(اسما الکیه) من شیوا هستم از وقتی11سالم بود به لطف اینترنت و دختر همسایمون متوجه مسائل سکسی شدم.با گوشی مامانم چیزای مختلف سرچ میکردم و نگاه میکردم ولی همیشه از دیدن کص خیلی بیشتر حشری میشدم تا کیرو مردا:| بزرگشدم و 15سالم که شد در مورد همه چیز سکسیو اینا میدونستم یه دختر دایی داشتم که سه سال از من کوچیکتر بود ولی خیلی شیطون بود با سن کمش دوست پسر داشت ولی من نمیتونستم با پسرا باشم
بیتا خیلی سفید بود لبای خوشگلی داشت بزرگ و قرمز بدنشم خیلی بی مو بود خیلی دوست داشتم تجربه کنم لزو بهترین گزینه عم بیتا بود چون خیلی به حرف من گوش میداد خلاصه پایه حرفام بود .ستایش میدونست لز چیه و چیکار میکنن کارم راحتتر بود ما خونمون دو طبقه اس طبقه پایینمون خالی بودو اون زمان منو ستایش کلاس والیبال میرفتیم به مامانم گفتم که ما میری پایین تمرین کنیمو مثل همیشه اوکی داد یکم والیبال بازی کردیم بعدش من گفتم خسته شدمو بیا یه کار دیگه بکنیم گفت باشه گفتم بیا جرعت حقیقت
اولش از هم چندتا سوال حقیقت چرت پرسیدیم که خودمونم جوتبشو میدونستیم .خواستم راهو باز کنم جرعتو انتخاب کردم یهو بیتا گفت میشه سینه هاتو ببینم اخه برای تو خیلی بزرگه برای من کوچیکه .لبخند ریزی زدمو لباسمو کشیدم بالا اولش خندیدیمو شوخی کردیم بعد من‌گفتم حالا نوبت توعه نشونم بدی خیلی راحت کشید بالا و گفت من هیچی ندارم . ولی تن سفیدش مبهوتم کرد گفتم اشکال نداره که بیا ببین من یه فیلم دارم دختره مثل توعه .یه فیلم لز گزاشتمو داشتیم میدیدیم که نتونستم تحمل کنمو دستمو کردم تو شورتم بیتا یه نگاهی کرد اونم مشغول شد به مالیدن خودش بعد یکم گفتم میخوای برات بمالم اولش نه اورد ولی دیگه نتونست تحمل کنه و گفت باشه .بلاخره به خواستم رسیدم شروع کردم به مالیدن چوچولش
اولش لبشو گاز گرفت بعد یکم اه اه ریز میکرد که تو یه حرکت شلوارشو تا زانوعاش کشیدم پایینو شروع کردم به لیسیدن کصش که جیغ ارومی کشید با زبونم چوجولشو بالا پایین میکردم بیتا:اااااه اووووم بخوووور ایییییی محکم تررررر چوچولشو محکم مک میزدم زبونمو میکردم تو سوراخش بدنش میلرزید یهو اب کمی ریخت بیرون بهش گفتم برگرده اول با یه انگشتم که با اب خودش خیس کرده بودم کردم تو کونش کونش خیلی خوشگل بود سفیدو قمبل بعد کردم دوتا انگشت دوباره اه بیتا درومد ااااایی عاح بکن بکن دستشو برد سمت چوچولشو محکم میمالید که دوباره ابش اومد.خیلی بیحاال بود
خابوندمش زمین پاهاشو باز کردم خودمم حالت قیچی نشستم رو کصش
وااای خیلی حس خوبی بود داغی کصامونو حس میکردیم چوچولامون میخورد به هم فقط جلوی دهنمونو با زور گرفته بودیم که جیغ نزنیم تو اوج بودم که با چند تا ضربه محکم ابم ریخت رو کصش .گفتم من مال تورو خوردم توعم باید بخوری قبول نکرد گفت بدم میاد همونطور که بیحال خوابیده بود رفتم نشستم رو صورتش خواست جیغ بزنه که گفتم به همه میگم تو گفتی اینکارو بکنیم به بابات میگم که یکم حالت گریه گرفتو گفت توروخودا پاشو بدم میاد منم گفتم تا نخوریش نمیشه کصمو رو صورتش بالا پایین میکردم که شروع کرد خیلی ناشیانه میخورد ولی من تو اوج بودمو حالیم نبود عوووف بخوششش تندترررر محکم بخوووور ای جوننممم کوچولوی کصلیس تو لیسر منیییییی بخوررررر محکمتررررر به حالت اوجم که رسیدم ناخوداگا محکم کصمو به صورتش فشار دادم که شروع کرد سرو صدا کردن با یه اااه و لرزش کوتاه ابم ریخت و منم کنارش بیحال افتادم
بعد اینم اتفاقای دیگه اییم برام افتاد که اگه خواستین مینویسم:)

نوشته: یک لزبین کوچولو