سرگذشت نازنین

1402/05/14

از وقتی یادم میاد من دنبال رابطه ی عاطفی و احساسی بودم و هر پسری سمتم میومد دنبال رابطه ی جنسی! البته اون بیرون مثل اینجا نیست که عکس کیرشونو بفرستن، یا مستقیم بیان خواسته شونو بگن. یکی از بدی های دنیای واقعی اینه که همه نقاب به چهره دارن و برا همدیگه نقش بازی میکنن.
نمیدونم چه حکمتی بود که بدون اینکه تلاش کنم و رژیمی بگیرم و ورزش کردنم رو برنامه ریزی باشه هیکلم خیلی خوب بود. برای اینکه شما عزیزان هم بتونید یه تصوری ازم داشته باشید حضورتون عرض میکنم که تو ۱۸-۱۹ سالگی قدم ۱۷۰ بود و وزنم حدود ۶۵-۷۰ و چشم و ابرو مشکی با موهای لخت و اجزای صورت متناسب که چشام درشت بود و دماغم متوسط و لبام قلوه ای و سایز سینه هام و کمرم و باسنم به نسبت قد و وزنم نرمال بودن و نه سینه هام زیادی بزرگ بود و نه کمرم بیش از حد باریک و نه باسنم خیلی کوچیک یا خیلی بزرگ.
از زمان دبیرستان که پیشنهاد ها و حتی خواستگار های متعددی داشتم می‌گذرم و از زمان دانشگاه براتون میگم.
از وقتی وارد دانشگاه شدم و با پسرای کلاس و کلا دانشگاه آشنا شدم بازم خیلیاشون طالب دوستی باهام بودن و منم چندتاشونو امتحان کردم و دیدم خیلی هولن و خیلی با عجله میرن سمت لمس بدنم و لب گرفتن و سکس. البته نمیخوام ادای تنگا رو در بیارم به هیچ وجه. منم آدمم و منم تمایلات جنسی و شهوت دارم. ولی برای ما زنا اولویت عشقه و وقتی عاشق یکی بشیم طوری باهاش سکس میکنیم که حتی تصورشم نمیتونه بکنه.
ولی وقتی مردا مستقیم میرن سر اصل مطلب باعث میشه آدم حس جنده دوزاری بگیره و حس کنه فقط به درد ارضا کردن شهوت مردا میخوره.
همه دوستام منو نازی صدا میکردن و به این اسم شناخته شده بودم. سه چهار ترم از دانشگاه گذشته بود و یکی از بچه ها به اسم آروین خیلی سعی داشت بهم نزدیک بشه و جالب این بود که خیلی جنتلمن و با وقار بود. کم کم ازش خوشم اومد و با هم رفیق شدیم. چند بار قرار گذاشتیم و خلاصه به مرور زمان رفیق فابریک شدیم و یه جورایی دلمو برد. خودمم نفهمیدم کی عاشقش شدم و فقط میدونستم که اگه نباشه میمیرم. در مورد سکس هم خیلی با احتیاط جلو اومده بود و رابطه ی سکسیمون خیلی زیاد نبود. فقط در حد لب گرفتن و مالیدن هم تو ماشین بود و چند باری براش ساک زده بودم.
بعد از مرگ پدربزرگش و سرمایه ای که به دستش رسید وضعش خیلی خوب شد و تونست برا خودش یه خونه بخره و یه تولیدی لباس زیر دایر کنه. یکم که وضع کارش بهتر شد تصمیم گرفت رو بسته بندی جورابها عکس بزنه و بعد از گشتن تو نت و استفاده از عکسای خارجی کم کم به فکر جذب مدل افتاد. من به شوخی بهش گفتم میتونم انجامش بدم و اون خیلی جدی قبول کرد و ازم به عنوان مدل استفاده کرد. ولی نیاز بود عکسها تو آتلیه عکاسی بشه و چون باید اون جورابهای بلند یا شورت و سوتین ها رو لخت میشدم و میپوشیدم نمیشد از هر آتلیه ای استفاده کرد. یکی از دوستاش که اسمش پرهام بود یه آتلیه ی باکلاس داشت ولی آروین نمی‌خواست پرهام لخت منو ببینه. ولی بعد چند هفته دنبال آتلیه گشتن و پیدا نکردن آخرش گفت چاره ای نیست بریم آتلیه ی پرهام و خودشو به این شکل توجیه کرد که پرهام رفیقمه و حتی اگه منو بسپره دست پرهام ، اون یه نگاه چپ بهم نمیکنه و اینا. خلاصه رفتیم پیشش و گفتیم که مدل عکسامون چه جوری خواهد بود و پرهام با کمال میل قبول کرد و خلاصه با کلی شورت و سوتین رنگی و جوراب های سکسی که تنم کردم و پرهام عکسهارو گرفت و کارای ادیت و چاپش هم انجام داد و عکسا رفتن رو بسته بندی جنسا. بعد مدتی که دیگه چون آروین خونه هم خریده بود و مشکل مکان نداشتیم و سکسهامون بیشتر شده بود، متوجه شدم که خوشش میاد من لباسای باز بپوشم و بالای سینه هام و اینا پیدا باشه. منم چون عاشقش بودم بهش نه نمیگفتم ولی کم کم به حدی جلو رفت که متوجه شدم دیگه تمایلات کاکولدی داره و خیلی خوشش میاد همه منو ببینن و حتی موقع سکس بهم میگفت کاش میشد یکی دیگه هم بود و دوتایی جرت می‌دادیم!
منم علی رغم میل باطنیم تو اون لحظات شهوت و لذت حرفشو تایید میکردم و میگفتم آره عالی میشد!
یه بار که تو خونش بودیم و بعد یه سکس عالی نشسته بودیم و میوه می‌خوردیم بهم گفت نازی واقعاً دوست داری بین دوتا کیرباشی؟ خندیدم و گفتم به نظر میاد کار لذت‌بخشی باشه. بلافاصله گفت نظرت در مورد پرهام چیه؟ گفتم یعنی چی؟ گفت از اون روزی که رفتیم پیشش تا عکستو بگیره تا همون لحظه خودم حس خجالت داشتم ولی بعدا متوجه شدم لذت میبرم از اینکه جلوش لخت میشی و زیرچشمی همه جاتو دید میزنه! گفتم خوب حالا هر چی بوده گذشته. الان یه حس شهوتی بهت دست داده ولی اگه انجامش بدیم ممکنه از چشمت بیفتم یا رفاقتت با پرهام به هم بخوره و همه چی خراب بشه. گفت نه من مدتهاست دارم به این موضوع فکر میکنم و دلم میخواد انجامش بدیم! گفتم حالا که دلت همچین چیزی میخواد چرا به پرهام فکر میکنی؟ یه غریبه پیدا کن! گفت به اینجاشم فکر کردم ولی نمیشه به کسی اعتماد کرد. ولی به پرهام بیشتر از چشمام اعتماد دارم. گفتم باشه پس اجازه بده منم در موردش فکر کنم.
چند روز و شب مدام فکرمو مشغول کردم و هرچی دودوتا چهارتا کردم دیدم نمیتونم خودمو راضی کنم. به آورین گفتم نمیتونم ولی قبول نکرد تا جایی که گفت اگه قبول نکنم این رابطه رو تموم می‌کنه. وقتی اینو گفت دنیا رو سرم خراب شد. من عاشقش بودم…
وقتی دیدم همه چی جدیه با گریه بهش گفتم فقط و فقط بخاطر عشقم به تو این درخواست تو قبول میکنم وگرنه برام حس لذتی نداره.
گفت مطمئنم دومین بار رو به درخواست خودت انجام میدیم!
برای فردا بعد از ظهر پرهامو دعوت کرد و از منم خواست حسابی به خودم برسم.
روز بعد ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم و رفتم دوش گرفتم و موهامو صاف کردم و یه ست شورت و سوتین مشکی تنم کردم با یه جوراب شلواری و یه مانتو کوتاه و تا برسم خونه ی آروین ساعت ۲ شده بود. ناهار خوردیم و خونه رو مرتب کردیم و نشستیم منتظر پرهام.
آروین برام یه شلوار تنگ و یه پیرهن طرح Victoria secret خریده بود و ازم خواست اونا رو بپوشم. ساعت سه و نیم زنگ در خونه به صدا دراومد و پرهام اومد بالا. سلام و احوالپرسی کردیم و متوجه شدم پرهام اصلا در جریان نیست و از دیدن من جا خورده. نشستن با آروین به صحبت و منم ازشون با میوه و آبمیوه و مشروب پذیرایی کردم. و آروین ازم خواست برم بشینم وسطشون. پرهام یکم فاصله گرفت که من راحت باشم ولی آروین بهش گفت چرا میری اون سر دنیا؟ بیا نزدیکتر دیگه پرهام یکم اومد نزدیکتر ولی بازم باهام فاصله داشت. آروین با اشاره ازم خواست خودمو بچسبونم بهش. پرهام گیج شده بود و نمیدونست چه خبره. آروین طاقت نیاورد و گفت پرهام چرا خودتو میزنی به خنگی؟
پرهام گفت میشه واضح بگی جریان از چه قراره؟ آروین گفت هیچی می‌دونی که من به هیچکس اندازه ی تو اعتماد ندارم و از اونجایی که اگه قرار باشه یه روزی نباشم نازی رو میسپارم دست خودت الان میخوام تو و نازی رو باهم آشنا کنم. پرهام هاج و واج مونده بود و منم از استرس ضربان قلبم تند تر میزد. آروین بهم اشاره کرد لباسامو در آرم منم شروع کردم دکمه های پیرهنمو باز کردم و آروین کمکم کرد درش بیارم. بعد به پرهام گفت تو هم به این خانوم محترم کمک کن و بهش اشاره کرد بند سوتینمو باز کنه.پرهام که همچنان منگ بود بند سوتینمو باز کرد و منم سوتینمو درآوردم و گذاشتمش رو دسته ی مبل. بعد آروین بهم گفت نازی جون الان کیر پرهام تحت فشاره و داره خفه میشه، لطفاً کمکش کن شلوارشو دربیاره و راحت باشه. پرهام تا اون لحظه فکر میکرد آروین داره شوخی می‌کنه یا امتحانش می‌کنه.ولی چون از تمایلات کاکولدی آروین اطلاع داشت دیگه متوجه شده بود جریان از چه قراره و زود شلوارشو کشید پایین، منم با اشاره ی آروین جلوش نشستم و کیرشو درآوردم و شروع کردم ساک زدن. در همین حین آروین پاشد و کامل لخت شد و به ما هم گفت پاشین بریم اتاق خواب. اونجا منم شلوار و شورتمو درآوردم و دراز کشیدم رو تخت و پرهام اومد سراغ سینه هام و آروین شروع کرد به لیسیدن کسم.
بعد اینکه هر سه مون حسابی تحریک شدیم آروین ازم خواست داگی بشم و رفت پشتم و کیرشو لوبریکانت زد و آروم آروم کرد تو‌کونم و پرهام جلوم نشست و شروع کردم براش ساک زدم. بعد چند دقیقه جاشونو عوض کردن و پرهام تو کونم تلمبه میزد و برا آروین ساک میزدم، که یهو کیر پرهام تو کونم چند بار دل زد و همه ی آبشو خالی کرد و آروین با دیدن ارضا شدن پرهام ارضا شد تو دهنم و منم همه شو قورت دادم.

نوشته: نازنین


👍 7
👎 10
33301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

940907
2023-08-05 23:50:17 +0330 +0330

موضوع عالی
فانتزی قشنگ
ولی ریدی با طرز نوشتنت
ولی بازم میگم موضوع داستان خوب بود

0 ❤️

940915
2023-08-06 00:10:03 +0330 +0330

خا؟؟

0 ❤️

940916
2023-08-06 00:16:26 +0330 +0330

آخرش آبت اومد زود جمعش کردیا

1 ❤️

940921
2023-08-06 00:36:35 +0330 +0330

از این همه تولیدی و کار رفت تولیدی لباس زیر زد مجلوق کوس ندیده بدبخت

0 ❤️

940956
2023-08-06 02:58:51 +0330 +0330

امیدوارم آب قطع نباشه،ناجور ریدی

0 ❤️

940997
2023-08-06 11:53:42 +0330 +0330

تو گفتی سرنوشت یا از سر نوشت ؟! تازه شروعش بود ، نگفتی چی شد و چ کردی و … ، مگر اینکه چند قسمتی باشه ؟
تو خودت خارش داشتی خانم ! آخه کدوم دختر خوبی به دوست پسر فاب خودش میگه من لخت میشم جلو عکاس و عکسم بچسبون سردر …
کسی که ادعای خوبی داره و جنتلمن و عاشقی به طرفش نمیگه یا میدی یا تمام ؟! به این نوع رابطه میگن عشق ؟؟؟؟!!! خاک عالم
حالا بگذریم ، تو دختر مجرد رفتی دوس پسر گرفتی ، اونم آمد تو رو با رفیق خودش شریک شد ، حالم کردی که آب خوردی ، معلوم بهت خوش گذشته ، حالا تصمیم کبری رو بگیر که دوست داری جنده باشی یا مثل آدم زندگی کنی و خانم یه خونه باشی یا جنده خونه جنتلمن ؟ فکنم جنده درونت قوی‌تر تا خانم وجودت ، راست گفتی که گشادی تنگ نیستی .
موفق باشی 👌 👌 😛

1 ❤️

941129
2023-08-07 13:26:07 +0330 +0330

از یه دختر محجوب باکلاس یعویی یه جنده همه فن حریف شدی آخر داستانت. احتمالا که زیادش یه پسری که عشق گروپ فانتزی عاشقی داری…

1 ❤️

945747
2023-09-04 23:11:19 +0330 +0330

قشنگ بود ولی باید بیشتر ادامه میدادی

0 ❤️