نیما و دوست دختر حشری

1402/07/05

سلام
اسم من نیما و ۳۲ سالمه تقریباً دو سالی هست از همسرم جدا شدم.
هرچند مشکل ما فقط دخالت بیش از حد خانوادش بود.
و بمانیم که پشیمون شد و دیگه هیچ وقت راش ندادم تو زندگیم.
دو سال بعد از جدایی همسرم هیچ وقت وارد رابطه نشدم چون از رابطه ها به جز دردسر چیزی نداشتن هر وقت نیاز جنسی داشتم یک خاله بود بهش زنگ میزدم برام یکی رو میفرستاد.
یک روز با دوستان رفتیم باشگاه بیلیارد و آنجا بازی می کردیم شرطی سر پول 💰 بعد از بازی من نوبت دوتای دیگه از دوستان بود.
من نشستم روی میز کافه داخل باشگاه بیلیارد یک دختر آمد پیشم سلام کرد.
منم خیلی مودبانه جوابشو دادم بهم گفت اشتباه بازی میکنی و تمام بازی رو بهم گفت.
دوستام داشتن ما رو نگاه میکردن.
و در آخر گفت بیا رو میز بیلیارد.
منم رفتم اول کج و راستی چوب بهم نشون داد بعد نوع زدن خیلی حرفه ای بود.
ازش تشکر کردم.
اونم رفت پیش یکی از دوستای خودش که ظاهراً با همدیگه بودن.
اون شب ما رفتیم خونه بعد از بازی.
دوستان بهم تیکه مینداختن آره خوب آمد سمتت. از کجا میدونست تو مجردی و همش تا رسیدم خونه مسخره بازی میکردن.
راستی بزارید از دختره براتون بگم که بعد با همدیگه آشنا شدیم اسمش هیفا بود یک دختر لاغر و قد بلند و با پوست گندمی و سینه های ۶۵ بود البته با کلی تتو روی بدنش.
اون شب گذشت و خداییش تو فکرش نبودم مثل یک غریبه آمد و رفت.
چند شب دیگه بازم دوستام آمدن بریم بیلیارد ما هم رفتیم.
وقتی رسیدیم میز بگیریم دیدم هیفا داره با همون دوستش بازی می‌کنه یکی از بچه‌ها گفت فکر کنم منتظرته.
منم خندیدم.
رفتم سمت میز بیلیارد دیدم آمد جلو و سلام کرد و تحویل گرفت و دست داد.
منم با بچه‌ها مشغول بازی شدم میز باختم سر یک میلیون پول رفتم نشستم هیفا آمد گفت بیا با من بازی کن مریم دوستم خسته شده.
منم رفتم چوب برداشتم رفتم بازی وای خدا چقدر حرفه ای بازی میکرد منی که سه سال داشتم بازی میکردم در برابرش هیچ بودم.
وسط بازی از هم دیگه سوال میکردیم و سنمو و شلغم و مجردم و اونم داشت از خودش می‌گفت که منم و خواهرم و مادرم زندگی میکنیم و مجردم.
آنجا برای اولین بار شماره رد و بدل کردیم.
اون شب بعد از بازی رفتم خونه و چت و پیام ها شروع شدن.
منی که اصلا دوست نداشتم وارد رابطه بشم همه چیز برعکس شد انگاری منتظره یک جرقه بودم.
خلاصه دعوتش کردم خونم و بهش گفتم پایه چی هستی مشروب یا چیزی دیگه.
گفت خودت چی ؟
گفتم من مشروب میخورم گفت من أهل مشروب نیستم گاهی شراب 🍷 میخورم.
ولی یک چیز بگم من گل میکشم.
تو چی تو هم می‌کشی ؟
گفتم نه اهل مواد نیستم فقط مشروب و سیگار.
گفت اشکالی نداره بیام پیشت بکشم ؟
گفتم نه اشکال نداره بیا.
قرار بود فردا بیادش منم حسابی به خودم رسیدگی کردم و زنگ زدم یک نظافتچی آمد و کامل خونه رو تمیز کرد و همه چیز گذاشتم.
دیدم پیام داد نیما جان لوکیشن خونه رو بفرست.
منم براش تو واتس فرستادم.
گفت اسنپ گرفتم دارم میام.
گفتم بیا خوش آمدی.
بعد از بیست دقیقه زنگ زد گفت من در ساختمان هستم براش در باز کردم گفتم با آسانسور بیا بالا طبقه چهارم هستم.
درب باز کردم دیدم با یک دسته گل و یک باکس زیبا وای چقدر به خودش رسیده بود.
آمد سلام کرد منم ازش تشکر کردم و وسایل رو گرفتم.
آمد نشست رو مبل منم حسابی میز و چیده بودم انواع ترشک و لواشک و میوه و غیره و یک بطری شراب و ویسکی.
گفت حسابی زحمت کشیدی.
گفتم کاری نکردم جز یک پذیرایی ساده.
خلاصه بهش گفتم راحت باش لباساتو دربیار هر جور راحتی بشین.
اونم بلند شد شالشو و مانتو درآورد با یک تاپ بندی صورتی نشست که سوتین مشکی پیدا بود.
بهش گفتم راحت باش شراب میخوای بخور دوست داری گل بکشی بکش اینجا راحت باش هیچ تعارفی نکن.
گفت باشه شما شروع کن.
منم دوتا ماگ مشروب آوردم پر کردم شراب یکم با همدیگه خوردیم گفت من نمیخوام.‌میخوام گل بکشم.
بهش گفتم راحت باش از تو کیفش دوتا پک درآورد و کاغذ و وسیله شروع کرد به پر کردن.
منم داشتم شراب میخوردم باهاش حرف میزدم.
اونم در حین بسته کردن گل جواب میداد.
یکی روشن کرد شروع کرد به کشیدن.
اح حالم از بوی گل بهم خورد چقدر بد بو ولی چیزی بهش نگفتم تقریباً یک نیم ساعت نشسته بودیم ساعت ۸ شب بود.
بهش گفتم هیفا تا کی میتونی بمونی ؟
گفت نهایت تا ۱۲ شب.
گفتم خوبه بیشتر پیش هم باشیم اونم گفت آره ولی کار دارم نمیشه بیشتر بمونم مادرم نگران میشه.
خلاصه منم کیرم بلند شده بود بدنشو میدیدم.
بی پروا بهش گفتم اینجا راحتی ؟ گفت آره عزیزم.
گفتم دوست داری بریم رو تخت دراز بکشیم ؟
گفت بریم رفتیم رو تخت کنار همدیگه دراز کشیدیم و صحبت می‌کردیم من کم کم بهش نزدیک شدم و آروم بقلش کردم اونم چشماش بست منو بقل کرد.
آروم چندتا بوسه از گونه هاش و صورتش کردم دستم از پشت کمرش بردم زیر تاپش پوستش نوازش میکردم.
دیدم هیچی نمیگه منم دستم آوردم جلو از روی سوتین سینه هاش گرفتم و فشار میدادم هیچی نمیگفت جسارتم بیشتر شد سوتین زدم بالا با دست با سینه هاش بازی میکردم لباسشو دادم بالا به کمر خوابید رو تخت منم سینه هاش شروع کردم به خوردن سینه های سفتی داشت.
خودش هم با دستاش صورتم گرفته بود همش می‌کشیدم و بوسم میکرد.
منم دکمه شلوارش باز کردم از پاش درآوردم و بعد شرتش درآوردم.
لباس های خودمو درآوردم پاهاش باز کردم آمدم براش بخورم گفت نه دوست ندارم کسی برام بخوره.
تو بخواب من دوست دارم برات بخورمش.
منم چیزی نگفتم دراز کشیدم رو تخت موهاش با یک کش مو بست.
بهش گفتم هیفا ازدواج نکردی چطوری میخوای از جلو بهم بدی ؟
گفت من پردم ارتجاعیه.
( البته به قول خودش شیش ماه سکس نداشته کسکش پس چرا کردم تو کست خون نیومد)
برام ساک میزد خیلی حرفه ای بود.
برام جای سوال بود که چرا تا به یک نفر دعوت کردم به خونه درجا قبول کرد ؟ و تا بهش پیشنهاد اتاق خواب و سکس کردم بازم قبول کرد ؟
نگو به خاطر مصرف بیش از حد گل.
داشت ساک میزد بهش گفتم بسه هیفا جان بیا بشین روش آمد نشست رو کیرم و کیرم هرچی میخواست جا کنه تو کسش اذیت میشد انصافا تنگ بود.
تا آخر همه کیرمو جا داد تو کسش هنوز دو دقیقه بالا و پایین نکرد آبش آمد یک صدای جیغی کشید خوابید تو بغلم منم همینجوری که تو بغلم بود تلمبه میزدم و صدای آخ و اوخ درآمد بود سفت بغلش کردم همینجوری که کیرم تو کسش بود برعکس شدیم به قول دوستان پاهاش ۷ باز کردم خوابیدم تو بغلش و تلمبه میزدم آبم داشت میومد بهش گفتم داره ارضا میشم چیکار کنم گفت داخل نریزی بریز بیرون.
منم تا آبم اومد ریختمش رو شکمش و کسش.
گفت چقدر آبت زیاده.
از پای تخت دستمال کاغذی آوردم آمدم براش تمیز کنم گفت نه خودم انجام میدم.
بهش دادم و خودشو پاک کرد منم رفتم دستشویی خودمو شستم و آمدم گفتم حالا لباس پوشید.
دیدم لخته رو تخت گفت نیما جان از اتاق کیفمو میاری ؟
رفتم براش آوردم دیدم یک پک گل دیگه باز کرد و با کاغذ و وسایل دوباره درست کرد.
گفت می‌کشی ؟
گفتم نه مرسی عزیزم تو بکش و روشن کرد و همینجوری که لخت بود میکشید.
نگاه کرد و گفت امیدوارم اگه دوست داری دوستیمون ثابت بمونه هیچوقت بهم نگی گل رو کنار بزارم چون گل بهم انرژی مثبت میده افکار منو آزاد میکنه و غیره و چیزی که قطعا تو دوست داری شهوت منو چند برابر میکنه.
بهش گفتم چیکارت دارم عزیزم تو بکش راحت باش.
خلاصه اون شب تا ساعت ۱۱ شب پیشم موند و رفت.
قبل از رفتن بهش گفتم هیفا جان کی میایی ؟
گفت تا آخر هفته بازم میام و رفت.
چند روز گذشت و منو هیفا در تماس بودیم و دوتایی می‌رفتیم بیلیارد بیشتر شب ها.
و در کنار هیفا حسابی بازی منم خوب شد.
یک شب که با ماشین رفتم دنبالش گفت بریم خونه؟
گفتم بریم.
تو مسیر بهم گفت گفت داروخانه صبر کن منم رفتم داروخونه ایستادم گفت الان میام.
رفت و آمد و بهم گفت بریم یک جایی یک چیزی بخرم ؟
گفتم بریم رفتیم توی یک منطقه خلافکار دیدم گفت همینجا صبر کن.
یک پسر آمد جلو با هیفا سلام کرد و هیفا بهش پول داد و دوتا پک گل گرفت و گفت بریم.
بهش گفتم همیشه می‌آیی اینجا ؟
گفت آره بیشتر با مریم دوست که دیدیش تو کافه با هم بود میام با اسنپ میگیرم و برمیگردم.
( تمام قضیه منو هیفا اینجا عجیب شد)
هیفا گفت نیما جان یک سوال بپرسم ؟
گفتم بگو.
گفت تو گروپ دوست داری ؟
گفتم تا حالا نداشتم نمیدونم حسش چطوری فقط تو فیلم ها دیدم.
بهش گفتم چطور ؟
گفت ولی من گروپ داشتم.
گفتم با چندتا پسر ؟
گفت نه منو مریم با دوست پسرش.
با تعجب نگاش کردم و گفتم واقعا ؟
گفت آره.
گفتم چطور که مریم میزاره جلوش با دوست پسرش حال کنی ؟
گفت پیشنهاد دوست پسر مریم بود مریم بهم گفت منم قبول کردم سه تایی سکس کردیم.
گفتم حالا منظورت چیه ؟
گفت حاضری سه تایی من و تو و مریم سکس کنیم ؟
گفتم که تا حالا نداشتم.
گفت باشه اشکال نداره به مریم بگم بیاد سه تایی باشیم ؟
گفتم از نظر تو ایراد نداره من جلوت با مریم سکس کنم ؟
گفت نه چه اشکالی داره منم با دوست پسرش جلوش سکس کردیم.
گفتم باشه بگو.
زنگ زد مریم جریان بهش گفت.
هیفا گفت بریم دنبال مریم.
گفتم بریم.
گفت اگر مریم پیشم باشه من تا صبح میتونم پیشت بمونم چون مامانم یا خواهرم زنگ بزنه میگم پیش مریم هستم اونم همینطور.
مریم دوست هیفا یک دختر تقریباً تپل و سفید بود با سایز سینه های ۸۵ و تقریباً ۳۰ سال داشت.
رفتیم سر کوچه مریم سوار سوار کردیم و آمد تو ماشین نشست با من دست داد و احوالپرسی کرد.
ببینید اثرات مخرب یک گل رو که دخترها یا پسر ها چه بلایی سرشون میاد که دوست دختر من براش اشکال نداره که یکی دیگه رو بکنم جلوش یا اون بره به دوست پسر دوستش بده.
تو ماشین که داشتیم می‌رفتیم سمت خونه هیفا و مریم شوخی میکرد دوتاشون هم گل بار میزدن.
مریم به هیفا گفت بکشیم ؟
هیفا گفت آره روشن کن دوتاشون روشن کردن مریم بهم تعارف کرد گفتم نه من نمیکشم.
مریم به هیفا پرید گفت میگم این آقا نیما کیرش به اندازه کافی هست که جرمون بده.
هیفا بهش گفت آره بابا از مال دوست پسرت بزرگتره.
من خندم گرفت بهشون گفتم هیچ حرفی ندارید حالا دنبال اندازه کیر من هستید ؟
دوتاشون زندن زیر خنده.
رسیدیم خونه گفتم مریم چی می‌خوری مشروب و همه چیز هست.
گفت نه فعلآ کیر میخوایم.
دوتاشون خندیدن.
گفتم کیر هم هست نگران نباشید تا هر وقت که بخواید.
دوتاشون لباس هاشون درآوردن بهشون گفتم شما گل کشیدید شارژ شدید منم یکم مشروب بخورم و بیام.
مریم و هیفا با شورت و سوتین آمدن بیشم نشستن.
منم داشتم ویسکی میخوردم.
هیفا گفت لباستو در بیار عزیزم منم لخت شدم با شرت نشستم.
مریم نشست سمت راست من و هیفا نشست سمت چپ من داشتم میریختم که بخورم هیفا کیرمو درآورد شروع کرد به ساک زدن.
مریم گفت اووووووف چه کیری خاک بر سر دوست پسر من.
گفتم قابل نداره مریم جون امشب تو استفاده کن.
مریم با هیفا داشت ساک میزد.
هیفا گفت اگه خوردی بریم رو تخت.
گفتم اگه خواستم بخورم اینجوری که شما میخورید من پشیمون شدم.
گفت میخوای بخور و بریم.
( منم فهمیدم که این ها گل بکشن حشری تر میشن)
بهشون گفتم شما گل بکشید منم مشروب بخورم بعد سه تایی بریم اتاق خواب.
گفت باشه یکی یک پک گل بار زدن می کشیدند منم چندتا پیک زدم.
رفتم تو اتاق خواب رو تخت دراز کشیدم.
مریم گفت شرتت در بیار خودشم کاملاً لخت شد و مریم آمد لخت شد شورت و سوتین درآورد.
هیفا آمد تو بغلم و مریم شروع کرد برام ساک زدن.
در حالی که داشتم با هیفا لب میگرفتم دیدم مریم نشست رو کیرم.
برعکس هیفا مریم گشاد بود چون راحت نشست رو کیرم گفت اووووووف چه حالی میده منم داشتم از هیفا لب میگرفتم با سینه هاش بازی میکردم تا حالا هیچ وقت هم زمان با دو نفر حال نکردم.
هیفا گفت بسه مریم نوبت منه رفت تو کیفش یک ژل روان کننده آورد گفت اینو از داروخانه گرفتم زد رو کیرم و مالید به کسش نشست رو کیرم تا آخر رفت توش.
و شروع کرد به بالا و پایین کردن و مریم هم با من لب میگرفت و سینه های هیفا رو میخورد.
بهش گفتم بسه بخواب میخوام بزارم تو کست.
بلند شد خوابید رو تخت پاهاش باز کرد منم کردم توش و محکم تلمبه میزدم چند دقیقه زدم مریم هم سینه های هیفا رو میخورد منم خیلی حال میکردم هیچ وقت باورم نمیشه که هم زمان با دو نفر سکس کنم.
هیفا لرزید و جیغی کشید و آروم شد چون ارضا شد.
منم کیرمو درآوردم به مریم گفتم بخواب.
مریم گفت نه نیما من دولا دوست دارم از پشت بکن منم از پشت کردم تو کسش کون گنده ای داشت و منم شروع کردم به تلمبه زدن مریم سینه هاش چطوری عقب و جلو میرفتن دستش گذاشت زیر کسش و میزد منم داشتم میزدم هیفا باهم لب میگرفت.
چند دقیقه داشتم تلمبه میزدم که مریم ارضا شد آب از کسش آمد بیرون و خوابید رو تخت.
نوبت من بود که ارضا بشم از یک طرف کس تنگ هیفا دوست داشتم از طرف دیگه بدن نرم و سینه های مریم.
هیفا رو بهش گفتم بخواب رو تخت باهاش باز کردم کردم تو کسش به مریم گفتم بیا تو بغلم داشتم تلمبه میزدم تو کس هیفا از مریم لب میگرفتم و با سینه هاش بازی میکردم آبم داشت میومد گفتم هیفا جان آبم داره میاد لطفاً بزار بریزم داخل.
گفت بریز منم تمام آبمو ریختم تو کسش.
و بی حال افتادم رو تخت خواب دوتاشون این طرف و اون طرفم دراز کشیدن.
دیدم دو تا بلند شدن دوباره رفتن گل بار زدن و شروع کردن به کشیدن منم رفتم پیششون مریم تعارف کرد گفت می‌کشی؟
گفتم نه اهلش نیستم.
گفت نصف عمرت بر فناست.
گفتم اگه کل عمرم در فنا باشه چون نمیکشم پس بزار باشه.
هیفا بهش گفت من که بهت گفتم نمیکشه تعارف نکن.
گفتم هیفا نظرت چیه یک سکس دیگه داشته باشیم اما از پشت.
مریم گفت یعنی از کون ؟
گفتم آره.
هیفا گفت من اوکی هستم.
مریم گفت یکم درد داره ولی منم اوکی هستم.
گفتم خوبه.
من از بوی گل دوتاتون گیج شدم برم رو تخت.
دوتاشون خندیدن گفتن برو دود گیر نشی.
رفتم رو تخت دراز کشیدم مریم رفت سمت دستشویی و هیفا آمد پیشم شروع کرد به ساک زدن.
پاهاش باز کرد یکم روان کننده زد به کیرم و مالید به سوراخ کونش و نشست رو کیرم کم کم داشت با آخ و اوخ جاش میداد داخل مریم آمد از پشت بغلش کرد با کسش بازی میکرد تا آخر کیرم رفت تو کون هیفا وای خدا چقدر تنگ و گرم بود خوشو مریم با همدیگه لب میگرفتن با سینه های همدیگه بازی میکردن.
به مریم گفتم بیا تو بغلم.
همینجوری که هیفا رو کیرم بالا و پایین میکرد منم سینه های مریم میخوردم.
واقعا اون شب حس عجیبی داشتم.
با هیفا گفتم بلند شو و دولا شو از پشت بزارم تو کونت هیفا دولا شد دوباره روان کننده زدم کیرم جا کردم تو کونش خودش هم با دست کس خودش می‌مالید.
منم از مریم لب میگرفتم.
هیفا ارضا شد.
به مریم گفتم تو دلا شو نوبت تو هستش.
مریم دولا شد گفت یواش بزار.
گفتم چشم عزیزم روان کننده زدم رو کیرم و در کونش هیفا نشست روبروی مریم با کسش بازی میکرد.
گفت نیما پارش کن.
منم سر کیرمو کردم تو کون گنده مریم.
مریم گفت آخ یواش.
کم کم عقب و جلو کردم هنوز به سی ثانیه نرسید کیرمو تا آخر رفت توش و شروع کردم به تلمبه زدن مریم هیفا آمد دستش گذاشت زیر کس مریم براش میزد و منم تو کون مریم تلمبه میزدم ولی خداییش مریم هم از کس گشاد بود و هم از کون مشخص بود جنده تمامه.
آبم داشت میومد محکم بغلش کردم خوابیدم روش آبم تا آخر ریختمش تو کونش.
و دراز کشیدم روش.
من دیگه خسته شدم رو تخت دراز کشیدم.
به هیفا گفتم مرسی عزیزم خیلی امشب با دوتاتون حال کردم.
اون شب ما سه نفر لخت کنار همدیگه خوابیدیم.
صبح بیدار شدم وقتی دوتاشون دیدم اینجوری لخت کنارم خوابیدن دوباره حشری شدم.
ولی دیگه جون کردن نداشتم.
هیفا و مریم بلند شدن و رفتن.
از اون شب به بعد چند باری با هیفا سکس کردم.
ولی یکدفعه هیفا ناپدید شد.
حتی خط گوشیش خاموش بود.
تا حالا خبری ازش ندارم ولی در کل من باهاش سکس کردم و هیچ ضرری بهم نزد ولی اینجوری یکدفعه رفت برام عجیب بود.
ببخشید اگر طولانی بود.
ولی به هرکس که میپرستید کل داستان واقعی بود.
از اون روز به بعد منم هر دفعه زنگ میزدم به خاله برام جنده بفرسته چون از گروپ خوشم اومد بود بهش میگفتم دوتا بفرست.

نوشته: نیما


👍 16
👎 1
41401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

949956
2023-09-27 23:59:01 +0330 +0330

چه جالب من اولین نفریم که خوندم؟؟؟؟😂😂😂😂
داداش روی سایز بندی هات یکم کار کن …میگی ۶۵ بود دراز کشیده بود من با سینه هاش بازی کردم سفت بود؟؟؟؟؟
عزیزم زن من ۸۵ با کاپ c وقتی دراز میکشه میشه ۷۰ با کاپ B 😂😂😂😂سایز ۶۵ گلشیفتس قشنگ

2 ❤️

950016
2023-09-28 03:12:19 +0330 +0330

لایک کردم

اتفاقا یه همچین داستانی هم چند سال پیش ، من داشتم البته با دوتا خواهر

0 ❤️

950086
2023-09-28 14:25:44 +0330 +0330

من چند بار گروپ کردم دفعه اول دوتا دبیرستانی بودن دوتایی ادا تنگ ها در میاوردن از هرکی در میاوردم تو اون یکی کنم میگفتن برو بشور اینقدر شستم که اصلا ارضا نشدم ولی حال میده دوتا دختر زیرت ناله کنن

0 ❤️