سن پایین بودم شوهرم مرد. تو یکی از کوچه پس کوچه های پایین شهر. خانواده م چندان دوسم نداشتن وضع مالیشونم خیلی خراب بود واسه همین نه اونا اومدن دنبالم که ببرنم نه من برگشتم پیششون. بعد یه مدت خانواده شوهرم خونه رو ازم گرفتن و اندازه سهم الارثم بهم دادن. تو همون کوچه یه خونه قدیمی بود که چند تا اتاق داشت و اجاره میداد. پولم برای اون خونه زیاد بود واسه همین رهن کردم و افتادم دنبال کار. صبح تا شب تو یه تولیدی کار میکردم شب برمیگشتم میخوابیدم و دوباره صبح زود میرفتم. یه روز حالم خیلی بد بود سرکار نرفتم. برای خودم رو پیک نیکی گوشه اتاقم سوپ گذاشتم و خوابیدم. یهو در اتاق نزدیکای ظهر باز شد و همسایه معتادم اومد تو گفت اع خونه ای. گفتم بله آقا رضا. گفت فکر کردم نیستی اومدم پیکنیک رو ببرم پر کنم. گفتم لازم نیست دیروز دادم پر کردن یه نگاه به پاهای لختم انداخت که از زیر ملافه زده بود بیرون. اومد نشست کنارم و گفت کسی نیست همه رفتن دنبال کار. گفتم به من چه گفت چیزی نیست و دستشو گذاشت رو قسمت باز یقه مو برد تو یقه م یه سینه مو گرفت. به دستمالیاش عادت داشتم گفتم آقا رضا مریضم میگیری پاشو برو. گفت کسی نیست تیشرتمو داد بالا منم بدون سوتین بودم دست کشید به سینه های شق و رقم و شروع کرد مالیدن و خوردن همون موقع ملافه رو داد کنار منم با ی شرت بودم چون تب داشتم لباس کم پوشیده بودم کشید پایین و گفت وای کسشو عین کص دختر مریم خانمه. سرم سوت کشید اخه دختر مریم خانم تازه ۱۰ ساله شده بود یعنی به اونم تجاوزشده بود. پامو باز کرد سرشو گذاشت و شروع کرد لبای کسمو این ور اون ور کردن. یه دفعه مریم خانم با بچه هاش برگشتن گفتم آقا رضا پاشو پاشو ولی پانشد. ملافه رو انداختم رو اقا رضا ولی محکم پاهامو گرفته بود و لیس میزد که مریم خانم با بچه هاش اومدن از جلو در اتاقم رد شن که برن اتاقشون من دیدن که تا گردن زیر ملافه م و پاهام بازه یکیم اون وسطه دمپایی آقا رضام جلو در بود. منم از زور شهوت لبامو گاز میگرفتم. مریم خانم سریع بچه هاشو رد کرد دخترش مات و مبهوت نگاهم میکرد پسرش کوچک بود یه نگاه انداخت خیلی متوجه نبود رفت. مریم خانم اومد گفت اع اقا رضا اومدی تست کنی. بعد ملافه رو انداخت بالا. آقا رضام گفت اره مال خوبیه. مریم خانم یه نگاه انداخت گفت آره خب خیلی شوهرداری نکرده و رفت. آقا رضام بعد این که انقدر چوچولمو لیسید تا ۲بار ارضا شدم کیرشو دراورد و گذاشت تو کسم زانوهاش جون نداشت تلمبه بزنه خوابوندمش زمین خودم نشستم رو کیرش بالا پایین کردم همون یه بار سریع آبش اومد احمق ریخت تو کسم. گفت هستی یه پول خفن دربیاری؟ دیگه خر حمالی نکنی گفتم آره. گفت برای شب خودتو اتاقتو آماده کن واسه ساعت ۱۰ به بعد فهمیدم منظورش جندگی ولی واقعا هم بدنم نیاز داشت هم پول نیاز داشتم. ساعت ۹ بود دختر مریم خانم اومد. یه ارایش احمقانه داشت چادرشو درآورد یه لباس خواب تور تنش بود که سینه های کوچکش توش لق میزد. تعجب کردم یه نگاه به کسش انداختم خیلی خوشگل و نقلی بود بدون مو. لباس منم یه کراپ شورتک تنگ بود. ساعت از ده هم گذشت نزدیک ۱۲ بود که خبری نشد مینا داشت میرفت ک صدای پا اومد فهمیدیم اومدن. یه مرد میانسال چاق بود منتظر بعدی شدم که فهمیدم همین دوتا خواسته. نشست و آقا رضا براش منقل و بساط آورد. شروع کرد به کشید و یه اهنگ تو گوشیش گذاشت و گفت برقصین یه زنی بود که خیلی شهوتی به ترکی میخوند. شروع کردیم رقصیدن که گفت شهوتی تر رفتم جلوش قر دادم شورتکمو کشیدم پایین شورت لامبادام پشتمو بهش کردم و از کونمو دراوردم. یه جووون گفت و یه اسپنک زد بهم چشمم به مبینا افتاد که زل زده بود بهم و اومد کاری که من کردمو تکرار کرد اون فقط شورت داشت که دراورد. من تکیه دادم به دیوار رو به رو مرده پاهامو باز کردم و کراپمو دراوردم و کرستمو دراوردم انداختم رو صورت طرف رفتم پیش مینا پستونامو کشیدم رو صورتش و لباس خوابشو از کمر دادم پایین. پستونای نقلیشو فشار دادم. یارو گفت ایول با هم بازی کنید‌. افتادم رو مریم انگشت کردم ببینم مریم پلمبه یا نه. مقاومت نکرد و انگشتم رفت تو فهمیدم بازه در گوشش گفتم اونم انگشتم کنه نشستیم رو به رو هم پاهامونو باز کردیم و انگشت میکردیم همو که خسته شدم رفتم تو بغل مینا کسامون چسبید به هم شروع کردم بالا پایین و بهش مالیدن. یاروم دیگه نشئه شده بود شلوارشو دراورد و اومد پیش ما جدامون کرد رفتیم تو رخت خواب یه نفره گوشه اتاق یه کم پستونامونو خورد البته بیشتر مال منو چون بزرگتر و خوش فرم بود بعد خوابید و گذاشت تو کسم تلمبه که میزد مینا رفت پایین تخم اونو کس منو میخورد و لیس میزد که خوابید و مینا رو گذاشت رو کیرش بالا پایین میکرد. من بیکار خوابیده بودم که مینا اشاره کرد بیا پایینو بخور انگار مینا قبلا با یارو بود میشناختش یارو رفتم لا پای مرده و تخماشو که مینا خورده بود و خوردم یهو ارضا شد تو کس اون بچه. یارو بعد ارضا مثل خرس خوابید و مینا گفت بریم خودمونو بشوریم خودمونو شستیم صبح زود یارو پاشد بره ۱۰۰ داد من ۱۰۰ مینا. اعتراض که کردم گفت این دست خوشه اصل مزدتونو دادم آقا رضا. به رضا گفتم ۵۰ داد بهم گفت من نباشم مگه مشتری گیرت میاد. دو سه شب دیگه مشتری اومد که تنها بودم و مینا پیشم نیومد و یکم پول جمع کردم صبح تا ظهر تولیدی بودم کارمو کمتر کردم. یه گوشی تونستم بخرم کم کم تونستم خودم تو خیابون اینور اونور شماره بدم و مشتری بگیرم و گاهی تلفنی و چتی کار میکردم. بعد چند سال تونستم خونه بگیرم ولی نمیخواستم تو محل جدید بدنام باشم با مریم و رضا هماهنگ کردم مشتریامو میبردم همون اتاق قبلیم که یه خورده بهش رسیده بودم تخت خریدم و رنگ زدم و لباس های تمیز و کاندومم توش گذاشتم. یه بار پریودم عقب افتاد و فهمیدم حامله م یه مشتری پولدار داشتم که فقط اون بدون کاندوم میکرد و بیشتر اون منو میبرد خونه ش. بهش گفتم قبول نمی کرد بعد رفتم شکایت کردم ازش خودمم مطمئن نبودم ولی گفتم تیری تو تاریکیه دیگه ادعا کردم همسایه ها شاهد بودن صیغه م کرده و همسایه هام قبول کردن و هماهنگ شدن. جواب آزمایش اومد و مطابقت داشت یارو گفت هرچی بخوای بهت میدم صداشو درنیار. بچه رو به دنیا آوردم، یارو دوباره آزمایش داد و دوباره نتیجه منطبق بود. برام یه خونه تو بالا شهر خرید و منم شروع کردم به مریم خانم کمک کردن از پولی که ماهانه از یارو میگرفتم. دیگه جندگی رو گذاشتم کنار تا پسر مو بزرگ کنم. مینام انقد از بچگی پای بساط نشسته بود که معتاد شده بود گذاشتمش کمپ و بعد ترکش بردمش پیش خودم. اون علاوه بر مواد به دادنم معتاد شده بود چند بار دیدم تو خونه لخت شده یه چی کرده تو کسش با خودش بازی میکنه. ترسیدم بچه م اینارو ببینه واسه همین مینارو برگرددوندم پیش خانواده ش و یه خونه تو یه محله دیگه با پول پس انداز خودم براشون گرفتم ولی بعد چند سال تو یه خونه تیمی گرفتنش و دیگه پیگیرش نشدم چون میخواستم ازم بی خبر باشن که به زندگی پسرم آسیبی نزنن. بابای بچه مم دو ماه یا سه ماه میومد پیشم و سکس میکرد که دومیو حامله شدم ازش و یه دختر زاییدم که شدیم ۳ نفر. پسرم که ۱۰ ساله و دخترم ۵ ساله بود باباشون مرد و رفتم دنبال ارثشون اول خانواده ش قبول نمیکردن اما مجبور شدن که بدن تهدیدم کردن. شبش داداش طرف اومد و یه مبلغی بهم داد گفت اینا واقعا یه بلایی سرت میارن برو.منم خودمو بچه هامو برداشتم رفتیم یه شهر دیگه ۱۰ سال حسابی کار کردم و پول جمع کردم و بعد چند سال اقدام کردم با بچه هام کلا از ایران رفتیم ترکیه یه زندگی جدید ساختیم.

نوشته: جنده خوش شانس