من و پسر فامیل

1402/06/16

با سلام وعرض ادب
داستان من کاملا واقعی هم سکسی وهم عبرت امیز بودن ۱۲سالم بود بعد مدرسه به خاطر اینکه بیکار نمونم با خواست پدر ومادر پیش یکی از پسران فامیل برای کار میرفتنم اسمم مهدی واسم پسر فامیل علی بود بعد از چند روز کار کردن نگاه های سنگین علی را حس میکردم از بخت بد من خوشگلترین پسر محل بودم همه روم زوم بودن پسری بی بی فیس به قول امروزی ها بگذریم یواش یواش این علی اقا از من حرف میکشید دروغ چرا خودم بدم نمیامد چون مدرسه کارمون همین حرفا بود بعد از چند روز این علی اقا یه روز گفت مهدی دوس داری نهار خونتون نرو بیا با من بخور ترسیدم نرفتم چند روز گذشت وعلی همچنان مرا به خونشون دعوت میکرد یه روز که میدونستم مادرش خونه است رفتم تا بلکه دست برداره ولی دست بردار نبود دوباره روز گذشت یک روز هم خدمتی علی امده بود مغازه ش داشتن باهم صحبت میکردن گوش دادم دیدم از من میپرسه که علی چه خبر شاگردتو میکنی اون هم گفت نه فعلا هیچی نکردم وخلاصه فرداش گفت بریم خونه ما رفتم نهار خوردیم دراز کشید دیدم جلوش باد کرده هیچ کس خونشون نبود بلند شدم گفتم من برم شما هم میای گفت نه بشین باهم میریم حرفی رو حرفش نمیتونستم بزنم چون من یه پسر ۱۲ ساله ایشون ۲۴ساله یه جوون خوش هیکل وقوی کمی نشستم دوباره گفتم علی من برم گفت حرف زیاد نزن برو برام اب بیار از یخچال رفتم اوردم دیدم نشسته اب را دادم خورد یه نیشگون از صورتم گرفت با صدای لرزون گفت مهدی یه بوس میدی من قلبم تند تند میزد هیچ حرفی نمیتونستم بزنم علی بوسم کرد گفت بشین بغلم کمی تا بریم من خشکم زده بود دستمو گرفت گذاشت رو کیرش بدون اینکه چیزی بگم گرفتم دستم چقد کلفته گفت دوستش داری هیچی نگفتم گفت با توام باز هیچی نگفتم دوستش داشتم ولی میترسیدم چیزی بگم کمی بغلش نشستم خودشو به من چسبید ابش امد از شورتش زد بیرون دیدم یه مایه ای مثل ماست بیرون امد گفت ببخش به کسی چیزی نگو امدیم چن روز هیچی نگفت یه روز باز هم مثل همون روز رفتیم وامدیم دو هفته دیگه گذشت یه روز علی با دوستش مشروب خورده بود باز وقت نهار گفت میریم خونه ما راستش خودم دوس داشتم رفتیم دیدم باز مادرش خونه نیست ته دلم کیف میکردم که باز میشینم بغل علی. علی نهار خورد من هم خوردم گفت مهدی امروز میخوام برام حال خوب بدی حرفی نزدم دوباره گفت دوست داری سرم را به نشانه تایید پایین اوردم لپم را بوسیدگفت افرین جگر گفت امروز میخوام بکنمت ومن بی خبر از دنیا هیچی نگفتم پاشد یه پتو اورد پهن کرد گفت لباساتو در بیار بخواب خشکم زده بود خودش لختم کرد یه جون گفت گفت بخواب خوابیدم اون هم لخت شد بر گشتم دیدم یه کیر سیاه وخیلی بزرگ مثل اهن سفت ولی هیچ ترسی نداشتم چون چیزی نمیدونستم توف زد وسط پاهام از جلو چند بار لا پایی زد خیلی خوشم امد چشامو بسته بودم وتو حال خودم نبودم غرق در یک لذت تازه به بلوغ رسیده بعد گفت برگرد خندیدم از خجالت گفتم خوب یعنی چه گفت برگرد به شکم بخواب برگشتم خوابیدم چن بار لاپایی زد خیلی خوشم میامد ولی چشمتون روز بد نبینه یک لحظه گفت کمی قنبل شو قنبل شدم سرکیرش را خیس کرد وکمی هم سوراخ کون من را خواست بکنه گفتم نکن رفتم کمی جلوتر علی هم با کمی خنده امد یه لحظه دردی برام امد که تو عمرم حس نکردم هر چی جیغ زدم دست بردار نبود خلاصه فک کنم بیهوش شدم فقط یک لحظه دیدم تا اخرش کرده تو ومیگه کمی صبر کن الان تموم میشه کمی به هوش امدم خواستم دستشو گاز بگیرم نتونستم از حال رفته بودم به سختی گفتم غلط کردم گه خوردم در بیار بعد چند ثانیه در اورد نگام افتاد دیدم خون همراه با اب کیر داره میاد علی ارضا شده بود وشرمنده بود ومدام از من معذرت میخواست بزور بلند م کرد سرووضعم را درست کرد نگاه کرد گفت چیزی نشده کمی خون امده لنگان لنگان امدم مغازه تا عصر هیچ کاری نکردم گفت اگه مادرت چیزی پرسید بگو پام پیچ خورد همونطور هم شد چن روز به بهانه پام سرکار نرفتم بعدش رفتم سه سال اونجا بودم هیچ وقت علی بهم چیزی نگفت ولی من ته دلم دوس داشتم بعد سه سال یه شب دوباره لاپایی کرد وبعد چن روز یک شب دو بار لا پایی زد ومن بعدش همیشه مفعول بودم ودوستش داشتم که بعد از بیست سال دوباره چند بار به سرم زد وفاعل پیدا شد منظور از این خاطره این بود که پدر ومادر ها تو را خدا به نزدیکترین کس فامیلتون هم اعتماد نکنید مواظب پسر بچه ها باشید تا دختر بچه ها این یه اتفاق کاملا واقعی بود ودر ضمن هیچ گونه در این واقعه تجاوزی نبود چون تقریبا مغصر بیشتر من بودم تا اون اگه همون روز اول بهش نه میگفتم مطمئن هستم بهم دست نمیزد چون من خودم خوشم میومد

نوشته: مهدی


👍 6
👎 2
30701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

946467
2023-09-09 17:23:19 +0330 +0330

کیر تو ناموس فامیل اینجوری . منم همینجوری سرم اومد ولی من ۱۰ سالم بود البته فقط یکبار پیش اومد پسر عموی بیناموسم یهو کرد تو کونم منم از همه جا بی خبر سالها زجر اونروزو کشیدم . ولی خداشاهده بارها با روشهای مختلف و با کارام لاشیش کردم اون بیناموسو

0 ❤️

956151
2023-11-03 22:50:32 +0330 +0330

آخه من نمیدونم په ربطی به تجاوز داشت تو راضی اون راضی تر پس لطفاً خفه خون بگیر

0 ❤️