اعتیاد به مالیدن کیر (۵ و پایانی)

1402/11/16

...قسمت قبل

اون شب وقتی رسیدم خونه به مامانم گفتم که میرم دوش بگیرم و رفتم تو‌حموم. لخت شدم. روی سینه و شکمم میشد اثر اسپرم خشک شده رو دید. لباسامو انداختم تو ماشین لباسشویی و دراز کشیدم ته وان حموم. سوراخ وان رو بستم. میخواستم چیزی رو که حسین گفته بود امتحان کنم. پاهامو آوردم بالا و شروع کردم به شاشیدن روی خودم. سینه و شکمم و حتی صورتم خیس شاش شدن. از گرمای شاش و خیس شدن بدنم حشری شدم و راست کردم. شروع کردم به مالیدن شاش به همه بدنم. اسپرم خشک شده روی سینه هام با شاش مخلوط شده بود و دستم روی پوستم لیز میخورد. دوباره شاشیدم اینبار حسابی صورت و موهامو را خیس کردم. مزهٔ کمی تلخ شاش آمد تو دهنم. خوشم میومد. انگشتامو لیسیدم و آب دهنمو قورت دادم. کف وان حمام شاش جمع شده بود و توش غلت زدم. دستمو تو شاش خیس میکردم و لیسش میزدم. از بوی شاش هم لذت میبردم، بوی دستشویی مدرسه بود، بوی شهوت و جق زدن. همونطوری جق زدم و آبم اومد روی شکمم.

اون شب و روزهای بعدش همه فکر و ذکرم شیمیل ها بودن. تو ۴ یا ۵ روز انقدر فیلم و عکس پورن شیمیل نگاه کردم که داشتم خفه میشدم. تقریبا همه هنرپیشه های شیمیل رو میشناختم. کافی بود مثلا عکسا یا فیلمای Joanna Jet رو تماشا کنم تا سوال های دائمی به مغزم هجوم بیارن: چه لذتی از ورود یه کیر به کونش میبره که کیرش انقدر سفت میشه؟ عشقبازی با شیمیل چه حالی داره؟ آدم از پوشیدن لباس سکسی زنونه چه احساسی میکنه؟
گاهی تو حمام جلوی آینه حالت های زنونه به خودم می گرفتم. دلم میخواست پستونای بزرگ داشتم و میمالیدمشون. بعد از چند روز شروع کردم تو حموم لباسای چرک خواهرمو از تو ماشین لباسشویی در میاوردم و میپوشیدم. همینجا بگم که من هیچ گرایش جنسی به خواهرم نداشتم و تنها چیزی که میخواستم احساس زن بودن و سکسی بودن بود. یکبار تا عطر زدن و ماتیک زدن به لبام هم رفتم. اینجور مواقع دلم میخواست که حسین هم کنارم بود و خودمو میچسبوندم به بدن لختش و کیرشو می گرفتم تو دستم. چند بار بابام شاکی شد که چرا اینقدر تو حمام معطل میکنم.
یه بار خودمو موقع جق زدن انگشت کردم، خوشم اومد. دفعه بعد دسته مسواک و کردم تو کونم ولی بازم نتونستم بفهمم شیمیلها یا گی ها چرا اینقدر از رفتن کیر تو‌کونشون لذت میبرن.
تا یه هفته یا ده روز من وحسین کاری با هم نکردیم هر چند تصویر بدن لختش و کیرش تو همه جق زدنام با من بود.
تو مدرسه دلم میخواست پویا رو تو جریان کارایی که با حسین کردم بذارم ولی نمیدونستم چطوری. خیلی میترسیدم که برچسب کونی بودن بخوره روم و آبروریزی بشه. یه روز یه عکس زن لخت با پستونای محشر که رو پرینتر بابام چاپ کرده بودم و میدونستم باب میل پویا هست رو با خودم بردم مدرسه. ظهر با پویا جور کردم که بریم سینما جق بزنیم. تو سینما وقتی هر دو داشتیم جق میزدیم عکسو در آوردم نشون پویا دادم و بعد عکسو حسابی مالیدم به کیرم. عکس و دادم دست پویا و با سر اشاره کردم که تو هم بمال. پویا هم کیرشو خوب مالید روی عکس. عکس رو از پویا گرفتم بو کردم و عاشقانه بوسیدم و لیسش زدم. پویا تعجب کرده بود. وقتی از سینما آمدیم بیرون پویا گفت “علی با عکس چیکار میکردی. دیوونه شده بودی؟” گفتم
-" نه. عکس و لیسیدم انگار که دارم پستونای زنه رو‌میلیسم. عکس بوی کیر میداد."
-“تو از کی تا حالا از بوی کیر خوشت میاد؟”
-“وقتی آدم زیاد شهوتی بشه بوی کیر هم حشریش میکنه. اگه قبل از اینکه من آبم بیاد، تو آبت میومد روی عکس من حاضر بودم عکسو بمالم به خودم و لیسش بزنم.”
-“یعنی آب من و لیس بزنی؟”
-“آره. چرا که نه. مگه تو که عکسو لیس زدی خوشت نیومد؟ حالا رو عکس چند قطره آب منی باشه چه فرقی داره”
-“پسر تو خیلی حشری هستی. از رفت و آمد با حسین این چیزا رو یاد گرفتی؟”
در مجموع عکس العمل پویا زیاد منفی نبود و حس میکردم از این چیزا بدش نمیاد بخصوص که اصلا حرف کونی شدن یا همجنس باز بودن را هم نزد. دلم رو به دریا زدم و مستقیم پرسیدم:
-“پویا میای دفعه دیگه که میریم سینما برای هم جق بزنیم؟”
پویا خودشو زد به اون راه که مثلا نفهمیده:
-“چی؟ برای همدیگه؟ یعنی…”
حرفشو قطع کردم:
-“یعنی تو‌کیر منو بمالی و من کیر تو رو. خیلی حال میده”
-“مگه تو امتحان کردی؟ نامرد به من چیزی نگفتی و با حسین از این کارا کردی. حالا تعریف کن که جریان چیه”
-“تو اول بگو میایی دفعه بعد برای هم جق بزنیم یا نه؟”
-“خب اگه اصرار میکنی، آره میام. حالا بگو با حسین چیکارا کردی؟”
-“کیر همو مالیدیم. کیرامونو میمالیدیم به هم. مث شیمیل ها شده بودیم. حسین لاپای من گذاشت و من لاپای حسین. دیوونه کننده بود. ولی پویا مبادا یک کلمه به کسی بگی. قول بده”
-“قول میدم. پس دفعه بعد امتحان کنیم”

دو روز بعد از اینکه رازم رو برای پویا گفتم، حسین تو مدرسه آمد سراغم و گفت بعد از مدرسه بریم دستشویی. جواب دادم که پس فردا پدر و مادر و خواهرم میرن شام مهمونی و من نمیرم و تو خونه تنهام و از حسین خواستم که جور کنه که بیاد خونه ما مثلا برای درس خوندن. حسین که از خداش بود گفت به باباش میگه و سعی میکنه اجازه بگیره.
به حسین گفتم:
ـ“تا پس فردا اگه تو‌مدرسه جق زدی بریز روی دستمال و بده من”
-“جووون میخوای بو‌کنی و لیس بزنی؟ باشه میارم برات. پسر با این عادت هات تو‌منو حسابی حشری میکنی. راست کردم”
-“حسین تا حالا تو‌لباس زنونه جق زدی؟”
-“یعنی آبم بیاد رو لباس یا لباس تنم باشه؟”
-“لباس تنت باشه”
-“چند بار با شورتی که از زن داییم دزدیده بودم جق زدم. شورتمو پام کردم و توش جق زدم”
-“خیلی حال میده ها! من چند روز پیش امتحان کردم. راستی تا یادم نرفته اون چیزی را هم که گفتی امتحان کردم”
-کدوم چیز؟"
-“شاشیدن روی خودم موقع جق زدن”
-“خب؟ خوشت اومد؟”
-“خوشم اومد؟ پسر دیوونم کرد. از شهوت آتیش گرفته بودم”

عصر اون روز حسین آمد طرف من و یواشکی یه دستمال کاغذی مچاله شده گذاشت تو دستم. دیگه منتظر رسیدن تعطیلی مدرسه و به خونه رفتن نشدم. سریع رفتم تو یه کابین دستشویی و کیرمو در آوردم. از فکر چیزی که تو دستمال هست راست کرده بودم. اول کمی از آب منی حسین مالیدم به کیرم. بعد دستمالو بردم طرف صورتم و بو کردم. دستمالو مالیدم به صورتم و گونه ها و لبام از آب منی حسین خیس شد. تصور میکردم که شیمیل هستم و یکی آبش اومده رو صورتم. اول لبام و بعد محتوای باقی مونده تو دستمال رو لیسیدم و قورت دادم. افسوس میخوردم که چرا حسین اینجا نیست تا ببینه. همونطور جق زدم و آبم اومد.صورتمو شستم و از دستشویی آمدم بیرون.

فردای اون روز حسین خبر داد که باباش با اینکه فردا عصر بیاد خونه ما و شام هم باشه موافقت کرده. به حسین گفتم “فردا شورت زن داییت رو هم بیار، اگه پستون بندشم بیاری که چه بهتر”

روز موعود رسید و من که دو روز همش تو فکر عشقبازی دوباره با حسین بودم دیگه داشت طاقتم تموم میشد. بدون اغراق تمام روز راست کرده بودم بخصوص که صبح تو‌مدرسه حسین آمد و گفت
ـ“شورت زن داییم و آوردم. خودم شورت نپوشیدم، شورت زن دایی‌مو پام کردم. شورت کوچیکه و کیرم از کنارش زده بیرون و میماله به پا و شلوارم و بیشتر حشریم میکنه. تازه یه پستون بندم برات جور کردم. تو کوله پشتیمه”
نگاهی به پایین کردم و دیدم برجستگی کیر دراز حسین از روی شلوار حسابی معلومه. گفتم:
-“حسین مبادا بری جق بزنی ها! نگه دار برای امروز عصر و امشب که میای خونه ما”

نمیدونم اون روز رو چطوری با اون همه هیجان و بی صبری گذروندم تا عصر رسید و با حسین راهی خونهٔ ما شدیم

با حسین ساعت ۵ ربع رسیدیم خونه و نیم ساعت بعدش پدر و مادر و خواهرم رفتن مهمونی و من و حسین تنها شدیم. من از اینکه با حسین تنهام و میخواهیم جق بزنیم هیجان زده بودم. قلبم تند میزد و کیرم بیقرار بود. اول چند تا عکس و فیلم پورن از شیمیل ها نگاه کردیم. چند دقیقه بعد شلوار هردو رو مچ پاهامون بود و کیرامون تو دستمون. گفتم “حسین بیا بمالیم به هم”
حسین جواب داد “باشه ولی لخت بشیم” هر دو کاملا لخت شدیم. بدن حسین لاغر و عضلانی بود. بنظرم خیلی سکسی میومد. اول از جلو کمی کیرامونو مالیدیم به هم. بعدش من حسین را از پشت بغل کردم. کیرم میمالید به لمبرای کونش و با دستام سینه حسین رو میمالیدم. سینه های برآمده، سفت و عضلانی داشت.
گفتم:
-“حسین میدونی، وقتی با هم حرف سکس میزنیم من خیلی حشری میشم. بیا برای هم تعریف کنیم”
حسین پرسید:
-“چی تعریف کنیم؟”
-“مثلا دلت میخواد با من چیکار کنی یا من با تو چیکار کنم، همین چیزا دیگه، چیزایی که تصور میکنیم”
-“باشه. تو شروع کن”
همونطور که از عقب چسبیده بودم به حسین و سینه هاشو میمالیدم در گوشش گفتم:
-“الان میدونی از چی خوشم میاد؟ دلم میخواد دو سه تا پسر جق میزدن و آبشون میومد روی سینهٔ تو، بعدش من اینجوری اسپرم پسرا رو میمالیدم رو سینه ات، رو شونه ها، رو گردنت و صورتت. بعد پوستتو لیس میزدم و تمیزش میکردم”
حسین در پاسخ گفت:
-“من دلم میخواد بشاشیم رو بدن همدیگه و بعدش همدیگه رو لیس بزنیم”

-“اینکه کاری نداره. بیا بریم تو حموم انجامش بدیم”
-“وای ی ی تو منو خیلی حشری میکنی. بریم”
تو حمام کاملا لخت شدیم فقط حسین شورت زن داییش هنوز پاش بود. کیرش از کنار شورت زده بود بیرون و از عقب، شورت حسابی رفته بود تو شکاف کونش. و من دوباره از پشت خودمو چسبوندم به حسین و در گوشش گفتم:
-“حسین میدونی با اون دستمالی که توش آبت آمده بود و دیروز دادی به من چکار کردم؟”
-“چیکار کردی؟”
-“مالیدمش به صورتم، لیسیدمش و بعد باهاش جق زدم. تصور میکردم تو آبت اومده رو صورت من. آب منی تو منو آتیش میزنه. بوش، لزج بودنش، مالیدنش به خودم. حالا اگه با شاش قاطیش کنی که دیگه هیچی”
حسین گفت:
-" راستی پستون بند یادم رفت. تو کیفمه"
حسین رفت و یا یک پستون بند سیاه برگشت
-“علی بیا اینو تو بپوش”
پستون بند رو بستم به سینه ام. معلوم بود که صاحبش پستونای نسبتا بزرگی داره. سینه هامو از روی پستون بند مالیدم. دوباره حس مست کننده زن بودن و سکسی بودن. از عطر زنونه ای که تو حمام بود و نمیدونم مال مادرم بود یا خواهرم کمی به خودم زدم و کمی هم به‌حسین و گفتم:
-“بیا مثل دو تا لزبین باهم حال کنیم” و دوباره از عقب چسبیدم به حسین. کیرم روی لمبرای کونش قل میخورد. با دستام اول شونه ها و بعد سینه های حسینو مالیدم. کیر حسین هم حسابی شق بود و با دستم گاهی نوازشش میکردم. حسین کونش رو تکون میداد تا خوب بماله به کیر من.
همونطور که سینه های حسینو میمالیدم دوباره تکرار کردم:
-“فکرشو بکن، سه تا پسر آبشون بیاد رو سینه هات و من آب کیرشونو بمالم رو تو . به سینه هات، گردن و صورتت. دستم با آب کیر لیز میخوره رو پوستت. تو انگشتامو لیس میزنی. بعد رو تو میکنی به من و من سینه هاتو میلیسم و تا تمیز بشه”
-“علی من از خامه هم خوشم میاد، تو خامهٔ نون خامه ای رو بمالی به کیرت و من خامه رو رو کیرت لیس بزنم”
-“آره به پستونهامم خامه میمالم تا لیس بزنی”
از گفتن ”پستونهام” حشری میشدم. دلم میخواست جای سینه هام بگم پستونام.
گفتم:
-“حسین بیا تو از عقب بمال به من”
حسین از عقب چسبید به من. کیر دراز و سفتش رو لای شکاف کونم حس میکردم. دو دست حسین رو گرفتم و گذاشتم رو سینه هام. به کمرم قوس داده بودم تا کونمو بیشتر به کیرش فشار بدم. دستهای حسین رو روی سینه هام فشار دادم و گفتم:
-“پستونای منو بمال”
حس میکردم که حالت بدنم کاملا زنونه شده و لذت میبردم. پستون بند و در آوردم و گفتم
-“بیا اینم پستونای لختم. بمالشون”

حس میکردم حسین هم خیلی حشری شده. پستونامو با ولع میمالید. همونطور که از عقب چسبیده بود به من، سرشو گذاشت روی شونهٔ من. کافی بود من سرم رو به راست برگردونم تا صورتامون با هم تماس پیدا کنه. هر دو مثل دو تا کرم چسبیده به هم میلولیدیم. بالاخره سرم رو برگردوندم به راست و گونه ام تماس پیدا کرد با گونهٔ حسین. عرق کرده بود و پوستش خیس بود. سرم را بیشتر چرخوندم و لبهام رو گذاشتم رو لباش. با ولع عجیبی همدیگه را بوسیدیم. میخواستم لبها و زبونش رو بخورم. برگشتم رو به حسین و دست‌هامو دور شونه هاش گره کردم و بغلش کردم. حسین هم دست‌هاشو دور کمر من حلقه زد. تا میتونستیم خودمونو به هم فشار میدادیم. بدن لختش داغ بود و پوستش نرم. حسین اول همه جای صورتم را بوسید و بعد شروع کرد به لیسیدن. وقتی زبونش از روی لبهام رد میشد با عطش دهنمو باز میکردم تا ببوسمش ولی حسین از بوسیدن طفره میرفت. دفعهٔ سوم که زبونشو روی لبهام حس کردم دیگه طاقتم تموم شد. دست‌هامو گذاشتم دو طرف صورت حسین که حرکت نکنه و لبهامو تا جایی که میتونستم باز کردم و گذاشتم روی لبهای حسین. زبون هامون به هم میپیچید و لبها‌مون با فشار روی هم لیز میخوردن. آب دهنمون با هم مخلوط میشد و از مزهٔ زبون و دهن حسین مست لذت بودم. کیرامون رو شکم امون از پایین و سینه های لختمون از بالا میمالید به هم. تو این حالت بوسه ها تمامی نداشتند. داشتیم با بوسه صورت همدیگه رو میخوردیم.
حسین که بی طاقت شده بود زمزمه کرد:
-“علی بیا بذار تو سوراخ من. به خدا دیگه تحمل ندارم”
-“حسین تخلیه کردی؟”
-“آره بابا خیالت جمع باشه”
رفتیم توی وان حمام. حسین به من گفت که بخوابم کف وان و خودش پاهاشو گذاشت دو طرف من و رو به من نشست روی کیرم. تو دستش تف کرد و مالید به کیر من و بعد با دستش کیرمو گذاشت روی سوراخش و شروع کرد به فشار دادن. اول ذره ذره میکرد تو ولی وقتی سه چهارم کیرم رفت تو کونش سرعتش زیاد تر شد. حسین به من گفت تکون نخورم و فقط خودش بالا و پایین میره و شروع کرد به بالا و پایین رفتن رو کیرم. گاهی تا آخر میومد پایین و کیرم تا ته میرفت تو کونش و در این حالت کونشو دایره وار رو کیرم حرکت میداد. حسین ناله های خفیف میکرد و از حالت صورتش میدیدم که داره لذت عجیبی میبره. کیرش مثل یه تیکه چوب سفت بود و با حرکاتش بالا و پایین میپرید. به موقعیت و حالت زنونهٔ حسین حسودیم میشد. کیرم در مرحلهٔ انفجار بود و من نمیخواستم اینطوری آبم بیاد. به حسین گفتم “من داره آبم میاد. بیا قبل از اینکه آبمون بیاد لاپای من بزار و بشاشیم رو همدیگه”
حسین بعد از چند دقیقه بلند شد و کیرم از کونش آمد بیرون.
-“علی برو تو دستشویی کیرتو با صابون بشور”
-“مگه نگفتی تخلیه کردی؟”
-“آره ولی با این حال برو بشور”
رفتم کیرمو خوب شستم و بر گشتم توی وان پیش حسین. کمی نگاهش کردم. بدنش عضلانی بود و حتی یک ذره چربی نداشت. سینه هاش مثل سینه های من بر آمده و پر از عضله بود. تمام موهای سینه و پشمهای کیرش رو‌تراشیده بود. کیر دراز و نسبتا نازکش سیخ بود و از سفتی قوس برداشته بود به طرف شکمش. زیبا بود و بی نهایت سکسی. دلم میخواست هر میلیمتر از پوست نرم و براقش رو بو کنم و ببوسم. دلم میخواست پوستم با پوست داغش تماس پیدا کنه، دلم میخواست خودمو ساعتها بمالم به بدنش، دلم میخواست سفتی کیرشو با لبها، زبون و دهنم حس کنم… یهو صدای حسین منو به خودم آورد:
-“علی شاش داری؟”
-“آره”
-“منم دارم. سوراخ وان رو ببند”
سوراخ وان رو بستم. حسین گفت "کی اول میشاشه؟
گفتم: “تو بشاش” و زانو زدم جلوی حسین توی وان و چشمامو بستم.
چون کیر حسین شق بود یه کم طول کشید تا بشاشه. آب گرمی ریخت روی سینه هام. چشمامو باز کردم. شاش گرم و زرد رنگی داشت از سر تا پای منو خیس میکرد. یکبار حتی صورتم خیس کرد. کیر حسین هنوز شق بود. شروع کردم به مالیدن شاش به همه جای بدنم. کیر منم حسابی شق بود. بوش شاش رو حس میکردم و خوشم میومد. از خیس شدن لذت میبردم. بلند شدم و به حسین گفتم “بشین. نوبت توئه”
حسین نشست و من شاشیدم روش. همه جاشو خیس کردم.
حسین با بدن خیسش خوابید کف وان و گفت:
-“بیا. بیا بخواب روی من”
خوابیدم روی حسین. کیرامون دوباره میمالید به هم و بدن‌های خیس از شاشمون روی هم لیز میخورد. صورتم با فاصلهٔ یکی دو سانت روی صورت حسین بود. دهن هر دو نیمه باز بود و تشنهٔ بوسه. تو چشماش نگاهش کردم. نگاهش مثل آدمای تب دار بود با چشمهایی که از لذت نیمه باز هستن. دوباره لبها و زبون‌هامون با ولعی که خبر از شهوتمون میداد با هم مخلوط شدن. مثل قحطی زده هایی که بعد از سالها به غذا برسند لبها و صورت همدیگه رو میخوردیم. بوسه هامون مزه شاش میداد و این شهوت هر دو رو بیشتر میکرد.
حسین گفت “بیا پستوناتو بخورم”
منم از خدا خواسته بلند شدم نشستم کف وان. حسین هم نشست روبروی من. مث یه زن دو دستمو گذاشتم زیر پستونام و فشارشون دادم به بالا و گفتم “بیا بخور”
حسین با دست شاش زرد رنگ کف وان رو برداشت و ریخت روی سینه من و بلافاصله صورتشو چسبوند به پستونام. مثل تشنه ای که به آب برسه سینه هامو میلیسید و میمکید. دستامو کردم تو موهای حسین تا سرشو بیشتر فشار بدم به خودم. از لذت سرم خود به خود به عقب خم شده بود. حسین دیوانه وار میبوسید. حالا داشت شونه هامو لیس میزد. کم کم رسید به گردنم. از کشیدن شدن زبون خیسش روی پوستم لذت میبردم. سر من هنوز به عقب خم شده بود. حسین به چونهٔ من رسید، سرم رو آوردم جلو لبش کشید روی لبام. دوباره با نالهٔ خفیفی کلهٔ حسینو محکم گرفتم بین دو دستم و بوسیدمش. باز لذت بوسه و مزه شاش که روی پوستش بود. با زمزمه گفتم:
-“حسین تو هم مزه شاش تو دهنته؟”
-“آخ آره. تو داری منو آتیش میزنی”
با دستم کمی شاش زرد رنگ از کف حمام جمع کردم و مالیدم به صورت و گردن خودم و بلافاصله دوباره صورت حسینو گرفتم بین دستام و کشیدم طرف خودم و لبای بازمو چسبوندم روی لباش. حسین در حالی که منو میبوسید داشت کیرشو میمالید. بعد از چند دقیقه لبهاش رو از روی لبام برداشت و نفس نفس زنان گفت
-“علی من داره آبم میاد”
فوری گفتم بلند بشه و بایسته جلوی من. نیم خیز شدم و سینه هامو بردم جلوی کیرش. آب کیرش تمومی نداشت و همش ریخت روی سینه و گردن من. دو قطره هم پاشید به صورتم.
حسین نفس نفس میزد و بدنش هنوز میلرزید. من شروع کردم با مالیدن آب کیر حسین به بدنم. لیز و لزج و سفید رنگ بود. به سینه هام، شونه ها، گردنم و صورتم مالیدم. دستمو نگاه کردم، بین انگشتام اسپرم حسین کش میومد. دستمو به حسین نشون دادم بعد کشیدم رو صورتش، سعی میکردم بیشترین آب کیرو بمالم رو و دور و بر لباش. خوب که آب منی مالیدم رو لباش بغلش کردم و با حرارت بوسیدمش. بوسه طولانی بود مزه لبهای حسین قاطی با مزه اسپرم کارم را تمام کرد و آبم آمد رو پاهای حسین.
با اینکه آب هر دو آمده بود و از حرارت افتاده بودیم، به بوسیدن و لیسییدن همدیگر تا چند دقیقه بعد ادامه دادیم.
خودمونو شستیم و لباس پوشیدیم. رفتیم آشپزخانه و شام که مادرم برای ما گذاشته بود خوردیم. جدا شدن از حسین برام مشکل بود. تمام مدتی که منتظر باباش بودیم که بیاد دنبالش دست همو گرفته بودیم و بدنامون چسبیده بود به هم. عاشق همدیگه شده بودیم
پایان

نوشته: Mirilop


👍 9
👎 8
7801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

969737
2024-02-05 23:56:33 +0330 +0330

این قسمت اوج داستانت نبود و میتونست بهتر باشه
من تا قبل این داستان هیچ علاقه ای به شمیلا نداشتم و فقط بخاطر پیس فتیش این داستانو خوندم ولی نظرمو کاملا عوض کردی
Mirilop عزیز داستانت عالی بود خسته نباشی

0 ❤️

969754
2024-02-06 00:56:04 +0330 +0330

خیلی پر هیجان و تاثیر گذار بود
کامل رفتم تو حس
هم عشق داره قصه ت هم شهوت
فقط اون بخشای ادرار رو دوس نداشتم چون آلوده س ادرار به هر حال… به نظرم اونا نبود بهتر بود 👍 ❤️ ❤️

0 ❤️

969790
2024-02-06 05:20:12 +0330 +0330

حالمو بهم زدی آحه این چه کاری کثافت کاری. اه اه بدم اومد دیس لایگ

0 ❤️

969805
2024-02-06 08:50:42 +0330 +0330

خیلی خوب نوشتی و ادمو حشری میکنه ولی من از کثیف کاری بشدت بدم میاد. چیزایی که در مورد شاش و اینا نوشتی یه طوری بود. حالا نمیدونم بهت لایک بدم یا دیسلایک. بنظرم قیمتای اولی داستانت جذاب تر بودن

0 ❤️

969857
2024-02-06 17:44:27 +0330 +0330

عالی و واقعی تا حدودی ، من و بردی به سالای دبیرستان که با رفیقم همین قدر گرم و داغ عشق و حال میکردیم ،به شدت حشری شدم و یاد اونروزاکردم ،کاش میشد برگشت،اابته قسمت شاش رو‌نپسندیدم

1 ❤️

969871
2024-02-06 19:46:43 +0330 +0330

این کثافت بازیا چیه شاش
جمع کن خودتو
داستانتم بدک نبود

0 ❤️

969882
2024-02-06 23:04:27 +0330 +0330

دوتا فاعل خواستی بیا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها