مشکل مالی و بردگی سالی (۲)

1402/07/05

...قسمت قبل

یک هفته ای از ماجرا گذشت، روز یکشنبه بود؛ ساعتای 1.30 ظهر خانم زنگ زدن امروز ساعت 2.30 جای منی تا 4، به خانمم زنگ زدم و گفتم اضافه کار وای میستم و شب میام؛ ساعت 2.15 تایم نهار که شد سریع کارامو جمع کردم و رفتم سمت شرکت خانم، همینکه وارد اتاق منشیش شدم (تقریبا 2.29 بود)، منشیش کیفش رو برداشت و گفت خانم منتظرتونه و رفت و در رو از پشت قفل کرد؛ در زدم

  • بیا تو
    رفتم داخل، خانم با یک تیپ اداری رسمی پشت میزشون نشسته بودن و سرشون روی کاغذ هاشون بود و بدون اینکه سرشون رو بالا کنن گفتن
  • فکر میکنم قبلا گفته بودم که جای من میای باید کامل لخت باشی
  • بله خانم، اما
  • بیروووووون
    رفتم پشت درو لباسام رو کامل در آوردم و لخت لخت شدم و روی سرامیکهای سرد شرکت چهاردست و پا شدم و دوباره در زدم و رفتم داخل
  • بهت اجازه دادم بیای تو ؟ (امروز از اون دنده بود و معلوم نبود چه بلایی سرم بیاد تو این جلسه)
    خودم سریع برگشتم برم بیرون
  • من گفتم گمشی بیرون ؟
    همینکه اومدم دهنم رو باز کنم
  • ببخ…
  • تو چرا انقدر گاو شدی امروز توله سگ احمق ؟
    پاشدن و با قدم های سریع به سمتم اومدن، ترسیدمو خودم رو جمع کردم گوشی دیوار که یک لگد اومد توی پهلوم، واقعا درد گرفت اما سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم و هیچ صدایی ازم در نیاد که بعدی محکم تر خورد
  • دم در رسیدی پیام دادی به اون شماره ؟
  • نه خانم
  • گوش کن چی میگم؛ میری بیرون لباسات رو میپوشی مرتب، به اون شماره پیام میدی، لخت میشی، چهار دست و پا میشی و پوزتو میمالی به در تا اجازه بدم بیای تو، بعد هروقت اجازه دادم درو باز میکنی و میای تو؛ فهمیدی ؟
  • بله سرورم
  • گمشو توله سگ احمق عوضی
    همه کارهارو دقیق انجام داد، چون میدونستم از تو دوربین نگام میکنه، لباس پوشیدم و لخت شدم و چهاردست و پا و چونه و صورتم رو به در میکشیدم تا یک صدایی بده، متوجه بشن و اجازه بدن برم تو
    ساعت تقریبا نزدیکای 3.20 دقیقه شده بود و من هنوز داشتم پوزمو (به قول خانم پروین) به در میمالیدم که در باز شد و خانم لخت با یک جوراب شلواری شیشه ای مشکی که تا رون هاشون رفته بود و یک شورت توری مشکی و یک سوتین مشکی جذاب درو باز کردن؛ همین که درو باز کردن مات و مبهوت ابهت و جذابیتشون شدم و با اخمشون متوجه شدم نباید چشم چرونی کنم و سریع سرمو انداختم پایین روی جوراباشون که توی کفش های ورنی مشکی بدون پاشنشون پاهاشون رو زیباتر کرده بود
  • گمشو بیا تو
  • هاپ هاپ هاپ (و رفتم به سمت داخل)
    همین که وارد شدم خانم نمیدونم با چی بود (بعد فهمیدم خط کش تی بود) یک ضربه محکم زدن در کونم که دو متر پرت شدم جلو
  • برو کنار میز بلند شو و تن لشت رو بنداز روی میز؛ روی میز رو نسبتا خلوت کرده بودن و رفتم و همینکه خم شدم و کونم قمبل شد، خانم شروع کردن با همون خط کش پشت هم زدن به کونم، فکر کنم توی یک دقیقه بیست سی تا ضربه زدن، کونم حسابی می سوخت و به ناله افتاده بودم
  • تحملت کم شده توله سگ
  • نه خانم (ضربه بعدی) آی، راحت باشید
  • من که راحتم، تو درد داری کونی (بلند خندیدن و ضربات رو ادامه میدادن)
    من فقط لابه لای اشکام که تو چشمم پر شده بود تونستم ساعت روی میزش رو نگاه کنم که یک ربع به چهار بود، یهو خانم بس کردن و رفتن اونور روی یکی از مبلهای جلوی میزشون نشستن و پاهاشون رو انداختن روی میز جلوش
  • بدو بیا پاهام منتظرتن
    سریع با تموم دردی که داشتم از روی میز اومدم پایینو چهاردست و پا شدم و رفتم سمت پاهاشون، با این ذوق که الان میزارن پاهاشون رو بلیسم، همین که رسیدم به جلوی کفشاشون، پاهاشون رو از روی میز گذاشتن پایین و رو به من اشاره کردن همونطور چهاردست و پا باشم
  • فکر کردی من پاهامو به کسی که چهارتا کتک میخوره و اشکش در میاد میدم ؟
    هیچی نگفتم و سرم رو به حالت خجالت (برای اینکه یکم خودمو لوس کنم) انداختم پایین
  • سر بالا
    سرمو بالا کردم و یک تو گوشی محکم اومد توی صورتم و بعد هم موهامو گرفتن و صورتم رو به سمت خودشون کردن و یک توف انداختن توی صورتم
  • اگر بتونی سی بار کونتو بزنی زمین بدون اینکه حالت چهرت عوض شه میزارم به پاهام برسی
    کونه پر درد من که میدونستم همینطوریشم تا دو روز نمیتونم درست بشینم حالا باید سی بار میخورد زمین بدون اینکه دردی به صورتم بیارم، شروع کردم روی دو پام نشستم و آروم کونم رو زدم زمین و بلندش کردم
  • من خر نیستم، تند تند
    به ضربه دهم نرسیده بود که نتونستم تحمل کنم
  • خانم نمیتونم تو رو خدا رحم کنید، من پاهاتون رو میخوام، لطفا
  • باشه
    پاهاشون رو انداختن روی میز جلوم و مثل گشنه ها حمله کردم سمت پاهاشون
  • کف کفشامو تمیز کن، بعد پاهام
    شروع کردم با زبونم حسابی کف کفشاشون رو لیسیدن، اصلا حواسم به ساعت نبود، فقط میخواستم سریع کارمو بکنم که بتونم برسم به پاهای خانم و تند تند میلیسیدم و تمیز میکردم با زبونم، نمیتونستم زبونم رو ببینم، ولی قطعا حسابی سیاه شده بود، یهو خانم دو تا پاشون رو از جلوم برداشتن و گذاشتن پایین
  • پاشو
    پاشدم و ایستادم جلوشون، کیرم شق شق بود
  • یعنی واقعا خاک بر سرت کنن (خندیدن بهم)، برو گمشو لباساتو بپوش و برو
    انگار آب سردی ریخته بودن روی سرم، از طرفی باید برمیگشتم سر کار و از طرفی دلم میخواست بعد این همه تحقیر هنوز به خانم خدمت کنم و به پاهاشون برسم…
  • ارباب…
  • پشیمونم نکن که ساعت امروزت رو ثبت نکنم و مجبور باشی تو این هفته دو بار دیگه بیای
    از طرفی واسم مهم نبود، دوست داشتم هر روز بیام و زیر پاهای خانم باشم، اما خوب امروز این همه اذیت شده بودم و کونم که حسابی می سوخت و زبونم که مزه خاک گرفته بود و سیاه شده بود
  • چشم، ببخشید
  • گمشو
    سریع رفتم و لباسامو تنم کردم و در زدم و برگشتم توی اتاق، خانم داشتن لباس می پوشیدند
  • ممنون خانم، بابت تنبیه و تحقیر ممنونم ازتون
  • امشب کونتو چرب کن
  • چشم، خدانگهدار خانم
    اومدم بیرون و لباسام رو مرتب کردم و در رو قفلش رو از پشت قفل باز کردم و رفتم و پیام داد، بعد یک ربع پیام اومد جلسه سوم ثبت شد؛ سریع برگشتم سر کارو غذا نخورده مجبور شدم تا هشت شب اضافه کار وایسم؛ ساعت هفت و نیم بود که پیام اومد از طرف خانم
  • فردا هم اضافه کار وایمیستی
  • چشم خانم
  • امروز چطور بود ؟
  • خوب بود خانم
  • خوب یا عالی ؟
  • عالی بود خانم
  • پس هر جلسه رو همینطوری پیش میریم (یک اموجی خنده)
  • هرچی شما دستور بدید
  • چرا انقدر زود شق میکنی تو توله سگ ؟
  • بخاطر تحقیر زیادیه که منو میکنید
  • از تحقیر خوشت میاد ؟
  • خیلی
  • چی از نظرت بیشتر تحقیر آمیز بود امروز ؟
  • همه چیز، اینکه نزاشتید به پاهاتون برسم و فقط خاک کفشتون رو نصیبم کردید، اینکه باید با کون خودم رو میزدم زمین، توف، تو گوشی، در کل اینکه تحت سلطتونم برام خیلی تحقیر آمیزه
  • پس قراره همیشه شق کنی ؟
  • خیلی سعی میکنم این اتفاق نیافته، اما نمیتونم کنترل کنم خانم
  • پس من کنترلش میکنم واست
  • هرچی شما دستور بدید خانم
  • ببین فردا دوست داری جای سه جلسه از 7 تا 2.30 بیای خونم ؟ یا همون تایم اضافه کارت ؟
  • هر چی شما امر بفرمایید اطاعت میکنم
  • من دوست دارم نظر تو رو بدونم
  • دوست دارم طولانی مدت در خدمتتون باشم اگر صلاح بدونید
  • پس، فردا رو مرخصی بگیر؛ بجاش تا آخر هفته و هفته بعدش راحتی از دستم
  • من از خدامه هر روز زیر پاهاتون باشم اینطوری نگید بانو؛ چشم مرخصی میگیرم
  • پولو پس ندی کلا جایگاهت میشه سنگ دستشویی من، متوجهی که ؟ تا آخرین لحظه ای که من اجازه بدم زنده باشی
  • بله خانم، باعث افتخاره، ولی پول رو پس میدم ارباب پروین
  • آفرین، خوشم اومد، بالاخره داری یاد میگیری
  • فردا هفت، لخت، پشت در خونم میبینمت، زنگ و در نمیزنی، بیدار بودم خودم درو باز میکنم
  • بله خانم؛ فقط ببخشید، چجوری از در اصلی ساختمون بیام داخل ؟
  • اون مشکل توئه، نه من؛ پیامی نبینم ازت، خدافظ
    دیگه جوابی ندادم و پیام ها رو پاک کردم و رفتم خونه، کونم رو چرب کردم و شام خوردم و کامل شیو کردم و دو راند سکس درست حسابی با زنم کردم و دوبار ارضا شدم، دوباره صبح زودتر بیدار شدم و یک دوش دیگه گرفتم و یکبار دیگه خودارضایی کردم که جلو خانم هی شق نکنم و کونمو چرب کردم و زودتر رفتم وایسم پشت در خونشون که اگر کسی اومد بیرون، برم داخل؛ ساعت 6.15 رسیدم، همونجا یکی از همسایه هاشون داشت میرفت و من اجازه گرفتم و رفتم داخل و پشت در واحد خانم (تک واحدی بود توی هر طبقه و فیلتر ورودی از پله ها جدا بود) لباسام رو در آوردم کامل و تا کردم توی جاکفشی و چهاردست و پا منتظر خانم موندم، گوشیم کنار دستم بود و هی ساعتش رو نگاه میکردم و استرس داشتم، زمان نمیگذشت و من خیلی زودتر اومده بودم، هنوز 6.30 بود؛ تصمیم گرفتم تا وقته یکم خودم رو مفید نشون بدم و در جاکفشی رو باز کردم و یکی یکی کفشای خانم رو برداشتم و شروع کردم با واکس فوری و فرچه و دستمال افتادم به جونشون و همشون رو حسابی تمیز کردم؛ انگار شده بودم یک سگ دست آموز بدون اینکه بهم دستور بدن داشتم خودم کار میکردم؛ بعضی از کفشارو توشون رو حسابی بو میکردم، بعضی ها کفشون رو میلیسیدم و اصلا نمی فهمیدم دارم چیکار میکنم، زبونم رو توی دوربین گوشیم نگاه کردم سیاه شده بود، با دستمال کفشا تمیزش کردم، ساعت هنوز 5 دقیقه به هفت بود، کفشا تمیز بودن و توی جاکفشی مرتب شده بودن؛ در باز شد
  • سلام خانم
  • سگا حرف میزنن ؟
  • هاپ هاپ هاپ
  • کفشام خوشمزه و خوشبو بودن ؟ تمیز شدن ؟ (بعدا فهمیدم اون فیلتر ورودی هم خانم دوربین گذاشتن)
  • هاپ هاپ هاپ
  • زود اومدی عوضی احمق !
  • هاپ هاپ
  • خوبه، با همون دستمالی که زبونت رو تمیز کردی زانوهات و کف دستات رو تمیز کن گمشو تو خونه جلوی در آشپزخونه
    سریع خودمو تمیز کردم و رفتم داخل و کنار در آشپزخونه مثل یک سگ بودم، صدای بسته شدن در اومد و دور شدن خانم و بعد نزدیک شدن قدم هاشون رو از پشت حس میکردم (خانم یک لگ چسب سفید کوتاه پوشیده بودن و یک تاپ تا بالای نافشون اونم سفید، موهاشون رو دورشون ریخته بودن و مشخص بود سوتین ندارن، چون نوک سینه هاشون معلوم میشد) یک دستی روی کونم کشیدن و یک ضربه آروم زدن
  • کونت چطوره ؟
  • ممنون …
    یهو پاشنه پاشون رو محکم کوبیدن روی دستم
  • سگا، حرف … ؟
  • هااااااااو هاپ هاپ
  • دفعه بعدی یادت بره، این کون گندت (یکی دوباره زدن روی کونم) به باد میره، فهمیدی ؟
  • هاپ هاپ
  • پاشو وایسا
    پاشدم وایسادم، یک جفت دستکش لاتکس از تو جعبش در آوردن و شروع کردن دستشون کردن و بعد از توی جعبه ای که روی جزیره بود، یک چستیتی در آوردن و شروع کردن بستن بهم
  • اینکه تا الان شق نکردی خوبه، ولی امروز نباید شق کنی کلا، پسر خوبی باشی دم رفتنت باز میکنم، پسر بدی باشی، باهات میمونه
    کلیدش رو انداختن توی جعبه
  • چهاردست و پا
    تو بهت بودم از چسیتی، چاره ای نبود، سریع مثل یک سگ شدم، نشستن پشتم، یکی زدن در کونم
  • برو سمت در
  • (در حین رفتن) امروز قراره تجربه های جدیدی داشته باشی باهام
    رفتم اونجا و کمربندم رو از شلوارم کشیدن بیرون و بستن به گردنم
  • (در حین بستن) هنوز وقت نکردم برات قلاده بخرم؛ فعلا این باشه
  • هاپ هاپ هاپ
  • برو سمت دستشویی، از دیشب جیش نکردم
    پشت در دستشویی که رسیدیم، گفتم الان میان پایین از پشتم، اما در رو باز کردن
  • برو داخل
    ترس برم داشت، گفتم نکنه میخوان ادرار بدن بهم؛ وارد دستشویی شدم
  • برو کنار فرنگی
    از پشتم اومدن پایین، پاهاشون بدون دمپایی کف دستشویی بود؛ یک پارچه از کنار شلوارشون برداشتن و چشمامو بستن، سرمو گرفتن، برم گردوندن و کونم اومد روی زمین و سرم رو به پشت گذاشتن روی توالت فرنگی (حس میکردم دارن چکار میکنن)
  • دهن باز و تکون نمیخوری، فهمیدی
  • هاپ هاپ هاپ
    صدای کشیده شدن شلوارشون به پایین میومد و فهمیدم که تمومه و قراره دهنم رو پر شاش کنن
  • یک قطرشم هدر نمیدی حروم زاده سگ
    و همینطور شاشیدن توی دهنم، قبلا دوبار تست کرده بودم، ولی این فرق میکرد، اصلا مزه بدی نمیداد، نمیدونم خانم چی خورده بودن، نمیتونستم رنگش رو ببینم، ول قطعا شاششون سفید بود که مزش اونقدر هم حال بهم زن نبود، دهنم پر شاش شده بود، توی یک لحظه قورت دادم و دوباره باز کردم سریع، همینطور ادامه میداد خانم و دو بار دیگه قورت دادم که دیگه تموم شد، یکم از کنارای دهنم ریخته بود روی گردنم و تنم، خانم بعد اینکه شاششون رو خوردم کصشون رو چسبوندن به دهنم، چند ثانیه ای لیسیدم و صدای بالا رفتن شلوار میومد و چشم بندم باز شد؛ یکی زدن توی گوشی
  • مگه نگفتم حرومش نکنی غذاتو ؟
  • هاپ هاپ هاپ
    بعد به پاشون اشاره کردن
  • ببین کف دستشویی رو کثیف کردی
    پاشون رو کشیدن روی یکم شاشی که روی زمین ریخته بود، دو سه قطره و بعد آوردن بالا جلوی دهنم، شروع کردم لیسیدن، اینکه انقدر زود داشتم به پاهاشون می رسیدم عالی بود (از دیروز حسابی تو کف پاهاشون بودم)، ولی پاشون بدون دمپایی کف دستشویی و اونم آغشته به شاشون طور دیگه ای بود؛ بعد اینکه پاشون رو لیسیدم
  • برگرد
    برگشتم و خانم شلنگ رو باز کردن و آب سرد رو گرفتن سمتم
  • خودت رو بشور، دهنتم بشور
    برگشتم و دهنم رو سمت آب گرفتم و قرقره کردم و تف کردم و قورت دادم و بدنم رو یکم شاش روش ریخته بود ششستم و دست کشیدم
  • بیرون، با زیر پایی خودت رو خشک کن تا بیام
    دو سه دقیقه بعد خانم اومدن از سرویس بیرون و پاهاشون خیس بود و نشستن پشتم
  • سمت مبل
    رفتم اونجا و از پشتم نشستن روی مبل
  • یک عسلی بزار زیر پاهام
    آوردم و پاهاشون که هنوز خیس بود رو گذاشتن روی عسلی
  • ظرفا رو بشور، آشپزخونه رو تمیز کن، خونه رو جارو بکش و گردگیری کن، آخرش واسم صبحانه و چای آماده کن، کلا یک ساعت و نیم وقت داری؛ زود
    تی وی رو روشن کردن و منم پاشدم و رفتم سمت آشپزخونه و تند تند مشغول کارام شدم، ساعت 7.30 بود باید تا 9 علاوه بر تموم شدن کارهام میز چیده می شد واسشون، با تمام سرعتی که میتونستم کارامو انجام دادم، 5 دقیقه به 9 بود که کارای خونه تموم شد، چایی رو وسطاش دم گذاشته بودم، سریع میز رو چیندم و راس 9 چهار دست و پا رفتم سمت خانم؛ خانم ساعت رو یک نگاه کردن
  • نه، خوبه، خوشم اومد؛ تمومه ؟
  • هاپ هاپ
  • میز صبحانه آماده است ؟
  • هاپ هاپ
    برگشتم و سمت خانم شدم و که خانم پشتم سوار شن، خانم این کارو نکردن و کمربندم رو که هنوز دور گردنم مثل قلاده بسته شده بود دست گرفتن و پاشدن جلوتر از من حرکت کردن و منو میکشیدن دنبال خودشون، رفتن روی صندلی نشستن و منو فرستادن زیر میز
  • مشغول شو
    پاهاشون رو انداختن سمت بدنم و منم مشغول بوسه زدن و لیسیدن و ماساژ پاهاشون شدم و خودشون مشغول صبحانه خوردن، بعد از چند دقیقه ای که گذشت
  • صبحانه خوردی ؟
  • هاپ هاپ
  • دهنتو باز کن حرف بزن
  • بله خانم، ممنون
  • ولی من دوست دارم بهت صبحونه بدم
  • لطف دارید خانم
  • تو که بدت نمیاد از دست من صبحونه بخوری، بدت میاد ؟
  • نه خانم، باعث خوشحالی و افتخاره
  • خوب دیگه دهنتو ببند، بیا بیرون از میز
  • هاپ هاپ
    خانم یک لقمه گرفتن آوردن سمت دهنم، دهنمو باز کردن
  • مثل سگا اول بوش کن
    شروع کردم بو کشیدن و له له زدن مثل سگا و زبونم رو بیرون آوردم، خانم خندشون گرفت، بوی عسل می داد و کره، خانم پرت کردن دو سه متر پشت سرم
  • بدو بخورش
    برگشتم و چهار دست و پا رفتم سمتش و از روی زمین خوردمش و کف زمین رو لیس زدم تمیز کردم، برگشتم سمت خانم، یک لقمه دیگه آماده کرده بودن و با دستشون تکون میدادن و سوت های ریز میزدن، دوباره دوییدم سمت خانم و شروع کردم بو کردن لقمه و خانم پرت کردن اون سمت دیگه آشپزخونه و باز چهار دست و پا سریع رفتم و خوردم و خانم خندشون حسابی بالا گرفته بود، یک چیزی نزدیک به 7-8 لقمه همینطوری بهم دادن و لقمه آخر رو که داشتم میخوردن دوباره سوت های ریز میزدن و برگشتم دیدم یک لقمه هم انداختن زمین و با پاشون دارن لهش میکنن، برگشتم و رفتم زیر پاشونو اونو خوردم و پاشون رو حسابی لیس زدم و تمیز کردم
  • دهن باز سمت من
    دهنمو باز کردم سمت خانم و خانم یک لقمه ای رو جوییده بودن و جوییده شده هاش رو خالی کردن توی دهنم از دهنشون و بعدش بلافاصله یک تو گوشی محکم زدن که یک بخشی از غذاها از دهنم پرت شد بیرون و به دستورشون خوردم و اونا هم از روی زمین تمیز کردم
  • بسته دیگه، میزو جمع کن بیا اتاق کارت دارم
    پا شدن رفتن، میزو جمع کردم و چهار دست و پا شدم سمت اتاق خانم و رفتم پشت در و پوزمو به در میمالیدم
  • (بعد از 10 دقیقه) بیا تو
    رفتم تو خانم با یک ست قرمز سوتین و شورت توری بودن و یک رژ خیلی پررنگ زده بودن، نافشون رو پیرسینگ کرده بودن و یک کفش پاشنه بلند قرمز هم پوشیده بودن، خانم رو که دیدم شروع کردم برانداز کردنشون و کیرم داشت توی چسیتی میترکید؛ واقعا بدن معرکه ای داشتن و جذاب بودن و اصلا به 49 ساله ها نمیخوردن؛ دستشون دو تا کمربند زنونه باریک بود و کنار تخت وایساده بودن
  • دوست داری ؟
  • هاپ هاپ هاپ
  • بدو بیا اینجا وایسا ببینمت دختر کوچولو؛ حتما کیرت درد گرفته، آره ؟
  • هاپ
    رفتم و سریع جلوشون ایستادم، خانم دستکش لاتکس دستش بود و نشست و دور بیضه هام یکی از اون کمربند نازک ها رو بست و سر کمربند رو گرفت و یکم کشید و درد توی تخمام پیچید
  • آخی، درد داری ؟
  • هاپ هاپ
  • برگرد و دستاتو بزار روی دیوار و کونتو پاهاتو بده عقب
    برگشتم و رفتم سمت دیوار و دستام رو باز گذاشتم روی دیوار و پاهامو دادم عقب و یکم خانم با پاشون زدن به پاهام که باز تر کنم و یکم دست کشیدن روی کونم، اومدن کنارمو کمربندی که به تخمام بسته بودن رو کشیدن و آوردن بالا و گذاشتن لای دندونام، حالا بیضه هام توی یک حالت کششی بود و دردی داشت که دندونام باعثش بودن و باید نگه میداشتم، بعد رفتن پشتم و اولین ضربه با کمربندی دیگه ای که توی دستشون بود روی کمرم فرود اومد
  • کمربند بیفته، 50 تا ضربه میشه 100 تا توی بیضه هات، فهمیدی ؟ (داد محکمی سرم کشیدن)
    سرمو تکون دادم و تایید کردم و خانم شروع کردن به شمارش و میزدن، بیشتر روی کونم و گاهی روی کمرم و رون هام، واقعا درد عجیبی داشت، نه میتونستم داد بکشم چون کمربند بیضه هام از دهنم می افتد، نه میتونستم گریه کنم، چون مثل جلسه قبل خانم ناراحت میشدن، فقط تحمل میکردم و ضربات یکی پشت یکی می نشست روی بدنم و خانم میشمردن
  • بیست و هشت، بیست و نه، سی
    یهو بس کردن، نفس عمیقی کشیدم، پشت موهام رو گرفتن و پرتم کردن به پشت روی تخت
  • عرق کردم توله سگ
    بعد با زیر بغلشون اومدن روی صورتم و کمربند رو از دهنم کشیدن و شروع کردم واسشون لیسیدن زیر بغلشون، طعم و مزه جالبی میداد، یکم گس کرد زبونم رو، ولی جالب بود، اون یکی زیر بغلشون رو هم آوردن و لیسیدم و بعد با کفشاشون اومدن روی تخت
  • قشنگ برو سرتو بزار بالا، کامل دراز بکش
    بعد اومدن روی بدنم ترامپل کردن و برای حفظ تعادلشون کمربند وصل شده به بیضه هام دستشون بود و میکشیدن، پاهاشون روی سینم بود و پاشنه کفششون رو فشار میدادن توی شکمم و نوک سینم و نافم، واقعا سخت بود تحمل، ولی من برده بودم و باید تحمل میکردم، وظیفم همین بود، اینکه به خانم لذت بدم، با یک پا وایسادن روی سینم و کف کفششون رو آوردن جلوی دهنم، شروع کردم به سختی لیسیدن، نفسم در نمیومد، پاشنه کفششون رو دادن توی دهنم، با دندونام گرفتم و کفششون رو در آوردن و پاشون رو بدون کفش گذاشتن روی گلوم و اون یکی کفش رو هم همینطور، داشت نفسم میگرفت، اون پاشون رو هم از کفش در آوردن و گذاشتن روی شکمم و این پا رو از گلوم برداشتن و سرفه کردم و رفتن با پاهاشون روی رون هام وایسادن و بعد اومدن پایین
    واقعا سخت بود و به نفس نفس افتاده بودم، برای خود شیرینی که شاید خانم دلشون بسوزه و ادامه ندن
  • هاپ هاپ هاپ
  • توله سگ حروم زاده، دوست داشتی، آره ؟
  • هاپ هاپ هاپ
  • از اونجا که تو قرار نیست چیزی رو دوست داشته باشی، برگرد به شکم بخواب
    برگشتم
  • پاهاتو از زانو بشکن به بالا
    پاهامو دادم بالا، کمربند بیضه هام رو کشیدن و بستن به شصت دو تا پام؛ اینطوری اگر پاهامو میاوردم پایین، بیضه هام حسابی کشیده میشد؛ فهمیدم میخوان فلک کنن
    رفتن پایین تخت و کمربند رو برداشتن و اومدن بالا و شروع کردن زدن، واقعا فلک همیشه تحملش واسم سخت بود، ولی این کمربند خیلی بهتر بود، نیم ساعت شد فکر کنم که میزدن، خسته شدن دیگه، از تخت رفتن پایین
  • پنج دقیقه دیگه کمربند و چستیتی رو باز کن و جلوی پاهام باش
    از اتاق رفتن بیرون

نوشته: پژمان


👍 6
👎 1
8601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949983
2023-09-28 01:19:27 +0330 +0330

تکراری بود

1 ❤️

951136
2023-10-04 15:14:27 +0330 +0330

خیلی خوبه داستان لطفاً ادامه بده

0 ❤️

951144
2023-10-04 16:48:57 +0330 +0330

منم برده می خوام

0 ❤️