خاطرات من و حسین جون (1)

1391/07/18

خاطره ای که حقیر سراپا تقصیر راوی آنم بر میگرده به حدودای سال 76 سال دوم دانشگاه بودم در رشته جامعه شناسی دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بودم. اما در یکی از شهرهای استان کرمانشاه سکونت داشتیم .القصه هر بیست روز یک ماهی بر میگشتم خانه یک هفته ایی میماندم و دوباره روانه کلاس ودانشگاه میشدم؛در آن ایام با یکی از دوستای قدیمی که نسبت نسبی هم داشتیم خیلی دمخور بودم به طوری که بیشتر ایامی که در شهرستان بودم را با ایشان میگذراندم ،دقیقا"به یاد دارم که اواسط آبان ماه بود که یک شب که داخل خیابان پرسه میزدم از جلو خانه دوستم رد میشدم حدود ساعت یک بعد از نیمه شب بود،بر ق اتاق حسین آقا(دوستم) روشن بود طبقه دوم بود یک ریگ از کف خیابون برداشتم زدم پشت شیشه اتاقش،سرشو بیرون آورد منو که دید کلیدهای خونه رو انداخت پائیین خانوادش زود میخوابیدن البته چون نسبت فامیلی نزدیک هم داشتیم زیاد مهم نبود کسی منو اون وقت شب اونجا ببینه آروم رفتم بالا رسیدم به اتاق حسین درو باز کردم دیدم حسین دشک پهن کرده تا بخوابه،منو که دید انگشتشو به علامت هیس جلو دهنش گذاشت فهمیدم که نباید لام تا کام حرفی بزنم حسین مشغول لاس زدن تلفنی با ی خانم بود. تا اینجا داستان رو داشته باشید یک فلاش بک به عقب دارم. در آن زمان دقیقا"21 سال داشتم ظاهری آراسته و به تائید آشنایان زیبا و دختر کش که از ناز و عشوه ایی که دخترها واسم میومدن معلوم بود که خیلی از دخترها تمایل دوستی با منو دارن تا اون حد که به دل موند که دختری بی واکنش از کنارم رد بشه اما داستان من چیز دیگری بود حقیر به شدت اعتماد بنفس پایینی نسبت به جنس مخالف داشتم ،وقتی دوستام میگفتن خوش به حالت تو که حتما" صدتا دوست دختر داری جواب میدادم که آخه دختر کی باشه که پسر بهش محل بذاره،اما من ماسک میزدم من قادر به این کار نبودم و تمام تجربه سکسی من شده بود جلق زدن و کم کم این باور در من بوجود آمده بود که واقعا" دخترا حقیرند و من مغرور تر از آن بودم که محل بذارم.اولین تجربه سکسی من هم برگشت میکرد به سال قبل که همین حسین آقا خونشون رفته بودن زیارت از یک زن همسایه بیوه خواسته بود که بیاد خونشون واسش غذا درست کنه تا از مهموناش پذیرایی کنه. اون شب برای اولین بار مزه کوس را چشیدم من دومین نفری بودم که وارد اتاق شدم قبل از من یکی دیگه از دوستا ترتیبشو داده بود دوستمو دیدم که کاندوم رو کیرش از اتاق خارج شد؟،با ترس و لرز وارد شدم ،زنه لخت مادر زاد بود با دو پستون سفید و درشت انگار خواب میدیدم،از دیدن من جا خورد اما دیگه کار از کار گذشته بود ،با وجود یک شکم زایمان هنوز اندامش جوون و قبراق بود باسن بزرگ که از سفیدی زیاد به صورتی میزد با ترس و لرز زیاد رفتم کنارش فهمید بار اولمه نمیدونم چرا حس کردم سر ذوق اومد تا بگی چه کنم لختم کرد رفتم تو آغوشش بدن تپل ونرمش مثل یک رویا میمانست دیوونه وار بوسش میکردم ،اولین بار بود که یک ممه غیر تخیلی را تو دستام حس میکردم با ممه های عالم جق کلی توفیر داشت سرمو گرفت نوک ممشو گذاشت تو دهنم منم مثل فیلمهای سوپر که یک دفعه دیده بودم شروع کردم به مک زدن صدای جیغش بلند شد فکر کردم زیادی فشار دادم تا اینکه متوجه شدم از شدت لذته با تمام این تفاسیر از شدت ترس هنوز کیرم شق نشده بود و نیم خیز بود دست برد زیر بیضه هام باهاشون ور رفت چند ثانیه بعد شد مثل شاخ گرگدن کیرمو گذاشت داخل دهنش که یه جوری شدم احساس داشتن ادرار کردم بیرون آوردم،یه زخم چند سانتی رو شکم داشت که یه اصطلاحی گفت و اونو نشونم داد یه کم خور دتو ذوقم اما بدنش به حدی زیبا بود که بغلش کردم و دیوونه وار فشارش دادم پاهاشو باز کرد ،کوس سفید و تپلش باد کرده بود ،کیرمو گرفت دو انگشتشو کرد تو کوسش واز اون آب لیز و شفاف رو کیرم مالوند بعدش گذاشت در سوراخ کوسش دیگه نفهمیدم به حدی برام لذت بخش بود که هنوزم قادر به توصیفش نیستم درست نمیدونم چند بار تکون دادم که یه حس منحصر بفرد بهم دست داد که هزاران سکسی که بعدا" داشتم مثل اون رو هیچ وقت تجربه نکردم وقت ارضاء شدن انگار یک مکش به کیرم وصل کرده باشن تمام کیرمو وقت ریختن آبم کشید داخل علی رغم ارضاء شدنم از پایین تلمبه میزد دیگه توان نگه داری کیرمو داخل کوسش نداشتم حس بدی داشتم اما ادامه میداد تا اینکه جیغ بلندی کشید وخوب یادمه که انگار شکمشو به ویبره زده باشن تکونهای ریز ممتدی از قسمت نافش زده شد و بی حال افتاد منم سریع کیرمو کشیدم بیرون بیرون که رفتم حسین آقا با صورت رنگ پریده پرسید کردیش منم مغرورانه گفتم اره و کیر نیم خیزمو نشونش دادم.این اولین تجربه سکسی من بود اما بری سر اصل داستان که اگه اجازه بدید در قسمت بعد به طور مفصل توضیح خواهم داد فعلا" همتون رو به خدا میسپارم.

نوشته: تاواریش


👍 0
👎 0
28727 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

337764
2012-10-10 00:01:26 +0330 +0330
NA

من فقط یک سوال دارم خوشگله پسر؟

خدایی در مورد ما چی فکر کردی؟

0 ❤️

337765
2012-10-10 00:16:35 +0330 +0330
NA

تا اینجاش که قشنگ بود صحنه سکس رو خوب تعریف کردی
حالا فهمیدی که دخترا حقیر نیستن که هیچ بلکه مثل گوهر ولعل ومروارید قیمتین.تو با یه زن بچه آورده یه حالی کردی و تا آخر عمرت یادت مونده
اگه با یه دختره تر وتازه سکس میکردی چه میگفتی ؟
بهتره همه پسرا به دخترها با احترام نگاه و فکر کنن وبنظر من بهترین نعمتی که خدا آفریده زن بوده

0 ❤️

337766
2012-10-10 01:42:01 +0330 +0330

تو همون جلقتو بزن،نره خر نفهم!
حقیرن :|

0 ❤️

337767
2012-10-10 02:48:08 +0330 +0330
NA

سلام
يك سوال كارشناسي،گفتي يك سال پيش اولين بارسيخ زدي،اما هزاران سكسي كه بعد داشتي لذت قبل نداشت.كونگشادخان گاگول گيرآوردي؟هزاران سكس پيش كش،هزاربار دريك سال هم فرض كنيم ميشه حدودأروزي ٣بار(چون سراپاتقصيري ميدونم روزها و مناسبتهاي مذهبي يعني شهادتهاروبه عضوشريفت مرخصي دادي٣٦٥روز٣٣٣روز درنظرگرفتم).باكمر بي تقصير!كارندارم،دخترهاو زنهاي اطرافت همه پا ميدن؟!چه جوري كارخيرانجام ميدن؟صبح ظهر شب؟ يا همش صبح يا بانوان صف ايستادن هروقت شما طالب بودي بفشاري؟دربهشت هم باتمام امكانات چنين چيزي نديدم!
اگرخوشگلي بيا كارت دارم آخه من خيلي زشتم بجاش اعتمادبنفسم بيست،خاستي آمپول حقير،اعتمادبنفست بالا ميبره ،من هم مثل تو دخترهاروحقيرحساب ميكردم،پيش خودم حال ميكردم(توهم شديد ميزدم) ،امابعدهاينفرگفت كسخول ميرزا ، دخترا تورو تخمشون حساب نميكنن خودت تحويل نگير (البته با پس گردني دوستانش يمدت روشن شدم)چنين شد كه به حقيقت رسيدم اما از بس پررو هستم زيربارنميرم،قصددارم مثل جنابعالي داستاني تلاوت كنم بلكه دوستان "بنده حقير سراپاتقصير"به راه راست هدايت كنند،باشدكه رستگارشوم.التماس دعا اخوي.

0 ❤️

337768
2012-10-10 04:13:50 +0330 +0330

با نظر داداشیره کاملا موافقم
زن=بهترین نعمت خدا
. . .
هر چند تو هم پخمه ای ولی داستانت خوب بود!

0 ❤️

337769
2012-10-10 04:52:44 +0330 +0330
NA

چی شد ؟
فیلم رفت تو فلاش بک رسید به 21 سالگی اصل داستان تشک پهن کردن حسین آقا بود؟ پارسال اولین سکست بود؟
پارسال 21 سالگیت اولین سکست بود؟
پارسال نیمه های آبان سال 76 اولیش بود؟
الان چه سالیه؟
کییییییییییییییییهههههههههه؟
من کجام؟
اینو کی گائیده؟

0 ❤️

337770
2012-10-10 15:12:16 +0330 +0330
NA

ای خاک بر سرت اینجا خودت حقیری خودت جلق زدی بعد کس میگی اینقدر بدم میاد از اینا که جدیدا داستان رو دوقسمته میزارن…برو گوشو…هه هه تازه منم خوشگلم اعتماد به نفسو داشتی یاد بگیر

0 ❤️

337771
2012-11-08 06:25:39 +0330 +0330
NA

پسر جون اوب داری نه؟
بعد ما هم که اینجا پشت گوشامون مخملیه؟

0 ❤️

337772
2012-11-08 06:31:43 +0330 +0330
NA

پسر ج.ن چرت نگو

0 ❤️