همسایه خیالی

1401/08/12

سلام بچه ها اول ازینکه بخونید و فحش بدید اینو بگم که داستان کاملا خیالی هستش و برای سرگرمی نوشتم و کاملا تخیلات ذهن جقی منه اسم ها و داستان همه غیر واقعی هستن و اصلا به من ربطی ندارن
خب بریم شروع کنیم

من علی ام تک فرزند ۱۷ ساله حدودا قد ۱۸۴ وزن ۷۵ کیلو هیکل ورزشکاری از ۴ ۵ سالگی باشگاه میرفتم خیلی هیکل خوبی دارم و پیش رفیقام پوزشو میدم
حدودا سه چهار ماه پیش اسباب‌ کشی کردیم و از خونه قبلیمون اومدم خونه مجردی گرفتم و چون وضع نسبتا خوبی داشتیم یه خونه نسبتا کوچیک ولی باکلاس واسم گرفتن و نزدیک به مدرسم بود و کلا راحت تر بود
اینو بگم که خونه دوطبقه بود و سه تا واحد داشت طبقه پایین برای صاحب خونه بود که داستان من با همین خانم صاحبخونست و طبقه دوم که یه واحد من بودم و یک واحد خالی داشت
دیگه داستانو کش نمیدم و میرم سر اصل مطلب
صابخونه اسمش مهناز بود که یه خانم مطلقه بود ۳۱ ساله و اونم اتفاقا هیکل ورزشکاری داشت ولی به گفته خودش باشگاه نمیرفت و خودش هیکلشو ساخته
قدش حدود ۱۶۴ اینا و وزنش ۵۶ ۵۷ کیلو بود و موهای بلوند و چشمای خرمایی روشن داشت و پوست نسبتا برنزه
از روز اول که من و این خانم تنها بودیم تو اون ساختمون من خیلی دوست داشتم که با مهناز صمیمی تر شم و موفق شدم و یه ماه اول خیلی رفیق شدیم و خیلی راحت حرف میزدیم بی پرده و طوری که خونش میرفتم یا خونم میومد برام غذا میوورد و منم خیلی ازش خوشم اومده بود ولی خب روم نمیشد چیزی بهش بگم
جونم بگه واستون که چند بار شده بود در خونه باز بوده باشه و وقتی میره رو پشت بوم منو ببینه تو خونه که لباس تنم نیست و از هیکلم خوشش اومده بود یا شاید من اینطور حس میکردم
خلاصه یه شب دیدم با یه شلوار یوگای سبز و یه تیشرت که تا بالای نافش بود تو حیاط وایساده و داره باغچه رو آب میده و من از پنجره حسابی دید زدم و عکس و فیلم گرفتم ازش
فردای اونروز که از بیرون برمیگشتم دیدم که با همون لباس منتظر من وایساده انگار و وقتی من رسیدم خونه سریع صدام کرد که برم کمکش که دیدم تو باغچه یه قورباغه اومده من خندیدم بهش یهو دیدم قورباغه پرید سمتش و مهناز دویید اومد بغل من با اون لباسش و عطری که زده بود یه دو ثانیه هوش از سرم رفت ولی بعد چند ثانیه دیدم کلا رو هوا بغل منه مثل بچه ای که میخواد مادرش بهش شیر بده بغل منه و بردمش تو راه پله دم خونش نشست رفتم قورباغه رو گرفتم بردم تو رودخونه کوچیکی که توی پارک بالای خونه بود ول کردم اومدم پیش مهناز نشستم و گفتم
+چیشد ترسیدی از این ؟
_خفه شو از بچگی میترسیدم دیدم یهو روحم رفت
خندیدم و سعی کردم یکم بحثو باز کنم یکم حال کنم
+با این لباسا اینقد سکسی شده بودی قورباغه هه فک کنم راست کرده بود
_برو مگه فک کردی همه مثل تو هولن اونم قورباغه ؟
+من چمه مگه من به این پاکی دیده بودی تاحالا؟
_برو روی خودتو سیاه کن بچه خیر سرم دوربین کاشتم حیاطو ببینما که چخبره
اینو که گفت من ترسیدم و فهمیدم دیده که من داشتم دیدش میزدم
گفتم :
+اینقد این لباس ورزشیا بت میاد اخه ادم نمیتونه گذر کنه مخصوصا با این اندامت
_جدی؟ خیلی وقته کسی بهم نگفته که اندامت خوبه
تو همین حین حس کردم که مهناز داره صداشو عوض میکنه کم کم و بازیاش بیشتر میشه دست میکنه تو موهاش دستاشو سمت ممه هاش میبره که فک کنم ممه هاش ۹۰ بود سایزش و نسبت به هیکلش یکم بزرگ بود و لی خدایی خوشگل
+اره بابا مطمئنم هرکی اینطوری ببینتت از شق درد میمیره
اینو که گفتم خندید و اومد جلو بوسم کرد و گفت حالا بیا بریم تو دیگه اونجا حرف بزنیم
رفتیم تو خونش نشستیم دیدم بعله ودکا داره خونش و رفت برامون ریخت اورد نشست کنارم و ودکارو رفتیم بالا و حسابی چسبید
یه یک ساعت که گذشت تقریبا یه لیتر تموم کرده بودیم خیلی بالا بود مهناز ولی من یکم رو فرم تر مونده بودم
دیدم که دستش رو به بهونه خارش لای پاش میبره منم گفتم وایسا ببینم چیشده دستمو گزاشنم لای پاش و مالیدم کصشو و لزج بود رو شلوارش
فهمیدم که زده بالا و من امشب میتونم یه کاری کنم
چون مالیده بودمش چشماشو بسته بود و خمار طوری بو
رفتم دم گوشش گفتم
+چشمات که اینطوری خماره تو مستی حسابی ترکیبش با این لباسا و اندامت بمبه
اینو گفتم بلند خندید و اومد رو مبل رو پای من نشست و صورتش رو به من بود و دم گوشم با صدای لرزون گفت
_خوشت میاد از لباسام؟
+اوم زیاد
_میدونم کامپیوترتو که باز کردم تو فیلم سومرات کلی فیلم پورن با لباس یوگا داری
+خیلی دیوثی چرا رفتی اونجا بی اجازه
_دهنتو ببند میگم میخوام کمکت کنم
+چجور کمکی ؟
_مگه نگفتی اینطوری‌ منو دیدی شق درد داری ؟
+والا چرا ولی نگفتم من شق کردم که
_تو نمیخواد بگی الان زیر رونم خودم حسش میکنم
خندیدو منم خندیدم و نمیدونم چیشد یهو لباشو رو لبام گزاشت و با اون رژ خوشمزش و بالم لب که طعم هلو داشت لبامو میخورد و سرمو به صورتش فشار میداد و با صدای خفه حین لب بازی اه و ناله میکرد
پنج دیقه کامل لب همو خوردیم و من کشیدمش عقب و یه دستمو بردم تو زیر تیشرتش و ممه هاشو انداختم بیرون و یه دستمو بردم از رو شلوارش کصشو مالیدم که صداش رفت بالا
بعد یکی دو دیقه که لرزید و ارضا شد سریع دوباره چند ثانیه لب گرفنم و بلند شدم و مهنازو گزاشتمش لبه مبل و شلوارشو کشیدم تا زانو پایین دیدم که شورت پاش نیست و حسابی کصش خیس و لزجه و به شلوارش چسبیده بود حتی اب کصش که ارضا شده بود
سرمو بردم لای پاش و با دستام ممه هاش بازی میکردم و تیشرتش هنوز تنش بود ولی آستیناشو دراورده بود
پنج دیقه که حسابی زبونمو بالا پایین کردم رو کصش و سرمو برداشتم تازه دیدم چه کصی داره
سفید نبود ولی چون برنزه بود کصش یکم سیاهی داشت ولی خوشگل بود و زننده نبود و روناش حسابی ژله ای بود و فشار میدادم
کیرم داشت شلوارمو پاره میکرد و مهناز که دید حسابی شق کردم اومد شلوارمو در اورد و شورتمو تا زانو کشید پایین و خداروشکر من اصلاح کرده بودم و تمیز کرده بودم و کیرمو با مشتش گرفت و سرشو تا تخمام هی لیس میزد خیلی حال کردم بعد چند دیقه سرشو کشیدم عقب ازش لب گرفتم و گفتم برگرده داگی وایسته پاهاشو بزاره پایین مبل و دست و سینش بالای مبل
سریع برگشت و گفت جوون بکن توم دیگه لفتش نده
منم خواستم بکنم توش اروم رو کصش کشیدم ولی چون تنگ بود نمیرفت تو راحت
گفت روغن ماساژ دارم برو بیار رفتم تو اتاقش اوردم ریختم رو کونش و روی کیر خودم و مالیدم به کصش و اروم اروم کردم تو و یواش یواش تبدیل به تلمبه شد و با ممه هاشم بازی می کردم و صداش بالا میرفت و همش اه و ناله میکرد و میگفت جوننن من مال توعم ابمو بیار
دستشو گرفتم اوردمش بالا نزدیک خودم کردم کمرشو گزاشتم رو سینم و از پشت سرمو بردم جلو ازش لب گرفتم حسابی و بعد دیدم ابم داره میاد نگه داشتمش و کشیدم بیرون ازش و بهش گفتم رو مبل بشینه سمت من و پاهاشو باز کنه
نشست و گفت کصمو دوباره بخور منم حسابی ایندفعه لیس زدم و با کله خوردم همشو
بعد روی زانو نشستم و کیرمو دوباره با روغن کردم تو کصش و یکم که تلمبه زدم تازه توجهم به سوراخ کون تیره و تمیزو خوشگلش جلب شد
کشیدم بیرون و رفتم چربش کردم و لیس زدم سوراخ کونشو حسابی
مهناز نزاشت کونش بزارم ولی اینقد اصرار کردم و انگشتش کردم که خوشش اومد و گفت اروم بکن با روغن پس
منم روغن ریختم رو کونش و اروم اروم کیرمو فرو کردم تو کونش که خیلی تنگ تر بود و حسابی داغ
تو همین حین دو سه بار اون ارضا شده بود و منم دیگه داشت آبم میومد و بعد از بازی‌کردن با ممه های چرب روغنیش و همزمان تلمبه زدنام آبم اومد گفتم بریزم تو کونت گفت همرو بریز تو کونمم اتیشم بزن
منم گفتم جونن و آبم ریخت تو کونش و جفتمون اهههه کشیدیم و اونم دوباره ارضا شد
کیرمو کشیوم بیرون رفتم بغلش و حسابی لب گرفتیم گفتم مرسی از کمکت میشه هر وقت نیاز داشتم بیام کمک بگیرم؟
با خنده گفت من هر وقت دوست داشتم بهت کمک میکنم
خندیدیم و رفتیم حموم تو وان بزرگی که داشت حموم کردیم و دیگه اینجا روز تموم شد و بغل هم خوابیدیم و صب رفتم خونه خودم و داستان دیگه تموم شد ولی کمک های اون ادامه داشت و هنوزم داره ولی واحد خالی الان پر شده خانواده تکش نشستن و رفت و اومد من با مهناز کم شده چون میترسیم گندش در بیاا ولی ادامه داره
نوکرتونم همونطور که گفتم مزخرف بود همش
امیدوارم دوست داشته باشین
فانتزی هاتونو بگید بنویستم داستان واستون عشقا

نوشته: ذهن جقی


👍 2
👎 4
18801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

901303
2022-11-03 08:44:18 +0330 +0330

دمت گرم

0 ❤️

901313
2022-11-03 09:35:39 +0330 +0330

همین که گفته دروغه خوبه

0 ❤️

901330
2022-11-03 11:59:38 +0330 +0330

همون که خوندم قد و هیکلت گفتی حدودا 184 و از 4 5 سالگی باشگاه میرفتی زدم زیر خنده 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 😂 واقعا خیلی خوبی تو دمت گرم ولی دیگه بقیشو نخوندم . حتی اگر فانتزی و خیالی هم مینویسی حداقل یکمی به عقل و تفکر مخاطب احترام بزار . نخونده دیسلایک دادم

0 ❤️