عشق تو دو نگاه

1402/03/26

سلام به همه دوستانی که این داستانو میخونن
بدون معطلی میرم سراغ داستان
من اسمم حمیده ساکن تهرانم الان ۲۰ سالمه، تک فرزندم قد معمولی یه کم اضافه وزن
تک فرزندم و اکثر مواقع تو خونه تنهام پدرم کار میکنه ،مادرم خونه دار ولی گاهی بیرون میره یا پیش دوستاش یا جاهای دیگه. من کلا تو محلمون ۲ رفیق فابریک دارم ،البته با بقیه بچه های محل هم سلام و علیک دارم ولی زیاد خودمونی نیستیم. رفیقام یکی رضا و یکی حسین هستن ، رضا همسن خودمه ولی حسین یک سال کوچیکتره. رضا یه ماهه یه موتور طرح ویو خریده و اکثرا باهم بیرون میرفتیم ولی موتورش ۳ ترک جواب نمیداد؛ برای همین بعضی وقتا که رضا و حسین باهم بیرون بودن من پیاده می رفتم پیششون. یه پارکی تقریبا با فاصله ۲۰ دقیقه پیاده روی نزدیک خونمون بود که شده بود پاتوق ما. می رفتیم اونجا ، سیگار میکشیدیم ، حرف میزدیم خلاصه باهم وقت میگذروندیم. یه روز که داشتم میرفتم سمت پارک تا برم پیش بچه ها تو مسیر رفت یه دختری از روبرو داشت میومد اول یه لحظه نگاهم رد شد یهو توجه ام جلب شد نگاه کردم گونه و لب هاش سایز طبیعی نبودن . از اینایی که خیلی بیش حد ژل تزریق میکنن و گونه میکارن . اولش حس خاصی نداشتم فقط به چشم یه آدم گذرا ، رفتو اون روز منم رفت پارک و گذشت . فردا هم دوباره با بچه ها قرار گذاشته بودیم بریم پارک سر ساعت ۵ ،دقیقا همون ساعتی که دیروز رفتم پارک تقریبا هر روز همین ساعتا میریم.دوباره تو همون مسیر دختره رو دیدم ، این سری بیشتر دقت کردم از ترکیب صورتش با اینکه زیاد عمل جراحی کرده بود ولی میشد فهمید دور و بر ۲۵ سال هست خب از من بزرگتر ولی نمیدونم چیشد که روش کراش زدم. بازم گذشت و من رسیدم تو پارک . نشسته بودیم رضا و حسین داشتن سیگارشون میکشیدم با هم حرف میزدن ، فقط من تو فکر بودم .
بچه ها هی گفتن بابا کجایی حواست کجاست ،اومدیم همو ببینیما! منم گفتم نه چیزی نیست از ماجرا چیزی نگفتم چون میدونستم بچه ها منو دست میندازن . تو پارک همش تو فکر بودم اومدم خونه تو فکر بودم ، اصلا نمیتونستم از فکرش دربیام ،واقعا هم عجیب بود یعنی اگه هرکسی اون دخترو با اون حجم گونه و لب هر جا میدید با خودش میگفت این دیوونه است یا این چه قیافیه ولی برای من جذاب شده بود .
تصمیم گرفتم فردا هم دوباره ساعت ۵ از همون مسیر به سمت پارک برم تا شاید دوباره ببینمش ، اصلا هم فکرشو نمیکردم ببینمش ولی از شانس من دیدمش ، با خودم فکر کردم این چرا هر روز ساعت ۵ از اینجا رد میشه که بعدا فهمیدم تو یه کلینیک جراحی زیبایی کار میکنه که ساعت ۵ تعطیل میشه . تصمیم گرفتم تعقیبش کنم ، از پشت قیافش رو نمیتونستم ببینم ولی اندامش خیلی عادی بود انگار عملی رو بدنش نکرده .همین جوری دنبالش میرفتم اونم بی خبر از همه جا راهشو میرفت .۴ تا کوچه پایین تر از پارک رفت تو یه خونه احتمالا خونشون بوده برای همینم پیاده میاد میره . گذشت و گذشت هی هر روز دنبالش میرفتم بدون اینکه جایی دیگه بره مستقیم از کلینیک میرفت خونه .برام عجیب شده بود ؛ یعنی این دختر جایی دیگه ای نمیره ؟!! ولی یه روز که دنبالش بودم تو کوچه خودشون نرفت یه خورده شک کردم ولی بازم دنبالش رفتم یه خورده سرعتشو تند کرد بعد پیچید تو یه کوچه، من دیر تر رسیدم ؛توی کوچه نگاه کردم کسی نبود تابلوئه سر کوچه دیدم زده بن بست . رفتم تو کوچه هی اینور ببین اون ور ببین تقریبا ته کوچه بودم از پشت درخت اومد بیرون .
اومدم حرفو بپیچونم ولی فایده نداشت با یه لحن خیلی تند و جدی گفت مشکلت چیه تو کی هستی هر روز دنبال منی ، من یه خورده نگاهش کردم چیزی به ذهنم نمیومد بگم ؛ چشماشو گرد کرد با لحن تند تر گفت با توام. یکم من من کردم گفتم رو در رو نمیتونم توضیح بدم یه شماره یا آیدی اینستایی چیزی بده باهم حرف بزنیم اونجوری راحت ترم باور کن همه چیو میگم بهت. یه خورده چشماشو جمع کرد با یه لحن آروم تر گفت حالا فهمیدم دنبال شماره بودی ؟؟؟ هیچی نگفتم . گفت بنویس ، فکر کردم الان آیدی میده امکان نداشت به این راحتی شماره بده ولی شمارشو داد . همینجوری سرم تو گوشی بود رفت .داشتم از گوشه چشمم میدیدمش برنگشتم تا دور شه نشستم لب جدول گیج بودم که باید از کجا شروع کنم چی بگم؟؟!!. حرفی نزنم یهو همچی خراب شه . تو همین فکرا بودم یهو گوشیم زنگ خورد رضا بود از روزی که دختره رو تعقیب میکردم قرارمون ساعت ۶ تو پارک بود ولی الان ساعت ۷ شده بود تلفن جواب دادم گفتم نزدیکم و رفتم
شب رفتم واتساپ نوشتم :سلام …
۲۰ دقیقه بعد جواب داد شما ؟؟
گفتم: همونی که امروز شماره دادی
چند دقیقه بعد نوشت: خب
از اینایی بود که خیلی سخت میشد باهاشون چت کرد هم جواب های یه کلمه ای
گفتم من حمیدم
-به سلامتی
+معرفی نمیکنی؟
آفلاین شد …

نوشته: جوان ناکام

ادامه دار…


👍 1
👎 7
5601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

933443
2023-06-17 02:12:30 +0330 +0330

تا پارک ۲۰ دیقه پیاده روی بود ۵ میرفتی قرارتون ساعت ۶ بود که شد۷؟ داداش یا من نمیفهمم یا کیرم دهنت معلم ریاضیت

0 ❤️

933482
2023-06-17 06:22:26 +0330 +0330

2 bar eshgh to kose nanat

0 ❤️

933518
2023-06-17 11:02:19 +0330 +0330

تو حمیدی
کون هم میدی!

0 ❤️

933595
2023-06-18 01:57:24 +0330 +0330

تو خودت کونی عزیزم

0 ❤️