سلام من اسمم سعید است و ۱۹ سالمه اهل افغانستان و الانم مقیم ترکیه هستم
خاطره که میگم مربوط دو سال قبل استش
اون موقع تو افغانستان بودم هر روز میرفتیم مدرسه خلاصه پسر خیلی کم جرعت و ترسو بودم همیشه تو آخرین سندلی کلاس می نشستم و یه رفیق هم داشتم اسمش رامین بود اون خیلی اذیتم میکرد همیشه دست میزد به کونم اوایل من خوشم نمی اومد ولی بعد خوشم اومد و همیشه اون سر کلاس دستش تو شلوار من بود و با کونم بازی میکرد منم چیزی نمیگفتم یه روزی دستمو گرفت گذاشت رو کیرش مه آهسته اهسته با کیرش بازی کردم و دستمو بردم تو شلوارش بعد با زنگ تفریح همه رفتن بیرون من و اون موندیم اون گفت بیا بهم بده من خیلی خجالت کشیدم ولی یه حسی بهم گفت بدم خلاصه که شلوارمو دادم پایین سرمو خم کردم رامین کیرشو گذاشت رو سوراخم فشار داد ولی نرفت توش بعد بهم گفت یکم ساک بزن بعد میره تو کونت منم ساک زدم بعد دوباره گذاشت رو سوراخم فشار داد و این بار رفت تو خیلی بهم حال داد هم با این که کونم درد میکرد بازم خیلی خوشم اومد بعدش یه هم کلاسی مون اومد مارو دید بعدش با کلی التماس راضیش کردم که به بقیه چیزی نگه و چند روز بعدش از خجالت تصمیم گرفتم برم ترکیه و الانم دو ساله که تو ترکیه تنها زندگی میکنم و دوساله که هنوز هوس کیر میکنم
خاطره که گفتم کاملا واقعیه امیدوارم که لذت برده باشین میدونم شاید خیلی اشتباه املایی داشته باشم چون فارسی ما و ایرانی ها فرق داره
نوشته: سعید
کلید اسرار قسمت ۵۶۷۸۹۶
این داستان راه مهاجرت از کون شما میگذرد
خوب اسکول تو که ترسو بودی چطور خایه کردی مهاجرت کنی مجبوری دورغ بنویسی
راحت بگو گایید بعدشم همه فهمیدم الان ترک تحصیل کردم هر روز میرم پشت مدرسه اماری منو میگاین خخخ
مدرسه که نبوده کونده خونه بود یادم میاد ما مدرسه میرفت مدیر میرفت ناظم میاومد اونا میرفتن بچه هائی که بازرس بودن میامد خدا نمیکرد در کلاسی بسته هر کی تو کلاس بود مدیر با خط کش دهنشو سرویس میکرد کارش که تموم میشد نوبت ناظم بود با شلنگ حالمونو جا بیاره
ترکیه هم بده مهاجرت کن المان ایجور دنیادیده میشی
منم از نوشتنت خوشم اومد. ولی خودمونیم خوب مهاجرت کردنتو انداختی گردن کون دادنت. !
شوخی کردم . ایشالا کیر خوب گیرت میاد 😘
خوب نوشتی
شخصی پیام بزار