فشار از عقب

1402/08/12

خاطره ای رو براتون میخوام تعریف کنم که برمیگرده به حدود ۲۰ سال پیش، جایی که من 22 سال داشتم، ما طایفه‌ی بزرگی بودیم و سه سال می شد به بلوغ رسیده بودم و در به در دنبال سکس بودم. به فکر تور کردن چند نفر از فامیلا بودم و یکی دو بار تا آستانه سکس رفتم ولی نشد. یه بار با یکی از پسرعموهام به اسم حمید که ۴ سال از من کوچیکتر بود خلوت کرده بودم و کلی در مورد سکس باهاش حرف زدیم. ازش آمار گرفتم که تو هم سن‌هاش چه دختر و پسری رو میشناسه که میشه باهاش سکس کرد. اونم اسم پسر عموی مشترکمون ‘مهدی’ رو داد، میگفت مهدی عاشق کیره و هرچی کیر ببینه بهش دست میزنه…کلی حرف زدم تا مخشو بزنم و باهاش کلی حرفای سکسی زدیم… کم کم راضی شده بود که بهم بده …اما نشد چون اون پسر عمو که در موردش حرف میزدیم’مهدی’ سررسید وکلا قضیه کنسل شد. اونجا مهدی با اومدن بد موقعش قضیه رو خراب کرد و با خودم گفتم حسابتو یه جایی میرسم!! مهدی ۵ سالی از من کوچیکتر بود.
حدود دو سه ماهی من تو نخش بودم و بالاخره تونستم باهاش تنها باشم توی باغ عموم تو روستا.

به محض تنها شدن بهش گفتم یادته دو ماه پیش مخ پسر عموم حمیدو زده بودم و موقع کردنش تو اومدی و کارو خراب کردی؟! اون کلا قضیه یادش نبود. گفتم حالا میتونی جبران کنی؟! گفت چیکار کنم. گفتم یه دست میدی!! ( از اونجایی که میدونستم عشق کیره راحت باهاش حرف میزدم) قبول نکرد. همونجا کیرم حسابی سیخ شده بود و دیدم داره شلوارمو دید میزنه پرسیدم دوست داری ببینی گفت اره. کیرمو دراوردم طرف حسابی سر کیف اومد. واقعا هم مال من بزرگ بود و کلفت. رفتیم نشستیم زیر درخت و خودش ازم اجازه خواست کیرمو لمس کنه، حسابی دادم دستش و اون اینقدر تعریف کیرمو کرد که نزدیک بود آبم بیاد. سر کیرمم خواستم ببوسه که با خجالت اومد یه بوس از سر کیرم کرد و خندید.
دوباره گفتم یه دست میدی؟ و جواب نداد و و دوباره خندید که من گفتم حله؛ پاشو بریم خونه دیگه!! فورا گفت باشه میدم میدم فقط به شرط اینکه به کسی نگی. بلند شدیم رفتیم زیر اون بوته ها که تراکم گیاه زیاده و کسی نمیتونه اونجارو ببینه. شلوارشو کشید پایین و دوتا زانو هاشو گذاشت زمین و قمبل کرد و من رفتم پشتش برگشت و گفت خودم کیرتو خیس کنم گفتم جوووون. خودش توف انداخت به دستش و مالوند به کیر من و برگشت و قمبل کرد.جوری کونشو داده بود بالا و کمرشو برده بود پایین انگار یه عمره داگ استایل کون میداده…هی هم برمیگشت و کیرمو دید میزد اونجا با خودم گفت جوری بکنمت که هوس کیر نکنی… اول سرشو چسبوندم به سوراخش … همه جا ساکت بود با تمام توان فشار دادم … تا سرش رفت تو یه جیغ آروم زد و از بغلم پرید بیرون. شروع کرد به گریه کردن" البته گریه نمیکرد حالت گریه و التماس داشت" . میگفت اینطوری نکن… اینطوری نکن… اینطوری قبول نیست.
منم با حالت التماس و در اوج حشریت گفتم: خودت گفتی میدم خودت کیرمو خیس کردی باید هرجور من بخوام بدی. التماس کرد اما من قبول نکردم گفتم باید بکنم داخل کونت. تو چشام نگاه میکرد میگفت توروخدا … گفتم خودت سرشو خیس کردیا!!! فهمید اگه نده ممکنه برم لوش بدم و قبول کرد! گفت فقط سریع تموم کن .
دوباره قمبل کرد و من اینبار نه فقط سرش بلکه همه‌ی کیرو فرستادم داخل و شروع کردم به گاییدنش. جوری که همه چمنای زمینو با دستاش می کند و دستو پا میزد. تو حالت قمبل لب و دهنش هم پر گردو خاک و چمن شده بود و زمینو گاز میزد. تلمبه میزدم حسابی میگوزید. حدود سه دقیقه تو حالت قمبل گاییدمش و آبم رو هم ریختم کونش… اون روز طفلی رو از کون کردم تا دیگه هرچی کیر ببینه جیغ بزنه و فرار کنه. من پانزده سال داشتم و اون پنج سال ازم کوچیکتر بود.
بیست سال ازون ماجرا گذشته اما طرف الانم نمیتونه تو چشام نگاه کنه و وقتی منو میبینه رنگ و روش میپره و نزدیکه سکته کنه

نوشته: رحمان


👍 1
👎 26
39401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

956175
2023-11-04 00:25:21 +0330 +0330

میگن دروغگو کم حافظس خودتون یه بار داستاناتونو بخونید بعد اپ کنید . خیلی بیشعورید که با این اراجیفتون به خواننده ها توهین میکنید. واقعا بعضیا حقشونه فحش بخورن سر این داستانای چرت و پرتشون مگه مجبورتون کردن خب ننویسید وقتی بلد نیستید. اولش ۲۲ سالت بود بعد شد ۱۵ سالت؟

4 ❤️

956217
2023-11-04 03:06:21 +0330 +0330

با عرض پوزش از احمد ۱۳۵۸
چرندیات واقعی یک کونی جلقی عقده ای کوس ندیده

2 ❤️

956237
2023-11-04 05:35:39 +0330 +0330

اولش میگی 22 سالت بوده اونموقع… اخرش گفتی 15 سالت بوده… کوسخله جقی

0 ❤️

956245
2023-11-04 07:24:11 +0330 +0330

جایی که من 22 سال داشتم
من پانزده سال داشتم و اون پنج سال ازم کوچیکتر بود.
کسکش حقی لااقل خودت یه دور بخون بگای سگ نری

0 ❤️

956258
2023-11-04 07:57:04 +0330 +0330

كسي نبوده دورو بر از دستم در بره و تا ميتونستم توي بچگي كردم يادش بخير

1 ❤️

956350
2023-11-04 19:22:07 +0330 +0330

تو یه کونی هستی کونی تو یه…کوووووونی

0 ❤️

956507
2023-11-05 14:13:39 +0330 +0330

خب خاک تو سر خرت

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها