سکس ۴ نفره (۱)

1402/09/08

سلام بار اول هست یکی از تجربه های سکسی خودم را مینویسم و دوست داشتم بقیه هم بخونن . اسم من حمید و ۳۱ ساله هستم . توی کار ساخت درب ضد سرقت و پیش ساخته و انواع دربهای آپارتمان چوبی و پیش ساخته و نصب شون هستم . یه کارگاه و یه دفتر مغازه داریم که با دوستان دیگه شریک و همکاریم و قسمت های نصب و رفع ایرادات و اجرائیات داخل ساختمان با من هست . ماجرا مربوط به پارسال هست . برای یه ارگان دولتی یه مجتمع بزرگ چند طبقه کار میکردیم و کار ساخت رو به اتمام بود و فقط کارای ریزه کاری و نازک کاری و تزیینات مونده بود . لازمه بگم یه دوست دختر دارم به اسم نگار که با هم ۲ سالی هست همه جوره حال میکنیم و چون کار نصب درب ها و کلیه اتاقها را ما به صورت کمپلت برداشته بودیم و فقط تاریخ تحویل برای شرکت مطرح بود روز تعطیل و شب و وقت و بی وقت هر چی کار میکردیم به نفع خودمون بود و کسی به عنوان ناظر و استاد و مراقب نداشتیم و یه اتاق های همون مجتمع را بعنوان انبار وسایل و اتاق استراحت در اختیار داشتیم و حقیقت چون توی شهرهای بزرگ واقعا داشتن مکان یه معضل هست گاهی نگار را می بردم اونجا بهونه کار وقتایی که میدونستم خلوته و بقیه مشغول نیستن و توی همون اتاق با هم‌ سکس میکردیم . یه پسری بود به اسم سینا که ۲ سال از من کوچیکتر بود و توسط یه فامیل هاش اونم کارای برق کشی و لامپ و نور و تزیینات مرتبط با اون قسمت را برداشته بود و کمپلت همه کارا برق ساختمان تحویلش بود . بعد یه مدت فهمیدم که سینا هم به درد بی مکانی گرفتاره و دوست دخترش را میاره توی اون ساختمان و ترتیبش را میده و چون خودم اینکارارو میکردم حواسم جمع بود دردسر نشه برای همین خیلی دقت میکردم و آمار میگرفتم از همه چیز و همه کسایی که اونجا به نحوی رفت و آمد داشتن و یه روز نگهبان ساختمان که یه آدم بی آزاری بود و من براش گاهی حلیم عدس و میوه و چایی و خوراکی میاوردم و دوست شده بودیم اومد پیش من حین کار و گفت که برقکاره هست سینا میاد کارای برقی را میکنه دائم خانم بازی هاش را میاره اینجا و نمیخوام نونش بریده بشه و بد بشه براش و نمیدونم چی بگم بهش و اگه به مقامات مسئول بگم میگن وقتی خانم آورد بگو تا بیایم خفت کنیم و…دردسر براش درست میکنن و گناه داره و جوان و بی تجربه است و یه جور بهش میشه برسونی شما که ناراحت نشه ؟ نمیدونم چی شد هم ترسیدم هم گفتم بزار کمک کنم به سینا که به فنا نره . فردای اون روز رفتم حین کار کردن سینا باهاش گرم گرفتم و شوخی شوخی بهش رسوندم . اولش خواست انکار کنه ولی بعد دید من آدم نامردی نیستم و رو راست گفتم همه چیزو بهش، از من تشکر کرد و دوست شدیم و چند روزی سلام علیک پیدا کردیم و پیش هم چایی خوردیم و شماره همراه بهم دادیم تا اینکه یه روز سینا ناهار دعوتم کرد و غذا سفارش داد از بیرون و رفتیم اتاق استراحت و انبار وسایل سینا و زمانی که لباس درآورد برای استراحت یهو دیدم سینا پسر خوشگل سفیدیه که کمی تپله خیلی بدن کم مویی داره و دیدم که از روی شلوارک مشخصه کیر بزرگی داره و رون های سفید و بی مو که مثل
دخترا بودن و اخلاق مهربون و دلنشین که آدم را جذب میکرد . وقتی ناهار خوردیم سر حرف باز شد و از کارامون گفتیم و خاطرات و یواش یواش عکس دوست دختر هامون را بهم نشون دادیم و بعد بی خجالت سینا گفت‌ میخوای هوای کار همدیگه را داشته باشیم و یه مکان جای مناسب اجاره کنیم و راحت باشیم واسه عشق و حال و…دیگه حرفایی میزنیم که انگار چند ساله دوستیم و چون دوتایی از بی مکانی در عذاب بودیم همیشه انگار خوب حرف همو متوجه میشدیم . از اینکه دوست دخترش خیلی هات هست و اینکه مکان باشه هر روز میتونه بکنتش و اینا برام گفت . بعد عکس سینه و ممه دوست دخترش را نشون من داد و خیلی خوشم اومد و دلم خواست و شوخی شوخی بهش گفتم کاش میشد منم دستم به همچین مالی برسه و خندیدیم و اونم گفت تو عکس از دوست دخترت داری اندام ش را ببینم و منم دو سه تایی عکس از ممه و کوس نگار نشونش دادم و اونم گفت عجب چیزی و کاش کیر کلفت من میرفت تو این کوس دوست دخترت و خندیدم . به سینا گفتم کیر تو خیلی کلفت و گنده است؟ دوست دختر من جر میخوره ها و باز خندیدیم . بهم گفت ببین خودت و عکس کیرش را توی گوشی ش نشونم داد . یه کیر سفید و کلفت و خوش تراش و خوش فرم و ناز که اگه دختر و زن بودم تاب نمیاوردم و در جا میگفتم منو بکن . بهش گفتم کیرت خیلی نازه و خندیدم و گفت از تو چقدره و عکس داری و … گفتم نه و سینا خندید گفت اصلش که هست ببینم و من خجالت کشیدم و گفتم تو اصل نشون ندادی و عکس نشون دادی . گفت اصل را نشون میدم تو هم نشون بده . قضیه هم مسخره هم بچه بازی شده بود هم دل جفتمون میخواست بیشتر جلو بریم . سینا راحت و رله شلوارک استراحتش را داد پایین با شورتش و کیر سفید و کلفتش را که خوابیده بود دیدم . گفتم خوابه که گفت برات بلند میکنم تو هم نشون بده . نفهمیدم کی منم بی شورت نشستم جلوی سینا و کیر سینا را فقط نگاه میکردم . کیر به این نازی توی عمرم ندیده بودم . کیر من سبزه و متوسط و قلمی هست ولی کیر سینا تپل و سفید و خوشگل . سینا یهویی کیرم را گرفت و شروع کرد به مالش و گفت بلند کن ببین چی داری و منم غیر ارادی کیر سینا را گرفتم و مالیدم .‌ بعد چند لحظه سینا بهم گفت دوست داری یه دست حال با هم بکنیم؟ گفتم من که نمیتونم کیر به اون کلفتی را جا بدم توی خودم و پاره میشم . گفت اشکال نداره نمیکنم توی کونت و تو بکن توی کون من و دراز کشید به شکم و کون سفید و تپل و بی مو و قشنگ ش را بهم تعارف کرد و گفت ببخشین میدونی که کون کردن کثیف کاری هم داره . حس میکردم یه زن را میخوام بکنم بس کون سفید و قلمبه و تمیزی داشت . با اینکه علاقه به گی و این حرفا نداشتم ولی دلم رفته بود برای اینکار و سریع لای کون سینا را باز کردم و حتی دوست داشتم لیس بزنم چون خیلی تمیز بود ولی توف زدم و کیرم را یواش یواش کردم توی کون سینا و اونم خودش کمک داد و فقط خواهش کرد یواش یواش بکنم تا درد نگیره و جا باز کنه و عادت کنه . وقتی کون سینا را میکردم غیر ارادی بهم بوس میدادیم و قربون صدقه هم میرفتیم . کون‌ سینا تنگ و داغ بود و گفت که دوست دخترش انگشتش میکنه مرتب و با یه پسر خوشگل هم کلاسی بودن قبلا و تجربه گی دو طرفه داشته و هوس کرده که باز لذت گی ببره . ده دقیقه داگی و به شکم کردم و آبم را توی سینا خالی کردم و نوبت سینا شد . گفت چون تنگی نمیشه و امروز توش نمیکنم و فقط با توف و انگشت کونت را باز میکنم و انگشتم کرد و توف مرتب میزد توی سوراخ کونم تا درد کمتر بکشم و بعد کیر کلفتش را گذاشت لای پام و دم سوراخم و یواش یواش عقب جلو کرد و سرش را کرد کمی توی کونم و گفت آبم را میخوام تو کونت بریزم . بعد چند دقیقه لذت بردن آب سینا اومد و کمی فشار داد تا سرش رفت تو کونم و آتیش گرفتم و صبر کردم تا بریزه آبش تو کونم و بلند شد از روی من و گفت اینجوری بهتر شد و دوستای خوبی میشیم و خیالمون دوتایی راحتره اگه دوست دختر های همدیگه را کردیم کسی چیزی جایی نمیگه . یه حس عجیبی داشتم انگار هم گشاد شده بودم هم سبک وزن شده بودم هم درد داشت هم لذت و هم حس جدید . اون روز با سینا قرار گذاشتیم با دوست دختر هامون حرف بزنیم و راضی کنیم اونا را که پیش هم ۴ تایی سکس کنیم ولی از گی دو طرفه مون حرفی نزنیم .‌ دوست داشتم هر چه زودتر با سینا دوباره بخوابم و لذت اینکار را تکرار کنم . توی اولین فرصت ادامه ماجرا را خواهم نوشت .

نوشته: حمید


👍 21
👎 15
58801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

960050
2023-11-30 00:48:54 +0330 +0330

کونی گروهی کو پس

1 ❤️

960053
2023-11-30 00:59:26 +0330 +0330

عالی بود

1 ❤️

960078
2023-11-30 02:47:44 +0330 +0330

امشب آمدید رو مخ برید شما ، یکی پیامک قبل داستان میده میگه داستان تجاوز و بی‌غیرتی ، تو ام چون بگی گی استقبال کم هست میگی سکس گروهی ، از کون دادن خودت خجالت می‌کشی ؟! میگی نه گی بودم نه علاقه ای داشتم ، پس چرا دادی بهش و لحظه شماری دادن می‌کنی ؟! کونی شدی رفت پسر خوب.

0 ❤️

960115
2023-11-30 09:05:14 +0330 +0330

ای ادمین مجلوق کوس ندیده بدبخت پدوفیل لااقل داستان امشب خوب اپلود کن نرین تو شب جمعون

0 ❤️

960116
2023-11-30 09:18:58 +0330 +0330

عالی بود یاد گی های خودم با دوستم افتادم به یاد زنهامون باهم. گی میکردیم و آرزومون بود یه روزی بتونیم مخ زنهامون بزنیم و ضربدری سکس کنیم باهم
که هیچ وقت زنهامون راضی نشدن البته زن اون دوست پسر داشت اما زن من اصلا اهلش نیست

0 ❤️