خواهر ناتنی (۲ و پایان)

1402/11/30

...قسمت قبل

سلام بر دوستان
من امیر هستم.
طبق داستان قبلی من و خواهرم ملیکا رو میخواستم براتون بنویسم اون شب من هر کاری کردم که بتونم ملیکا رو از کون بکنم نتونستم و طبق معمول من و ملیکا همیشه با همدیگه چت میکردم و فیلم و عکس سوپر برای همدیگه میفرستادیم.
خیلی وقت ها چون موقعیت خوبی نداشتم که بتونم با ملیکا سکس کنم بیشتر وقت ها خود ارضایی میکردم تو اتاقم یک روز عکس کیرم که شق شده بود تو تلگرام فرستادم برای ملیکا بهش گفتم دلش امیر کوچولو برات تنگ شده.
اونم عکس ممه هاش کسش فرستاد برام گفت دل این‌ها ه‍م برات تنگ شده کی میایی بخوریشون بهش گفتم ملیکا الان با این عکس ها جق میزنم گفت نه امیر بیا تصویری من با خودم با سینه هام و کسم بازی میکنم بعد جق بزن زد واتس اپ زن منم هندزفری گذاشتم تصویری زنگ زد رو تختش خواب بود مثل من در اتاق قفل کرده بود و گفت به به اقای کیر کلفت خندیدم بهش گفتم اتفاقاً کیر من که کلفت نیست این همه فیلم سکس ندیدی چقدر کیراشون کلفت هستند گفت مال تو هم بزرگه و کلفته لامصب کیرت از بابا هم بزرگتره چشمام چهارتا شد بهش گفتم کیر بابا رو کجا دیدی ؟
گفت یک صدا میومد تو اتاق خواب رفتم دیدم بابا چطوری داره مامان میکنه دولا شده مامان بابا هم داشت تلمبه میزد مادرم هی میگفت اوف اوف بزن حاجی نمیدونستم بخندم یا حشری بشم بهش گفتم خب پس فیلم سکس آنلاین هم دیدی گفت آره گفتم حالا نشون بده اون کس و کون ممه هاتو گوشی گذاشت روبروش شروع کرد با خودش بازی کردن رو تخت و منم شروع کردم به جق زدن با سینه هاش شلوار کشید پایین با کسش بازی میکرد چه کس سفیدی و اونم شروع کرد به خود ارضایی داشتم نگاه میکردم گفت امیر دوست دارم آبت میاد ببینم آبتو بهش گفتم چشم عشق من دوربین گذاشتم سمت کیرم و داشتم نگاش میکردم و خیلی آروم که صداش بیرون نره گفت وای امیر دوست داشتی الان تو بقلت بودم دوست داشتی الان ممه هامو میخوردی میکردی داخلم این مال تو هستند و منم حشری تر میشدم و بیشتر جق میزدم گفتم عزیزم من داره میاد گفت بزار بیاد دوست دارم ببینم آبتو آبم پاشید تا رو شکمم و و سینه م اونم چند دقیقه قربون صدقه کیرم رفت آبش آمد و آروم شد بهش گفتم ملیکا من برم حموم گفت برو تماس قطع کردم رفتم خودمو تمیز کردم رفتم دوش گرفتم با خودم گفتم حالا شانس ببین تر خدا خونه خالی نمیشه نمیدونستم چیکار کنم بلخره خواهرمه نه میشد بردش سویت نه میشد برم خونه دوستام خطرناک بود باید صبر میکردم یا خونه ما یا بالا خونه آنها خالی میشد.
چند روز گذشت ما دوتامون کارمون همین بود البته پیش همدیگه میرفتیم ولی کاری نمی‌کردیم که کسی شک کنه معمولاً تو پذیرایی می‌نشستیم برای درس یا اگه تو اتاق خواب میرفتیم در باز میزاشتیم که داریم درس یاد ملیکا میدادم.
یک شب خونه بودم خالم و شوهر خالم آمدن خونمون برامون کارت دعوت آوردن چند شب دیگه عقد دختر خالمه و فردا شب عروسی میکنه ما رو دعوت کردن من تا فهمیدم از خوشحالی بال درآوردم گوشی از جیبم در آوردم پیام دادم ملیکا یک خبر خوبی دارم برات گفت چی گفتم قرار مادرم اینها برن عروسی دختر خالم گفت کی ؟ گفتم چند روز دیگه گفت خوبه بهش گفتم این بار باید سوراخ کونتو فتح کنم گفت باشه من هم توی این چند روز حسابی باید کونمو گشاد کنم با اون کیر کلفت پارم نکنی گفتم باشه.
این چند روز هم گذشت مادرم و بابام و داداشم داشتن آماده میشدن مادرم آمد پیشم گفت مگه نمیای گفتمش نه من شب دعوتم کافه پیش دوستام گفت عقد دختر خالته گفتم فردا شب برای عروسی میام گفت باشه.
همشون رفتن پیام دادم ملیکا بیا گفت باید به بهانه درس بیام که مامان متوجه نشه زود کارت بکن که یک وقت سرزده نیادش گفتم باشه فقط بیا که کیرم منتظره در بین راه پله بالا و پایین باز بود دیدم آمد داخل درب بست منم رفتم بغلش کردم ازش لب گرفتم و سینه هاشو فشار میدادم کیرمو گرفت گفت اووووووف این میخواد بره تو کونم ای جون بهش گفتم آماده هستی گفت آره عزیزم هر روز با یک هویج و وازلین میزدم میکردم تو کونم.
گفتم خوبه بهش گفتم ملیکا میخوای به مامانت بگی برامون شام درست کنه بعد از درس یعنی بریم بالا شام بخوریم شک نکنه و نیادش گفت آره زنگ زد گفت مامان امیر مادرش براش شام درست نکرده شام چی داریم ( زن بابام گفت هیچی) گفت یک چیزی درست کن بعد از درس بیایم بالا شام گفت باشه منم درب حال قفل کردم رفتیم تو اتاق خواب رو رو تختم بهش گفتم ملیکا زود باش که کیرم منتظره یک وقت مادرت نیاد گفت باشه سریع دوتایی لخت شدیم من ایستاده بودم ملیکا هم شروع کرد برام ساک زدن از زیر تخت وازلین درآوردم بهش گفتم پشتت کن پشتش کرد حسابی به کیرم و کونش وازلین زدم کیرمو تنظیم کردم سرش گذاشتم رفت داخل گفت یواش یواش بزار من بیشتر فشار میدادم و آروم آروم تلمبه زدن بیشتر کردم و فقط نگاهم به کیرم بود که چطوری داره میره داخل اون یک دستش از زیر آورد با کسش بازی میکرد تا آبش بیاد منم تا آخر کردم توش آخ یواش امییییییر پاره شدم و تلمبه میزدم تو کونش اون داشت با کسش بازی میکرد وای اون لحظه چه لذتی داشت تمام آبم با فشار خالی کردم خوابیدم روش گفت درش نیار همینجوری که کیرم تو کونش بود با دستم سینه هاش بازی میکردم آب خودش هم آمد گفت وای چه حالی داره دوست ندارم کیرتو دربیاری بزارش داخل گفتم کوچک شده بلند شو لباس بپوشیم که مامانت نیاد فردا شب هم بیشتر پیشم میمونی گفت باشه لباس پوشیدیم گفت امیر کیرت خیلی حال داد فردا تاخیری بخور بیشتر بزارش داخل بمونه گفتم باشه.
رفتیم بالا زن بابام شام آورد تشکر کرد که دارم بهش درس یاد میدم ولی بدبخت نمیدونست درس چیه دارم بهش کیر میدم.
فردا شب که خانواده رفتن عروسی بهشون گفتم من میرم جای بعد میام یک قرص ترامادول انداختم بالا منو ملیکا نزدیک نیم ساعت سکس داشتیم ملیکا اسرار میکرد آبتو بریز تو کونم فهمیدم ملیکا کونی شده.
از اون روز به بعد تا حالا منتظر هستیم که خونه خالی بشه.

نوشته: امیر


👍 41
👎 14
55801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

971847
2024-02-20 01:52:52 +0330 +0330

عزیزم ملیکا معلم دیگه ای نیاز نداره ؟

0 ❤️

971904
2024-02-20 17:30:23 +0330 +0330

خواهری که از یک پدر یا مادر باشه ناتنی نمیشه. خواهر ناتنی خواهریه که دختر نامادری یا نام پدری از ازدواج قبلی باشه استاد.
من بعد فوت پدرم با خواهرم که از همسر دوم بابام هست سالها زندگی کردم، ۱۶ سالش بود و من ۱۸ سالم، حموم اون موقع ها توش بخاری روشن میکردیم گاز کرده بود فهمیدم تو حموم از حال رفته کسی هم نبود، لخت لخت بغلش کردم اوردمش بیرون و پتو پیچیدمش تا حالش خوب شد. اما یک ذره حتی شهوتی هم نشدم و هیچ وقت اون روز رو به روی هم می‌آوردیم.

0 ❤️

971911
2024-02-20 19:02:11 +0330 +0330

ننویس

0 ❤️

971919
2024-02-20 21:52:27 +0330 +0330

تو بااین سواد،درس هم میدی!!!؟

0 ❤️

971950
2024-02-21 03:29:08 +0330 +0330

امیر جان کنم بیام خارتو بگام پشیمون نمیشی
در کل جالب بود مرسی

0 ❤️

972028
2024-02-21 22:42:46 +0330 +0330

کصشر

0 ❤️