صفر تا صد زندگیم (۱)

1402/01/14

سلام دوستان از همین الان میگم داستانی که میخام واستون تعریف کنم طولانیه و از زبون خودم و داداشم تعریف میکنم خب بگذریم
بخام ازخودم بگم مانلیم ۱۹سالمه این داستان از ۶ماه پیش وسطای تابستون شروع شد. وضعیت مالی خانوادمون زیاد خوب نیست مامان بابام ۲سالی میشن که از هم جدا شدن دلیلشم خیانت مامانمه و منو داداش کوچیک ترم با مامانم زندگی میکنیم مامانم تویک مغازه لباس زنانه فروشندگی میکنه مامانم ک از صب تاشب مغازه سرکاربود داداشمم که یا کلاس فوتبال بود یاهم تو کوچه و پارک منم بیشتر وقتا تو خونه تنها بودم یا بایکی از دوستام میرفتیم بیرون چون تازه اکیپمون خراب شده بود زیاد بیرون نمیرفتم
وقتاییم ک خونه بودم توگوشی میرفتم داخل گپا باهاشون حرف میزدم تا حصلم سرنشه داخل یکی همین گپا دوست زیادی پیداکردم تصمیم گرفتم از بقیه گپا لف بدم باهمین بچه ها بیشتر وقتاچت میکردم یا بازی جرعت حقیقت یکی از بچه ها ازاین دخترایی ک سکس چتو سکس تصویری انجام میداد اد کرد وباهاش رفیق شدم ۱هفته ای گذشت صمیمی ترشده بودیم اسمش محیا بود ۲۳سالش بود داداشم میخاست پول شهریه کلاسشو بده ولی مامانم پول دستش نبود منم خیلی دوست داشتم برم سرکاراما مامانم نمیزاشت به محیا شبش پیام دادم میخاستم ازش پول قرض بگیرم تا بدم به شهریه داداشم بهش پیام دادم
+سلام خوبی محیاجون
_سلام قربونت جان
+محیا راستش خیلی پول لازمم میتونی بهم پول قرض بدی تا چندوقته دیگه بهت پس میدم
_اره عزیزم شماره کارتتو بفرست
واسش فرستادم و بعدش داستانمو واسش تعریف کردم و ازش تشکر کردم گفتش فداسرت خودمم این روزارو دیدم ازش پرسیدم درامدش چقده و… همه سوالامو جواب داد راجب شغلش کنجکاو شدم گفتم از عابروت نمیترسی گفت نه دیگه داخل مجازیم فقد چهرمم زیاد نمیزارم تصمیم گرفتم اکانت تلگرام بسازم قیمتاییم ک میخامو بگم پروفایلمم عکس فیک گذاشتم چون شماره خودمو همه داشتن با شماره داداشم ساختم اولش داخل چنتا گروه خود محیا ادم کردم و چنتا مشتری اومدن ویس خاستن منم ویس دادم تا خیلشون راحت بشه خود محیا برام از خودش عکسو فیلم میداد ک ب مشتریا بگم ک انگار بدن منه ۲‌.۳روزی اینجوری بود یکم پول تونستم جمع کنم وقتی دیدم درامدش خوبه مشتریای خودمو پیداکردم و اتفاقی نیوفتاد ازبدن خودم چنتا عکسو فیلم گرفتم تا واسه مشتریا بفرستم محیا میگفت سکس تصویری پولش بیشتره اما میترسیدم عابروم بره مشتریامم هرروزبیشترمیشدن تقریبا از شروع کارم یک هفته ای میگذشت درحال چت کردن بودم حسابی خودمم حشری شده بودم ساعت ۶عصربود داداشم ک تازه رفته بود کلاس مامانمم گفت شب میام رفتم دروباز کردم دیدم مامانم اومده حالشم زیاد خوب نیست اومد داخل گفتم چیشده زود اومدی گفت صاحب مغازه میخاد مغازه رو جمع کنه تصویه کردم اومدم بیرون گفتم ینی دیگه نمیری سرکار گفت نه باید بگردم دنبال یک کار با نارحتی رفتم تو اتاقم اجاره خونه هم نزدیک بود اگه نمیدادیم صاحب خونه میومد ب سرصداکردن تصمیم گرفتم تصویری کارکنم اما دیگه خونمون خالی نبود چنتا مشتری بودن بهشون عکسو فیلم دادم یکم پول گرفتم گوشیمو گذاشتم کنار رفتم تو حال مامانم داشت با دوستش حرف میزد میگفت یک شرکتیه کارای نظافتی انجام میده باید بری خونه مردمو تمیزکنی مامانمم شمارشو گرفت قراربود فردا بره دفترش تا با صاحبش حرف بزنه منم خشحال شدم مامانم ک صب بیدارشد از سرصداش منم بیدارشدم دیدم مامانم خشگل کرده داره میره صبح بخیر گفتم رفتم صبحانه خوردم بعد داداشمو بیدارکردم تا بره کلاس وقتی خونه خالی شد رفتم حموم بعد ب موهامو خودم رسیدم لخت شدم رفتم پی وی چنتا مشتری گفتم تصویری الان اگه میخای هستم شماره کارت دادم بعد زنگ زد یک مرد ۳۹.۴۰ساله بود اونم مثل من لخت بود دوستاشم کنارش بودن بهش گفتم ۱۰دقیقه بسته میشه هرکارمیخوی بگو بکنم خلاصه ۱۰دقیقه تموم شد کالو بستم خودمم یکم حشری شدم رفتم پیوی مشتری بعدی گفتم ابمم میارم دوبرابر میگیرم قبول کرد زنگ زدم بهش خودمو جلوش مالوندم ابش اومد اب خودمم اومد پولو زد قط کردم رفتم خودمو شسکتم لباس پوشیدم پیوی مشتریارو با عکسو فیلم جواب دادم مشتریام زیاد شده بود بیشترشون حضوری میخاستن اما نمیشد داداشم اومد خونه گفت ابجی بیا برام تلگرام بریز میخام برم تو کانال فوتبالمون منم چون اکانتش دست من بود گفتم برو خودم برات درست میکنم سری همه پیامامو پاک کردم ایدی همه مشتریارو ذخیره کردم بعضیاشونم بلاک کردم بعد دادام ب داداشم منتظر موندم تا مامانم بیاد برم باهاش یک خط بگیرم تقریبا ۱ ساعتی گذشت تا مامانم اومد رفتم دروباز کردم خشحال بنظر میومد اومد داخل گفتم چیشد قبول شدی گفت قراره تا بعدازظهر خبربده احتمال زیاد برم منو مامانم زیادی باهم رفیقیم مامانم گفت کارش اونقدی بد نیست اما این ریس دفتره هول بنظرمیومد گفتش نمیخاد زیادبرم تو خونه های مردم داخل دفترخودش میمونم اونجا نظافت انجام میدم تا چندوقتی ک کاربهترگیرم بیاد گفتم مامانم مواظب باش گولت نزنه خندید گفت هواسم هست بعدش گفتم اگه میتونی برام یک سیمکارت تازه بگیر اون سیمکارتو دادم ب داداش گفت خودم یک سیمکارت تازه دارم میدم واسه تو خلاصه سیمکارتو داد بهش گفتم چند وقتیه بایک پسره دوست شدم پولداره اگه پول لازم داشتی بهم بگو بهت بدم گفت به به چ عجب یک کارخوب کردی فقد خودتم مواظب باش گولت نزنه گفتم من ک اوکیم گولم بزنه گفت عه تو اوکیی من نیستم گفتم خوب توهم اوکی باش روم نشد ک بگم جنده مجازی شدم رفتم تو اتاقم سیمکارتو انداختمروگوشیم تلگرامو وصل کردم ب مشری هایی ک ایدی هاشونو داشتم پیام دادم ب محیا هم پیام دادم گفتم داخل همون گپشون منو اد کنه تاشب طول کشید تا دوباره مشتری هامو جمع کردم داداشم شب اومد گوشیشو داد بهم (فقد ببخشید که سری داستانو تعریف میکنم)داداشم گوشیشو داد بهم تلگرامشو نگا کردم بازم بهم پیام داده بودن باگوشی خودم یک کانال ساختم لینکشو باگوشی داداشم برای همه مشتریا فرستادم بعد بلاکشون کردم بعد گوشیو دادم ب داداشم بعد چنددقیقه داداشم اومد گفت عه ابجی رضا دوستم پیام داده میگه:سلام لطفا لینک کانالو برای این اکانتمم بفرست. یعنی چی گفتم چی رضا دوست تو تعجب کرده بودم اول فک کردم اشتباه گرفته داداشم بعد پروفشو بازکردم دیدم بعلهه دوست داداشم شده مشتریم سری گفتم ن داداش این اون رضا نیست گفت چرا عکس اونه گفتم ن شبیهشه سری براش ایدیمو فرستادم گفتم اینجا پیام بده بعد بلاکش کردم دیدم پیام داده سلام مانلی جون لینک کانالو بده فرستادم گفت این کانال دوستمه داداشم نفهمه گفت نمیفهمه کانال خودتو بده گفتم من کانال ندارم گفت چرا واسه اون اکانتم فرستادی دیشبم برام عکسو فیلم فرستادی اون لحظه دنیارو سرم خراب شد گفتم اونا همه رفیقمه گفت ولی با اکانت داداشت بود ها نگران نباش ب کسی نمیگم اگه ارزون حساب کنی نشستم ب التماس کردن گفتم توروخدا ب کسی چیزی نگی هرچی بخای برات میخرم هرکاربگی انجام میدم منوفراموش کن گفت فرداقرار بزار حضوری حرف بزنیم گفتم باشه بیا پارک تو محله گفت ن توپارک زشته میام خونتون گفتم ن مامانمو داداشم هستن گفت الکی نگو مامانت ک سرکاره داداشتم با من کلاس داره ک من نمیرم گفتم باشه بیا ساعت ۱۱ دیگه از کانال اون اکانتشم انداختم بیرون فرداش بهم زنگ زد گفت نزدیک خونتونم دروباز کن منم سری اماده شدم موهام بهم ریخته بود زنگو زد رفتم دروباز کردم اومد جلودست داد گفتم سری بیا تاکسی ندیدت اومد داخل دروبست خیلی بچه پروعه
گفتم توازکجا منو پیداکردی گفت شماره داداشتو داشتم دیدم عکس لختی پروفش داره پیام دادم فک کردم خودشه ک تو قیمت دادی گفتم خب چی برات بگیرم تا بیخیال بشی گفت چیزی نمیخاد بگیری گفتم پس چی میخای اومد بقلم نشست دستشو انداخت دورگردنم دستشوکشیدم دوباره انداخت گفت دختر خوبی باش تا کناربیام دیگه گوشیشو دراورد رفت تو سیومسیجاش تمام فیلم هایی ک بهش دادمو سیوکرده بود ک تختمو دیوار اتاق معلوم بود گفتم چرا اینارو سیوکردی بیشعور گفت خیلی حال کردم باهاش گفتم خوب پاک کن دیگه چقد پول بدم تا بیخیال بشی گفت پول نمیخام همین کارایی ک دیشب کردیو الان جلوم انجام بده میرم کلن گفتم گمشو بیرون اصلن داشته باش بااینا هم کارت ب جایی نمیرسه من نیستم اصلن گفت اگه برم از فردا کله محل میان تا تورو ببینن ها بعد بلند شد رفت سمت در داشت میرفت ترسیدم ک بره بگه سری رفتم دستشو گرفتم گفتم قول میدی اگه انجام بدم دیگه بیخیال بشی و پاک کنی گفت اره دستشو گرفتم رفتم تو اتاق نشست روتخت منم باخودم گفتم از این ک زیرادمای محله بخابم بهتره تیشرتمو دراوردم بعدشم شلوارکم گفت ن کامل لخت شو گفتم تو فیلم همینجوری بودم ها گفت ن من لخت میخام قبول نکردم بلندشد اومد سمتم سوتینمو دادپاین گفت خوب دیدمش دیگه حالا کلن بده پایین اگه ندی قیچی میکنم منم دراوردمش جلوش سینه هامو شروع کردم ب مالیدن گفت برو برام وازلین با دستمال بیار میخام جق بزنم رفتم اوردم ازم گرفت از تو جیبش دوتاپنجاهی دراورد گفت بیا بگیر رفتم ک بگیرم کردتو شرتم کم کم داشت روم باروش بازمیشد خودمم حشری میشدم بعد کیرشو چرب کرد گفت توهم بیا کنارم جق بزن گفتم ن نمیخام صد دیگه دراورد رفتم بگیرم انداخت رو زمین خم شدم شرتمو محکم کشید جرخورد پولو ورداشتم گفت الان بیا بشین رفتم نشستم برام با وازلین چرب کردبعد خودش شروع کرد ب مالیدن گفتم قرارشد جق بزنی بری ها گفت ابم بیاد میرم گفتم پس من برات میزنم ک زود تر بیاد دستمو روی کیرش کشیدم شروع کردم مالیدن هرچی مالیدم نیومد گفت ارضام کردی میرم ها نکنی نمیرم حتی اگه داداشتو مامانت بیان ساعت ۱۱نیم بود مامانم ک تا شب نمیومد داداشمم میخاست بیاد گفتم خب چکارکنم ک نمیاد گفت بیادراز بکش لاپایی بزنم گفتم ن گفت داداشت امروز زودترمیاد ها منواینجاببینه برات بدمیشه درازکشیدم اومد روم کیرشو تنظیم کردشروع کرد ب تلمبه زدن منم حشری ترشده بودم خودمو تنظیم میکردم تا بره تو کونم اما نمیشد گفتم اگه میخای بکنی درست بکن تا ابت بیاد سری تر بلندشد محکم زد برکونم گفت سری داگی شو ک الان داداشت میرسه سری داگی شدم سولاخ کونمو چرب کرد سری کیرشو کرد توکونم جیغ کشیدم با دستشم دهنمو گرفت چندتا تلمبه محکم زد ابش اومد بلند شد گفت خوب مرسی منم روی تخت کلن افتادم چشمامم بستم رفت کیرشو شست اومد چون تاحالا سکس نداشتم واقن اون دردو بزور تحمل میکردم اومد تو اتاق گفت سالمی گفتم اره فقد برو چشمامم بسته بود چندتاتراول انداخت روم تشکر کرد رفت بیرون منم بلند شدم رفتم خودمو شستم پولاروجمع کردم لباس پوشیدم رضا بهم زنگ زد گفت ببخشید ک ارضات نکردم داداشتم تا یک ساعت دیگه نمیاد گفتم بیشعور چیزی خونمون جانزاشتی میخاستم یک کاری کنم بیاد گفت ن برو جقتو بزن بعد گوشیو قط کردم ۵دقه بعد دوباره زنگ زد گفتم برو ازت نارحتم گفت دروباز کن پشت درم سری دروباز کردم اومد داخل گفت فقد شلوارتو دربیار میخام بخورم کشیدم پایین رومبل نشستم شروع کرد ب خوردن سرشو اورد لای پام دستاشو گذاشت روزانوهام منم بادستام سفت سرشونگه داشتم شروع کرد ب خوردن معلوم بود داشت خسته میشد زبونشو میکرد توی سوراخم بیشتر تحریک میشدم چند باراین کارو کرد ابم اومد بلندشد بوسش کردم رفت وقتی دروبست سری رفتم خودموشستم داداشم اومد

نوشته: عاشق


👍 11
👎 10
15901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

921593
2023-04-03 01:27:46 +0330 +0330

بعد ازاین دهنت رو سرویس میکنه کسکش رضا

0 ❤️

921647
2023-04-03 08:03:25 +0330 +0330

نظر ما اینه که صفر تا صد زندگیو ریدی…

0 ❤️

921668
2023-04-03 12:31:29 +0330 +0330

ریدم تو نوشتارت. عن مغز برو نوشتن یاد بگیر بدردت می خوره. کمترم چرت و پرت بگو کونی

1 ❤️

921876
2023-04-04 21:11:08 +0330 +0330

انگار سگ دنبالت کرده…یکم آروم تر بنویس…

0 ❤️

921989
2023-04-05 09:24:04 +0330 +0330

اوووووووف به ماهم بده

0 ❤️

922282
2023-04-07 06:35:27 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

922281
2023-04-07 06:35:41 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️