تخمشه؟ فوقش بیادم بش میگم بیاد لپای کونتو با دست بگیره رو کیرم بالا پایینش کنه و به مامانش کمک کنه تا بهتر به کیرم سرویس بده” مامانمم انگار از این حرفش تحریک شده باشه دیگه چیزی نگفت. فقط خوابید رو مبل و پاهاشو وا کرد. اشکان رفت دراز کشید روش و سر کیرشو گذاشت دم کسش و هل داد تو. خیلی طول نکشید که کیرش تو کس تپل مامان جا بیفته و اه و ناله ها و حرفای کیر راست کن مامانم دوباره شروع شه. چند دقیقه بعد مامانم داشت با هر تلمبه زیرش تکون میخورد و با اون لحن حشریش با صدای بلند میگفت “جون منو مث دخترای هم سن خودتون بکن… اونا رم همینطور میکنی؟ اره؟ کس من بهتره یا مال اونا؟” اشکان همون طور که با نفس نفس تلمبه میزد گفت “تو عزیزم. تو از این به بعد جنده پستون گنده خودمی” مامانم گفت “وااای اره من جنده پستون بزرگتم… من همیشه از اولش هول کیر کلفت پسرای پولدار بالاشهر بودم. بالاخره به ارزوم رسیدم. جر بده منو که عاشق مردونگیت شدم اشکان… خواهش میکنم واینستا. فقط همین طور کسمو بکن. هرچقد بخوای بهت میدم” اشکان عوضیم از موقعیت سواستفاده کرد و گفت “حتی اگه پسرتو کتک بزنم؟” مامانم گفت “اخ اره… هرچی بخوای… اصن هرچقد دوست داری ادبش کن تا مرد بار بیاد. حقشه… من فقط گفتم بیای اینجا منو با اون کیرت که شبا داد دخترمو درمیورد و اون همه تعریفشو از زنای باشگاه شنیدم بکنی… آخخخخ اشکانننن بکننن دارم میاااام”

من ایستاده بودم اونجا و همه چیو میدیدم. وقتی مامانم گفت با اشکان حرف میزنه برنامه داشتم وقتی قضیه راست و ریس شد، امشب به مناسبت روز مادر ببرمش بیرون و شام یه رستوران شیک مهمونش کنم ولی حالا داشت زیر کیر بدترین دشمنم نفس نفس میزد. نمیدونم چی فک میکردم. نمیدونم چرا هنوزم توقع داشتم مث همه مامانا رفتار کنه نه یه جنده کیرپرست. هنوز گردنبندی که پارسال روز مادر براش خریده بودم تا حالش از طلاق و اتفاقاش با بابام بهتر شه دور گردنش بود و با هر بار جا به جا شدنش زیر کیر گوشتی و رگ دار پسری که امروز جلو همه سیاه و کبود کرده بود اونم همراه سینه هاش تکون تکون میخورد. مامانم داشت زیر اون کیر ارضا میشد و همین الان بش گفته بود جندشه و میتونه هرچقد دلش میخواد منو کتک بزنه. من مشکلی با دادناش و جنده بودنش نداشتم ولی نه با این ادم. خوب میدونستم از این به بعد قراره زندگیم تو مدرسه جهنم شه. اشکان ادمی نبود که همچین چیزیو به کسی نگه. حتما میخواست برا همه بچه ها تعریف کنه و از دفعه بعد عکس و فیلمم بش اضافه شه. با این هول بودن و جندگی مامانم که هیچ کنترلی رو خودش نداشت مطمئن بودم این تازه اولشه. من تو همین فکرا بودم و داشتم خودمو میخوردم که چند دقیقه بعد اشکانم انگار ارضا شد چون پاشد وایساد و داد زد “بیا پایین بخورش داره میاد” مامانمم سریع نشست پایین مبل و شروع کرد کیرشو ساک زدن. اشکانم همونطور که داشت میومد سر مامانمو محکم پایین نگه داشت. کیرش وقتی داشت به مامانم اب میداد انگار نبض میزد و منقبض منبسط میشد. حتی منم از اون فاصله میتونستم ببینم. بله مامانم به همین سادگی جنده منی‌خور دشمنم شده بود. اشکان وقتی کل ابشو خالی کرد ته حلقش کیرشو گرفت کف دستش و باهاش یه سیلی محکم زد تو صورت مامانم و گفت “بیا اینم کادوی روز مادر. بهترین کادویی که میتونستم به مامان اون احمق بدم” مامانمم فقط گفت جون و دور دهنشو پاک کرد.

بعد پاشدن لباساشونو از رو زمین برداشتن و شروع کردن پوشیدن. مامانم همونطور که داشت ساپورتاشو بالا میکشید بش گفت “عزیزم پس مطمئن باشم به هستی یا دوستات چیزی نمیگی؟ پسرمم دیگه اذیت نمیکنی؟” اشکان گفت “باشه ولی گفته باشم از این به بعد هروقت حال کنم میام اینجا میفتم رو اون پستونای گندت. انقد میخورمشون که سر یه ماه دوباره ازشون شیر بیاد… اگه هرموقع میخوام خودتو در اختیارم نذاری زندگی پسرتو جهنم میکنم” مامانم گفت “من که از خدامه عشقم نمیخواد الکی خط و نشون بکشی. تو فقط با نوید مهربون باش هرچی بخوای بت میدم” اشکان گفت “باشه حله… اها راستی موهای کستم کامل بزن. دوست دارم هروقت میام اینجا قشنگ پوست کنده باشیش. وگرنه خودم تیغ برمیدارم کله پسرت و کس خودتو باهم برق میندازم” مامانم گفت “رفتم لیزر عزیزم ولی دو سه جلسه دیگه طول میکشه تا کامل جواب بده. چشم برا دفعه بعد کامل موهاشو میزنم” اشکانم ماچش کرد و یکی زد در کونش و گفت “پس فعلا ما رفتیم. به نوید جون سلام برسون” و خندید و رفت. وقتی درو بست مامانم اومد این طرف دستشو بو کرد و با چشای بسته و لبخند یه نفس عمیق کشید. وقتی چشاشو باز کرد و روبروش منو دید جا خورد. باورم نمیشد مامانم همون جنده ایه که چند دقیقه پیش داشت کیر بدترین دشمنمو ساک میزد و آبش الان تو شکمشه. سریع فهمید من همه چیو دیدم و حتما خودشم میدونست هیچ حرف و توجیهی نداره. از خجالت سرشو انداخت پایین و فقط گفت “ببخشید عزیزم” و رفت سمت حموم. بله. مادر خودم به همین سادگی زندگیمو از اونم کیری تز کرده بود و میخواست با یه ببخشید ساده تمومش کنه. تو اون لحظه حس میکردم دیگه حال جنگیدن ندارم. حتی مث قبلش به رفتن از خونم نمیتونستم فک کنم. جوری حالم گرفته شده بود و منگ شده بودم که فقط دلم میخواست از بین برم و دیگه نباشم. اون شب اولین باری بود که به خودکشی فک کردم ولی جراتشو نداشتم. از خودم بدم میومد چون میدونستم ته قلبم یه جورایی تحقیر شدنو دوس دارم و خوشم میاد اشکان با خواهرم و مامانم این کارا بکنه. ولی از یه طرف فک کردن به این که قراره اشکان از این به بعد چقد اذیتم کنه دیوونم میکرد. باید یه کاری میکردم ولی هیچی به ذهنم نمیرسید.

نوشته: نویدبیغی


👍 34
👎 29
208001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

890248
2022-08-15 02:05:37 +0430 +0430

بازم مثل همیشه تکراری و مزخرف
خدایی از داستانای مامان بکشین بیرون اصلا خوب نیست این قضیه!!!


890254
2022-08-15 02:15:24 +0430 +0430

صحبتای جالبی بود حین سکس کردن.
ادامه بده

2 ❤️

890255
2022-08-15 02:18:27 +0430 +0430

کی حوصله متن طولانی داره
بیبی فیس بچه خشگل

1 ❤️

890260
2022-08-15 02:28:56 +0430 +0430

ک خ تو و ادمین محترم سایت
کسکش خر ننویس

2 ❤️

890274
2022-08-15 02:55:30 +0430 +0430

کیرم تو نصف النهار مبدت اون دست بی ناموست هنگام نوشتن از تو شورتت در بیار متوهم بی غیرت

4 ❤️

890289
2022-08-15 04:09:18 +0430 +0430

واقعا شما این دری وری هارو میخونین؟

0 ❤️

890293
2022-08-15 04:22:59 +0430 +0430

زیاد بود نخوندم

0 ❤️

890300
2022-08-15 04:49:49 +0430 +0430

حاضرم شرط ببندم اشکان این چرت و پرتا رو نوشته. انقد اون نوید اینو گاییده تو مدرسه پیش خودش گفته تو شهوانی خودتو ننتو ابجیتو میگام. تبلو تر از این داستان تا حالا نخونده بودم


890302
2022-08-15 04:58:14 +0430 +0430

تخم سگ بچه گیر اوردی بیا تا گاییدن یادت بدم هروقت دوستتو دیدی سوراخت ذق ذق کنه نیایی اینجا عقدتو از دوستت با این اراجیف خالی کنی یه بار دیگه آذیتش کنی تا هفت پشت از مادرت و هفت پشت ا ز زنای طایفه پدرت به ردیف با یه کیر و یکباره پرشون می کنن

1 ❤️

890304
2022-08-15 05:00:04 +0430 +0430

تخم سگ بچه گیر اوردی بیا تا گاییدن یادت بدم هروقت دوستتو دیدی سوراخت ذق ذق کنه نیایی اینجا عقدتو از دوستت با این اراجیف خالی کنی یه بار دیگه آذیتش کنی تا هفت پشت از مادرت و هفت پشت ا ز زنای طایفه پدرت به ردیف با یه کیر و یکباره پرشون می کنن اگرم ضعیف بودی و نتونستی بعش کاری کنی اومدی اراجیف بافتی یاد بگیری گاییدن هفت پشت از طایفه نسوانت را

1 ❤️

890321
2022-08-15 08:08:19 +0430 +0430

چرا وقتی میکشید یا مست میکنید یا یچی میزنید داستان مینویسید بخدا تو حالت عادی طبیعی ترو واقعی تره

1 ❤️

890323
2022-08-15 08:14:14 +0430 +0430

زوده دراز تازه نوشته ادامه داره پووووووف

0 ❤️

890354
2022-08-15 11:46:13 +0430 +0430

زر نزن کثافت
رفتی از سایت لوتی کپی کردی
اسم تایپک هم بی آبرو ترین خانواده دنیا
کصخول

2 ❤️

890359
2022-08-15 11:56:36 +0430 +0430

عه بازم از این داستانا.
اسمت نوید بود دیگه نه ؟! یا من دارم اشتباه میکنم. آخه نویسنده این مدل داستانا معمولا اسمش آرمینه

1 ❤️

890375
2022-08-15 13:51:31 +0430 +0430

اصن هنوز اول داستانتو دیدم گفتی هار هار می خندیدن یاد اون کلیپ گربه رو تو گونی میکنن افتادم😂

1 ❤️

890382
2022-08-15 14:36:19 +0430 +0430

عجب سمی بود

0 ❤️

890383
2022-08-15 14:38:46 +0430 +0430

فدای مامانت عزیزم

کیرم شق کردی ادامه بده کارت خوبه

0 ❤️

890404
2022-08-15 16:52:26 +0430 +0430

مریض کونی

0 ❤️

890409
2022-08-15 17:26:05 +0430 +0430

کس ما. مان تو و ادمین که اینا رو چاپ میکنه

1 ❤️

890435
2022-08-15 21:36:00 +0430 +0430

اشکان بیغی لازم نیست بیخودی تریپ خودکشی بگیری چون کسی باور نمیکنه.بهتره خودتم کونی اشکان و دوستاش بشی و جلوی ننه و‌خواهر جندت بهش کون بدی!

0 ❤️

890438
2022-08-15 22:11:43 +0430 +0430

من لایک دادم چون خیلی خندیدم 😁

1 ❤️

890512
2022-08-16 05:42:15 +0430 +0430

خیلی خوب بود

زحمت کشیدی

ادامه بده

0 ❤️

890518
2022-08-16 06:47:33 +0430 +0430

ببین مشتی نوید من 12 ساله کاربره این سایت هستم ولی داستان بی محتواتر، بی سر و ته تر، آشغال تر، از داستان تو ندیده بودم اینو صادقانه میگم

آخه پسرجان مگه اسلحه تو سرت گذاشتن و مجبورت کردن، خوب وقتی توانایی نوشتن نداری، مرض داری وقت مردم رو میگیری؟ من فکر میکنم از اونایی هستی که فحش بهشون میدن تازه شارژ میشن

خیر ندیده، تو که مامان و آبجیتو دادی به فاک لااقل یمقدار سلیقه و خلاقیت بخرج میدادی و یه داستان درست و درمون مینوشتی نه اینکه مامانت و آجیتو هزینه کردی ماحصلش هم این یه مشت چرت و پرت در اومد
شما اومدی فانتزی های خود ارضاییتو مکتوب کردی

در نهایت فقط میتونم بگم خاک تو سرت عوضی با این شاهکاری که خلق کردی، لااقل یبار خودت میخوندیش شاید اونجوری خجالت میکشیدی بفرستیش

لابد بدو هم اومدی با ذوق و شوق بخش نطرات داستانت رو نگاه کردی ببینی چطور به به و چه چه میگن آره
خدا مرگت بده با این اراجیفت

فقط من موندم اون آقایی که نوشته بدک نیست از کدوم بخش این اراجیف خوشش اومده
من یه دیس لایک تقدیمت کردم ولی چون کم هست برات اینم 👍😎 تقدیمت میکنم

1 ❤️

890524
2022-08-16 08:21:59 +0430 +0430

عالییی قسمت دو شم بنویس

0 ❤️

890589
2022-08-16 18:30:45 +0430 +0430

یه پسر یا مرد خوش زبون‌و پرحرف که دوسداره از ناموسش بگه بیاد تلگرامم
@Cocktool
خودم‌بی نیستم

0 ❤️

890622
2022-08-17 01:19:41 +0430 +0430

شاشیدم به خودت و داستانت …خیلی بده ادم جغی و کونی و روانی و سادیسمی باشه…

1 ❤️

890712
2022-08-17 12:15:07 +0430 +0430

به همه مامان هاتوهین میکنی اصلا غیرت کجاست همه اول که کونی شدند بعد نوبت زنهای ایران وحالا نوبت مادر هایتان فقط یاد دارین به افغانها توهین کنین بخونین بیغیرت ها بعد اگر وجدان داشتین چیزی بنویسید بر تخم تون لعنت

0 ❤️

890760
2022-08-17 21:39:56 +0430 +0430

کیرم تو کص ننه نویسنده اش لاشی بی ناموس

0 ❤️

890913
2022-08-18 12:00:09 +0430 +0430

ادامه بده

0 ❤️

891066
2022-08-19 05:57:15 +0430 +0430

چه شعر گتی خودت هم خسته شودی همه چرت پرت هایی
طولانی😂😂😂😂😂😂😂😂🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

891475
2022-08-21 14:29:23 +0430 +0430

با توجه به این احمق هایی که از این داستان مزخرف پشماشون ریخته و تعریف کردن و گفتن (ادامه بده خوب نوشتی و …) امروز فهمیدم میانگین سنی کاربرهای شهوانی حدودا 5 سال هستش.اونم با ارفاق. اگه به لطف اون چندتا بالای 50 سالی که تو سایت هستن رتبه میانگین‌تون شد 5 سال. اگه اونا نبودن میانگین سنی نهایتا 1 سال میشد
ریدم تو ذهن ملجوق و مصمومتون

1 ❤️

891813
2022-08-23 15:48:10 +0430 +0430

فقط کاش میشد که فانتزی های بی‌غیرتی رو واسه خاله عمه اینا تعریف گنید واسه خودتون نه توی این سایت شماها که آدم نمیشین خودم دیگه قید این سایت رو میزنم مادر حتی هرچی که باشه باز حرمت داره چطور همکلاسی های بودین که اون از هر نظر جهشی بوده

0 ❤️

893899
2022-09-06 03:35:43 +0430 +0430

کیرم تو تو و امثال تو و اون اشکان حرومزاده
خاک بر سرت کنن زباله

0 ❤️

895107
2022-09-13 21:10:58 +0430 +0430

سلام من چندین روزه دارم میام ببینم پارت دوم داستانت رو نوشتی یا نه
من کاری به کامنت بقیه ندارم من از داستانت خوشم اومد و به عنوان طرفدارت این حق رو دارم که ازت بخوام پارت دوم رو هم بنویسی البته اگر دوست داشته باشی میتونی بهم پیام بدی با تبادل نظر داستان رو بهتر کنیم و ادامشو بنویسی

0 ❤️

896141
2022-09-19 12:57:40 +0430 +0430

اشخاصی بیغیرت مثل تو فقط یه راه دارن ، خودکشی و خلاص برو بمیر راحت شو بیشرف

2 ❤️

897638
2022-10-01 15:41:42 +0330 +0330

بقیشو بزار کیرم دهن خودت و مامان‌ جندت که هلاک کیر این و اونه فقط به فکر سکسه هی هیچی نگفتم تا خودت بزاری همه قسمتاشو دیدم نه مثل اینکه باید یه چی بگم بهت

0 ❤️

898016
2022-10-05 03:22:39 +0330 +0330

بقیش؟

0 ❤️

908784
2022-12-30 14:26:28 +0330 +0330

ببین چند ساله تو شهوانی داستان میخونم تا حالا اکانتی نداشتم ، بعد خوندن این داستان رفتم یه اکانت ساختم که فقط بیام بگم ک.ص ما.در تو و ادمین ، یعنی بعد دو سال این ک.صشر ترین و مزخرف ترین و ضایع ترین داستانی بود که خوندم

1 ❤️

922177
2023-04-06 20:41:04 +0330 +0330

سلام هر روز دارم سر میزنم ببینم پارت دوم این داستان رو گذاستی یا نه پس چی شد … کاری به کامنت بقیه نداشته باش به ما طرفدارات توجه کن

0 ❤️

972712
2024-02-26 15:43:36 +0330 +0330

چی شد پس منتظر کون دادن ننه‌ت و پخش کردن فیلمش تو مدرسه ت هستیم شایدم اشکان با چندتا از همکلاسیات مامی رو گروپ زدن …

0 ❤️