دودل (۲)

1401/10/26

...قسمت قبل

یک هفته از ماجرای پرو لباس گذشت و هرروز پیامهای نرگس از طریق اینستاگرام زیاد شده بود و میخواست چند دست لباس دیگه هم مفتی ببره منم از ۱۲ م حقوق که گرفته بودم ۲ م رو برای کسری کالا به صندوق ریختم تا گندش در نیاد ولی هرروز پیامهای زیادی میداد و یه بار هم ۳م پول طلب خواست که من پیچوندم
به یکی از دوستهای فروشندم که روبروی فروشگاه ما بود جریان رو گفتم اونم شناخت و گفت یه بارم منو تلکه کرده ولی حال خوبی میده اگه مایه خوب داری باهاش ادامه بده ولی ازون جنده های تیغ زنه
خلاصه هم من میخواستم پول ‌اون لباسها رو برگردونم و هم مفتی بکنمش آخه اندام معرکه ای داشت نمی شد به سادگی ازش گذشت
یه فکری بذهنم رسید که اگه میشد عالی میشد فقط خونه خالی باید پیدا میکردم واسه همین به یکی از دوستام که حسابی خر پوله زنگ زدم و جریان رو بهش گفتم خواهش کردم یه خونه دربستی برام پیدا کنه که چند روز خالی باشه
اونم گفت می گردم پیدا می کنم فقط منم باید تو برنامه باشم گفتم باشه
دو روز دیگه به من زنگ زد گفت یه ویلا باغ پیدا کردم فقط اطراف کرجه . گفتم موردی نیست فقط یک روز قبل برنامه کلید رو میخوام
اسم دوستم حمید هست و از دوران کودکی باهم بزرگ شدیم اون بچه یه آخونده ولی کلا با آخوند جماعت خوب نیست واسه همین تو فاز بخور و بکنه رفتم دم درشون و کلید رو ازش گرفتم و با مکان یاب که برام فرستاده بود باغ رو پیدا کردم
یه باغ بزرگ با ویلای بزرگ وسط محوطه بود که رو تا دور ویلا سنگ کاری شده بود و یه استخر بزرگ روبروی ویلا بود در رو باز کردم رفتم ویلا و اتاقها و حموم رو گشتم تا چیزی از قلم نیوفته و برگشتم به محل کارم و زنگ زدم به دوستم حمید
من: سلام حمید خان خوبی؟
ح: ممنون رفتی دیدی چطور بود؟
من: این ویلادمال کیه مورد نداره که؟
ح: نه صاحبش چند روزه رفته سفر تا ۱۰ روز نمیان کلید رو دادن به من
من: صاحبش کیه درد سر پیش نیاد؟ آشناته
ح: آره همون دایی پوفیوزم که پاسداره ها مال اونه
من: ها اون که همیشه زیارت عاشورا برگذار می کنه و زن بازه؟
ح: اره من همش یه دایی دارم دیگه
من: من بودم جای تو زنشو تو همون ویلا می کردم
ح: ولش کن خوب نقشت چیه؟
من: نقشم اینه باید جوری ببریمش باغ تا اونجا رو نشناسه و هرچی مدارک دم دست رو هم باید از ویلا جم کنیم تا سند دستش نداشته باشه
ح: مدارک اونجا نیست چون خود داییم اکثرا جنده میبره اونجا واسه همیندچیزیداونجا جا نمی زاره
من: فردا نه پس فردا که پنجشنبه هس گوش به زنگ باش
من دوباره رفتم ویلا باغ دوربین مدار بسته فروشگاه و یه dvr رو تو اتاق خواب نصب کردم دوربین رو روی کمد داخل یه جعبه کفش و جلو عدسی دوربین رو سوراخ کردم ،گذاشتم دستگاه رو برای روشن شدن تاریخ پنجشنبه ساعت ۷ عصر تنظیم کردم و مانیتور ال سی دیشو با خودم برگردوندم و شوفاژ رو روشن کردم تا هوا گرم بشه
همه چیز آماده بود فقط باید طوری هماهنگی می کردم که از وجود دوستم حمید نرگس مطلع نشه
شب چهارشنبه اوایل همین دیماه بهش تو اینستا پیغام فرستادم
من: سلام نرگسم خوبی✋️
ن: مرسی خوبی تو چطوری⚘️
من: من از وقتی که از پیشم رفتی حال روز خوبی ندارم😩
ن: منم همینطور عشقم دلم برات تنگ شده
من: اگه میشه فردا می خوام ببینمت
ن: باشه ولی اون پولی که خواسته بودم رو ندادی بد قول😉
من: چشم فردا بهت میدم ولی قبلش یه سورپرایز دارم برات
ن: چی؟
من: بابام اینا رفتن مسافرت کسی تو ویلامون نیست میخواستم اونجا دعوتت کنم می تونی بیای؟
ن: مگه ویلا داشتید؟ چرا بهم نگفتی؟
من: آخه زیاد مهم نبود واسه همین فردا عصر میتونی بیای؟
ن: اره فقط باید یه طوری به خونم بگم که شک نکنن
من: خب بگو میرم جشنی یا کنسرتی یا چیزی؟
ن: شک می کنن میگم شب پنجشنبه هست میرم دعای ندبه
من: اره خیلی خوبه ثوابشم بیشتره🤣🤣🤣
ن: بی مزه جمشید باید کلا من اعتقاد تورو عوض کنم
من: شوخی کردم عشقم پس حله دیگه؟
ن: اره ساعت ۵ میام جلو فروشگاهتون میریم
من: باشه بای فقط سه نکن که عموم بفهمه چون بهش گفتم فردا کار مهمی دارم قراره دو ساعت مرخصی بگیرم
ن: باشه بای😘😘😘
فقط مونده بود حمید که اونو باید چکارش بکنم ؟ چون اون اگه اضافه میشد این کس آفتاب ندیده رو از دست می دادم
ولی چون طمع نرگس زیاد شده بود بهتر بود که زود ازش خلاص میشدم
فردا ساعت ۱۰ صبح بود گوشیم زنگ خورد به گوشیم نگاه کردم اسم حمید روش بود
من: سلام
ح: سلام چه خبر شیری یا روباه
من: شیر شیرم فقط یه چیزهایی کم داریم
ح: چی کم داریم
من: یه ویسکی یا ودکا یا هرچیزی که حسابی کوکمون کنه
ح: اون حله از کافه که با صاحبش دوستم می گیرم
من: یه مشکل دیگه هم اضافه شدن توه که اگه اولش بفهمه نمیاد
ح: نگران نباش من کلید اضافی دارم که هر وقت که صدام کنی میام
من: خوبه فقط مشروب رو قبل از ورود ما ببر بذار داخل یخچال منم کلی خوردنی و میوه میخرم با نرگس میام
ح: باشه فقط تو اومدن باهاش صحبت کن تا حواسش به آدرس نباشه برام جریان نشه اگه کاری نداری فعلا
من: باشه نگران نباش
ساعت ۴ شد رفتم به عموم زنگ زدم گفتم کار مهمی برام پیش اومده دو سه ساعت باید برم برگردم
اونم گفت باشه مجتبی پسر عموتو می فرستم صبر کن بیاد تو برو
پسر عموم نیم ساعت دیگه اومد و من فروشگاه رو به اون سپردم و بطرف چهارراه به راه افتادم به نرگس زنگ زدم اومد چهار راه بهش گفتم ماشینم اونطرف تو پارکینگ بریم برداریم بریم
نرگس ۱۰ متر از من عقب تر می اومد رفتم پارکینگ ماشین رو برداشتم و نرگس پشت ماشین نشست و تو خیابان بعدی من پیاده شدم کلی خوراکی و آجیل و میوه خریدم و کنارم گذاشتم
من: نمیای جلو؟
ن: نه شاید همکارهام ببینن میگم اسنپی بود سوار شدم
من: مگه شما رو نظارت می کنن
ن: زیاد نه ولی ببینن حسابی گیر میدن حتی باید مشخصات راننده اسنپ رو بهشون بگیم
من: باشه پس از کوچه پس کوچه ها میدم زیاد تو دید نباشی
ن: مرسی گلم نمره هوشت ۲۰ داره
من: خانم معلم نمره اخلاقم چنده
ن: اخلاقت ۱۰ چون هوای منو نداری
من: باشه جبران میکنم فعلا بریم صفا سیتی در در
ن: کاش تابستون می رفتیم من میرفتم بالای درختها و میوه می کندم می خوردم خیلی دوست دارم از درخت میوه بکنی و تازه و نشسته بخوری
من: تابستونم میریم عجله نکن
ما تا باغ در مورد همه چیز صحبت کردیم تا رسیدیم باغ . پیاده شدم و دوتا در آهنی بزرگ رو که ماشین رو بود باز کردم و با ماشین رفتیم تو. باغ حسابی سرد بود نرگس که حسابی سردش شدا بود طرف ویلا دوید
من: مواظب باش تو استخر نیوفتی آبش یخ زده ممکنه بشکنه
ن: وای اینجا مثل بهشته چه جالبه
من: تو هم حوریش هستی
دوباره دون دون برگشت و خودشو تو بغلم انداخت
از کمرش گرفتم و لبشو تو دهنم گرفتم و محکم بوسیدمش
ن: من می دوم تو باید منو بگیری باشع
من: زمین یخه می افتی
ن: بدو منو بگیر هاهاها
خنده کنان دوید چادرش پشیش مثل یه پرچم چپ و راست باد میخورد و گفتم اگه بیافته همه زحمتهام هدر میره واسه همین هرچی زور داشتم دنبالش دویدم
باغ سیب بود شاخه های درختها که برگهاشون ریخته بود تو هم رفته بودن و تو یه ردیف قرار داشتن نرگس از وسط درختها میدوید و من وسط باغ به زحمت گرفتم و رو برگها خوابوندمش و لبهاشو دوباره خوردم
من: دستتو دیگه ول نمی کنم آهوی چموش من
ن: خیلی دوست دارم دوباره بدویم بیا تا در ویلا مسابقه بدیم هرکی اول شد؟
من: هرکی اول شد چی؟
ن: ممممم ها هرکی برنده شد اون اونجاشو بده اونیکی بخوره
من: خخخخ در هر صورت که من برندم چون هردوشو دوست دارم
ن: ۱۲۳ بدووو
نفس نفس زنان رسیدیم دوباره به ورودی ویلا و من کلید انداختم و وارد شدیم نرگس تا وارد شد همه جا رو از کنجکاوی بازرسی کرد
من: خریداری؟
ن: اره چند؟
من: ۱۰۰ میلیارد
ن: اوووه چقدر ارزون واقعا ما باباته مگه چکارس؟
من: به ما نمیگه ولی دستش تو دست بالایی هاس
ن: پس بگو به ما هم یه گوشه چشمی داشته باشه
من: حتما اگه شما به من گوشه چشمی داشته باشی
برو بشین رو مبل خوراکی هارو بیارم بخوریم
ن: چشم عزیزممم
رفتم آشپزخونه در یخچال رو باز کردم دیدم دستم دو سه نوع ویسکی و راکی و ودکا گذاشته تو یخچال نوشابه و دلسترهم بود
سریع ویسکی رو با دلستر نصف نصف قاطی کردم و یه کم هم نوشابه رو با ودکا راکی هم که با آب قاطی کردم شکل دوغ داشت
چهار پنج تا لیوان گذاشتم و از هر کدومشون تو لیوانها ریختم و آجیلها و پسته و چیپس و پفک رو داخل چنددتا پیاله ریختم و داخل پذیرایی بردم
اول میوه ها و آجیلها رو بردم گذاشتم رو میز و برگشتم مشروبها رو آوردم جلوش گذاشتم
من: لباسهاتو چرا در نمیاری؟ مگه ازمن خجالت می کشی یا نمحرمم
ن: اون امانتی رو بدی همشو در میارم
من: باشه بابا فرار که نمی کنم برگشتنی میزنم الان اینجا خودپرداز نیست که
ن: بی جنبه اصلا شوخیم نمیشه باهاش کرد
شروع کرد به درآوردن لباسها . یه شلوار جین کشی تنگ پوشیده بود و یه بلوز پشمی سفید تنگ که تو همون نگاه اول چشمهای آدمو به سینه هاش جذب می کرد کون گرد و تپلش تو شلوار جین جا نمی شد موهای صاف و پرپشتشو به طرف دیگه صورتش انداخت
ن: چطورم ؟
من: عالی هستی عالی
من: شربت نوشابه یا دوغ ؟
ن: چیپس رو با عشوه خاصی گذاشت تو دهنش و نوشابه رو تا نصف نخورده بود که یه حالت تشتج گونه ای گفت : این چرا اینقدر تلخ بود عیییی
من: این انرژی زا بود واسه همین چند تا پفک تندتند خورد من یه پرتغال پوست کنده بودم دادم خورد من دلستر که ویسکی داشت انداختم بالا
ن: چرا اونطور میخوری ؟ مگه اونم تلخه
من: تلخ نیست
حالا آجیل بخور تا مزش بره چند تا آجیل پسته و بادام هندی خورد که دیدم داره یواش یواش می خنده منم خندم گرفت چون داشت مشروب اثرمی کرد
ن: وا تو چرا می خندی بی مزه خخخخخخ
از چشماش اشک خنده جاری شده بود و به من نگاه می کرد و می خندید
من: بیا این دوغ رو بخور حالت جا بیاد
اونم تا نصفه خورد دوباره همون حالت جمع شدن صورتش
من: خوش مزه بود
ن: چرا اینا اینطورین خخخخخ
چندتا خیار پوست کندم دادم خورد منم خوردم حسابی مشروب رو نرگس اثر کرده بود چون بار اولش بود حسابی گرفته بودش
من: بیا پیشم ببینم
اومد کنار کاناپه رو مبل نشست اون بدنشو تو آغوشم گرفتم و دستمو رو سینش گذاشتم
ن: هوووف اینجا چی داغ شده از گرما پختم
من: بریم اتاق خواب اونجا خنک تره
ن: خخخخ منو می خوای بگایی نه؟
من: اره از کجا فهمیدی خخخخخ
چند دقیقه دری وری گفتیم و چند پیک دیگه زدیم نرگس دیگه حواسش سر جاش نبود
دو دستمو زیر ران و کتفش بردم با هزار زور زحمت بلندش کردم و بردمش انداختمش رو تخت
نرگس حالش تو خودش نبود تو خودش وول می خورد
گوشی رو برداشتم سریع یه اس ام اس به حمید فرستادم : بیا
اومدم روش خوابیدم و شروع کردم از روی بلوز خوردن سینه هاش
ن: جمشید چرا میوه رو با پوست می خوری
من: باشه میوه هاتو بدا بخورممم
ن: تو هم موزتو بده بخووورمممم
نرگس حسابی مست بود
ن: وا چرا دوتا دیده میشی خخخخ
در حالی که شلوار جینشو می کشیدم پایین
من: نرگس جون مستی واسه همینه اخه بخوردت مشروب دادم خخخخ
ن: ای کلک نگفتی حرومه
من: من یه مجتهد میشناسم که حلالش کرده
ن: خخخ اسمش چیه
من: آیت الله جمشید مکارم شیرازی
ن: ههههه خخخخ
داشت بشدت از حرفم قهقه می زد و منم لختش می کردم خودمم لخت شدم وقتی کون سفید و بزرگش و کس بدون مو و تپل رو دیدم کیرم سیخ شد
من: نرگس تو مسابقه تو باختی الان باید اول تو ساک بزنی
ن: سمعا و طاعتا
من: خخخ یاد سریال همیشه تکراری مختار نامه افتادم
حتما خیلی نگاه می کنی نه
ن: اره آخه اونم مثل این یه شمشیر بلند داره خخخخ
شروع کرد به ساک زدن من ایستاده بودم و نرگس پشت به در و روی تختخواب حالت سجده نشسته بود و برام ساک میزد
حمید اومد کنار در ایستاد و من بهش اشاره کردم لخت شو بیا تو
اونم همونجا لخت شد اومد تو استرس باعث شده بود کیرش بلند نشه اشاره کردم کسشو لیس بزنه
نرگس رو بطرف من بود و حسابی مست حتی وارد شدنشو نفهمید
تا اینکه حمید رفت پشتش و شروع کرد به لیسیدن کس نرگس
تا زبون حمید به کس نرگس خورد یه جووون گفت و به شدت کیر منو ساک زد
نمیدونم تو عالم مستی فهمید یا نه خلاصه تو همون حالت که بود حمید کیرش سیخ شد و آروم کیرشو فرستاد تو کس نرگس
و شروع کرد به تلمبه زدن کس نرگس .
ن: اااه اه این کیه منو می کنه اااه نکنه باباته جمشید
من: خخخ نا بابا کدومه تو مستی توهم زده شدی
ن: اوففف چه توهمیه این جووون
دو سه دقیقه تلمبه زد و کشید بیرون و به من اشاره کرد جامون رو عوض کنیم
من رفتم پشت کونش و حمید کیرشو داد تا براش ساک بزنه
ن: خخخ این کیه
من: عزیزم مستی منو دوتا می بینی
کیرمو کردم تو کیش شروع کردم به تلمبه زدن
من: اااه عععا چه جنده ای هستی نرگس عزیزم
ن: هووووف بکن بکن دوستتم بگه بکنه
فهمیدم که قضیه رو فهمیده
من: قراره دوتایی حسابی برات حال بدیم
ن: من جنده تون من بکنید جوووون
اه
اهههه اووه
من هر تلمبه محکمی که بهش میزدم نرگس با دهنش به کیر حمید می رفت
من رو تخت خوابیدم نرگس رو تو بغل خودم گرفتم کیرمو از پایین فرستادم تو کسش
حمید هم دفت پشتش کیرشو کرد تو کونش
شروع کردیم دوتایی کس و کوتش رو به گاییدن کیرامون تو بدنش به هم ساییده میشد نرگس از دردش شروع کرده بود به جیغ کشیدن
یا مدت تو حالت دوبل کس و کونش رو کردیم من آبم می خواست بیاد کیرمو کشیدم بیرون به دوستم اشاره کردم می خوام بلند شم
هر سه تایی سرپا ایستادیم حمید نرگس رو تو بغلش گرفت و از زمین بلندش کرد نرگس دستاشو دور گردن حمید حلقه زد و پاهاشو دور کمرش حلقه کرد و کیرشو فرستاد تو کسش و منم رفتم پشتش کیرمو با فشار کردم تو کونش ایستاده شروع کردیم به گاییدن کوس و کون خانم ارشادگر هردو از زیر باسنش گرفته بودیم تا خشته نشیم نرگس که تو هوا بود از روی لذت جیغ می کشید و تو بغلمون نرگس ارضا شد
پنج دقیقه بعد گذاشتیمش رو زمین و نشست ما جلوش ایستادیم و تو صورتش جق زدیم اونم مثل جنده های پورن دهنش رو باز کرده بود تا ما آبمون رو تو دهنش بریزیم
چند تا جق زدیم همزمان هردو آبمون رو تو دهنش ریختیم اونم با زبونش آب منی هامون رو از کنار لبش به صورتش پس داد
من کیرمو تکون دادم و بقیشو به سینه هاش ریختم
هنوز نرگس نشسته بود با چوچولش بازی می کرد کیرمو کردم تو حلقش چند تا تلمبه تو دهنش کردم و کیرمو میک زد
خلاصه ما عملیات کربلای ۵ رو تموم کردیم و لباسهامون رو پوشیدیم یه کم تنقلات خوردیم و صحبت کردیم تو راه بازگشت مستی نرگس رفته بود و از کارش ناراحت بود
ن: چرا دوستتو آوردی ؟ مثل جنده با من رفتار کردی
من: خوب مگه نیستی
ن: تو به من قول داده بودی با من ازدواج کنی ؟ خجالت نکشیدی؟
من: خوب ازدواج کردیم دیگه قرار هربار من خواستم بیای به من بدی و بری
ن: خیلی پستی رسیدیم شهر نگه دار من پیاده میشم
من: باشه
رسیدیم شهر یکجای دور افتاده نگه داشتم که پیاده بشه
من: ببین من ازت فیلم گرفتم اگه نمی خوای به همکارات نفرستم باید هر دفعه خواستم بیای به من بدی در ضمن ۲ میلیون طلبت رو هم صاف می کنی
ن: دروغ میگی
من: چند صحنه شو برات با واتساپ می فرستم
نرگس در ماشین رو کوبید و وسط اتوبان پیاده شد
رفت
شب با واتساپ از فیلمی که از دی وی آر استخراج کرده بودم براش فرستادم
که دیدم منو بلاک کرد و دیگه به گوشیم جواب نمیده
براش اس ام اس کردم اگه جواب نده فیلم رو با یو اس پی به ادارش پست می کنم منتظرم ببینم جوابش چیه
تمام

ادامه...

نوشته: بهنام


👍 12
👎 9
38201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

910905
2023-01-16 05:06:10 +0330 +0330

کصخل ازت شکایت بکنه ننت گاییدس😂👌

2 ❤️

910973
2023-01-16 15:58:54 +0330 +0330
  • در اسرع وقت سریع برو امین آباد
  • یه زنجیرم بخر حتمن ببند گردنت اون سر زنجیرم ببند در کوس نرگس
0 ❤️

910975
2023-01-16 16:01:50 +0330 +0330

بدک نبود

0 ❤️

911122
2023-01-17 16:17:13 +0330 +0330

فکر کردم نوشتی دودول
خخ

0 ❤️

911349
2023-01-19 06:45:21 +0330 +0330

تا تیغ زدنش راسته.بقیش ول معطلی درضمن زیاد دیگه به جزئیات پرداختی این همه داستان سرایی کردی که اخرش به دروغ اونم دونفری گاییدنیش دونفرت قشنگ از رو فیلم بود فکر نکنی ملتو اسکل کردی

0 ❤️