کاستوم پارتی و سکس ممنوعه

1401/06/21

این داستان ادامه داستان لذت رها شدن هست.اگر میخواید با تینا راوی داستان اشنا بشید داستان های قبلی رو بخونید. ممکنه این داستان به مذاق برخی که اهل فانتزی نیستن خوش نیاد.میتونید از کنارش به راحتی عبور بکنید.

-—-----------------------------------------

کاستوم پارتی و سکس ممنوعه

وسطای تابستان بود. هوا بیرون به شدت گرم شده بودو حوصلمون داخل خونه سر رفته بود. منو مهدیس و مونا دوستای صمیمیم نشسته بودیم توی خونه و از بی حوصلگی حتی حال حرف زدنم نداشتیم.
مونا دوست دوران دبیرستان من بود و مهدیس از دوسال پیش طی یه اتفاقی باهم دوست شده بودیم.
من با مونا از بچگی رفت امد خانوادگی داشتم ولی بعد از ازدواجم با امید دیگه روابطمون قطع شد تا اینکه طلاق گرفتم.
پدر مونا در اصل دوست پدر نانتنی من که اسمش محسنه بود.
محسن که یکسال بعد فوت پدرم با مامانم ازدواج کرد یه مرد
خوشتیپ و با استایله که همیشه سرشو از ته میتراشه و هیکل تنومند ورزشکاری داره و واقعا توی سن پنجاه سالگی با ریش های جو‌گندمی نیمه بلندش خیلی جذابه.
منو حامد برادر بزرگترم از یه پدریم و حمید برادر کوچکترم از محسن و مادرم.
من خیلی خاطرات زیادی از پدرم به یاد ندارم و هرچی از بچگی یادمه از محسن بود که از اول بابا صداش میکردیم و واقعا در حق ما به عنوان پدر کم نذاشت. چه توی محبت کردن چه از نظر مالی که وضع خیلی خوبی داشت و همیشه ساپورتمون میکرد.
توی قضیه طلاقم واقعا اون بود که باعث شد بتونم از پس وکیلو پیج و خم های دادگاه و مشکلات طلاق بر بیام.
همینجوری که نشسته بودیم یدفعه مهدیس برگشت گفت بچه ها بیاید یه مهمونی خاص بگیریم اخر هفته. یه مهمونی متفاوت که یخورده تنوع بشه. مونا کجا بگیریم مثلا؟
من گفتم خونه ما بگیریم.
گفت خونه شما؟ عمومحسن مگه میزاره؟
گفتم اره بابا تو هنوز نمیشناسی بابای منو بعد اینهمه سال
خودشم پایه است تازه هزینه مهمونی هم میده!
مونا گفت خب خوبه چرا نگیریم مهدیس نظر تو چیه؟
مهدیسم سرشو تکون دادو‌گفت باشه بگیریم حالا چجوری خاصش کنیم؟
مونا: بنظرم یه تم خاص براش بزاریم. یه تم که هم جذاب باشه هم سکسی باشه هم خفن
مهدیس با خنده گفت: نکنه میخوای کاستوم پارتی بزاری؟
من: چرا که نه. کاستوم پارتی اتفاقا خیلی خفن میشه
مونا: دقیقا اره. ولی یه مشکل هست خیلی ها وقتی کاستوم باشه نمیان یا تم رعایت نمیکنن خجالت میکشن!
من: خب اونم راه داره. میتونیم بگیم همه ماسک هم بزنن
هم ماسک هم کاستوم . اینطوری دیگه کسی هم فاز خجالتی برنمیداره !
برنامه ریزی های مهمونی انجام دادیمو همرو دعوت کردیم و تم‌رو اعلام کردیم. خیلی ها گفتن نمیایم ولی یسری دیگه از بچه ها خیلی استقبال کردن و با سر گفتن میان.
حالا نوبت انتخاب لباس بود.
با مهدیس رفتیم پاساژ برای خرید لباس کاستوم.
یکی از بچه ها یه مغازه رو معرفی کرد توی پاساژ نور سمت میدان رسالت گفت از دوستاشه و لباسای خوب و خفنی داره.
وارد مغازه که شدیم علی که مغازه دار بود و هیکل بزرگ و تنومندی داشت و کل موهاشو از ته زده بود بلند شد و خوش امد گفت.
ازینکه مغازه دار لباس کاستوم مرد بود یه مقدار جا خوردم ولی خب مهمم نبود برام. همه جور لباسی داشت.کاستوم مردونه. زنونه. کلاه نقاب و …
بهش گفتم یه لباس کاستوم میخوام که هم خوب باشه هم جذاب باشه ولی همه چیش بیرون نباشه.
یه لباس اورد که طرح پرستاری بود. کفتم نه اصلا پرستاری تکراری شده. یدونه دیگه اورد یه بادی مشکی با یه دامن توری کوتاه بود
کل لباس یه کف دست میشد!
کفتم این چجوری. یه سوتین مشکی داد و یه جوراب مشکی گفت برو اینارو بپوش
رفتم داخل اتاق پرو
سوتین مشکی کلش توری بودو فقط نوک سینه اش یه نقطه سیاه بود و نوکشو کاور میکرد. با‌دی که از جنس جوراب شلواری بود تنم کردم جوری بود که فقط روی سوتینمو میپوشوندو یخورده از توری بودن سینه هام کم کرد. از پایینش که دکمه داشت بسته میشد و خیلی نازک میومد بالا روی شکممو فقط میپشوند و کلا بغل هام باز بود و از پشت حالت لامبدا داشت و در کل خیلی ظریف و نازک بود. روی کسمو فقط یه تیکه از بادی گرفته بود که طبیعتا میرفت زیر دامن اون تیکه.
دامن هم فوق العاده کوتاه ولی جذاب بود که اونم پوشیدم روش .بلندی دامن تا لمبرای کونم بودو کاملا کونم مشخص میشد از پشت. جوراب مشکی که تا بالای زانوم میومد یه استایل فوق سکسی بهم میداد. فکر نمیکردم انقدر لباس جذابی بشه. مطمن شدم این لباسو میخوام.
در اتاق پرو باز کردم رو به مهدیس کفتم خوبه؟ علی هم پشتش بود تا نگاش افتاد اومد نگاه نکنه که کفتم شما هم نظر بدید؟ خوب شده؟
علی که نگاهش روی رون و سینه من قفل شده بود از همون دور گفت بی نظیره.
حالا نوبت مهدیس بود که یه لباس انتخاب بکنه. اون یه لباس انتخاب کرد که تم شیطان داشت. قرمز رنگ بود و یه شورت سوتین که با یه شنل جلو باز از بالا تا پایین زانو پوشیده میشد.
وقتی پوشید از اتاق پرو منو صدا کرد اومدم دیدم لباسشو واقعا دیدم سکسی شده. گفتم دیگه رسما شنلشو در بیاری سوتین و شورته ، نباید در بیاری شنلو اصلا.
من یه نقاب خرگوشیه مشکی خریدم که چشمامو میپوشوند و بینیمو و دهنم بیرون بود. به علی گفتم حتما بیاید مهمونی و دعوتش کردم و ادرسو شمارمو دادم بهش و گفتم میبینمتون.
از مغازه که اومدیم بیرون مهدیس گفت فکر کنم پسره از وقتی توی اون لباس دیدتت تا اخر هفته که بیاد مهمونی هر‌روز یه دور جق بزنه به یادت! تا نکنتت ولت نمی کنه! اونجوری که نگات میکرد.خندیدمو کفتم برو بابا دیوونه.با خنده زد پشتمو‌ گفت من رفیق جندمو میشناسم تو کلا فتیش هیکلی داری.خندیدیمو رفتیم و من ته دلم به سفر انتالیا و اتفاقاتش فکر کردمو واقعا به این موضوع رسیدم که راست میگه.
اخر هفته شد و روز مهمونی فرا رسید من رفتم توی اتاق و مونا هم همراهم اومد لباسمونو بپوشیم.
یه رژ قرمز جیغ هم زدم. وقتی بیرون اومدم از اتاق، بابام نشسته بود توی هال وقتی منو دید یه لحظه کپ کردو گفت واقعا؟ اینجوریه؟ توی همین حرف بود که مونا یهو با یه لباس کاستوم پرستاری ابی اومد گفت اره دیگه عمو گفتم که کاستوم پارتیه. چشمای بابام چهارتا شده بود.
گفت درسته من روشنفکرم ولی دیگه نه اینجوری که.تو گفتی مهمونی کفتم باشه الان مادرت از سفر برگرده ببینه اینجوریه اول منو پاره میکنه بعد شما دوتارو.
بهش گفتم بابا یه شبه دیگ خوش میگذره . لباس شما کو؟
بابا محسن: لباس من؟
گفتم :اره مگه نمیمونید خونه؟
بابا محسن: والا نمیدونستم همچین چیزیو بعد به سن من نمیخوره این بازیا بیخیال من بشید من میرم خونه یکی از رفیقام تموم شد بگید برگردم.
مونا گفت: پاشو عمو پاشو برو یه لباس بخر سنگین رنگین بیا نقابم بزن شناسایی نشی ادای پیرمردارو هم در نیار من پوز دادم عموم جوونه و خوشتیپه.
اصرار از ما و انکار از بابا محسنم که بالاخره طبق معمول زور تک دختر بابا چربیدو رهسپار بیرون خونه کردیمش که بره لباس بخره برگرده به مهمونی.
ساعت هشت شدو مهمونا دونه دونه میومدن و میرفتن اتاق لباساشون عوض میکردن.
سی چهل نفری شده بودنو فضای مهمونی به شدت سکسی بود.
هر کسی با یه نقاب و یه کاستوم سکسی اون وسط خودنمایی می کرد.علی هم یه صورتک روی صورتش بود و یه دوبنده مشکی بسته بود و از زیرش یه زیر پوش سکسی جذب با یه شلوار تنگ لوله تفنگی پوشیده بود که هیکلشو بیشتر نمایان میکرد.
نشستیم به مشروب خوردن و خوردیمو خوردیم تا من دیگه رسیدم به مرحله مستی. لباس من نکه سکسی ترین لباس مهمونی باشه ولی جزو آس ها بود.همه محو لمبرهای کونم بودن و سینه هام که کلا مشخص بود غیر از نوکش که‌ اونم از شدت حشری شدنم توی اون مهمونی سیخ شده بودو نمایان.
با علی میخندیدیمو و گه گاهی من خودمو میمالوندم بهش.
وسط رقصیدن بودیم که از پشت منو بغل کرد و گفت خیلی میخامت لعنتی.
گفتم دقیقا چیو میخوای؟
گفت: همه چیتو میخوام. میخوام ببرمت روی ابرها ازون بالا پرواز کنم باهات.
یه رول دراورد از جیبشو گفت بیا، ماریه بریم بکشیم.
با شوق ذوق رفتم باهاش یه گوشه و گل دود کردیم.
با شدت مستی که‌من داشتم گل هم روش اومد واقعا دیگه رفتم روی ابرها.
رفتیم دوباره وسط برقصیم. دیگه حالم دست خودم نبود. با این لباس سکسی که رسما هیچی انگار تنم نبود وسط اینهمه ادم داشتم میرقصیدمو کونمو میمالوندم به کیر علی که پشتم چسبیده بود.برگشتم در گوشش گفتم میخوام بکنی منو امشب.
گفت امشب ؟
گفتم اره امشب همینجا فقط بهت میدم! بشه فردا خبری نیست.یه بوس از گوشام کردو گفت چشم قربان من در خدمتم.خندیدمو برگشتم دوباره به سکسی رقصیدنم ادامه دادم. موقع رقصیدن کونمو بهش تاب میدادم و مارپیچ میرفتم روی پاهام پایین و همه بدنمو میمالوندم به بدنش.
توی حال خودم نبودم که گوشی علی زنگ خورد.
رفت یه گوشه ای صحبت کردو اومد گفت: من میرم بیرون یه نیمساعت دیگ میام یه کار ضروری پیش اومده.
من که دقیقا نمیفهمیدم چی میگه ولی دیدم از در رفت بیرون.
نمیدونم چند دقیقه گذشت که دوباره برگشت داخل ولی لباسشو عوض کرده بود. یه شنل بلند پوشیده بود با یه ماسک ومپایر زده بود به صورتش که کل صورتشو غیر لباش گرفته بود. یه لحظه از ذهنم گذشت که چی شده لباسشو عوض کرده ولی باز نتونستم روش تمرکز کنم.خیلی گل سمی کشیده بودم که با ترکیب مشروب تمام هوش و‌حواسمو گرفته بود.
از دور دیدمش دست تکون دادم ولی انگار منگ بود. رفت بغل میز مشروبو شروع کرد پیک ریختنو خوردن.
رفتم گفتم اومدی بالاخره عشق من.میخوامت که امشب کجا رفته بودی ناقلا اونیکی دوست دخترت صدات زده؟
دیدم برگشت نگام کرد ولی هیچی نگفت.
کفتم چیه تو نمیخوای منو بکنی؟ بازم چیزی نگفت و مشروب ریخت.
ازش فاصله گرفتمو شروع کردم جلوش سکسی رقصیدن. مستی و چتی باهم قاطی شده بود و واقعا حتی چشمامم درست نمیدید جاییو.لباسی که پوشیده بودم و ادمای دورم که میدیدم شهوتمو چندین برابر کرده بود.
رفتم در گوشش گفتم بیا دنبال من همین الان میخوامت باید همین الان بکنی منو. دستشو گرفتمو کشیدم سمت راه پله. حس کردم خیلی سخت و با اکراه داره میاد ولی انقدری از حال خودم مطمن نبودم که چی میفهمم. همش حس میکردم یه مسافت چند ثانیه ای تا راه پله و رفتن به پاگرد بالا پشت بوم چند ساعت طول داره میکشه.
گل اخری که کشیدم کار خودشو کرده بود و همه چی برام کش دار بود.
وقتی رسیدم به پاگرد بالا و از پشت من از پله ها اومد و رسید بهش امون ندادم، سریع لبمو گذاشتم روی لباش و شروع کردم به خوردن.
یه لحظه مکث کرد انگار ازین حجم از جندگی من شوکه شده بود ولی شروع کرد به خوردن لبام.یه دستشو برد پشت کمرمو یه دست دیگشو گذاشت روی کونم از زیر دامن و لمبر های کونمو فشار داد.چه دست کلفت و مردونه ای داشت.گل باعث شده بود حس هام چند برابر بشه و و هربار که لمسم میکرد انگار یه انرژی زیادی بهم منتقل میشد.
حس کردم توی خوردن لبام خشن تر شد. یهو برم گردوند و تکیه ام داد از سینه به دیوار و با دستاش سینه هامو گرفت توی دسش و از پشت کیرشو بهم فشار میداد.انقدری حشری شده بودم که حس میکردم کل بادی که پوشیدم خیس شده. کسم داشت نبض میزد انگار میخواست بدون هیچ لمسی ارضا بشه، که یه دستشو از روی سینم برد پایین و گذاشت روی کسم.یه اه عمیقی کشیدم و کش و قوسی به بدنم دادم و سرمو بردم عقب که گردنمو بخوره.شروع کرد از گردنم اومد پایین تا روی کونم که رسید از زیر بادی دکمه هاشو باز کرد و دامن کوتاهمو داد بالا و کسمو سوراخ کونم شروع کرد لیس زدن
با هر لیسی که میزد من یه اه میکشیدم.یخورده کمرمو قوس دادم تا کسم بیاد بالاتر
از پشت زبونشو رسوند به سوراخ کسمو شروع کرد با زبون لیس زدن. میکرد توشو در میاورد و دوباره و دوباره همین حرکتو میکرد.
پدر ناتنیم، کسی که از بچگی جای پدرم بود داشت کسمو میخورد و من فکر میکردم علی مغازه داره! نگو اونی که اومد و هم هیکل علی بود در اصل بابام یا همون شوهر مادرم بود ولی من انقدر توی عالم خودم مست و چت بودم که هیچی نفهمیدم. چیزی که الان میفهمیدم فقط زبونی بود که به حرفه ای ترین حالتی که توی عمرم تجربه داشتم میکردم کسمو داشت میخورد.انقدر زبونشو قشنگ و عمیق لوله میکرد و از پشت میکرد توی سوراخ کسم که انگار با انگشت دارن میکنن توم.ولی زبری و سختی و سفتی انگشتو نداشت و خیلی نرم و با حرکات دورانی سر سوراخم و میشکافت و میرفت درمیومد. سرشو میکرد لای کونمو از سوراخ کونم لیس میزد تا پایین. گفتم بهش بکن
من کیرتو میخوام. بکن توم زود باش.
دیدم پاشد پشتم
شورتشو کشید پایینو کیرشو دراورد از لای شنلش.
برگشتم کیرشو دیدم. به جرات ورزیده ترین و خوش تراش ترین کیری بود که میدیدم. چی داشتم میدیدم؟ انگار یه عضله سفت که بدنسازی کار شده و رگاش زده بیرون. خون توش جمع شده بود و سیخ مثل خط کش نود درجه به بدنش بود. شق و رق و اماده جر دادن من.
گفتم میخوام کیرتو بخورم. نشستم روی پاهام و از سر کیرش شروع کردمو گذاشتم توی دهنم و لیسش زدم. اخ که چه حسی داشت خوردن کیرش. فکر نمیکردم خوردن یه کیر شق و رق انقدر خوب باشه. فقط پوستش بود که نرم بود و خودش مثل سنگ سفت شده بود. وقتی میکردم توی دهنم حس میکردم دهنم داره جر میخوره.اونم نامردی نکرد و کیرشو توی دهنم تا ته عقب جلو میکرد.سرمو فشار میداد به دیوارو کیرشو تا ته میکرد توی حلقم.نفس نمیتونستم بکشم و هر بار کیرشو از دهنم در میاوردم اب دهنم و تفم میریخت بیرون از دهنم و از کیر اون اویزون میشد.حتی سر کیر بیست سانتیشو به زور میکردم توی دهنم چه برسه به بقیش.
پاشدم روی پامو برگشتم و دامنمو دادم بالاو گفتم بکن توش.همین الان بکن که تشنه کیرتم لعنتی.
بابام کیر تفیشو که دختر یکی یدونه اش تفی کرده بود واسش گذاشت از پشت لب کسمو هل داد داخل.انقدر سر کیرش کلفت بود که با یه فشار نرفت داخل و چندین بار عقب جلو کرد تا کیرش توی کس من که اینهمه کس داده بودم به اینو اون جا باز کنه.شروع کرد به تلمبه زدن.با دوتا دستش کمرمو گرفته بود و با شدت هرچه تمامتر منو میکوبوند به بدن خودش.بدنی که از توش یه کیر بیست سانتی شق و کلفت توی بدن من جا داشت.
همینجوری که تلمبه میزد برگشتم کفتم کجا بودی تا الان لعنتی.کیرت کجا بود که منو اینجوری جر بده. بکنم.اخ. بکن توی سوراخم.جر بده همه جامو. میخوام هیچی ازم نزاری.اخ بکن.
هرباری که کیر شوهر‌مادرم عقب جلو میرفت داغیشو کلفتی سرشو توی کل مسیر کسم تا دهانه رحمم حس میکردم.
هر بار توی مسیر برگشت که میخواست بره عقب یجوری کیرشو در میاورد که کامل از سوراخم در میومد و سوراخم باز میموند و دوباره از همون زاویه میکرد توش تا به تهش برسه و بخوره به ته کسم و با هر بار برخوردش من پرت میشدم به سمت جلو. اما دست بزرگ و مردونش دوباره منو میگرفتو مثل فنر با شدت بیشتر برمیگشتم به خودش.
وقتی برمیگشتم کونم با بدنش که تماس پیدا میکرد گرمی بدنشو توی کون سردم حس میکردم و شهوتم جند برابر میشد اون لحظه.
سه بار توی همین فاصله ارضا شدم و بار سوم واقعا دیگه روی پاهام نمیتونستم بند بشم و تقریبا شل شده بود روی دستای بابام که از پشت همچنان منه لمس شده رو با دستاش گرفته بودو میکرد توی کسم.انگار معلق روی هوا روی دستای مردونه و خشنش بودم و کسم در اختیار کیرش برای عقب و جلو رفتن و یه سکس بی نظیر.هر بار که ارضا میشدم از حسم کم نمیشد و دوباره شهوتم روی اوج ارضا شدن قبلیم سوار میشد و اوج بالاتری میگرفت . انگار یه فرشته سکس نازل شده و من از پشت واسش قمبل کردمو اون داره توی کس من با حرفه ای ترین حالت ممکن تلمبه میزنه.دفعه چهارم که رفتم ارضا بشم بند بند وجودم جمع شد. انقدر حس عمیق و زیادی توی کسم ایجاد شد که تمام دیواره هاش منقبض شد. یدفعه حس کردم کیری که توی کسمه داره حجمش افزایش پیدا میکنه. دیگه رگشو کاملا حس میکردم. شروع کرد به کلفت شدن و سفت تر شدن انگار دیگه یه سنگه نرم توی کسم عقب جلو میرفت و همینجوری داغتر از قبل میشد. که یدفعه یه داغی زیادی توی کسم حس کردم و با اه و ناله مردی که پشت سرم بود فهمید توی کسم ارضا شده.شاید ارضا شدنش چندین ثانیه از حد معمول بیشتر طول کشید و هربار ابی که فضای کسمو میگرفت بیشتر میشد.
وقتی ابش اومد چند ثانیه هنوز تلمبه میزد و توی کسم صدای شلپ شلپ حاصل از اب کیر بابام میپیچد.وقتی کیرش میرفت به سمت خوابیدن کشید بیرونو کرد توی شورتش.
یه بوس از گردنم کرد و گفت تو بهترین دختر دنیایی.
شنلشو پوشید و رفت از پله ها پایینو من موندمو بهت و‌حیرت اینکه من همین الان با پدر ناتنیم با شوهر مامانم که بیست ساله جای پدر خودمه سکس کردمو اب کیرش که ازش برادر کوچیکترم متولد شده و هر شب توی کس مادرم خالی میشده، الان از کس من داره سرازیر میشه روی پله های پاگرد…

نوشته: تینا


👍 29
👎 6
58301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

894819
2022-09-12 01:03:54 +0430 +0430

نظر اول.فعلا کیرم تو داستانت.البته نخوندم هنوز.وقتی خوندم اگ خوب بود لایکت میکنم.اگ نبود هم که باز کیرم دهنت باداستانت

1 ❤️

894822
2022-09-12 01:15:19 +0430 +0430

کوس گفتی آی کوس گفتی مثل یه کوسخول گفتی.تف

0 ❤️

894825
2022-09-12 01:23:45 +0430 +0430

قشنگ بود

0 ❤️

894843
2022-09-12 02:56:12 +0430 +0430

عالی بود

0 ❤️

894856
2022-09-12 04:01:16 +0430 +0430

عاالی بود کاش ادامه داشته باشه

0 ❤️

894857
2022-09-12 04:02:34 +0430 +0430

یعنی واقعا برام سواله که این اتفاقات داخل ایران افتاده یا سایت پورن هاب؟

0 ❤️

894875
2022-09-12 06:34:01 +0430 +0430

خاک دو عالم تو سر تو و ننت با این زائیدنش

0 ❤️

894879
2022-09-12 06:52:22 +0430 +0430

سیکتیر

0 ❤️

894911
2022-09-12 14:15:27 +0430 +0430

میتونست خیلی قشنگتر از این باشه .

0 ❤️

894950
2022-09-12 18:42:31 +0430 +0430

خیلی باحال و قشنگ بود 😍

0 ❤️

894984
2022-09-13 01:34:10 +0430 +0430

خوب بود ادامه بده

0 ❤️

895025
2022-09-13 03:38:13 +0430 +0430
  • khili dirty minded hastio in dastaneto ghashang kard
0 ❤️

895120
2022-09-14 00:23:21 +0430 +0430

دمت گرم خوب نوشتی

0 ❤️

913961
2023-02-07 04:50:05 +0330 +0330

عالی

0 ❤️