سلام من احسان هستم بچه روستایی از استان مرکزی .این داستان و داستان کوس کرسی و عمو سبزی فروش سیاه مشق خودمه. که در جریان پاک شدن ارشیو شهوانی از بین رفت.
اولا من دوست دارم بتوانم ذره ای لبخند به چهره مردم بیاورم.و متاسفانه کلام گفتاری خوبی ندارم.پس راه نوشتن را پیش گرفتم

با اینکه بچه روستا هستم .ولی از دبیرستان تو شهر بودم.وتقریبا شهری بزرگ شدم.اما چه بگویم که بزرگترین دشمنم در زندگی ام تو دامان خودم بود .و از بچگی با من قد کشیده بود. بله حضرت کیر را میگویم.
با چه مصیبتی دانشگاه قبول شدم و تو روستا کلی پز دادم . ولی به خاطر ،بی پدری کیر نامرد اخراج شدم.اخراج به دلیل مشکل اخلاقی
خیلی ساده و حشری بودم هم تابلو بودم هم راحت تیغ می خوردم .باعث اخراج شدنم هم یک دختری بود که خیلی تیغم زده بود و اخرش کوس که هیچ ،چس هم بهم نداد
با ناراحتی و افسردگی دست از پا درازتر بعد از ده سال برگشتم روستا ولی داغون داغون
اعتماد به نفسم که برای صفر ساک میزد
با هیچ زن و دختری حاضر نبودم حرف بزنم
تو روستا با دو سه تا از بچه ها وقت تلف می کردیم البته اونها هم موضوع من و اتفاقات دانشگاهم رو می دونستند.بعد از یک مدت که صمیمی شدیم بهم پیشنهاد جنده بازی دادند.
کیس اولی رو که رفتم سر قرار یک شاه کوسی بود از نظر من ،ارزون هم حساب می کرد ولی بچه ها می گفتند: اگر ارضاش نکنی ناراحت میشه،
بالاخره ما به کوس رسیدیم ،ولی با همه تلاش و تمرکزم بیشتر از ۲۰ثانیه نتونستم،ابم اومد کیر در کاندوم شل شد،چشمتون روز بد نبینه، جنده کسکش چنان با زانو گذاشت تو تخمم که همونجا از حال رفتم .
با این اتفاق خیلی بهم نریختم،فقط یک مدت مداوا کردم تا ورم تخمم خوابید.
چند وقت بعد به همون جنده زنگ زدم که باز می خواهم بیام ،گفت :خروس اگر این بار هم چس دادی رفتی تخماتو تو کونت می کنم.
کس کش خیلی بد دهن و بی ادب بود.
فقط نمیدونم چی شد خودم دلم می خواست بدونه کاندوم بکنمش ،
روز موعود رسید یک کم شیره تریاک از بچه ها گرفتم و رفتم .رسیدم خونش بهش گفتم کاندوم نمی خواهم، اونهم قبول کرد،
شیره حرف نداشت ۲۰ دقیقه کردمش تا ابم اومد
و خدا رو شکر اونهم ارضا شد.
ولی وقتی میگم از کیر شانس ندارم واسه همینه ،
دو سه روز بعد چنان سوزشی تو کیرم حس کردم
که می خواستم با کارد ببرمش ،نصیبتون نشه که از هر دردی بدتره.
رفتم پیش دکتر قبلی ، بهم گفت از دست من کار زیادی بر نمیاد باید بری با یک خره ماده ،ترجیحاً پیر نباشه مجامعت کنی،
گفتم آقای دکتر خر ماده از کجا بیارم ،خودتون سراغ ندارید معرفی کنید .که یک مرتبه عصبانی شد و گفت:مگه من کوس خر کشم.
اومدم تو روستا و با دوستانم موضوع رو در میون گذاشتم .اول یکم خندیدند ولی بعد از مذاکره به این نتیجه رسیدند .که بهترین گزینه الاغ ماده یکی از ساکنین روستا به نام حاج خیرالله است با یک مصیبتی خودم رو به این خر خانم رسوندم .و در نهایت تعجب دیدم کیرم آماده تره معطل نکردم و کردم توش
وای وای وای چه حسی چه لذتی
با احترام به همه بانوان جهان ،واقعاً کوس خر محشره، از همون موقع عاشقش شدم .
زندگی جدیدی رو شروع کردم .خر حاج خیرالله رو با قیمت بالایی خریدم و روزی سه بار میکردمش.
خدا رو شکر کسب و کارم هم رونق پیدا کرده بود و این فرشته خر خانم برکت به زندگیم آورد.
ولی با زیاده روی تو سکس با خر کم کم تریاکی شدم . و بعد از یک مدت با کمک دوستام ترک کردم . یه چند وقتی بعد ماده خر رو رد کردم و کلاً در قید سکس نبودم
تا اینکه یک شب تو یه دامداری ،با یکی از دوستای نابابم بعد از یک سال پاکی، حشیش کشیدم ، چنان رفتم تو فاز قدیم که انگار سوار ماشین زمان شدم ، شروع کردم بو کشیدن و حرکت کردم به سمت طویله ، عشقم را یافتم.
غافل از اینکه تو اون حالت چت به سمت خر نر می رفتم . وقتی بهش رسیدم یک دست نوازش روی کمرش کشیدم و دست دیگرم رو به زیرش نزدیک کردم . و ناگهان عذاب نازل شد
نره خر بی پدر با جفت پای عقب چنان کوبید به شکمم که لگنم رفت تو حلقم
این سرگذشت عجیب ادامه داره

نوشته: شکسپیر