سال بیاد ماندنی (۲)

1401/12/20

...قسمت قبل

به اتاق که برگشتم فاطی یه موزیک ملایم گذاشته بود و داشت با حوله سر و صورتشو خشک میکرد. با اینکه با هم سکس داشتیم و چراغا هم خاموش بود ولی هنوز اینکه لخت برابرش باشم برام عادی نبود. کمی سردم شده بود و خودمو جمع کردم. فاطی اومد به استقبالم و یه بغل گرم مهمونم کرد. بغلش حس خیلی خوبی داشت، واقعا تو اون لحظه بش احتیاج داشتم و ذهنمو تا حدی آروم کرد. دستمو گرفت و بردم تو رختخاب. دراز کشیدیم و پتوی نازکی رو تا نصفه کشید رومون.
چند تا بوسه رو صورتم کاشت و آروم پرسید: بهت خوش گذشت؟
من که هنوز سختم بود مستقیم نگاش کنم با سر بله گفتم.
فاطی: اینجور یعنی زیاد خوب نبوده.
من اینبار نگاش کردم و با کمی مکث لباشو بوسیدم: مرسی عزیزم، با اختلاف بهترین سکس عمرم بود. امیدوارم واسه تو هم خوب بوده باشه.
فاطی دستاشو دور کمرم انداخت و تو بغلش فشارم داد : معرکه بود. ولی هنوز سیراب نشدم.
من: تا صبح پیشتم عزیزم. سیرابت میکنم.
فاطی یه سیگار از کنار تخت برداشت و روشن کرد. گهگاهی سیگار میکشید. در حالیکه پک عمیقی به سیگار میزد به سقف اتاق خیره شده بود و من با تحسین به این زن سکسی و مقتدر نگاه میکردم و میخاستم بدونم تو ذهنش چی میگذره. آیا واقعا واسش خوب بودم یا نه؟ آیا واقعا دوستم داره؟ آیا واسش موجود خاصی هستم یا منم صرفا یکی از چندین آدمی هستم که باش وارد رابطه شده؟ آیا مثل من، واسه اونم سکسمون بهترین تجربه اش بوده یا فقط یه سکس عادی بوده با زنی که احتمالا یمدت دیگه حتی اسمشم یادش نمیاد؟
فاطی: بعد از سکس هیچی مثل سیگار فاز نمیده. نمیکشی؟
من: نه. میدونی که سیگار نمیتونم بکشم.
فاطی: حیف، لذت عظیمی رو از دست میدی. من برم دستشویی و زودی بیام.
وقتی برگشت یه کِش مو برداشت موهاشو از پشت بست. مثل سامورایی که میخاد واسه نبرد آماده بشه. پتو رو سریع از روم کشید و دراز شد روم. کمی لب گرفتیم و همزمان با سینه ها و کونم ور میرفت.
فاطی: خب جوجوی من، واسه راند دوم حاضری؟
من با ناز: به این زودی؟ میتونی؟ عزیزم نکُشی خودتو من تا صبح پیشتم فرار نمیکنم. همش مال خودته.
فاطی در حالیه کیرشو بم میمالوند: بنظرت “این” الان زوده براش یا خستست هنوز؟
دست کردم کیرشو گرفتم. مثل سنگ، سفت شده بود. باورم نمیشد هنوز ده دقیقه از ارضا شدنش نگذشته، اینجور باز شق کرده. حقم داشتم خب همچین تجربه ای نداشتم. تنها پارتنر سکسیم تو عمرم مهدی بود که اونم دو دقیقه نشده، ارضا میشد و بعدشم کونشو میکرد سمت منو، تخت میخابید.
من: ماشالا، مگه تا حالا کص ندیده که اینقد گشنست؟
فاطی با شیطنت: کص داریم تا کص. کصی که چند ماه تو کف اش باشی و بالاخره بعد از کلی ناز بیاریش پایین، بایدم تشنه اش باشی.
خاستم چیزی بگم اما لبای وحشی فاطی امون نداد و صدامو تو گلو خفه کرد. لبامو محکم میخورد و صدای نفساش باز تند شده بود. منم مثل یه بره مطیع در اختیارش بودم. با دستای هنرمندش کص داغمو میمالوند. هنوز از سکس قبلی خشک نشده بودم که باز آبمو آورد. یه لحظه چرخیدیم و من رفتم رو. ایندفه من رفتم پایین و سینه هاشو یکی یکی مکیدم. سر سینه هاش درشت و سفت بود و رنگشون قهوه ای تیره. بر عکس سینه های من که نرمن با نوک صورتی و خیلی نوک برجسته ای ندارن. سریع رفتم پایین چون واسه دیدن کیر جذابش بیقرار بودم. اینبار خبری از اجبار و اصرار فاطی نبود. با اشتها واسش ساک میزدم و اونم آه میکشید.
فاطی: یسسسسس، چقد خوب میخوری شکوفه جون. تا تهشو بخور واسممم
من: چشم خانوم
همینجور که تخماشو تو دهنم غرغره میکردم، پرسیدم: با ساک زدن میتونم آبتو بیارم؟
فاطی: خیلی سخته. من دیر ارضا میشم. با دهن بخای ارضام کنی باید نیم ساعتی ساک بزنی. اذیت میشی. اونو میزاریم واسه دفعات بعد.
از اینکه اینقد به خودش مطمئن بود که بازم میتونه منو بیاره و بکنه حرصم میگرفت. ولی عکس العملی نشون نمیدادم. گفتم بزار امشبو خوش بگذرونیم بعدشم دیگه اصن جوابشو نمیدم. کاری نمیتونه بکنه.
فاطی دستامو گرفت و از رو تخت بلند شد. بهم گفت که جوری رو تخت دراز بشم که پاهام بیرون باشه. خودش لبه تخت ایستاد و پاهامو اندات رو شونه هاش.
من: دیگه اسپری نمیزنیییی؟
فاطی: نترس زود نمیاد. اون دست اول بود و خیلی تشنه بودم.
کیرشو چیوند ته کصم. از ته دل ناله ای سر دادم و لبمو گزیدم.
فاطی: جووون. میخام صدای آه و ناله ات ساختمون رو برداره جنده کوچولوی من!
چند تا تلمبه زد و بعد پاهامو تا ته آورد بالا جوریکه زانوهام چسبیدن به نزدیک فکم. وزنشو روم انداخته بود و با سرعت هر چه بیشتر داشت تلمبه میزد. انگار داشت یه بنز رو تو اتوبان بدون محدودیت سرعت میگازوند. من تجربه همچین پوزیشنی رو نداشتم و ورزش هم نمیکردم که عضلاتم آماده باشه. یادمه تا یک هفته بعدش کشاله های رون هام درد میکرد. ایندفعه از بار قبلم سریعتر و وحشی تر تلمبه میزد. منم که صدای جیغ و ناله ام دیگه هوا رفته بود.
یهو فاطی دستشو گرفت روی دهنمو صدای ناله هامو خفه کرد: بسه دیگه جنده. میخای کل شهرو خبر کنی ها؟! دوست داری همه بدونن داری بم کص میدی ها؟ دوست داری همه بدونن تو جنده ی منی؟
دستشو از رو صورتم کنار زدم و بلند داد زدم: آرررره، من جنده ی توام، من کصوی توام. جر بده این کص لامصبمو.
فاطی: جرش میدم عزیزم. دارم جر میدم این کص تنگو. بیشتر جیغ بزن زیر کیرم. اینقد جیغ بزن تا فک و فامیلتم بیان اینجا. ببینن دختر خوبشون چقد قشنگ زیرم خابیده داره کص میده. اینقد ناله کن تا اون شوهر جاکشت هم باخبر شه بیاد ببینه دارم زنشو میگام.
من: ولش کن اون کصکشو. تو شوهر منی. تو بکنِ منی فاطی جونم. قربون کیرت برم که اینقد خوب منو جر میده.
فاطی: حیف این کص که این همه سال حروم شد. مهدی باید بیاد اینجا تا بش یاد بدم چطور کص و کون رو میگان.
بعد از یک رالی آتشین، فاطی که ظاهرا کمی خسته شده بود از روم بلند شد. با دستش عرق های پیشونیش رو پاک کرد. صدای نفس نفس زدنامون اتاق رو برداشته بود.
فاطی کنارم دراز کشید و گفت: اینقد کردمت خسته شدم جنده. پاشو خودت برو بالا.
انقد پاهام رو تو هوا نگه داشته بود، حس میکردم همه خونم تو مغزم جمع شده. آروم و سنگین از جام بلند شدم. کمی مکث کردم تا حالم جا بیاد. فاطی همینجور که با یه دستش داشت کیرشو میمالید با دست دیگه اش زد پشت کونم و گفت: یالا جنده خانوم، مگه کیر نمیخای؟
نشستم روش و کیرشو با دستم هل دادم توی کص خیس و داغم. شروع به بالا پایین رفتن کردم. این پوزیشنو دوست داشتم چون میتونستم ریتمش رو خودم کم و زیاد کنم. فاطی با دستاش سینه هامو میچلوند و گاهی هم از نوکشون نیشگون میگرفت. دقیق میدونست چی نیاز دارم. درد توی سینه هام به ارضا شدنم کمک میکرد. ناله هام نشون میداد که به ارگاسم کامل نزدیک شدم. واقعا چی میشد اگه یه شوهر با درک و قدرت سکسی فاطی داشتم؟ دیگه هیچی نمیخاستم. فاطی بالا اومد بغلم گرفت. همینجور که تو بغلش بودم تلمبه های آخرو زدم و با ناله شدیدی ارضا شدم. ناخودآگاه اشکم سرازیر شد و تو بغل فاطی گریه کردم.
همینجور که ارضا میشدم فاطی مدام میگفت: بیا عشقم، خودتو خالی کن، جونم، بزار کامل رها بشی …
یه دقیقه ای بعد از ارضا شدن تو بغل فاطی موندم. اشکام از روی شونه هاش به سینه هاش سرازیر شد. یه چیزایی بش میگفتم ولی دقیق یادم نیست. هی تشکر میکردم ازش که اینجور منو ارضا کرده. بعدش دراز کشیدیم.
دلم میخاست بخابم ولی فاطی گفت: نکنه میخای لالا کنی؟ من هنوز ارضا نشدم.
سخت بود بعد از اون ارضای شدید، بلافاصله ادامه بدم ولی نمیخاستم فاطی رو ناراضی کنم.
من: چکار کنم ارضا بشی عشقم؟
فاطی زد روی لمبرهام و گفت: پاشو یه قمبل خوب بکن واسه عمو!
بلند شدم رو چهار دست و پا و کونمو قوس دادم سمت بالا. تو همون حالت کونمو میلرزوندم و گفتم: از این قمبلا دوست داری عمویی؟
فاطی دستاشو روی لمبرهام گذاشت. چنان سفت کونمو گرفته بود که انگار ارزشمندترین چیز جهان تو دستشه.
چند بار محکم زد روی لمبرهام و گفت: عاشق این کص و کونم. نمیدونی وقتی اوایل تو چادر میدیدمت چقد تو کف بودم که بدونم هیکلت چجوره. اولین بار که بیرون محل کارت سوارت کردم و تو مانتو و شلوار، تن و بدنت رو دیدم تا سه شب، شق درد داشتم.
من که از تعریفای فاطی قند تو دلم آب شده بود: منکه چربی دارم. مثل شما اندامم ورزشکاری نیست.
فاطی: اتفاقا من همچین گوشتی دوست دارم. زن باس نرم باشه و یه هوا چربی بش باشه.
سرشو کرد لای پام و کصمو بوسید. بعدم با اشتها مشغول کص لیسی شد. همینجور که کصمو میخورد با دستشم کیرشو میمالید تا شق بمونه. باورم نمیشد ولی به این زودی بازم داشتم تحریک میشدم. فاطی سرشو بالا آورد و به کیرش تف زد. بعدم با یه هدف گیری دقیق، وسط خال کصمو هدف قرار داد. همینجور که پمپ میزد هر از چند گاهی محکم میزد روی یکی از لمبرهام و منم از لذت آه میکشیدم. کمی که گذشت دستاشو آورد جلو و همزمان شروع به مالیدن سینه هام کرد. صورتش هم کنار صورتم آرود و زیر گوشمو میمکید و گاهی از شونه هام گازهای آروم میگرفت. وای که این زن داشت دیوونه ام میکرد. بدنم دیگه انگار تحمل اینهمه لذت رو نداشت. فاطی وزنشو انداخته بود روم. کم کم روی شکم خابیدم و فاطی هم همونجور که کیرش توم بود روم خابید. دستاشو برد زیر و گفت: سینه هاتو میخام. کمی بلند شدم تا بتونه دستاشو ببره زیرم و پستونامو بگیره.
فاطی: جوووون. چه کون نرمی زیرمه. مال کیه این کون؟
من: مال فاطی جونمه. همش مال فاطی خانومه.
فاطی: تبریک میگم جنده ی من. برای راند دوم داری موفق میشی آبمو بیاری. دوست داری کجات بریزمش؟
من: هر جا دوست داری عشقم. روی کونم، سینه هام، شیکمم، صورتم. همش در اختیار خودته.
فاطی: ولی قبلش میخام دوباره برام ارضا بشی.
من: نمیدونم میشم یا نه. تو بشو.
فاطی موهامو از پشت تو مشتش گره زد و محکم کشید. جوری که یه لحظه جیغ زدم.
فاطی: باز رو حرف من حرف زدی زنیکه! وقتی میگم ارضا شو باید بشی. ارضای واقعی. اگه فیلم بازی کنی میفهمم و بعدش جوری میگامت که عقب و جلوت یکی بشه و نتونی تا یه هفته راه بری. فهمیدی جنده پولی؟!
من: بله خانوم.
همینجور که موهامو میکشید انگشتاشو کرد تو دهنم و محکمتر توم پمپ زد. انگشتاشو مک میزدم و یه صدایی شبیه ناله بچه گربه از ته گلوم میزد بیرون. هر چی شدیدتر بام سکس میکرد و فحش میداد بیشتر تحریک میشدم. باورم نمیشد به اون سرعت بتونم دوباره به ارگاسم نزدیک بشم. منی که به زور واسه یبارم میتونستم طعم ارضای واقعی رو بچشم، اونشب برای سومین بار داشتم به مرز ارگاسم کامل میرسیدم. فاطی که یه لحظه هم دستها و دهنش بیکار نمیشد، در حال گاز گرفتن شونه هام بود و دست راستشم از زیر شیکمم برده بود و چوچوله ام رو میمالید. وای که چه حسی داره وقتی یه کیر کلفت توی کصته و همزمان هم کوصت رو میمالن. حس کردم کیر فاطی توی کصم سفت تر و داغ تر شده، مثل شیلنگی که یهو توش آب اومده باشه و آماده پاشش باشه. فهمیدم اونم به ارضا نزدیکه. همه وزنشو داده بود روم و این حسو خیلی دوست داشتم. دلم میخاست تا ابد زیرش باشم، دلم میخاست وزنش چند برابر بشه و روم سنگینی کنه، دلم میخاست زیر بدنش له بشم! زیرش ناله ی ممتدی سر دادم و ارضای عمیقی رو تجربه کردم. بدنم به رعشه افتاده بود و انگار توی یه دنیای دیگه بودم. دنیایی که تا به اون روز تجربه نکرده بودم. تو اون لحظات دیگه نه خبری از عذاب وجدان بود، نه استرس و اضطراب، فقط لذت خالص بود، و فکر میکردم که هزینه اش هر چی هم که باشه میارزه. بالاترین لذتی که ممکنه یه زن از سکس ببره رو لمس کرده بودم.
فاطی: جاااان، میدونستم عاشق کیرم میشی. این کیر میتونه هر وقت اراده کنه ارضات کنه جنده کوچولوی من. حالا حالاها قراره طعمشو بچشی!
من در حالیکه خودمم حالمو نمیفهمیدم: قربونش برم، قربون کیرت برم، عااااشقشم، دوست دارم همیشه توی کصم باشه.
فاطی هم چند ثانیه بعد شروع به آه کشیدن کردن و جریان آب داغش رو توی کصم حس کردم. تقریبا یه دقیقه ای داشت کیرشو تا ته، توی کصم فشار میداد و خودشو خالی میکرد. انگار میخاست مطمئن شه که یه قطره اش هم حروم نمیشه! بعدش چند دقیقه ای توی همین وضعیت خابیدیم. تنها صدایی که توی فضای اتاق شنیده میشد صدای نفسهامون بود.
یه لحظه انگار چیزی یادم اومده باشه پرسیدم: ریختیش تو؟
فاطی که متوجه نگرانیم شده بود گفت: نترس عزیزم، آب من قابلیت باردار کردن نداره.
من که خیالم راحت شده بود با شیطنت گفتم: حیف! وگرنه یه کاکل زری واست میوردم! فکر کن بچه مون چی میشد!
فاطی با خنده گفت: اگه میشد که حتما میدزدیدمت! میبردمت یه جای دور و دنج. سالی یه توله باید برام میوردی.
فاطی انگار دلش نمیوید کیرشو از کصم بیرون بکشه. کمی از روم بلند شد، کیرش که دیگه سفت نبود کم کم داشت میخابید و از کصم بیرون میزد.
من: بزا همونجا باشه جاش خوبه!
فاطی کمرمو بوسید و گفت: دوسش داری؟
دستمو بردم پشت و کیرشو که تازه از کصم بیرون زده بود تو مشتم فشردم. ته مونده آبش همراه با آب کصم که روی کیرش مونده بود، دستمو لزج کرد. با لحن بچه گونه گفتم: عااااشقشم، مال خود خودمه.
کنار هم دراز کشیدیم. فاطی بغلم زد و مشغول نوازش و بوسیدنم شد.
من: خیلی خوب منو میکنی فاطی جونم. بهت افتخار میکنم.
فاطی: تو هم عالی بودی شکوفه جونم. فکر نمیکردم بتونی اینجور پا به پام بیای.
من با تاکید: عمرا کم بیارم.
فاطی با شیطنت: ببینیم و تعریف کنیم. شب دراز است و قلندر بیدار!
و همینجور که ازم لب میگرفت ادامه داد: حالا که اینقد خوب کردمت نمیخای تقویت ام کنی؟
من: چی دوست داری عزیزم؟
فاطی: تو یخچال همه چی هست؟ یچیزی درست کن انرژی بگیریم. هنو خیلی بات کار دارم.
رفتم یه لیوان بزرگ شیرموز درست کردم و برگشتم. دادم دست فاطی و گفتم: بخور عشقم آب بشه به کمرت.
فاطی: پس خودت چی؟
من: درستش کردم یکم ازش چشیدم. تو بخور عزیزم بعدش از شما به ما میرسه.
و با شیطنت اشاره ای به کیرش کردم که قراره منو آبیاری کنه. فاطی خنده ی ریزی زد و تقریبا سه چهارم لیوان رو یجا سر کشید. نگاهی بهم کرد و انگار یهو چیزی به ذهنش رسید. ته مونده لیوان رو توی دهنش ریخت و با لبخند شیطنت آمیزی غرغره کرد. نزدیکم شد و با دستش صورتم رو کشید جلو و دهنم باز کرد. لباشو گذاشت روی لبام و شیرموز رو ریخت توی دهنم. من که اصلا آمادگی این کارو نداشتم یه لحظه مات و مبهوت موندم. میدونستم که دوست داره قورتش بدم. این حرکاتش توی سکس عادی و حتی تحریک کننده بود. ولی خارج از سکس، اونم برای من که ذاتا بد دل بودم و توی عمرم حتی لیوان دهنی کسی رو لب نزده بودم (حتی خونواده و شوهرم) میتونست حال بهم زن باشه. ولی بطرز عجیبی، حس بدی پیدا نکرده بودم. شاید فاطی جادو جمبلم کرده بود چون خودمم از حرکات اون شبم سوپرایز میشدم.
شیر موز رو قورت دادم و با دستم دهنمو پاک کردم: اوممم، از تو دهن تو خوشمزه تره فاطی جونم.
فاطی که خبر داشت خیلی بد دل هستم، مثل استادی که با افتخار به شاگردش نگاه کنه، بم لبخند زد و همینجور که لیوان خالی رو میزاشت کنار تخت، بغل زد و آروم خابوندم. کمی لب گرفتیم و فاطی در حالیکه با انگشتاش آروم کمرم رو نوازش میکرد ناگهان گفت: روایت داریم بین راند دو و سه نباید زیاد هواخوری باشه!
من که به این زودی انتظارشو نداشتم: عزیزم کاه از خودت نیست، کاهدون که از خودته! یکم امون بده سنکوپ میکنی خدای نکرده!
فاطی در حالیکه انگشتاشو از روی کمرم به سمت کونم میکشید با شیطنت گفت: نگران من نباش تپلم! کسی تا حالا از کص کردن نمرده. اگه خودت خسته ای تا کمی بت استراحت بدم؟ ولی زیاد نه! یه روایت دیگه هست که کصو تا خشک نشده باید دوباره گایید!
بدون اینکه منتظر جوابی بمونه کشیدم جلو و لباشو چسبوند رو لبام. دستش رفت لای پام و شروع کرد به مالش کصم. زیر گردن و غپ غپامو خورد و دوباره ناله ام رو بلند کرد. این زن یه هیولای سکسی بود که انگار سیرمونی نداشت. کصم مثل چشمه ای که قصد خشکیدن نداشت باز شروع به تراوش کرده بود. دستمو گرفت و از روی تخت بلندم کرد. چسبوندم به دیوار اتاق، جوریکه روبروی هم بودیم. وحشیانه ازم لب گرفت و جوری لب پایینمو گاز گرفت که طعم خون رو تو دهنم حس کردم. دستامو تو دستاش قفل کرده بود و چسبونده بود به دیوار. شروع به پایین رفتن کرد و سر راهش بدنمو میلیسید و گازای ریز میگرفت. همینجور که پایین میرفت ناخنهاشم روی بدنم میکشید. پس از فتح گردن و پستونها و شکمم، زانو زد و سرشو برد لای پام. پای چپم رو بلند کرد و گذاشت روی شونه اش و مثل تشنه لبی در جستجوی آب، مشغول سیراب شدن از آب کصم شد. با دو دستش لمبرهامو گرفته بود و محکم چنگ میزد. میخاستم باش صحبت کنم ولی از ترس اینکه بخاد جواب بده و خوردنش قطع بشه چیزی نگفتم. نمیخاستم حتی لحظه ای اون لذت قطع بشه. با دستم موهاشو چنگ میزدم و صورتشو بیشتر به کصم فشار میدادم. تا اون شب، تجربه خورده شدن کصم رو نداشتم و حالا داشتم زیر دست یه کص لیس حرفه ای، که قدر کصو خوب میدونست تجربه اش میکردم. فاطی خیلی خوب بلد بود چطور یه زن رو واسه سکس آماده کنه و ابتدای هر سکس، با خوردن و تحریک من شروع میشد. اینقد کصمو خورد که پاهام داشت سست میشد. بعد بلند شد و با یه حرکت سریع، چرخوندم بسمت دیوار جوریکه پشتم بهش بود. کونمو بسمتش قمبل کردم. چند بار محکم زد روی لمبرهام. کیرشو روی شیار کصم میکشید. تشنه کیرش بودم ولی نمیدونم چرا توش نمیکرد.
فاطی: چی میخای جنده خانوم؟
من: کییییر، کیرتو میخام.
فاطی: باید ازم بخای تا بت کیر بدم!
من: منو بکن فاطی جونم. خواهش میکنم منو بگا!
فاطی محکم روی لمبرهام زد: بیشتر التماس کن جنده! واسه کیرم التماس کن.
من: ترو خدا منو بکن. کصمو جر بده با اون کیر کلفتت. تا ته بزارش توی کصم. تخماتم بزار تو!
فاطی بالاخره سر کیرشو داد تو. آهی از سر رضایت کشیدم. یه دستم به دیوار بود و با دست دیگه سینه هامو میمالیدم. فاطی دستاشو به کمرش زده بود و تلمبه نمیزد.
فاطی: مگه نمیخایش؟ پس تلمبه بزن!
عقب رفتم تا با کونم پاهای فاطی رو حس کردم. کونمو بش فشار دادم تا مطمئن بشم کیرش تا ته، توی کصمه. شروع به تلمبه زدن کردم. با شدت خودمو به فاطی میکوبیدم. مدام قربون صدقه خودش و کیرش میرفتم و ازش تشکر میکردم که داره منو میکنه. فاطی بطرز عجیبی ساکت بود. انگار داشت واسه ادامه سکس نقشه میچید. میدونستم که آرامش قبل از طوفانه. ولی دیگه آب از سرم گذشته بود و با هیجان، آماده هر عملیاتی بودم. فاطی بالاخره فرمون رو دست گرفت و مشغول پمپ زدن شد. وحشی تر و تندتر از همیشه تلمبه میزد. انگار هر دفعه میخاست رکورد سرعت بار قبلشو بشکونه! موهامو دور دست راستش پیچوند و کشید. دست چپش روی لمبرم بود. دستام به دیوار بود و با کشیده شدن موهام آخ میگفتم. دست چپش رو از روی کونم برداشت و انگشت شستش رو کرد تو دهنم. کمی مکش زدم اما سریع درش آورد. همینجور که تلمبه میزد انگشتش رو برد سمت سوراخ کونم. یکم با انگشتش سوراخ کونمو ماساژ داد و بعد آروم هلش داد تو. با اینکه تو اوج لذت بودم ولی ورود انگشتش به درون کونم یه لحظه حسم رو پروند. میدونستم که فاطی اجازه مخالفت بم نمیده پس سعی کردم با اون حرکتش کنار بیام. تقریبا یکی دو دقیقه ای انگشتش توی کونم میچرخید. دوباره داشتم به ارگاسم نزدیک میشدم که کیرشو کشید بیرون و دهنشو آورد نزدیک گوشم. از گوشه چشمم عرقهای نشسته روی صورتش رو تشخیص میدادم.
کمی نفس نفس زد و با صدایی مملو از هیجان کنار گوشم زمزمه کرد: گفتی که عمرا کم بیاری. ولی ادامه اش قراره یکم سخت بشه جوجوی سکسی من. میخام کون خوشگلتو بگام!
من که ترس به جونم افتاده بود که کیر به اون کلفتی قراره کونمو جر بده: مگه کصمو دوست نداری فاطی جونم؟
فاطی: کصت که حرف نداره. ولی هر گلی یه بویی داره.
من: رحم کن ترو خدا! من تا حالا سکس از عقب نداشتم. پاره میشم زیر کیرت!
فاطی: یعنی باور کنم آقا مهدی تا الان از خیر این کون خوش فرم گذشته؟
البته که داشتم کص میگفتم و قبلا تجربه سکس مقعدی رو با مهدی داشتم. گاهی که استراحتش میخورد به پریودی من و اونم تشنه سکس بود، مجبور بودم اینجور راضیش کنم. مهدی هم که فقط دنبال یه سوراخ فوری بود که ارضا بشه. ولی خب کیر مهدی کجا و این شاه کیر فاطی کجا. با شکمی که مهدی داشت و کیر کوچیکش، تا نصفه کیرش که تو میرفت دیگه میچسبید به لمبرهام و نمیتونست جلوتر بره. منم زیاد نمیزاشتم فرو کنه فقط در حدی که آبش بیاد. ضمن اینکه از سکس از پشت لذتی نمیبردم.
من: آره بخدا، من به مهدی رو نمیدم.
فاطی در حالیکه از شیطنت صداش معلوم بود اراجیف منو باور نکرده: چه بهتر! یعنی این کون هنوز باکره ست؟! خودم امشب افتتاحش میکنم پس.
میدونستم که مقاومت فایده ای نداره و فاطی کاری که بخاد رو میکنه. فاطی اینبار یه موسیقی با ریتم تند پلی کرد و صداشو داد بالا. زانو زد و لمبرهامو باز کرد. با دقت نوک زبونش رو برد سمت سوراخ کونم و شروع به لیسیدن کرد. گاهی لمبرهامو میبوسید و گاز میگرفت و سرش رو میزاشت لاشون و تکون میداد. اولش یکم معذب بودم ولی کم کم دوباره تحریک شدم. مخصوصا که دست چپش رو از بین پاهام رد کرد و گذاشت روی کصم و داشت میمالوندش. تو هیچ وضعیتی اجازه نمیداد سکس یکطرفه بشه و حواسش بود که مدام منو در حال تحریک نگه داره.
فاطی: آخ جووون! از روز اولی که این کون رو توی شلوار دیدم عاشقش شدم. میدونستم بالاخره میاد زیر کیرم! نمیدونی چند باری که اومدی خونم و دامن کوتاه پوشیدی چه شق دردی داشتم. هر بار به شوخی میزدم روش، دلم غش میرفت واسش. خیلی جلو خودمو گرفتم که زودتر از اینا خفتت نکردم. میخاستم خودت با پای خودت، بخابی زیرم.
استرس داشتم و زبونم بند اومده بود. شاید مسخره باشه ولی تو اون لحظه بیش از اینکه از درد و جر خوردن بترسم، نگران این بودم که کثیف کاری بشه و فاطی از سکس لذت نبره. خاستم بش بگم بزاره برم دستشویی خودمو چک کنم ولی روم نشد. همه چیز خیلی سریع پیش میرفت. فاطی از تو کشو یه کِرِم در آورد و به کیرش مالید. کمی هم به سوراخ کونم زد و خوب دورش و داخلشو چرب کرد. بعد آروم آروم انگشت شستش رو داد تو و اینبار تا ته فرو برد. دیده بودم که ناخنهای همه انگشتاش بلنده بجز شستهاش. نگو کاربردشون این بوده! چون یه دستش مدام با سینه ها و کصم ور میرفت، داشتم حال میکردم و کمتر درد کونمو حس میکردم. یه دقیقه ای انگشتش رو توی کونم چرخوند تا یکم جا باز کنه. بعد آروم درش آورد.
فاطی: کونتو واسم باز کن جنده خانوم. میخام بگامش!
همینجور که قمبل بودم دستامو بردم عقب و لمبرهامو از هم باز کردم تا سوراخ کونم خوشآمد گرمی به مهمان ناخونده اش بگه! فاطی دست چپش رو روی شونه ام گذاشته بود و کنترلم میکرد. با دست راستش کیرشو گرفت و با دقت سوراخ کونم رو هدف قرار داد. هنوز سرش کامل تو نرفته بود که آخی از ته دل کشیدم. فاطی بی تفاوت ادامه داد و سرشو کامل کرد تو. چشام سیاهی رفت بلندتر جیغ زدم. خدا رو شکر که صدای موزیک بلند بود وگرنه فکر کنم کل همسایه ها خبر میشدن. پاهام سست شده بود و داشتم از هوش میرفتم. فاطی اینبار انگار ترسیده بود و کمی کیرشو کشید عقب، داشت کامل میرفت بیرون که با دستم محکم دستشو چسبیدم.
من: ادامه بده فاطی، میتونم.
خودمو جمع و جور کردم. میخاستم هر جور شده از پسش بر بیام. جای سوسول بازی نبود. نباید کم میوردم. از طرفی اگه بیرون میرفت باز باید درد ورودش رو تحمل میکردم. فاطی آروم آروم داد تو. سرش که رد شد بقیه اش انگار خود بخود داشت میرفت داخل. قشنگ حس میکردم دارم از هم باز میشم. اون کیر کلفت داشت نصف ام میکرد. تو این فکر بودم که چقدش مونده که یهو پاهای فاطی به کونم چسبید و فهمیدم تا دسته کرده تو. آهی از ته دل کشیدم و از اینکه کیر به اون کلفتی رو توی کونم جا داده بودم به خودم افتخار میکردم. فاطی آروم تلمبه زدن رو شروع کرد. اولش درد شدیدی داشتم و نمیتونستم روی لذت بردن تمرکز کنم. ولی بعد از یکی دو دقیقه وضع بهتر شد. فاطی هر چند تا تلمبه ای که میزد، یبار کیرشو تا ته، تو میکرد و چند ثانیه نگه میداشت. انگار میخاست کونم جا باز کنه.
با ناله گفتم: پاره ام کردی فاطی. دارم جرررر میخورم.
فاطی: عادت میکنی عزیزم. کونت باید کم کم به سایز کیرم عادت کنه. حالا حالاها قراره به این کیر خدمت کنه!
دیگه تقریبا کونم بی حس شده بود و دردی حس نمیکردم. فاطی آروم کشید بیرون و بسمت تختخاب هلم داد.
فاطی: خیلی کص و کونتو گاییدم امشب. رمقم رو داری میکشی سلیطه! بیا یکم بشین روش تلمبه بزن تا من استراحت کنم.
نشست روی لبه تختو پاهاششو باز کرد و مشغول مالیدن کیرش شد. خاستم از روبرو بشینم تو بغلش ولی اشاره کرد که بچرخم و جوری بشینم که پشتم بش باشه. کیرشو با دستم گرفتم و تمیزش کردم. بهش تف زدم و خاستم بزارم تو کصم که گفت: اونجا نه، کون میخام. این دست رو باید با کون ارضام کنی جنده.
گذاشتمش روی سوراخ کونم و خیلی آروم نشستم روش و دادمش تو. دردش کمتر شده بود. شروع به پمپ زدن کردم. دستامو گذاشته بودم رو زانوهای فاطی و سعی میکردم موقع پایین رفتم تا ته نره توم که درد بگیره.
فاطی دستامو کنار زد: کامل بشین روش کونی خانوم. میخام تا ته بره داخلت.
کامل نشستم روی کیرش و وزنم رو انداختم رو پاهاش. هر بار مینشستم کونمو یه دور میچرخوندم تا کیرش خوب تو کونم بچرخه. فاطی از لذت آه و ناله اش بلند شده بود. از اینکه تونسته بودم راضیش کنم واقعا خوشحال بودم.
من: حالا راضی شدی عشقم؟
فاطی کونمو توی دستش گرفته بود و گاهی میزد روی لمبرهام: میدونستم این کون طلاست! چه صحنه ی خوشگلیه وقتی کونت داره روی کیرم بالا پایین میشه.
فاطی که یکم نفسش جا اومده بود دستاشو از زیر بغلم رد کرد و نوک پستونامو گرفت و محکم فشار میداد. حالا دیگه داشتم از سکس مقعدی لذت میبردم، چیزی که فکر نمیکردم هیچوقت اتفاق بیفته. یکم تو اون پوزیشن موندیم و بعد فاطی گفت که بلند شم. رو لبه تخت چهار دست و پا قمبل شدم. سرمو گذاشتم رو بالش، کمرمو قوس دادم و کونمو تا جایی که میتونستم بالا دادم. فاطی رفت سر کمد و یه چیزی برداشت. بعدها فهمیدم که یه ست کامل لباس و وسایل مخصوص سکس تو اون کمد داره. وقتی دستشو آورد نزدیک صورتم تازه فهمیدم چیزی که تو دستشه یه دهن بنده. یه توپی قرمز رنگ بود که با دو تا حلقه فلزی وصل میشد به یه بند مشکی چرمی.
فاطی: دهنتو وا کن کونیِ من.
دهنمو وا کردم، توپی رو گذاشت تو دهنم، بندش هم دور سرم سفت کرد. راحت نبودم ولی دیگه کامل خودمو به دستای مقتدر فاطی سپرده بودم و اگه میخاست سرمو ببره هم مقاومتی ازم ساخته نبود. باز کیرشو چپوند تو کونم. اینبارم سرش که تو رفت، درد کشیدم ولی کمتر از قبل. فاطی شدید تلمبه میزد و من ناله میکردم. با دست محکم میزد روی لمبرهام جوری که صداش تو اتاق میپیچید و لمبرهام به لرزه میفتاد. یادمه تا دو سه روز جای انگشتاش رو کونم مونده بود. بدن من زود کبود میشه و حتی ترسیده بودم که تا برگشتن مهدی جاشون بمونه. ولی فاطی همیشه میدونست کجاها رو هدف قرار بده و چقد فشار بیاره که جاش زیاد نمونه. فقط یه صدای ناله ی ممتد از ته گلوم در میومد.
فاطی: میخام بازم واسم ارضا بشی کونیِ من.
واقعا بعید میدونستم که با سکس از پشت ارضا بشم یا اصلا لذت ببرم. ولی داشتم لذت میبردم و جرات مخالفت با فاطی هم نداشتم. با سرم تایید کردم.
فاطی: آفرین دختر خوب، الحق که جنده ی خودمی.
دو تا دستامو از پشت گرفت و کشید جوری که سرم از رو بالش بلند شد. بعد با شدیدترین ریتم ممکن تلمبه زد تو کونم. واقعا کونم در حال انفجار بود. از شدت فشار دستامو مشت کرده بودم و ناله میکردم.
فاطی: ارضا شو جنده کوچولوی من. واسم ارضا شو. تا ارضا نشی ولت نمیکنم!
دوباره اشک تو چشام جمع شده بود. داشتم گریه میکردم. هم از درد و فشار، هم لذت. بدنم شروع به لرزیدن کرد و دوباره ارضا شدم. بار چهارم تو یه شب! اونم در حال کون دادن! فکر میکردم محاله ولی فاطی واقعا جادوگر بود و تو سکس معجزه میکرد. بیحال شده بودم. فاطی دهن بند رو باز کرد. نفس عمیقی کشیدم. هنوز نفسم جا نیومده بود که فاطی بیرحمانه تلمبه زدن شدیدش رو از سر گرفت.
محکم میزد روی لمبرهام و میگفت: داری چکار میکنی؟
با صدای بلند جیغ زدم: دارم کون میدم…من کونی توام.
فاطی: حالا نوبت منه ارضا بشم کونی خانوم! یه محموله آب منی دیگه واست دارم. فقط باید مودبانه ازم بخای تا بدمش بت!
من: لطفا ارضا شو عشقم. آبتو بریز تو کونم.
فاطی همینجور که محکم میزد روی لمبرهام: نشنیدم چی گفتی!
اینبار فریاد زدم: ترو خدا آبتو بریز تو کونم. کونمو با آب داغت پر کن. من آبتو میخام. جر بده کونمو.
فاطی سرمو چپوند تو بالش و صدامو خفه کرد. چند تا تلمبه عمیق زد و بعد جریان آبش رو توی کونم حس کردم. حین ارضا شدن مدام آه میکشید.
فاطی: آهههه، یسسسسس. چه کونی جر دادم ازت شکوفه.
کیرشو کشید بیرون. کونم از آبش پر شده بود جوریکه آبش ریخت بیرون. با دستاش سوراخ کونمو باز کرد تا آبش بیشتر بزنه بیرون و بریزه روی کصم.
فاطی: چه صحنه ی خوشگلیه شکوفه. کاش میدیدی چطور کص و کونتو جر دادم. سوراخات اندازه غار بزرگ شدن. میتونم با سر برم توشون!
نای حرف زدن نداشتم. روی تشک ولو شدم. بدنم خسته و کوفته بود و میلرزیدم. انگار از جنگ برگشته بودم. فاطی بمعنی کلمه منو بد گاییده بود.
فاطی همینجور که روی تشک کنارم نشست آروم با دستش به کونم زد و گفت: ولی باریکلا، فکر نمیکردم بتونی اینجور آبمو بکشی. کمرم رو خالی کردی.
از اینکه راضیش کرده بودم واقعا خوشحال بودم و البته آرزو میکردم دیگه ازم سکس نخاد چون واقعا رمقی برام نمونده بود. یهو با کشیده شدن موهام به خودم اومدم. فاطی با کیر نیمه شق روبروم ایستاده بود.
فاطی: دفعه دیگه قبل از اینکه کونتو بگام، سوراختو کامل تمیز کن. یکم کیرمو کثیف کردی کونی خانوم. تمیزش کن.
دستمو بردم که تمیزش کنم ولی محکم زد رو دستم و گفت: با دست خودمم بلدم عزیزم!
تازه متوجه منظورش شده بودم. نه حال مقاومت داشتم نه توانشو. مثل برده ای که دستور اربابشو بی چون و چرا اطلاعت میکنه کیرشو با دهن تمیز کردم. با دستی که پشت سرم نگه داشته بود بم میفهموند که تا کی باید ادامه بدم. وقتی راضی شد دستشو برداشت. چونه ام رو گرفت و سرمو بالا آرود. خم شد و یه بوسه محکم از لبم گرفت و بعد چند تا آروم زد در گوشم.
فاطی: حالا شدی یه جنده ی خوب و مطیع. اگه میخای برو دستشویی خودتو تمیز کن.
رفتم دستشویی و چند بار دهنمو آب کشیدم. بعد رفتم سر یخچال و یه بطری آب سر کشیدم. نگاهم به ساعت افتاد که سه و نیم صبح بود. وقتی رفتیم تو اتاق خاب، حدود یازده بود. باورم نمیشد بیش از چهار ساعت سکس کرده بودیم. برگشتم اتاق، فاطی کنار تخت نشسته بود و به موبایلش مشغول بود.
شونه اش رو بوسیدم و گفتم: عزیزم من دیگه بخابم با اجازه ات. دیگه نا ندارم.
فاطی: پس چی شد؟ تو که گفتی کم نمیاری.
من با خنده: آقا بگم گه خوردم میکشی بیرون؟ حالا یچیزی گفتم. تو بردی، تسلیم. دیگه واقعا توان ندارم. تک تک سوراخام هم که ماشالا گاییدی. دیگه جای سالم نمونده!
فاطی بغلم کرد و کنارم دراز کشید. کمی نوازشم کرد. خوب بلد بود آرومم کنه.
آروم در گوشم گفت: باشه عزیزم، شوخی کردم. برای امشب سیرابم کردی. گفتم که فقط قراره لذت ببری نه اذیت بشی. امشب دیگه سکس نداریم. ولی یه پیشنهاد دارم. بریم دوش بگیریم قبل از خاب. خیلی عرق کردیم.
خیلی خسته بودم ولی از طرفی بدم میومد کثیف بخابم و خودمم عادت داشتم قبل از خاب دوش بگیرم. پس موافقت کردم و دوتایی رفتیم حموم. زیر دوش آب گرم، همدیگه رو بغل زدیم. واقعا دوش آب گرم بعد از یه سکس سنگین، فاز میده. فاطی آب رو گذاشت توی وان تا پر شه. گفت دوش بگیریم بعد بریم توی وان ریلکس کنیم و یکم بدنتو ماساژ بدم. به شوخی گفتم: نه قربونت، همون ماساژ قبلیه هنو جاش درد میکنه! فاطی زد زیر خنده. لامصب خنده هاشم سکسی بود. زیر دوش بدن همدیگه رو شستیم و صابون زدیم. فاطی پستونا و کص و کونمو با کف محکم میمالوند. نمیدونم کرمش بود یا واقعا مدل شستنش اینجور بود. منم دست کردم با کف، کیر و خایه هاشو شستم. اولین بار بود زیر نور کیرشو میدیدم. واقعا خوشگل و با ابهت بود. نمیتونستم ازش چشم بردارم. همینجور که محو تماشای اون کیر کلفت بودم، حواسم نبود که دارم با دستم هی میمالونمش. تا به خودم اومدم دیدم کیره داره سفت میشه و تازه متوجه سنگینی نگاه فاطی شدم.
فاطی: حالا دیدی خودت میخاری!
من: وااا! این بچه چقد زود پا میشه!
فاطی همینجور که دستاشو دورم حلقه میکرد زیر گوشم گفت: این بچه وقتی تو کنارشی وحشی وحشیه! حالا که بیدارش کردی پس خودت باید جوابگو باشی. به این راحتی خابش نمیره.
من که انگار خابم پریده بود و بقول فاطی واقعا خارش گرفته بودم: خودم در خدمتشم. قربونشم میرم. خابوندنشم با خودم.
کیرشو گرفتم و گذاشتم لای پاهام. بدنمون کفی بود و کیرش راحت بین پاهام میلغزید. پاهامو جفت کردم و فاطی یکم کیرشو بین رونهام کشید. از لذت آه میکشید و داشت باز تحریک میشد.
یهو انگار چیزی یادم اومده باشه توی گوشش زمزمه کردم: من امشب چهار بار شدم ولی تو سه بار. عادت ندارم بدهکار بمونم. قبل از خاب میخام حسابمون صاف بشه!
فاطی شیطنت آمیز نگاهم کرد و پرسید: مطمئنی میتونی؟
من که بهم بر خورده بود سریع زانو زدم، کیرشو تو دست گرفتم و بعد از کمی شستن، مشغول ساک زدن شدم. سعی کردم بهترین هنر ساک زنیم رو به رخ بکشم. سر کیرشو میفرستادم ته گلوم. فاطی یه دستشو روی سرم گذاشته بود و با دست دیگش سینه هاشو میمالید و آه میکشید. چند دقیقه ای ساک زدم تا اینکه فاطی موهامو گرفت و بلندم کرد و بسمت روشویی توی حمام هلم داد. دستامو گذاشتم روی روشویی، پاهامو هشتی باز کردم و قمبلمو دادم عقب. فاطی که قدر لحظات رو خوب میدونست، سریع کیر به دست پشتم ظاهر شد. قبل از اینکه عملیات رو شروع کنه، برگشتم دستشو گرفتم و ملتمسانه نگاهش کردم: فقط ترو خدا از عقب نه دیگه، نمیتونم.
فاطی کمرم رو بوسید و با لبخند گفت: باشه جوجو، واسه امشب دیگه کارم با کونت تمومه. وظیفه اش رو خوب انجام داد. میزارم استراحت کنه تا دفعات بعد.
من: والا گفتم تو چشمت به سوراخ میفته هوش از سرت میره، محض احتیاط بت بگم.
فاطی باز قهقهه ای زد: آخه سوراخای تو واقعا گاییدن داره شکوفه جون.
کیرشو گذاشت تو شیار کصم و تا دسته فرستاد تو. محکم تلمبه میزد و هر از چند گاهی صدای کشیده هایی که روی لمبرهام میزد تو فضای حمام میپیچید و با شر شر آب، موسیقی دلنشینی میساخت. چند دقیقه ای سکس کردیم ولی مثل دستهای قبلی، هات نبودیم. وان پر از آب شده بود. فاطی بم گفت که به پشت بخابم تو وان و پاهامو باز کنم، بزارم دو سمت وان. دراز کشیدم و خودشم اومد روم خابید و کیرشو توی آب گرم، کرد تو کصم. حس جالبی بود زیر آب کص دادن. فاطی همینجور که ازم لبم میگرفت تلمبه میزد. دستامو پشت کمرش گرفته بودم و ماساژش میدادم. خدا رو شکر فاطی تو مودی نبود که ازم بخاد ارضا بشم چون واقعا دیگه نمیشدم. فقط میخاستم هر جور شده اونو ارضا کنم. کاری که خودش باهام کرده بود و حالا وقتش بود که شاگرد، درسش رو به استاد پس بده. سعی کردم با حرفام تحریکش کنم.
من: آخخخخ جوووون، بکن منوووو، محکمتررر، کیررر میخاممم. کیرت خیلی کلفته فاطی جونم. کصمو پر کرده. بده اون آبتو به من. تا آبت نره تو کصم، خابم نمیبره امشب.
ولی فایده نداشت. یا من هنوز کاربلد نشده بودم یا فاطی خیلی خسته بود چون مشخص بود اونقدی هات نمیشه که به ارضا برسه. با وجود خستگی، فکر کنم ده دقیقه ای تو وان داشت تلمبه میزد. واقعا بلحاظ بدنی قوی بود.
فاطی: بیخیال شکوفه جون. نمیشم.
من چند لحظه ای فکر کردم و ناگهان گفتم: از کون بکنیم، آبت نمیاد؟
فاطی با تردید و تعجب: نمیدونم… ممکنه
سریع از جا پریدم: پا شو پس
فاطی: چی شده؟
من: پا شو دیگه دختر، مگه نمیخای ارضا بشی؟
بلند شدیم و سریع دوباره دستامو به روشویی گرفتم و با قوس کمر، کونمو حسابی دادم بالا. جوریکه سوراخش تو روی فاطی چشمک میزد. فاطی همینجور هاج و واج مونده بود. کونمو لرزوندم و گفتم: بیا دیگه، کارتو که خوب بلدی!
فاطی: آخه … مگه نگفتی دیگه از عقب نمیتونی. اذیت میشی ها
من که انگار اینبار میخاستم عنان کار رو بدست بگیرم با تحکم گفتم: عجبا! همش میخای با من مخالفت کنی؟ همین یه ساعت پیش التماست میکردم از کون نکنیم ولی بم رحم نکردی. حالا که خودم میگم بکن، استخاره میکنی!
فاطی: والا تو کار خِیر که حاجت استخاره نیست! ولی نمیخام فقط من لذت ببرم و تو اذیت بشی.
من: نگران من نباش. من تا ارضات نکنم از این حمام بیرون نمیرم. اگه کونمو دوست نداری که یه چیز دیگست. بگو که همین الان از اینجا برم!
فاطی که به خودش اومده بود سریع بم چسبید و سر کیرشو در سوراخ کونم مالید: عاشق کص و کونتم. عصبانی میشی بیشتر حشریم میکنی. حالا که خودت میخای پس بگیرش که اومد. کون نطلبیده مراده!
و یکبار دیگه اون کیر کلفتو به درون کونم مهمون کردم. فکر میکردم اینبار راحتتر باشه ولی حتی از بار اولم بیشتر درد گرفت. سوزش شدیدی توی کونم حس میکردم. چشام سیاهی میرفت و پاهام سست شده بود. فکر کردم الانه که کف حمام بیهوش شم. ولی هر جور بود خودمو جمع کردم. هی به خودم میگفتم شکوفه قوی باش، تو میتونی، نباید کم بیاری. فاطی آروم و عمیق پمپ میزد و آه میکشید.
فاطی: واقعا چه کون تنگی داری. جدا مهدی تا الان نکرده تو رو از پشت؟
من با ناله: تنگ بود عزیزم، الان به لطف شما جر خورده. جرررم دادی فاطییی
فاطی: امممم، ناله کن زیرم کونیِ من، میخام آخ و اوخت رو بشنوم. دوست داری زیر کیرم جر بخوری؟
من: آررررره، این کص و کون مال توئه. من واسه تو اینجور هاتم. مهدی خاب این چیزا هم نمیبینه. تو منو جر ندی کی جر بده؟
فاطی: معلومه که مال منه! از این به بعد تو فقط جنده ی خودمی. هر وقت اراده کنم باید زیرم بخابی.
دوباره وحشی شده بود. دستاشو از پشت تو دستام قفل کرد و شدید تلمبه میزد. با هر تلمبه خودشو محکم به کونم میکوبید. داشتم دیوونه میشدم. از درد ناله میکردم. دیگه سوراخ کونمو حس نمیکردم. فاطی با هر تلمبه صدای بمی از گلوش بیرون میداد و گاهی خنده های ریز عصبی میکرد. حس کردم داره به ارضا نزدیک میشه. دستامو رها کرد و یه دستشو رو شونم گذاشت یه دستشو روی کونم. چند تا تلمبه عمیق زد و بعد خودشو خالی کرد. کونمو دادم عقب و محکم بش چسبیدم تا راحت توم خالی کنه. ولی یکم که خالی کرد کیرشو سریع کشید بیرون و بقیه آبش رو ریخت روی لمبرهام. آب داغش روی کونم، حس پیروزی بم میداد. بالاخره موفق شده بودم.
من: جوووونم، قربونت برم. بکنِ من. قربون اون کیر کلفتت برم که اینقد خوب منو میکنه.
فاطی با نگرانی گفت: وای شکوفه، پشتت خونریزی داره!
من که تو حالت عادی باید نگران میشدم ولی تو اون لحظه فقط از موفقیتم تو ارضا کردن فاطی شادمان بودم با بیخیالی گفتم: بالاخره کار خودتو کردی شیطون! پاره ام کردی.
فاطی: دیوونه شوخی نمیکنم. کیرم خونی شده.
من همچنان با لحن شوخی ادامه دادم: اوخی، بچه ام کثیف شده! میخای ساک بزنم تمیز شه!
فاطی: بزار برات دستمال بیارم.
من: نمیخاد نگران باشی. همون بار اولم خونریزی نکرد عجیب بود. ماشالا کیر که نیست شاه کیره. خب معلومه جر میده کونمو. فدای سرش. نوش جونش باشه!
فاطی: مطمئنی اوکیی؟
من: آره خودم میرم دستشویی دستمال میزارم. چیزی نیست خوب میشه.
البته که اوکی نبودم و بشدت پشتم میسوخت. تا یک هفته بعدش هم سوزش داشتم مخصوصا وقتی دستشویی میرفتم. ولی تو اون لحظه نمیخاستم ضعف نشون بدم. فاطی بغلم زد و بوسیدم و ازم تشکر کرد. اونهمه سال، مهدی با من ارضا شده بود و یبارم ازم تشکر نکرده بود. راضی بودم که اگرم خطایی کردم لاقل با کسی بوده که قدرمو میدونه. همدیگه رو خشک کردیم و رفتیم بیرون. دستشویی رفتم و خودمو چک کردم. خونریزی شدید نبود. چند تا دستمال گذاشتم روش و شورتمو پوشیدم. رفتم بیرون، فاطی لباس خونگی هامو واسم آورده بود. پوشیدم و بعدش موهای همو سشوار کشیدیم. جفتمون ساکت بودیم ولی معلوم نبود تو ذهنمون چی میگذره. گاهی زیر چشمی همو ورانداز میکردیم و لبخندی بینمون رد و بدل میشد. فاطی دستمو گرفت و رفتیم تو تختخاب دراز کشیدیم. از پشت بغلم کرد و صورتمو بوسید.
فاطی: مرسی واسه امشب، مرسی که هستی شکوفه ی من.
من: مرسی از خودت. امشب رو هیچوقت فراموش نمیکنم. مرسی از اینهمه حس خوبی که اجازه دادی تجربه کنم.
شب بخیر گفتیم. با اینکه ذهنم پر از فکرای جور واجور بود، خیلی سریع از خستگی تو بغل فاطی بیهوش شدم.

ادامه...

نوشته: شرقی غمگین


👍 24
👎 3
44501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

918449
2023-03-11 15:20:54 +0330 +0330

خیلی طولانی نوشتی بیا بمن هم کس و کون بده جای فاطی روبرات پرکنم

0 ❤️

918465
2023-03-11 20:03:15 +0330 +0330

عالی بود منم با داستانت چهار با ارضا شدم دستت طلا

0 ❤️

918488
2023-03-12 00:12:21 +0330 +0330

کیر تو ادمین با خودش داستان اپلود کردنش

1 ❤️

918492
2023-03-12 00:26:24 +0330 +0330

سلام دوستان
ممنون از نظراتتون. این اولین داستان من بود. خوشحال میشم نظرتون رو بشنوم تا بتونم نواقص رو رفع کنم. اگر داستان رو دوست داشتین میتونید با لایک دادن انگیزه منو برای ادامه کار بیشتر کنید.
دوستدار شما
شرقی غمگین

2 ❤️

918503
2023-03-12 01:38:52 +0330 +0330

داستانت خیلی قشنگه ایول
حال کردم
سعی کن ادامه بدی و زود به زود اپدیت کنی
منتظر قسمت بعدی هستیم

0 ❤️

918518
2023-03-12 02:40:36 +0330 +0330

مرسی از داستانت. تجسم سکس شیمیل و زن دیوانه کنندست ❤️

0 ❤️

918731
2023-03-14 01:19:22 +0330 +0330

مگه به تانکر وصله؟
فیلم سوپرم اینقدی نیست

0 ❤️

920213
2023-03-25 20:35:11 +0330 +0330

این حرکت برای جانی سینز و الکسیز هم قفله
من فکر میکنم تو هنوز ارضا نمیشی و تازه فیلم سوپر شیمیل میبینی و داستانت تخیلیه

0 ❤️

927358
2023-05-10 11:57:08 +0330 +0330

خیلی عالی بود،معلومه نویسنده خوبی هستی
ولی اینکه چهار بار اون طرف آبش اومده یه کم خرابش کرده،مگه تانکر آبه.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها