جهنم شدم برات !

1402/08/24

با حس داغی دهنش روی کیرم هوشیار شدم و دستمو بردم سمت موهاش و سرشو فشار دادم و با حس کردن ته حلقش ناله ای کردم و بعد سرشو ول کردم ، سریع فاصله گرفت و چنتا سرفه کرد ، بی توجه بهش نیم خیز شدم و دستشو کشیدم و انداختمش زیرم و بدون هیچ مکثی کیرمو کامل فرو کردم توش و جیغش بلند شد و من شروع کردم به تکون دادن کیرم و تلمبه زدن توش لعنتی بعد این همه مدت هنوزم تنگ بود مثل روز اول و این یعنی درد بیشتر برای اونی که حتی نمیخواستم لذتی ببره از این سکس ؛ تلمبه هامو سریع تر کردم و با حرص سینه هاشو چنگ زدم و نوکشونو فشار دادم که جیغش بلند شد و وقتی تو چشماش نگاه کردم اشک دیدم و یه حسی بین پشیمونی و حقارت ؛ خودشم میدونست تو چه وضعیتی هستیم و دیگه عشقی نمونده با فکر به این موضوع سیلی محکمی تو صورتش زدم که اشکاش ریخت روی گونه هاش ، برش گردوندم و دوباره بدون ملایمت فرو کردم توش و موهاشو دور دستم پیچیدم و تلمبه هامو شروع کردم ؛ صدای برخورد تنم با تنش کل اتاقو بداشته بود و جز صدای ناله های از درد اون و نفس های عمیق من هیچ صدایی نبود ؛ دیگه نوازش و مهربونی نبود ، دیگه عشقی نبود که باعث بشه اون و لذتش اولویتم باشن ؛ اسپنکی بهش زدم و محکم تر خودمو بهش کوبیدم که صدای ضعیفش که از شدت گریه میلرزید بلند شد : سام لطفا آروم خواهش میکنم درد دارم .
یه زمانی برای این صدا میمردم ولی الان جوابش فقط یه چیز بود : خفه شو جنده ! هق هقش بلند شد و رو تختی رو چنگ زد و من هیچ لذتی نمیبردم از این برخورد تن هامون و سکسمون .
ازش کشیدم بیرون و همونجوری که موهاش توی دستام بود دهنشو آوردم سمت کیرم و کردمش توی دهنش و سرشو فشار دادم برخورد کلاهکمو به ته حلقش حس میکردم و دست و پا زدنش برای اینکه ولش کنم و بعد چند لحظه ولش کردم ، با سرفه و نفسای عمیق ازم فاصله گرفت و اشکاش بودن که همچنان روی گونه هاش میریختن . از تخت پایین اومدم و شلوارمو پوشیدم ، دیگه هیچی نبود برای من زنی که یه زمانی اگه سوزن تو انگشتش میرفت دنیا برام سیاه میشد .
تیشرتمو پوشیدم و رفتم سمت در که از بین هق هق اش گفت : سام خواهش میکنم نرو تورو خدا ولم نکن من دوست دارم غلط کردم غلط کردم !
مکث کردم و دستم روی دستگیره در موند ، برگشتم سمتش و گفتم : دوسم داری ؟! هه ! آشغال جنده کیرم تو دوست داشتنت به سمتش رفتم و تا به خودش بیاد سیلی محکمی بهش زدم که از تخت پرت شد پایین
خودش میخواست کتکش بزنم موهاشو پیچیدم دور دستم و کشیدمش روی زمین و جواب اون فقط گریه ها و هق هق هایی بود که بدتر میرفت رو مخم .
نمیدونم چقدر این کشمکش ادامه داشت فقط وقتی به خودم اومدم که صورتش داغون شده بود .
فکشو گرفتم و در حالی که بغض داشت خفه‌م میکرد گفتم : چی کم برات گذاشتم جنده که رفتی زیر اون رفیق حرومزاده‌م ؟! چی کم گذاشتم برات ؟! از آشغالدونی خونه بابای مفنگیت کشیدمت بیرون نذاشتم اجاره‌ت بده بد کردم ؟! مثل ملکه ها باهات رفتار میکردم چیت کم بود که کمرمو شکستی !
تکیه زدم به دیوار و نشستم و به اونی که خودشو میکشید سمتم خیره شدم ، خودشو کشوند سمتم و دستاش نشست روی صورتم و سرشو تکیه داد به قفسه سینه‌م و زار زد اینقدر توی اون حالت موندیم که خورشید طلوع کرد ؛ خوابش برده بود و من خواب و خوراک بهم حروم بود ؛ دردم ؟! دردم کم نذاشتم بود ، دردم قلبی بود که بهش داده بودم و نابودش کرد ، دردم غیرت و غرورم بود ؛ هولش دادم عقب که از خواب پرید و گیج نگام کرد از جام بلند شدم و رو بهش گفتم : زندگی رو برات جهنم میکنم آیلار بلایی به سرت بیارم که روزی هزار بار از اون خدایی که قسمشو میخوری آرزوی مرگ کنی و بهت نده ؛ تو قلب من بودی ، بخاطرت یه بارم چشمم هرز نرفت و الان هر شب جنده میارم تو خونه ای که با دستای خودمون چیدیمش عشقم ! جلوی چشمات میکنمشون و تو باید نگاه کنی آیلار ؛ به سمتش رفتم و رو زانو خم شدم جلوی صورت اونی که فقط گریه میکرد این روزا ، اشکاشو پاک کردم که از درد صورتش اخماش توی هم رفت ؛ سرمو بردم بغل گوشش و زمزمه کردم اون پفیوز از صد کیلومتری اینجا رد شه من تورو هر ثانیه میکشمت آیلار گوشی رو ازت میگیرم دیگه حق نداری پاتو از در بزاری بیرون ، در و پنجره ها برات قفله عزیزم ، آزادی تموم شد آیلار به جهنمت خوش اومدی !
از جا بلند شدم و زدم بیرون از خونه و درو قفل کردم روی زنی که یه روز برای یه قطره اشکش جونمو میدادم .

نوشته: شبح


👍 14
👎 7
27901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

958197
2023-11-16 01:16:53 +0330 +0330

بدترین درده خیانت منم کشیدم

0 ❤️

958215
2023-11-16 02:19:49 +0330 +0330

درد مشترک خیلی از مردها …
این حس حسی بود که تجربه کرده بودم و هنوزم با اینکه نزدیک ۱ سال و نیم از جداییمون میگذره دردیه که شبا بخاطرش بیدارم
خودتو عذاب نده
تمومش کن

2 ❤️

958241
2023-11-16 03:58:14 +0330 +0330

یه مقدمه ای پیش زمینه ای چیزی
یهو از وسط ماجرا شروع به نوشتن کنی جالب نیست و داستان رو جذاب نمیکنه
کمی توضیح میدادی و بعد مثل اول داستان کیرتو میکردی دهنش
در کل نپسندیدم ولی دیس یا لایک هم نمیدم
اگه قراره بازهم به همین شیوه داستان بذاری لطف کن نذار دیگه
موفق باشی

2 ❤️

958258
2023-11-16 06:32:07 +0330 +0330

باید میگفتی دوستت کی بود، دوستیتون درچه حدبود،مجردیامتاهل بودو…
اون وقت میزان تقصیر خودتم مشخص میشد

0 ❤️

958271
2023-11-16 07:58:04 +0330 +0330

چه عجب.
بالاخره یه نفر پیدا شد که زنشو به حراج نذاشته بود و متعصب بود

1 ❤️

958332
2023-11-16 15:53:36 +0330 +0330

دوست عزیز نوک قلمت پر از درد بود خوب نوشتی ایکاش منم میتونستم از دردهام بنویسم و سبکتر کنم خودمو . مرسی 👍 👍 👍 👍

1 ❤️

958353
2023-11-16 20:48:30 +0330 +0330

کاربر احمد ۱۳۵۸ هرکی هرچی بنویسه کامنت میزاره و دیالوگشم همیشه همینه.
خب نیا سایت و نخون.مجبورت نکردن که

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها