خوب بد زشت (۳)

1402/03/06

...قسمت قبل

فکرم درگیر چت های مینا بود. میترسیدم. مثل اینکه در لبه دیوار سیاهی ایستاده ام که با کوچکترین لغزش به قعر سیاهی و ظلمت سکوت میکردم. جز رعنا و خانواده اش کسی رو نداشتم. ولی می‌دانستم با حرفای مینا و اطرافیانش بالاخره روزی رعنا درخواست طلاق رو مطرح میکنه و یا آتش شهوتش رو به بیراهه رفتن خنثی خواهد کرد و این بی تجربگی رعنا و عدم شناخت از مردان جامعه و باورهای نابجا و در گرداب مردان هوس باز با هزارتا حیله و ترفند در بی آبرویی خود و خانواده اش فرو خواهد رفت و این یعنی تباهی. سه راه بیشتر نداشتم با این شرایطی که برایم پیش آمده فکر نمیکردم به این زودی از شر افسردگی لعنتی و انواع داروهای ضد افسردگی رهایی یابم. گزینه اول یا باید مینشستم و ناراحتی و افسردگی و در نهایت خیانت به من و بی آبرویی و بدنامی خوانواده اش را تماشا کنم. وگزینه دوم با رضایت خودم با رعنا مسیر طلاق را در پیش می‌گرفتم و این یعنی تباهی خودم رو رقم میزدم و گرفتار افسردگی افسار گسیخته ای میشوم و در نهایت با خود کشی خاتمه می یافت. و گزینه سوم ورود یک شخص سوم به زندگی زناشویی به نام تریسام را قبول میکردم. انتخاب با خودم بود در دو صورت می‌توانستم تصمیم بگیرم. اولی از روی منطق و دوم احساسی. ولی هر کدام را انتخاب میکردم باید آگاهانه و بصورت ماهرانه کار را پیش می‌بردم. و بعد از کلنجار رفتن چند ساعته تصمیم گرفتم با روانشناس خودم مشورت میکردم. همان روز یک وقت ویزیت گرفتم و به پیش دکترم رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم و او که از شرایط بیماریم آشنا بود با کمی تفکر رو به من کرد و گفت: این مسئله شخصی شماست و خودتان باید در مورد این گزینه ها باید تصمیم بگیرید و من تنها کاری که می‌توانم برای شما بکنم این است که هر کدام را که اگر انتخاب نمودی از عوارض و عواقبش شما رو آگاه سازم. در وحله اول این سه تصمیم گزینه اول و دوم باعث تشدید بیماری شما خواهد بود و در مورد گزینه سوم (تریسام) باید همه عواقب رو در نظر بگیری. گاها بیمارانی که به من مراجعه می‌کنند با مشکل جدی رو برو می‌شوند یعنی هنگامی که شهوت غلبه می‌کند تصمیم به انجام سکس ضربدری و یا سکس با نفر سوم می‌گیرند و بعد از هیجان و فرو کش کردن شهوت پشیمان می‌شوند که این خود زمینه بی اعتمادی و دلسردی می‌شود. ولی باز عده ای از مراجعه کنندگان شرایط فوق به نحو احسن مدیریت می‌کنند و هر دو به هیچ مشکلی بر نمخوردند. تو باید همه جوانب رو درنظر بگیری و بعدا دوچار مشکلات نشید. و در ضمن نه فقط شما همسرتون رو در جریان بگذارید و به صورت دوستانه و بدون رودرواسی باهم به تفاوق نهایی برسید و به هیچ عنوان عجله نکنید و جوانب خارج از خانوادتون رو باید در نظر بگیرید و تا این شخص سوم بعدا براتون دردسر ساز نشود. و هر موقع احساس کردی این موارد باعث رنجشت میشه هرگز از همسرت دلگیر نشو. و هرموقع چنین احساسی کردی با یک شاخه گل بر پیشش. و چون این عمل باعث میشه هرگز مهرت رو از دلش بیرون نکنه و بدونه که در هر شرایطی عاشقش هستی. با این افکار از مطبش اومدم بیرون هوا تازه تاریک شده بود و من فقط در طول راه به حرفای دکتر فکر میکردم. و در طول مسیر یک شاخه گل به رنگ قرمز با یک عدد ادکلن مورد علاقه رعنا که حتی در اوایل ازدواجمون برایش خریده بودم که خیلی از این رایحه خوشش اومده بود خریدم. و به طرف خونه راه افتادم وقتی به خونه رسیدم دستم رو تو جیبم کردم ولی کلید خونه پیشم نبود و یادم اومد که صبح که به خونه اومدم روی میز کنار درب ورودی گذاشتم و چون با عجله از خونه زده بودم بیرون یادم رفته بود بردارم. به ناچار زنگ خونه رو زدم رعنا در و باز کرد و رفتم داخل خونه رعنا با چهره ای غمگین و نگران به پیشوازم اومد به چشمانش خیره شدم و با لبخند تبسم مانند سلام کردم آروم جواب سلامم رو داد و با کلمه عشقم خسته نباشی جلو تر رفتم گل رو دادم بهش و گفتم عزیزم بابت همه چیز ازت ممنونم و پیشونیش رو بوسیدم و رفتم به طرف اتاق تا لباسام رو در بیارم و موقع برگشتن رعنا با صدای آرومی گفت عزیزم چایی بیارم؟ گفتم بله حتما. و رفتم نشستم روی مبل و کادویی که خریده بودم رو گذاشتم روی میز. رعنا در حال آماده کردن چایی بود و گه گاهی به طرفم نگاه می‌کرد و وقتی من سرم رو برمیگردونم نگاهش رو ازم بر می‌داشت. بعد لحظه ای با دو فنجان چایی اومد پیشم و بعد از از گذاشتن چایی ها روی میز خواست بر گرده سینی رو بذاره توی آشپز خونه که دستش رو گرفتم و نشوندمش روی مبل. و چند لحظه ایی ساکت موند و بعد بهم گفت امروز اومده بودی خونه گفتم چطور؟ گفت چون کلیدات رو جا گذاشه بودی تو خونه. گفتم بله واسه یک سری مدارک اومده بودم تا از گاوصندوق بردارم. دیدم خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم. رو کرد بهم گفت میخاستم یه چیزی رو بهت توضح بدم که حرفشو قطع کردم و کادو رو دادم بهش . گفت چیه گفتم بازش کن میبینی . گفت به چه مناسبتی . گفتم مگه عشق مناسبت میخاد وقتی ادکلن رو باز کرد گفت ممنونم ازت من عاشق این رایحه هستم. گفتم؛ میدونم. وقتی بوش رو استشمام میکنی یاد چی می افتی. گفت دوران نامزدیمون که تازه باهم اشنا شده بودیم. بهش گفتم این رو واسه تو خریدم تا بهت بگم من همیشه عاشقتم مثل روزای اول. لبخندی زد و گفت ممنونم. فنجان چایی رو برداشتم تا بخورم که رعنا گفت میدونم صبح تو منو تو چه وضعیتی دیدی و حتی میدونم چه پیام‌هایی رو خوندی. من ازت معذرت میخام. گفتم نه منو ببخش من باید بیشتر حواسم به تو بود. چیزی نگفت فنجان چاییش رو برداشت و با دو دستش به طرف دهانش برد و آروم یه جرعه از چایی رو خورد و رو کرد به من گفت. تو رو خدا ناراحت نشدی. گفتم از چی گفت از کار من و اون فیلم . گفتم نه اصلا فقط تعجب کردم . گفت از چی؟ گفتم تو از کی هوس کیر سیاه شکلاتی اونم تو اون حجم کرده بودی و من خبر نداشم. یه خنده ریزی کرد و ساکت شد. گفتم بابا جر میخوریها لااقل به کوست رحم نمی کنی به من بیچاره رحم کن که فرداش باید هزارتا دکتر وجراح بیارم تا تورو به حالت تنظیم کارخونه کنند. داشت می‌خندید از چشاش معلوم بود که از این حرفم خیلی خوشش اومده. بعد به شوخی گفتم عزیزم راستشو بگو از این کیرای سیاه فقط تو خوشت میاد یا همه خانما عاشق همچین کیری هستند . گفت حالا مونده شهوتشون چقدری باشه. بعضی ها دوست دارند بعضی ها همون دودولهای سفید رو ترجیح ميدند. برگشتم بهش گفتم جان من بگو دوست داشتی من همچین کیری داشتم یه خورده فکر کرد و ناز و ادا گفت واقعا محشر می‌شد. گفتم دوست داری یدونه از اونا برات بخرم؟ گفت نه همونی که خریدی کافیه . گفتم نه این دفعه یدونه واقعیش برات میخرم. گفت چطوری. گفتم تو به اینش کاریت نباشه تو فقط فکر جر خوردنت باش.
گیج و مبهوت مونده بود گفتم چایی هامون سرد شد ببر عوضش کن چون چایی مثل همون کیر سیاه داغش می‌چسبه. از نوع نگاهش فهمیدم که تو دلش چه غوغاییه. بالاخره اون روز نسبت شبای دیگه حالش بهتر بود شب رو تو بغلم آروم گرفت خوابید. صبح که بیدار شدم سر صبحانه به رعنا گفتم دوست داری امروز یه پورن باهم نگاه کنیم؟ گفت نه بابا. گفتم چرا ؟ گفت خوب به چه دردی میخوره؟ گفتم تا شب ببینم چی میشه. رفتم مغازه سر فرصت چند تا فیلم پورن سه نفره دانلود کردم تا اینکه شب شد بعد از شام نشستیم فیلمارو باز کردم و بهش گفتم تا حالا پورن تریسام نگاه کردی ؟ گفت اون دیگه چیه؟ گفتم هیچی شوهره یه مرد دیگه رو میاره پیش خانمش که حسابی بهش حال بدند. گفت نه گفتم حالا خوب نگاه کن. یه چند دقیقه ای گذشت. فیلم در مورد زن و شوهری بود که به علت عدم نعوظ کیر شوهر و کوچک بودن آلت شوهر نفر سومی اومده بود و جلو شوهرش حسابی زنه جر میداد. از حالت چشای رعنا معلوم بود که بد جوری حشری شده و من دستم زیر شورتش بردم حسابی کوسش خیس بود با انگشت وسطی شروع کردم با جوجوله اش بازی کردن. دیگه کمکم داشت صداش در میومد و من به طور ماهرانه کوسش رو ماساژ میدادم.دیدم وقتشه بهش بگم. گفتم رعنا در چه حالی . با ناله کنان گفت دارم میمیرم. گفتم چرا کیر میخای گفت آره آره میخام عطا گفتم دوست داری همون کیر بره کوست. گفت آره آره میخام همونو میخام. گفتم چه رنگیش رو میخای با ناخوناش دستم رو چنگ میزد و با ناله می‌گفت همشو همشو میخام. گفتم دوست داری یدونه از اونا بیارم جرت بده گفت آره میخام عطا من کیر میخام عطا من اون کیرو میخام کوسم رو جر بده. دیگه تو اوج شهوت بود دستم رو که روی کوسش میکشدم می‌گفت عطا تند تر تند تر یه دفعه دیدم جیغ کشید رعنا معمولا هنگام ارگاسم شدن جیغ می‌کشید و بعضی وقتا که بیشتر لذت می‌برد جیغ و گریه رو باهم قاطی می‌کرد. پس از کشیدن چند تا جیغ که مطمئن بودم تمامی همسایه ها صدای رعنا شنیده بودند کم کم بدنش سست شد اشک روی صورتش سرازیر شده بود چشاش رو بسته بود و حرفی نمیزد. چندتا بوسه به صورتش زدم و اون شب هم با بدن نحیفش مثل دختر بچه ها توی بغلم گرفت خوابید. دیگه هر روز کارمون همین بود و دیگه پیش هم راحت تر حرفامون رو میزدم . و میدونستم کم کم دیگه تکراری و عادی میشه برای رعنا. از اون روز میخاستم رعنا رو آماده کنم واسه یک سکس واقعی…

ادامه...


👍 13
👎 5
32201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

930043
2023-05-27 01:20:27 +0330 +0330

ادامشو زود بزار

0 ❤️

930062
2023-05-27 03:16:30 +0330 +0330

آقا چرا امشب مژگانِ سایت نیست؟

1 ❤️

930164
2023-05-28 01:13:26 +0330 +0330

از بس داستان نویسی می‌کنی تو شهوانی قاطی پاتی می‌کنی ، فقط این داستان بی‌غیرتی تو یکم عقلانی تر بود به نسبت بقیه داستانهای .

1 ❤️