سامان والهه

1390/02/24

سلام من سامان 27 سالمه 173 سانت قد سبزه . برای دوستای شهوانی میخوام از سکسای که تا حالا داشتم بگم
یکی از شون با دوست دخترم الهه _ اون دختر قشنگ و نازی بود خونشون چند خیابون پایین تر خونه ما بود خونشون طوری هست که از دو طرف در داره و پله های که از طرف در اصلی به پشت بام وصل میشن خیلی وقت بود که اون رو مبپایدم ساعت یک بعد از ظهر که می شد جلو راهش سبز می شدم فقط نگاهش میکردم و اروم بهش میگفتم دوست دارم فقط همین یه جمله طوری هم می شد که بعضی وقتا از ترس اینکه بهم حرف بزنه از دور براش بوس میفرستادم اون همیشه بی توجه رد میشد تا اینکه به خودم گفتم اینجوری فایده نداره راهش این نیست . من سکس زیاد داشتم اما دوستی اونم با یه دختر غریبه رو نداشتم بلد نبودم چکارش کنم اخرش دیدم یه راه بیشتر ندارم از برنامه هاش خبر داشتم بیشتر وقتا که کسی خونشون نبود میرفت تو حیاط پشتی و اهنگ گوش میداد منم شمارمو نوشتم و انداختم تو حیاطشون و زدم به چاک رفتم تو کوچه شون اینقدر رفتمو اومدم که دختر همسایشون درو باز کرده بود و هی نگاه میکرد وقتی نگاش میکردم لبخند نازی رو لباش می اومد غیافش خیلی خوشگل بود شروال چسبیده ای پاش بود با یه بلوز قرمز استین کوتاه ممه هاش غلمبه زیر بلوز مشخص بودن مثل مانکن ها خوش اندام بود و خوش هیکل روسریشو هی مرتب میکرد اعصابم خراب بود میخواستم هر طوری که شده الهه رو ببینم . نمی شد یه جا وایسم فایده نداشت واسه دختره همسایشون که اشاره میداد با دست بای بای کردم و رفتم . باید منتظر میشدم تا بیاد بیرون اون روز گذشت بیست دقیقه قبل ازامدنش تو مسیر دبیرستان منتظرش وایسادم از دور دیدمش با یه دختره دیگه ای داشت می اومد حالم یه جورای شده بود شهوت و دوست داشتن و حکایت من و خرمای بر نخیل اونقدر قشنگ بود که تا میدیدمش کیرم کاری میکرد که نتونم تکون بخورم سیخ میشد : داشتم بد جوری با شهوت نگاش میکردم اون نگاهی به من کرد و با یه نازی که قلبمو از جا کند به مسیرش ادامه داد با کیر سیخ شده زیر شروالم نمیدونستم چکار کنم ابرو برام نذاشته بود میخواست خودشو از اسارت رها کنه هر طوری بود اروم اروم رفتم دنبالش دوستش که ازش جدا شد سرعتمو بیشتر کردم رسیدم پشت سرش این بار بدون واهمه طوری که صدامو بشنوه بهش گفتم ترو خدا به شمارم زنگ بزن دیگه تحمل ندارم . اون هیچی نگفت پشت سرش بودم تا رسید در خونشون نگاهی بهم کرد میخواست درو ببنده بهش گفتم دوست دارم : شاد و شنگول بودم گوشیم رو از خودم جدا نمیکردم ساعتای دوازده شب بود با صدای ویبره گوشیم بیدار شدم شماره رو نگاه کردم اشنا نبود ورداشتم الو بفرمایید گفتم جواب نیومد حسی بهم گفت خره خودشه دو سه بار الو الو کردم جواب نمیداد و قطع میکرد خواب از سرم پریده بود کیرم هم داشت یه چیزای حس میکرد هر چی گوشیم زنگ میزد ور میداشتم حرف نمیزد و زود قطع میکرد. از تلفن خونه زنگ میزد خواستم خودم زنگ بزنم اما گفتم نه اگه خودش باشه من زنگ بزنم نصف شبی همشون بیدار میشن و اون لو میره تا اینکه دیگه زنگ نزد منم که کیرم راست شده بود چاره ای جز یه سکس خیالی با الهه رو نداشتم رفتم حموم الهه رو پیش خودم مجسم کردم صورتش واقعا قشنگ بود چشای سیاه و دماغ قشنگ و دهن غنچه ای کونش دیونم کرده بود خوش فورم وخوش هیکل برام غنبل زده بود کیرمو جا داده بودم تو کونش و تلمبه میکردم که ابم اومد ریختم تو کونش بعدش کیره توکف موندمو شستم رفتم خوابیدم
: روز بعدش اول صبحی کیرم راست راست شده بود به کیرم قول دادم اخرش کون الهه رو میکنی غمت نباشه میخواستم زودتر ببینمش اما نمیشد یک ساعت مونده بود به وقت اومدنش رفتم حموم خودم و کیرمو حسابی تمیز کردم خوش تیپ و تر تمیز رفتم بیرون اینبار جلو در دبیرستانشون منتظر شدم ده دقیقه ای بیشتر نمیگذشت که دخترا گله ای اومدن بیرون الهه رو تا دیدم خودمو نشون دادم اینبار دوستش تا منو دید ازش جدا شد حس کردم باش هماهنگ کرده بهش نزدیک شدم زیاد بلد نبودم چی بگم اما رفتم جلو بغل دستش راه افتادم بهش سلام کردم با کمی سر تکون دادن فهمیدم جواب داده بعد بهش گفتم دیشب خواب نداشتم همش جلو چشام بودی اون ساکت بود و به مسیرش ادامه میداد من که روم باز شده بود همش حرف میزدم که یه باره بهش گفتم میخوام بام حرف بزنی میخوام منو دوست خودت بدونی اذیتم نکن جان من شمارتوبده زنگ بزنم . خنده خوشکلی کرد و گفت تا ببینیم بعد الهه با صدای نازکی بهم گفت خوب اول باید بدونم با کی حرف میزنم اسمتون گفتم سامان هستم اونم گفت الهه و از ادمای سگ صفت بدم میاد : بعدش اون از نامردی پسرا با دوستاش گفت که چه بلاهایی سر دوستاش اوردن داشتیم نزدیک خیابونشون میشدیم که گفت شب زود میخوابی گفتم نه بابا چه خوابی تو بخوای بیدارم بعدش گفت شب میتونی بیای گفتم اره اما کجا گفت خونه ما جواب دادم چطور گفت زنگ که زدم بهت میگم :
بعدش خداحافظی کرد و گفت دیگه نیا دنبالم … اون که رفت تازه متوجه شدم الهه چرا تا بهم نگاه میکرد خنده رو لباش می اومد احساس میکردم به زور جلو خندشو گرفته نگو که کیرم خودشو تابلو نشون داده بود اونقدر راست شده بود که نمیتونستم درست راه برم کاملا مشخص بود کمی یه جا وایسادم اروم که شد برگشتم خونه رفتم تو اتاقم دراز کشیدم میخواستم جلغ بزنم اما جلو خودمو گرفتم وقت میگذشت دیگه شب شده بود چشمم به گوشی بود و دستم پیش کیرم اصلا نمیخوابید تا اینکه گوشیم زنگ خورد رفتم زیر پتو و جواب دادم باز حرف نزد ولی قطع نکرده بود بهش گفتم فدای چشای قشنگت حرف بزن میخوام صدای نازتو بشنوم که اروم گفت سامان بیا در خونمون من تا اینو گفت گفتم باشه میام ولی تو شمارتو بده رسیدم دم در بهت زنگ بزنم اونم گفت باشه خودم بهت تک میزنم : یه قرص تاخیری خوردم و یواشکی از خونه زدم بیرون خودمو رسوندم دم در خونشون که اون زنگ زد گفت کجای گفتم دم در گفت مراغب باش کسی تو رو نبینه درو باز میکنم بیا تو راستش ترسیده بودم خواستم بگم نه خطر داره اما نمیخواستم کم بیارم گفتم باشه باز کن اروم درو باز کرد من رفتم جلو گفتم بریم کجا اشاره به پله ها کرد گفت تو برو بالا پشتبوم من درو میبندم و میام … باور کنید طوری ترسیده بودم که کیرم راست نمیشد رفتم تو حیاط و از پله ها رفتم بالا . دور پشت بامشون رو با بلوک یک مترو نیم اورده بودن بالا طوری کی فقط کله من به بیرون مشخص بود اطرافو چک کردم راه در رو نداشت با خودم گفتم چه خریتی کردم اگه حالا به جای الهه بابای دو متریش بیاد بالا من چکار کنم که اون هم اومد بالا یه تاپ و یه شروالک پوشیده بود ترس وهمه نگرانیها یادم رفت کیرم یه باره جون گرفت اومد نزدیکم یواشکی بهم گفت سامان بغلم کن منم گرفتمش و بوسیدمش اومنم منو بوسید لباشو بوسیدم بهم گفت که دوسم داره و از دخترای همکلاسیش راجب من پرسیده بوده لب گرفتن بلد نبود زبونم رو به زبونش میزدم بعد گوشاشو بوسیدم و لاله گوشش رو خوردم بهم گفت سامان بسه دیگه من میترسم بهش گفتم بخدا بهت دست نمیزنم اگه راضی نباش گفت پس فقط بوس فشارش دادم و گردنشو ماچ کردم بهش گفتم باشه خوشکلم کیرم راست شده بود و به پاهاش میزد اون با احساس کیرم رو پاهاش خودشو بهم میچسبوند مونم فشارش میدادم کمرشو مالش میدادم بهش گفتم قربونت برم بیا یه جا بشینیم اون من برد گوشه حیاط یه فرش لول شده بود پهن کرد نشوندمش افتادم روش شروع کردم از بالای تاپ سینه هاشو خوردن بهش گفتم میخوام شیر بخورم پستوناتو میدی حرفی نزد منم دست بردم پیش پستونش وای چه پستونای اناری و سفتی تاپ رو کنار زدم و نوک پستونشو کردم تو دهنم داشتیم حال میکردیم الان دیگه داشتم پستونشو میخوردم اروم اروم هم با دست مالش میدادم و میرفتم پایین صداش در اومده بود اه اه میکرد یه باره خوابیدم روش و بوس بوسش کردم و رفتم سراغ پاهاش شروالکشو با دندون گرفتم کمی کشییدم پایین از رو شروالک کوسشو بوسیدم اروم اه اه میکرد یواش بهش گفتم میخوام بلبلت رو ببوسم نترس کاریش ندارم شروالکشو اوردم پایین و شرت نازک قرمزشو دو دستی تا زانوش کشیدم افتادم به جون کوسش زبونمو رو کوسش میزدم و بالا و لب کوسشو لیسش میزدم کیرم سیخ شده بود شرتو شروالکشو کامل در اوردم پاهاشو باز کردم و سرم رو بردم وسط پاهاش تو شب نیمه تاریک و زیر اسمون کوس قشنگش مثل یه سیب سرخ بود زبونم رو کردم تو کوسش که از کمر خودشو بالا برد فهمیدم داره حال میکنه منم با حرکت اون هماهنگ بودم کوسشو میمکیدم وای چه کیفی داره لبای کوسشو با لب میگرفتم و میکشیدم وقتی زبون میکردم تو کوسش صدای اه اهش بیشتر میشد اب کوسش با اون طعم شور اه چه کیفی داشت دهنم تو کوسش بود و زبونم رو میچرخوندم تو کوسش حسابی حشری شده بودیم کوسشو بالا پایین میکرد من وایسادم گفت بخور بخور کوسمو سامان من شروالمو تا نصفه کشیدم پایین کیرم مثل فنر اومد بیرون سرش چاق شده بود کیرم کلفته و درازیش 16 سانته تا کیرمو دید دست برد پیش کوسش و گفت بکنشتو کوسم من کیرمو اوردم پیش دهنش گفت چکار کنم گفتم کاری که من با کوست کردم اب از سر کیرم می اومد اول بدش می اومد کمی که لیس زد دیگه داشت برام ساک میزد و انگشت برده بود پیش کوسش و باش ور میرفت کیرم تو دهنش شق شده بود گفتم کافیه میخوام بگامت بخواب رو شکمت گفت کوسمو بگا گفتم نه تو دختری خوابید کون قلمبشو بوسیدم و بهش گفتم وای چقد تو کف کونت بودم گفت بکنش زود باش کیرتو بکن توش دو دستی دو طرف کونشو باز کردم توف کردم در سوراخش کونش مثل پنیر سفید بود یه تف هم رو کیرم انداختم خوابیدم روشاروم فشارش میدادم یه زره از سرش که رفت تو گفت سامان یواش شیش هفت باری رو اروم اروم زره زره کردم تا سر کیرم رفت تو کونش اوی اوی میکرد من حشری بودم کیرمو در اوردم روش توف کردم و دوباره کردمش تو کون الهه اه اه میکرد رو پهلو شدیم در حالی که فقط سر کیرم به زور رفته بود تو کونش دست بردم پیش کوسش کیرمو تو کونش عقب جلو میکردم و با دست کوسشو مالش میدادم هر کاری میکردم کیرم بیشتر تو کونش نمیرفت اولین سکسش بود کونش اکبند بود موهای سرمو میکشید داشت حال میکرد منم کیرمو با یه فشار بیشتر کردم توکونش که یه اخ اخ کرد و اروم گرفت میگفت سامان دردم میارد کیرتو بکن تو کوسم منم یه سیلی به کوسش زدم که خودش کونشو داد طرفم کیرم داشت تا نصفه میرفت تو کونش خودش هم داشت کیف میکرد همین طوری که داشتم کونشو میگاییدم اونم میگفت بکنم اخ بکنم منم کیرمو بیشتر میکردم تو کونش که یه دفعه خودشو از من جدا کرد و دستشو گذاشت رو کوسش و اه اه ی کرد من افتادم رو کوسش و کوسشو لیسیدم تا بدنش لرزید و پاهاش لرزیدن بهم گفت بیا روم بخواب خودمو انداختم روش منو بوسید و دستاشم گذاشت رو صورتم بوسیدمش از چشاش بعد کیرمو با دست گرفت و مالش میداد دیگه نمیخواست بکنم تو کونش بهش گفتم برام میخوری منو خوابوند رو کمر اومد پایین کیرمو بوسید و سر کیرمو زبون زد بعد شروع کرد به خوردن کیرم اه اه ای کیرمو خوب میخورد اه داشت اب کیرم می اومد بهش گفتم بزار ابمو خالی کنم تو دهنت گفت بدم میاد بریزش رو شکمم منم داشت ابم می اومد اون خوابید و با دست کیرمو مالش میداد سر کیرم شق شده بود دستشو زدم کنار خوابیدم روش کیرمو گذاشتم وسط رانش و شروع کردم گایدنش اه اه وای منو گرفته بود فشار میداد اخ ابم داشت میاومد از روش پا شدم و کیرمو بالای شکمش با دست گرفته بودم ابمو خالی کردم رو شکمش بعد بوسیدمش بهش گفتم تو دیگه فقط مال خودمی اونم گفت تو هم فقط مال خودمی همدیگرو بغل گرفتیم با یه دستمال تمیز شکمشو تمیز کردم و دوباره بوسیدمش شروالکشو بهش دادم گفتم زود بپوش قشنگم هر دو لباس پوشیدیم من گفتم نازم دیگه باید برم تو خونه بهم شک میکنن گفت باشه صبر کن اول من برم پایین خواست بره گرفتمش تو اغوشم نگاهش کردم و از ته دل بهش گفتم الهه دوست دارم اونم بهم چسبید بوسیدمش و رفت پایین خودش رفته بود تو خونه بهم زنگ زد گفت سامان اوظاع خوبه بیا پایین و برو در هم اروم ببند منم اروم اروم از پله ها اومدم پایین کسی تو حیاط نبود فرض درو باز کردمو در رفتم بعد اون باز باهم سکس داشتیم یه بارش هم شد سکس سه نفره دختر خالش هم به جمع ما اومد : لطفا نظر بدین اینم ای دی یاهو مسنجر بنده hamzahgh

نوشته: سامان


👍 0
👎 0
27995 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

281069
2011-05-15 04:23:37 +0430 +0430
NA

کیرم تو خودتو داستانت ، آقا بسه دیگه چقدر اراجیف مینویسین ، اول برو داستان نوشتن یاد بگیر کونی بعد بیا کس شعر تعریف کن

0 ❤️

281070
2011-05-15 04:28:11 +0430 +0430
NA

آخ جون آبم اومد مدتهاست که میخوام اینطوری حال کنم

0 ❤️

281071
2011-05-15 04:51:57 +0430 +0430
NA

به به این که امیر شروالی(داستان زن بابا) خودمونه!پیشرفت چشم گیری داشتی تو زمینه املا!ناقلا شبا مامانت املا میگفت بهت؟حالا چند تایی غلط داشتی که چون پسر خوبی هستی چشم پوشی میکنم!

0 ❤️

281072
2011-05-15 04:57:03 +0430 +0430
NA

اسمت رو چرا عوض کردی حالا؟حالا میخوام برا دوستانی که حوصله خوندن همه داستان رو ندارن خلاصش رو بزارم.
خلاصه داستان

0 ❤️

281073
2011-05-15 05:04:36 +0430 +0430
NA

اسمم رو اینبار میزارم سامان(آخه اگه دوستان بفهمن که من همون امیرم که سه میشه)من همه روزم با سکس میگذره حالا یکیشو تعریف میکنم که با الهه بود.

0 ❤️

281074
2011-05-15 05:06:26 +0430 +0430
NA

من سکس زیاد داشتم اما دوستی اونم با یه دختر غریبه رو نداشتم … همون ترتیب زن بابا و خار مادرتو میدادی دیگه آره؟ آخی بچه ها دیدین راست گفته بود؟؟؟ شروال =)))))

0 ❤️

281075
2011-05-15 05:06:38 +0430 +0430
NA

(کدوم الهه؟همون که خونشون 2تا در داره!)من خیلی وقت بود تو کفش بودم اما اون منو به اونجاش هم حساب نمی کرد.همیشه براش از دور بوس میفرستادم ولی نمیدمنم چرا همش به من میگفت پسره جواد!

0 ❤️

281076
2011-05-15 05:08:05 +0430 +0430
NA

از دور براش بوس میفرستادم … تا حالا کسی بهت گفته خیلی عمله ای؟ پیس پیسم میکردی پشت سرش؟؟ دولتم میخاروندی جلوش؟

0 ❤️

281077
2011-05-15 05:08:18 +0430 +0430
NA

هر چی هم میگفتم بابا اسمم سامانه دفعه بعد باز یادش میرفت و میگفت جواد(بعدا فهمیدم آلزایمر داره!)من سکس زیاد داشتم اما همش مفعول بودم نه فاعل!یه روز که 24 ساعت بود جق نزده بودم و اسپرمم به مغزم نفوذ کرده بود رفتم شمارمو انداختم تو حیاتشون!

0 ❤️

281078
2011-05-15 05:09:42 +0430 +0430
NA

در کل ریدی

0 ❤️

281079
2011-05-15 05:10:24 +0430 +0430
NA

دختر همسایه اومد بیرون و فکر کرد به خاطر اون اومدم تو کوچه منم براش بای بای کردم (آخه خانوم مربی مهد کودکمون گفته که میخوای دختر بلند کنی براش بای بای کن)

0 ❤️

281080
2011-05-15 05:11:35 +0430 +0430
NA

نیش دختره تا باز شد فهمیدم بلندش کردم ولی چون وزنش زیاد بود کمی اذیت شدم زودی گذاشتمش زمین و از اونجا رفتم!فرداش رفتم جلو مهد کودک الهه اینا و بهش گفتم دوست دارم بهم زنگ بزن!(عجب تکه تکان دهنده ای)

0 ❤️

281081
2011-05-15 05:13:10 +0430 +0430
NA

شب موقع دیدم یه چیز داره تکون میخوره نگاه به گوشیم انداختم دیدم الهه داره تکونش میده!(اشاره به ویبره گوشی) اما هرچی الو کردم جواب نداد.

0 ❤️

281082
2011-05-15 05:13:48 +0430 +0430
NA

نگو از ظهر که به خاطر اون تکه مخ زنی تکان دهنده من الهه تکون خورده بود خواسته اینجوری بهم بفهمونه که دارم تکون می خورم(یه جور بادی لنگویجه!)

0 ❤️

281083
2011-05-15 05:14:58 +0430 +0430
NA

منم تا دیدم بیدار شدم گفتم بهتره که جق شب رو به جا بیارم بعد بخوابم.فرداش دوباره رفتم جلو مهدشون بهش گفتم دیشب همش جلو چشام بودی و خواب نداشتم اونم گفت پس امشب زنگ میزنم امیر جان!

0 ❤️

281084
2011-05-15 05:17:32 +0430 +0430
NA

گفتم اون داستان قبلی بود الان اسمم سامانه!خلاصه شب زنگ زد ولی حرف نمیزد،منم بهش گفتم فدای چشمای قشنگت بشم حرف بزن اونم انگار جادو شده باشه

0 ❤️

281085
2011-05-15 05:20:25 +0430 +0430
NA

گفت سامان بیا خونمون منو بکن!منم زود قرص جوشان ویتامین ث رو انداختم توآب و خوردم تا کم نیارم و بعد رفتم خونشون.منو برد بالا پشت بوم، راستی یادم رفت بگم شروالک و تاپ پوشیده بود.

0 ❤️

281086
2011-05-15 05:21:50 +0430 +0430
NA

.منم زودی شروال و شورتشو با دندون کشیدم پایین(بابا پورن استار!)و گفتم میخوام بلبلتو بخورم اونم گفت اون که بلبل نیست کلاغه!بعد دیدم چون پشماشو نزده شبیه کلاغ شده!

0 ❤️

281087
2011-05-15 05:23:03 +0430 +0430
NA

کسه قشنگش مثل یه سیب سرخ بود!(من که تا حالا کس مثل سیب سرخ ندیدم از دوستانی که دیدن می خوام راهنماییم کنن بدونم که چه شکلیه!؟)آب کوسش با طعم شور چه حالی میداد!(بد بخت اون یا شاشیده دهنت یا 10 روز بوده که حموم نرفته)

0 ❤️

281088
2011-05-15 05:25:47 +0430 +0430
NA

بعد کیرمو در آوردم و کردم تو کونش،کونش مثل پنیر سفید شیرآوران بود(کشته مرده ی تشبیهات شدم)بعد آبم اومد ریختم رو شکمش و قصه ما به سر رسید.

0 ❤️

281089
2011-05-15 05:27:35 +0430 +0430
NA

و در آخر من موندم اصلا کسی خونه بود؟نبود؟اگه بود کجا بود؟اگه نبود پس چرا رفتیم پشت بوم!

0 ❤️

281090
2011-05-15 06:51:44 +0430 +0430
NA

mimi joon
ممنون،نظر لطفت هستش.

0 ❤️

281091
2011-05-15 07:00:01 +0430 +0430
NA

farıjab
داداش بیا نظر بده،دستت رو می بوسه!

0 ❤️

281092
2011-05-15 07:02:44 +0430 +0430
NA

rude.man من سکس زیاد داشتم اما همش مفعول بودم نه فاعل :D
مرسی مرسی

0 ❤️

281093
2011-05-15 07:07:26 +0430 +0430
NA

sara jan
شما اگه بخوای هم نمی تونی فاعل باشی!من این رو به کنایه گفته بودم خطاب به آقا سامان گل گلاب

0 ❤️

281094
2011-05-15 07:14:32 +0430 +0430
NA

طبیعت دختر اینه که مفعول باشه.ولی اون چیزی که هنجار جامعه طلب میکنه اینه که پسر باید فاعل باشه!البته این نظر منه،نظر همه هم برام مهترمه.

0 ❤️

281095
2011-05-15 07:20:23 +0430 +0430
NA

rude.man عزیز
من اون تیکه حرف شما رو کپی کردم خیلی جالب بود کنایتون

0 ❤️

281096
2011-05-15 07:40:50 +0430 +0430
NA

آخه جواد عمله شروال؟!شروالک؟!آدم چی بگه آخه!!! rude man داستانت خیلی خوب بود!

0 ❤️

281097
2011-05-15 07:43:52 +0430 +0430
NA

sara sweet
ممنون از لطفتون خوشحالم که تونستم دل چند نفر رو شاد کنم.

0 ❤️

281098
2011-05-15 08:43:27 +0430 +0430
NA

nasim sim
از شما هم متشکرم

0 ❤️

281099
2011-05-15 09:40:49 +0430 +0430
NA

:-D mer30 rude man tikeye kalagh siah kheily bahal bud!

0 ❤️

281100
2011-05-15 10:58:54 +0430 +0430
NA

rude.man داداش خدایش دمت گرم من فقط خلاصه داستان تو رو میخونم و نظر سارا

0 ❤️

281101
2011-05-15 11:19:17 +0430 +0430
NA

داداش دلتو خوش نکن ، طرف جنده بوده ، هنوز اسمتو نمی دونست اون وقت بهت گفت بیا خونمون کیرییییییییییی؟؟؟

0 ❤️

281102
2011-05-15 12:54:15 +0430 +0430
NA

rude.man جان
اصلا نخوندمش. اونقدر تعداد داستانا زياد شده كه ديگه فرصت خوندنش پيش نمياد! كيفيت هم كه اصلا حرفشو نزن!! ولي ناقلا خودت خوب از عهده‌ش براومدي ;)

0 ❤️

281103
2011-05-15 14:34:33 +0430 +0430
NA

rude.man جان
با توجه به اینکه خودت به تنهایی کرکره آقای خالی بند رو آوردی پایین. من فقط با اجازتون یه کوچولو اونو مورد عنایت قرار میدم:
آقای نویسنده پسرم مگه مامانت دیشب بهت نگفت زود بخوابی و از این خوابای ترسناک نبینی گلم.

0 ❤️

281104
2011-05-15 14:42:11 +0430 +0430
NA

مگه بهت نگفتم من امشب با مانت خیلی کار دارم چرارفتی تواتاق وبادودولت بازی کردی؟
جواد جان راستشوبگو دیشب بیدار بودی؟
جریان دیشب رو کامل برات تعریف نمیکنم اما بهت مژده میدم که به زودی یه خواهر / برادر کوچولو گیرت میاد وبعد توهم بایدمثل اونامنوبابا صداکنی

0 ❤️

281105
2011-05-15 14:44:43 +0430 +0430
NA

ادمین جان رسما کیر خر نثارت باشه با این محدودیت کاراکتری که گذاشتی.
تو که هم سانسور می کنی و هم محدود می کنی .
پس احتمالا با رییس صدا و سیما ج . ا نسبتی نداری؟

0 ❤️

281106
2011-05-15 15:03:51 +0430 +0430
NA

Its me,aryia6,farijab,saman39

از همتون متشکرم،اصلا انتظار این همه استقبال رو نداشتم.

0 ❤️