نذر کس

1401/07/13

یه دفعه یادم اومد پاسپورت م رو فراموش کردم…به تاکسی گفتم لطفا برگرده به خونه که بردارم… اخه باید ویزا میکردم همین امروز…با عجله وارد خانه شدم و به محض اینکه از اسانسور خارج شدم و در رو باز کردم…یه جفت کفش پاشنه بلند پشت در بود…عجیبه من از این کفشا نداشتم… خوب نگاه کردم…یه شال و مانتو سفید روی مبل بود که مال من نبود و صدای خنده های ریز و آه و ناله از اتاق خواب م میومد…آرام رفتم پشت در و نگاه کردم… خدای من چی میدیدم… دختره رو داگی گرفته بود و تو کس ش تلمبه میزد… من هاج و واج دم در واستادم… اینقدر دوتایی غرق در شهوت و عیش بودن که متوجه من نمی شدن… اون لحظه هزار فکر از سرم گذشت… داد بزنم و آبروی حمید رو ببرم و دختره رو بندازم بیرون یا ندیده بگیرم و راهم رو بکشم .و از زندگی ش برم بیرون… ولی کدوم زندگی…این زندگی رو من براش ساخته بودم…خونه و ماشین بنام من بود و حمید داشت تو مغازه بابای من شاگردی میکرد… من با سن25 سال و بدن فیت که باشگاه م و شنا م که هیچ وقت تعطیل نمیشه و قیافه جذاب م که همه دنبال م بودن که مخ م رو بزنند… حالا چرا باید حمید این دختره چاق و زشت رو به من ترجیح بده… تا حالا منتی هم به حمید نذاشته بودم بابت زندگی کرایه ای ش پیش من… جز احترام چیزی ندیده بود از من و خانواده م…همیشه تو سکس براش کم نذاشتم اگر بگم هر شب یا هفته ای سه بار سکس داشتیم… این چه مرگشه که داره به من خیانت میکنه… بدون سروصدا برگشتم بیرون… سوار تاکسی شدم و به راننده گفتم فقط برو منو دور بده … پرسید اگه حالتون خوب نیست بریم اورژانس… انگار اونم فهمیده بود چقدر شوکه شدم… گفتم نه…نیازی نیست… بعد از دو ساعت برگشتم خونه…تن لش ش رو برده بود حمام… رفتم تو اتاق خواب… همه چی رو خیلی مرتب چیده بود… حتی اسپری زده بود تا بوی عرق و ادکلن اونم جنده خانم پریده باشه…فکر اینکه روی همین تخت که من باهاش بهترین لحظات م روساخته بودم چند ساعت قبل داشته یکی دیگه رو میکرده داشت منو نابود میکرد… فهمیدم از حمام اومد بیرون… تا منو دید… خیلی ریلکس و طبیعی سلام و قربون صدقه م رفت… که چی شد عزیزم… چه خبر/ چکار کردی ویزا رو… منم خیلی طبیعی و با روی خندان جواب دادم… حمید جون مردم از خستگی و …خیلی شلوغ بود…ولی بلخره ویزا کردم… و هفته اینده برای دو شنبه با حدیث خواهرم و دوستاش میریم استانبول…کاش تو هم میومدی…من دلم تنگ میشه برات… آخه تو تنها اینجا بهت سخت میگذره… دستای کثیف ش رو انداخت گردنم و لب م رو بوسید و گفت… عزیزم…اگر به تو خوش بگذره…به من خوش میگذره… برو فدات شم… خوش باش…منم هفته آینده کلی کار ریخته سرم و یه پروژه هم دارم…باید حسابی روش کار کنم… لاشی کونی از اینکه داشت تو چشمم نگاه میکرد و منو خر فرض میکرد و دروغ میگفت داشت منو منفجر میکرد… کسکش میخوای دختره رو بیاری بکنی… اسمش رو میذاری پروژه… اون شب تا صبح خوابم نبرد…که چجوری خیانت ش رو تلافی کنم…همه ش اون صحنه تلمبه زدن تو کس دختره جلو چشمم بود…منکه طلاق نمیتونم بگیرم… ولی مهریه م سنگینه میتونم بذارم اجرا حداقل بیفته به گه خوری…نادیده هم نباید بگیرم… چون بازم خیانت میکنه… تصمیم گرفتم راه سومی برای خودم جور کنم… و منم باید بهش خیانت کنم… آخه با کی…////هر چی تو اقوام و دوستام گشتم کیس مناسبی برای کس دادن بهش نظرم رو نگرفت… گوشی م رو برداشتم تو پیج ها میگشتم تا رسیدم به پیج نذری ها… هر کسی میتونه یه چیزی نذر کنه… همونجا رگ خریت م برخواست…نذر کردم فردا که از خونه بیرون میرم به اولین کسی که دیدم کس بدم…نذر پر ریسکی بود… ممکن بود همین همسایه رو برویی باشه…ممکن بود تو خونه بغلی تو کوچه باشه یا تو پارکینگ مجتمع… همین ریسک ش حسابی منو به وجد آورده بود…و کس م حسابی مور مور میکرد…
صبح حمید رفت سر کار و منم یه مانتوکوتاه جلو باز و ساپورت آبی که خط کس م رو نشون میداد پوشیدم و با ارایش ملایم…اومدم بیرون… اولین ریسک بخیر گذشت…چون هیشکی تو طبقه ما و آسانسور نبود… تصمیم گرفتم پارکینگ نرم دیگه…با اینکه ماشین دارم ولی حوصله رانندگی ندارم و معمولا با تاکسی میرم… اومدم تو کوچه… خدای من هیشکی نبود… انگار طلسم شده بود که امروز من کس ندم… چند قدمی به سمت خیابان رفتم که در برقی خانه بغلی باز شد و یه اقای بلند قد و چهار شونه ماشینش رو دنده عقب آورد بیرون… خیلی خوش تیب بود…قند تو دلم آب شد…که جووونم چه کیری بخورم از این… داشتم میرفتم سمت ش که یه دفعه یه دختربچه از خونه دوید بیرون و در ماشین رو باز کرد…انگار میخواست بره مهد یامدرسه… اونم گاز ماشین رو گرفت و بدون اعتنا به من رفت…خورد تو ذوقم… راهم رو کشیدم… دیدم یه ماشین از این شاسی بلندا از روبرو میاد… باید به همین میدادم…هم پولدار بود هم با کلاس. منتظر شدم و دست بلند کردم واسته… یه نگاه پر از غرور به من کرد و بدون توجه راهش رو کشید .و رفت…فکر کرد من مسافرم… یا جنده …خخخخ…اینم پرید…رسیدم سر پیچ…یکی داشت از روبرو میامد و سرش تو گوشی بود…داشتم قد و بالاش رو تجسم میکردم… ورزشکار بنظر میرسید…خیلی خوشحال بودم… اگر بتونم مخ اینو بزنم عالی میشه…وگرنه معلوم نیست نفر بعدی یا پیرمرد شاشو میشه یا بچه سال یا از این گداهای پلشت… تا رسید نزدیک من…بهش سلام کردم… اونم واستاد و سلام کرد… بهش گفتم میشه وقتت رو بگیرم… … گفت بفرمایید…گفتم میشه بیای خونه من …نیاز به کمک ت دارم… از عشوه های من فهمید کس م میخاره… گفت اینجا زندگی میکنی…گفتم آره… جوابی داد که برق از سرم پرید و احساس حقارت کردم… گفت… تو خیلی خوشگلی ولی شرمنده من نامزد دارم و الان دارم میرم پیش ش و اهل خیانت نیستم…منتظر جواب م واینستاد و راهش رو کشید… خدای من …مگه هنوز از این مردا پیدا میشن…خوشبحال نامزدت… دیگه داشتم ناامید میشدم… که دیدم یکی تا کمر خم شده تو سطل زباله…
گفتم بیا شانس من الان باید به همین بدم… هر چی از آدم پلشت بدم میاد… الان باید نصیب من بشه… ولی کاریه که شده بود…نذر کرده بودم و باید نذرم رو ادا میکردم… رسیدم نزدیکش و سلام کردم… برگشت جواب سلامم رو داد… حدود 20ساله بنظر میرسید…یه قیافه ژولیده و با تیشرت چرک که کثافت از همه جاش میبارید… گفتم… میای خونه م کمک کنی…بدجوری احتیاج به کمک دارم … نگاه ش افتاد به خط کسم و آب دهن ش رو قورت داد… گفت برو خانم …من باید تا شب کار کنم و گرنه نون شب م در نمیاد… برای من درد سر درست نکن… ای بابا…یعنی چی… چرا اینجوری میشه امروز…اینم داشت میپرید… گفتم یکساعته چقدر در میاری… گفت 200 تا 300…گفتم من 300 بهت میدم بیا یکساعت خونه م… فهمیدم ذوق کرد… گفت خونه ت کجاست…گفتم صد متر پایینتر… بیا دنبالم… گفت وسایلم چی…گفتم وسایل چیه …یه گونی داری دیگه…گفت خب موتورم هم هست…گفتم بیار تو پارکینگ… جلو راه افتادم و داشت دنبالم میامد… شانس من رو باش…الان همینجوری داشت مرد و پسر خوشتیب از خونه ها میامدن بیرون… یکی از یکی خوش تیب تر… انگار یکی ریده بود تو شانس و نذر من وگرنه من اینقدر بدشانس نبودم… در پارکینگ رو باز گذاشتم و موتورش رو اورد تو… گفتم بیا طبقه 2 …در رو باز میذارم… کیرش راست شده بود…خخخخ طفلک… اومد تو خونه… لباسم رو در اوردم …فقط با یه شرت و سوتین بودم… اونم همینجور داشت کیرش رو میمالید از روی شلوار…عین منگ ها واستاده بود داشت منو میخورد… آوردم ش همون اتاق خواب و همون تخت خوابی که حمید داشت دختره رو میکرد… پسره چسپید به من و از پشت سینه ها م رو تودست ش گرفت و دست کثیف ش رو رسوند به کس م…وای بوی نجاست و کثافت میداد…داشتم بالا میاوردم… فکر ش رو بکن میخواست ازم لب بگیره…حداقل چرا بهش نگفتم بره دست و صورتش بشوره… شورت و سوتین م رو در آوردم و و خودشم لباسا ش رو کند… بدن فیتی داشت و سکسی ولی پشمای کیرش رو نزده بود… ولی کیرش خیلی کلفت و بزرگ بود… سرم رو گرفت و کشید جلو که براش ساک بزنم… همینکه نزدیک ش شدم…از بوی شاش وعرق داشتم عوق میزدم… گفتم بیخیال شو… ساک نمیزنم…فقط زود بکن و برو…که الان شوهر م میاد… خودم براش قنبل کردم که از رو نخوابه روی شکمم که بوی تعفن ش رو نشنوم… … کس م حسابی خیس شده بود… یه هو کیرش رو فرستاد تو کس م…من تنگم و این کیر کلفت ش حسابی اولش اذیت م کرد… چشمام سیاهی رفت… تا دو سه بار که عقب و جلو کرد… … داشت به شدت تلمبه میزد… انگار دفعه اولش بود کس میکنه…چون اصلا بلد نبود…همه ش کیرش میامد بیرون …دوباره خودش جا میکرد توش… …ولی نمیدونم چرا کیف نمیکردم از کس دادن…انگار فقط داشتم انجام وظیفه میکردم… همه ش فکرم پیش حمید و صحنه کردنش بود که داشت روی همین تخت دختره رو میکردش… و از این رفتار خودمم هم احساس پوچی میکردم ناخداگاه گریه م گرفت… اون بدبخت هم فکر میکرد از گاییدن من داره به من خوش میگذره… میگفت …آره درد داره…گریه کن جنده خانم… من با اون دک و پوز و کلاس داشتم به یه زباله گرد اونم نه با عشق و حال کس میدادم… انگار فقط باید میدادم…چی شد که به این فلاکت افتادم…یادمه با تلمبه دهم نرسیده ارضا شد و بیشعور آب ش رو ریخت تو کسم… کشید بیرون و با همون لباس ش کیرش رو تمیز کرد… منم شرتم رو گذاشتم روی کس م که اب ش نریزه رو تخت… پسره…گفت …حالا پولم رو بده… گفتم تو همون کشو اولیه… کشوی دراور رو باز کرد… چند تا صدی برداشت… فهمیدم بیشتر از 3 تا برداشت ولی چیزی بهش نگفتم… بدون هیچ صحبت اضافه راهش رو کشید و رفت بیرون…و من هاج و واج از اتفاقی که افتاده بود ولو شده بودم رو تخت و خیره شده بودم به سقف… تازه فهمیده بودم که چکار کردم… داشتم عذاب وجدان میگرفتم از اینکه دیگه رسما منم جنده شدم…ولی باز رفتار و کار های حمید جلو چشمم میامد… و خودم رو قانع کردم که کارم درست بوده… یه لیوان ویسکی برداشتم و رفتم تو وان نشستم و وخودم رو شستم.یه مقدار کرم ضد عفونی زدم تو واژنم که میکروبی چیزی از این پسره نگرفته باشم… یه بار دیگه حشری شدم و همونجا به یاد کیر پسر زباله گرد خودارضایی کردم که خیلی چسپید… یکساعتی استراحت کردم… بعدش قرص خوردم که بچه نشه…و شب که حمید اومد اصرار کرد بهش بدم…ولی من پس ش زدم…واقعا نمیخواستم دیگه قیافه ش رو ببینم… فرداش گفتم باید خونه رو دوربین نصب کنیم این روزا دزدی زیاد شده…اولش جا خورد ولی من اصرار کردم… و دیگه نمیتونست دختر بیاره تو خونه…بره کثافت کاریهاش رو جای دیگه بکنه… هنوز براش دارم… میخوام مهریه م بذارم اجرا که به گه خوردن بیفته… هفته بعدش رفتم با بچه ها استانبول و اونجا به دو پسر خوشگل ترک کس دادم…و کلی خوش گذشت… تازه فهمیدم که باید جواب نامردی رو با نامردی داد… انگار نذر کس م در استانبول اجابت شد…

نوشته: الکس


👍 16
👎 24
70101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

897982
2022-10-05 00:55:26 +0330 +0330

ب طرز وحشتناکی قلم قلمه یک پسر جقیه

6 ❤️

897983
2022-10-05 00:56:40 +0330 +0330

من کیر ما خار داره میری استانبول کس میدی جنده

0 ❤️

897984
2022-10-05 00:58:06 +0330 +0330

ینی یه پسر چقد باید جق بزنه که یه همچین چیزی واسه نوشتن به ذهنش برسه
من که تا اونحا که موتورشو بزد پارکینگ خوندم دیگه ئاشر سوزوند مغزم

0 ❤️

897994
2022-10-05 01:29:57 +0330 +0330

کاه از خودت نبود کاهدان هم نبود بدبخت ؟

0 ❤️

897995
2022-10-05 01:31:56 +0330 +0330

به فرض بگیریم راست بگیری اینجور دختری کلی پسر توی دست بال داره بهش ابراز علاقه میکنن که به چشمک بدی بزارن کس و کونت !بعدم اینجور آدمی فک ایدز نکردی ! بنظرم اصلا واقعی نیست

0 ❤️

898013
2022-10-05 02:54:15 +0330 +0330

پسرونه است از همون کرده تو کسش تلمبه می زد معلومه پسر نوشته

0 ❤️

898018
2022-10-05 04:55:07 +0330 +0330

تا اونجا که همه هم ميدونند ویزا رو می‌گیرند نه اینکه ویزا میکردم

0 ❤️

898021
2022-10-05 05:51:52 +0330 +0330

خب خدا رو شکر حاجت روا شدی.
پسره زباله گرد رو چرا نفرستادی حموم تمیز بشه بعد تو رو بکنه
دور از جون آقایون جنتلمن، بعضی از مردا خیلی بی چشم و رو هستن
منم واسه همین کثافتکاریا از شوهر سابقم جدا شدم

0 ❤️

898022
2022-10-05 06:04:18 +0330 +0330

😐🤦‍♀️

1 ❤️

898023
2022-10-05 06:23:40 +0330 +0330

عزیزم برای رفتن به ترکیه (استانبول) نیاز به ویزا نیست. تنها کشوری هست که بدون ویزا ایرانی راه میده. ویزا رو همون فرودگاه میدن و دوندگی نداره😎

0 ❤️

898025
2022-10-05 06:40:25 +0330 +0330

کص شعر

1 ❤️

898047
2022-10-05 10:28:19 +0330 +0330

عههههه ترکیه هم ویزیایی شد؟

0 ❤️

898050
2022-10-05 11:16:05 +0330 +0330

ویزا کردی؟؟؟
ببخشید این به چه زبونی هست؟؟؟

0 ❤️

898061
2022-10-05 13:18:51 +0330 +0330

انگار بجای قلم کیر اسب آبی را گرفته و چرندیات نوشته

0 ❤️

898062
2022-10-05 14:00:36 +0330 +0330

پسره گوزو. ویزا کردی؟؟؟!! برامون توضیحش بده! ترکیه از کی ویزا دار شده؟؟!! ویزا فرودگاه می دهند. خوب گوزو مجبوری مگه!!؟ بیا خودت رو نذر جامعه شهوانی بکن بیشتر ثواب داره هم دنیوی و هم اخروی. گوزو

0 ❤️

898068
2022-10-05 14:31:40 +0330 +0330

منم میخوام

0 ❤️

898076
2022-10-05 15:58:08 +0330 +0330

خااااااک. اوج عشق و حالتون هم به دهات استانبول ختم میشه🤦🏻‍♂
به فرض که مهرت رو اجرا گذاشتی، چی نصیبت میشه؟ تو هم جنده بودی حتما

البته اگه داستانت خاطره باشه نه داستان چون در این صورت خیلی کشکی بود
😶😶😶

0 ❤️

898085
2022-10-05 17:54:02 +0330 +0330

کس مغز

0 ❤️

898086
2022-10-05 18:44:41 +0330 +0330

ایندفعه خواستی بری بدی بدون ترکیه ویزا نمیخاد

0 ❤️

898092
2022-10-05 23:10:59 +0330 +0330

خیانت مختص مردها یا زنها نیست هم مرد خیانتکار زیاد هست هم زن خیانتکار مهم زشتی وقبح خیانت هست وانجام دادن خیانت که هم برای مرد ناشایست هست وهم برای زن واقعا کسی که میدونه اهل وفاداری وتعهد نیست وتوان اینکه به تعهدش عمل کنه رو نداره چرا ازدواج میکنه وباعث میشه با خیانتش هم زندگی چندین نفر وشاید چندین خانواده رو به منجلاب بکشونه هم باعث بدنام شدن دیگران وازبین رفتن اعتماد بشه

0 ❤️

898102
2022-10-06 01:35:59 +0330 +0330

شوهرت تو مغازه بابات کار میکرد بعد پروژه قبول کرده بود؟؟ اسکل اول فرق شرکت و مغازه رو بفهم بعد کستان بنویس

0 ❤️

898123
2022-10-06 06:08:21 +0330 +0330

کسایی که ضایعات جمع میکنن شاید سرووضعشون خیلی کثیف وچرکی باشه، اما بیماری ندارن یامشکلی ندارن اتفاقا سالمتر از همه هستن وشاید درمیان کثافت ها باشن شب تاصبح ولی خودشون خیلیم شریف هستن.البته اونجایی که گفته پولم روبده برم خودت اجازه دادی بره کشوروبازکنه ودیدی چقدرگرفته میتونستی بهش بگی حقتوبردار نه بیشتر.وهمون کاررومیکرد پس دزدی نکرده وبارضایتت گرفته رفته.
کسی گفته بود شایدایدز داره البته چون ایدزبیماری باکلاس ها و پولداراهست اخه تنوع طلب وهرجایی اخرشم میره پاچه اش.کسی که یک ساعت کارنکنه خرجش درنمیاد رو چه برسه به این نوع بیماری که سرایتش بیشتر مقاربتی وامیزش جنسی هست تاموارد دیگه الودگی‌.
یادبگیریم نظر بدیم.حتی انتقاد کنیم نهایتش فحش بدیم اما به هیچ کدوم از طبقات قشراجتماع حتی پایینترینش توهین نکنیم.بلکه اگر مادیات دنیوی رو از همه مابگیرن تهش یک جنس هستیم و شبیه هم کسی از کسی برترنیست مگر به دلش وانسانیتش.
پس زیاد خودتون رو نگیرین که حسابتون از عالم جداست.
نظردادم نه به خاطر داستان وانتقادبیشتر به خاطر کامنت ها که چقدر نگاه سطحی وخودبینانه زیادبود وبه راحتی اجازه دادن به خودشون که توهین کنن.
ثانیا گفتین ادمی مثل تو یک چشمک بزنه از کس وکون میکننت میرفتی میدادی چرا اینو اوردی.شما انگارحالیت نشده خانم اون زمان حشری وکف کیرکه نبود اون زمان عصبی و فقط فکر تلافی بوده واسه عشق وحال نبوده حداقل اون دفعه که بخواد انتخاب کنه.هرکی ازجلواومده پیشنهادداده تارسیده به اون بنده خدا.حالا شمابازفحش ضایعاتیه میدین؟چرانگفتین عجب شانسی داشته چه کس خوشگل و دافی اومده داده بهش تازه پولم گرفته.
گاهی زاویه دید رو کمی تغییربدیم دنیا وادماش درنظرتون ناچیز نمیشن تاخودتون گمدکنید ودرموردهرکسی نظربدید.ودنیا قطعا پرازقشنگی میشد.

1 ❤️

898166
2022-10-06 23:15:24 +0330 +0330

کیر تو طرز فکرت احمق خوب تو با اون پلشت چه فرقی داری

0 ❤️

898169
2022-10-06 23:48:14 +0330 +0330

از کی تاحالا استانبول ویزا میخواد؟؟؟ :|||||||

0 ❤️

898618
2022-10-12 01:14:21 +0330 +0330

بیا ، خودم همجوره حال میدم ، مکان هم دارم

0 ❤️

898858
2022-10-13 23:08:11 +0330 +0330

کیرم تو مغز نداشتت 😀 نظر کردم کوس بدم انگار امام جمعه مشهده نظر کرده

0 ❤️

914590
2023-02-11 04:00:02 +0330 +0330

عالی بود نوش

0 ❤️