پسر کاراته کار (۲)

1400/11/20

...قسمت قبل

معتاد کون دادن شده بودم و هفته دو بار هم میدادم دیگه یه کاراته کار جنده شده بودم کسی که عاشق کیره و عاشق این که تو لباس کاراته کون بده و این زندگی رو با کون دادن دوست داشتم که اون کار شیطانیش با قند باعث شد من به این درجه برسم و این رابطه تا دو سال دیگه هم ادامه داشت و چند ده بار دیگه هم رسید ولی میرسیم به این داستان که اخرین داستانه که میخوام از اولین بکنم تعریف کنم و همچنین اخرین باری که منو کرد . مثل سال قبلو کمی بیشتر نبود که بخوام هر هفته کون بدم چون شهوت رو کمی تحت کنترل داشتم ولی دلیل اصلیش این بود که علی دوست دختر و با اون رابطه سکسی داشت و نمیخواست دیگه بهش خیانت کنه و توبه کرده بود و میگفت همجنس گناه بزرگیه _ خودم از شهوت زیاد چند بار بهش پیشنهاد دادم قبول نکرد و گفت لطفا از من نخواه خواهش میکنم چون توبه کردم و از این حرفها حالا دیگه جوان بودیم و شوخی دستی هم تو جمع میکردیم و مثل قبل نبود و ترس نداشتم که اگه کسی بیبنه برام بد میشه البته فقط اون نبود با رفیقهای دیگم هم همچین شوخی های دوران جوانی داشتیم برگردیم به ماجرای اصلی تو این سالها خیلی ها باشگاه کاراته رو ترک و دو سانس کلاس کاراته که بزرگسال و نوجوانان بود در هم ادغام شده بود و از انجایی که من حساب کتابم خوب و محبوب مربی و کسی که کمربندش از همه بالاتر بود ارشد تک کلاس بودم و چند نفر از من بزرگتر که اونها هم همیشه نمیامدن واقعا ناراحت کننده بود از اون همه هنرجو حالا تعداد کمی باقی ماندن و حتی مربی هم تمام جلسات نمیامد و کلاس رو به نوعی من که حالا کمربند دان دو داشتم اداره میکردم و نایب ارشد هم علی که کمربند مشکی گرفته بود کمکم میکرد مربی هم از این وضعیت ناراحت و گفت میخوام باشگاه رو تعطیل کنم گفتم اصلا فکرش رو نمیتونم بکنم کلاس کاراته بسته شه که گفت تو که مشکل خاصی نداری میتونی دوجوی اصلی بیای حالا که این همه سال کار کردی حیفه نیای و با ماشین هم پانزده دقیقه راهه و بهت فشار نمیاد تو که ماهی دو بار میای چند جلسه هم بزار روش( اینو نگفتم بعد کمربند قهوه ای کلا برای اموزش کاتا میرفتم دوجوی اصلی که خیلی از لحاظ فنی بالاتر بود و تو باشگاه خودمون تمرین تکرار میکردم بچه های اونجا هم بهم میگفتن بچه خوشکل و منو دوست داشتن چون هر بار با لباس کاراته اتو کشیده و مخصوص کاتا میرفتم چشم خیلیها بهم بود چون خوشکل که بودم و تو این لباس هم چند برابر میشد حتی یه بار استاد به شوخی به شاگردای دیگش گفت زیاد بهش نگاه نکنید این مال منه از این به بعد هر کس بهش نگاه کنه میکشم ش که همه خندیدن و چند تا شون به شوخی اعتراض کردن و گفتن حالا نمیشه نکشی چون خیلی ظلمه ) .برگردیم به باشگاه خودمون به بچه ها گفت این اخرین ماه هستش و بعد از اون کلاس تعطیل میشه و قراره این مکان بشه بدنسازی .پس رسیدیم به اخرین ماه .من و علی که ناراحت بودیم بعد هر تمرین کارم این بود وسایل نامرتب رو تو جای خودشون قرار بدم و اگه حساب کتابی هست انجام و دره اتاق مربی و سالن رو قفل و کلیدش رو به سرایدار اونجا بدم که بقلش خونه داشت . تو کل این مدتی که ارشد اصلی بودم کارم همین بود و اگه کار داشتم میسپردم به نایب ارشد . .جلسه بعد که تمرین تمام شده و استاد هم نیامده بود و من هم حس کون دادن داشتم و اینکه این روزهای اخره که ارشد کلاس کاراته ام به علی گفتم لطفا تو بمون بعد از تمرین با هم جمع کنیم و بریم که گفت باشه با پایان تمرین رفتم اتاقک و به اون هم گفتم بیا اونجا و کمی با حرف زدن راجب کلاس که ناراحتم و تو همین مدت مکالمه مون هم بچه ها لباسشون رو عوض و خدا حافظی کردن و کلاس خالی شد گفت کاری هست انجام بدیم اگه نیست ما هم لباس عوض کنیم درها رو قفل و بریم هر دو با لباس کاراته نشسته بودیم گفتم یادش بخیر چقدر وقتی این لباسها تن دو تامون بود خاطره اونجوری داشتیم گفت خودت میدونی با اینکه دوست دارم ولی توبه کردم پس تحریکم نکن گفتم باشگاه داره تعطیل میشه و اخرین روزهاست به احترام اون همه رابطه و خود کاراته حالا که تو نمیخوای بیای دوجوی اصلی و کاراته رو رها میکنی اینبار نادیده بگیر بهت نیاز دارم میخوام تو لباس کاراته تو دوجویی که ارشدشم کون بدم برای اخرین بار ازت خواهش میکنم گفت نه من با عصابانیت و بغض بهش گفتم تو این وضع کونی شدنم تو هم مقصری با اون کارت با قند که روی سوراخم کردی تا بیشتر منو بدست بیاری وگرنه به این میزان این کار رو انجام نمیدادم خودتم خوب میدونی که با ناراحتی گفت قبول دارم منو ببخش ولی شرمنده . بلند شدم با بغض بهش گفتم مهم نیست حداقل درخواستم رو دادم به کسی که باعث جنده شدنم شده و حالا خرش از پل گذشته و… از چشمم اشک درامد ولی سریع از اتاقک امدم بیرون و رفتم اتاقک کناری رختکن تا لباسهام رو عوض کنم کمربند رو با ناراحتی باز کردم که اونم امد داخل تا لباسش رو عوض کنه ولی یه دفعه گفت چرا کمربندت رو باز کردی لطفا ببند میخوام سمپای خودم رو با لباس کاراته در دوجو برای اخرین بار بکنم و دستش رو به شیار کونم برد از روی لباس کاراته و فشار داد گفت تو رختکن دوست داری بکنمت که من از خوشحالی برگشتم و اون رو بغل گرفتم و گفتم تو بهترین دوست من تا ابد میمونی میدونم درخواست درستی نبود ولی بخاطر من قبولش کردی ممنونم .و کمربندم رو با خوشحالی بستم و رفتیم اتاقک مربی که پنجره شیشه ای داره رو به دوجو بهش گفتم میخوام موقع دادنم دجو رو بیبینم و رفتیم داخل اتاقک مربی منو از پشت گرفت و بهم چسپوند و کیرش رو فشار میداد و گفت تو از همه دخترها بهتری حیف که نمیشه با تو ازدواج کرد تو اصلا از همه عالم بهتری که منو خوشحال کرد و گفت دیگه ناراحت نباش حالا که قراره بکنمت و جرت بدم داخل دو جو پس خوشحال باش و سینم رو گرفت و کیرش رو بهم فشار میداد و گفت حالا که دوجو قراره تعطیل شه جوری اینجا میکنمت که تا ابد خاطرش برات بمونه این حرف یه کمربند مشکیه و میتونی روش حساب کنی .که من هم خوشم امد از این حرف و شهوتم رو بیشتر کرد جوری که دوست داشتم وسط دوجو رو تاتامی کون بدم ولی نمیشد ممکن بود کسی بیاد و اگه در رو هم قفل میکردیم بازم بد میشد .ولی اتاقک پرده داشت و اگه کسی میامد میتونستیم جمع کنیم خود اتاقک که گوشه سالن بود از سمت پشت به محوطه کوچک خانه سرایدار اونجا یه پنجره نور گیر یا ورود هوای تازه داشت درست مثل اتاقک رختکن سرایدار حتی اگه پشت میامد نمیتونست داخل رو بیبینه چون قدش کوتاه بود ولی محکم کاری کردم و رفتم بیبینم چی کار میکنه که دیدم داره میره داخل شهر و گفت نیم ساعت دیگه برمیگرده و اگه زود کارم تمام شد کلید رو بده خواربارفروشیه سر خیابان که فامیلشه من خیلی خوشحال شدم برگشتم که سکس رو شروع کنیم _ و علی امد منو از پشت گرفت وکیرش رو فشار میداد و گردنم رو میخورد بعد امد روبروم و لباس کاراته رو بازتر کرد و سینه هام رو خورد بعد از مدتی میک زدن ایستاد تا من شروع کنم شلوارش رو کشیدم پایین ولی در نیاوردم برای امنیت و کیرش رو دراوردم و بوسیدم و ابتدا سرش رو میک زدم و بعدش شروع به خوردن کیر خوشمزه اش کردم و هم زمان با این کار لذت بخش کرم رو که همیشه تو کیفم بود برداشتم و به سوراخم زدم برای کیر خوشکلش که گفت ساک بسه حالا که اینقدر دوست داری زودتر خم شو تا تو رو داخل دوجو یی که ارشد اون هستی بکنم حالا که اون هم کمربند مشکی بود گفتم من افتخار میکنم که یه کمربند مشکی منو میکنه و اونم کیرش رو روی سوراخم تنظیم کرد و من که خم شده بودم از گوشه پرده اتاق دوجو رو میدیم و خوشحال از اینکه تو اینجا دارم کون میدم و گفتم اماده ام کمربند مشکی لطفا سمپای خودت رو جر بده چون با تمام وجودش میخواد و این درخواست رو داره که تو دوجو کون بده_ و اون کیرش رو کرد تو کونم و از تهه دل گفتم اوسسسسسسس و بلافاصله تلمبه رو شروع کرد گفتم با شدت منو بکن و جر بده میخوام لباس سفید کاراته ام خونی بشه داخل دوجو و اون شهوتی تر و شروع به تلمبه های وحشتناکتر کرد و گفت به احترام دوجو تو رو مثل یه کاراته کار واقعی میکنم که من گفتم از یه کمربند مشکی همچین انتظاری میره اره سمپای خودت رو جر بده کمربند مشکی ارشدتت اینو ازت میخواد و اونم به شدت تلمبه میزد و من چشمم به دوجو و تاتامی بود و کمربند دان دو خودم که تکان زیادی با هر تلمبه اون میخورد گفتم کاش دنیا این محدودیتها رو نداشت چون ارزومه که کون دادنم به یه کمربند مشکی کاراته جلوی چشم همه شاگردا مخصوصا استاد باشه و استاد شاهد کون دادنم باشه و همچنان تقه میخوردم اون میگفت قشنگ نگاه کن سمپای که داری کجا کون میدی تو رو دارم تو دوجو میکنم چه حسی داری خوب این کمربند مشکی تو رو میکنه راضی هستی گفتم اوس ممنون عالی میکنی بیشتر سمپای خودتو جر بده که عاشق اینه فقط به کاراته کار ها کون بده کاش استاد اینجا بود و لیاقتت رو میدید که چطور زیبا و خشن منو میکنی دوست دارم داخل دوجو و روی تاتامی با کون دادن بمیرم چون عاشق کاراته ام در این لحظه گفت که امدن ابش نزدیکه گفتم داخل بریز حیفه اب یه کاراته کار کمربند مشکی بیرون ریخته شه کون سمپای خودتو سیراب کن و با گفتن اوس ابش رو داخل کونم ریخت و هر بار با با فوران ابش گفت اوس منم عاشقانه گفتم اوس کیرش رو بیرون کشید و شلوارم رو بالا کشیدم ته مانده ابش رو از کیرش دراورد و روی لبم مالید و گفت برامون خاطره میشه که تو این شرایط سکس کردیم منم خیلی خوشحال که عاشقانه در محیطی که عاشقش بودم کون دادم بلی در دوجویی که ارشد انجا بودم با لباس کاراته و این رویایی بود برام ._تو این هنگام دیدم از در جلو صدا سریع خودمون رو جمع کردیم و مربی بود و حالتی گرفتیم که مثلا همین حالا امدیم داخل اتاقک استاد گفت هنوز نرفتین نمیدونم چرا امده بود تمام این سالها همچین موردی نداشتیم ولی از شانس بد ما بود که گفت امده بعضی از وسایل رو که ضروریت نداره و برای خودشه ببره و گفت مگه تمرین تازه تمام شده _گفتم نه بعد تمرین چند دوری دویدیم و حرکات کششی انجام دادیم دیگه داشیم لباس عوض میکردیم تا بریم که شما امدی علی هم گفت دیگه من میرم و با لباس کاراته اش رفت اتاقک بقلی تا عوض کنه استاد در این لحظه پرده اتاقک رو کنار زد و گفت ده دقیقه پیش امده و رفته بود تا با نگهبان اونجا احوالپرسی کنه و با هم بیان داخل که نبوده برای همین از پشت یه نگاهی انداخته چیز وحشتناکی گفت که دنیا سرم گیج رفت من خشکم زده بود و علی هم نمیدونست و اصلا فکرش رو هم نمیکرد استاد داره به من چی میگه گفت واقعا دوست داشتی من تو لباس کاراته تو رو بیبینم تو اون شرایط که سرم رو پایین اوردم و چزی نگفتم نمیدونستم چی بگم حرفی رو زد که معلوم شد هیچ چیز از سکس رو از دست نداده من شوکه و هم ترسیده بودم استاد که این وضعیت رو دید گفت بین ما میمونه هر چی باشه یه بار امدیم خونه تون مهمانی (که این اتفاق زمانی رخ داده بود که کمربند دان دو رو گرفتم و پدرم برای قدردانی استاد و همسرش رو به خونه ما برای شام دعوت کرده بود) پس عادی باش علی که لباس عوض کرده بود گفت نمیای گفتم تو برو ممنون که کمکم کردی تا اینجا رو مرتب کنیم و رفت استاد گفت درها رو قفل کن بیا بیرون منتظرم تا برسونمت خونه گفتم خودم میریم ولی نگاهی کرد که ترسیدم و گفتم بلی الان میام اجازه بده لباس رو عوض کنم گفت نمیخواد رفتی خونه عوض میکنی ترس تمام وجودم رو گرفته بود و رفتم کیف ورزشی رو برداشتم و با همان لباس کاراته امدم بیرون و در رو قفل کردم …پایان فصل دوم

ادامه...
نوشته: پسر کاراته کار


👍 5
👎 3
14701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858235
2022-02-09 05:46:32 +0330 +0330

ای بابا …تازه فصل سوم هم داره!!؟ یعنی این کون اونقدر سالم مونده که براش فصل سوم هم باز کنی؟

1 ❤️

858278
2022-02-09 14:04:01 +0330 +0330

حالا میفهمم چرا بابام منو کشتی نوشت😂

0 ❤️

858287
2022-02-09 16:32:46 +0330 +0330

قشنگ بود ادامه بده

0 ❤️

858290
2022-02-09 16:53:46 +0330 +0330

تنها داستان گی بود که به دل می‌نشست و واقعی به نظر میومد،نمیدونم داستان بود یا خاطره ولی برا منم تو نوجوانی پیش اومد که تو کلاس کونگ فو عاشق یه پسر فوق العاده سفید از صد تا دختر خوشگلتر شدم ولی پسره مذهبی و مسجدی بود و هیچ وقت جرات نکردم بهش پیشنهاد بدم ولی خیلی خیلی رفیق جونی شدیم و باهاش لاس زدم و حتی دوستیمون تا الان که متاهل و بچه دار هستیم ادامه داره ،دوست دارم یه بار بهش بگم روش کراش داشتم و دوست داشتم بکنمش،شاید خودش میدونست و می‌دونه چون کل پسرا دنبالش بودن ،ولی هیچوقت به کسی پا نداد،اگه دوست داشتی بیا با هم درد دل کنیم 😍

0 ❤️

858437
2022-02-10 12:36:09 +0330 +0330

دفعه های بعدم سعی کن حتما روی تاتامی و داخل دوجو کون بدی و کیر ساک بزنی و آب طرفو که خوردی بگی اوووووس خواهرکسده اوبنه ای!

0 ❤️

859449
2022-02-16 03:54:46 +0330 +0330

اوووووس سمپای، ادامه بده

0 ❤️

873124
2022-05-09 20:49:12 +0430 +0430

خیلی خراب کردی اوسسسس چون هیچ فرقی با قسمت اول اوسسسیس نداشت
حالا کی واسه من اوسسس اوسسس میکنی

0 ❤️




آخرین بازدیدها