سلام به دوستان سایت من امید هستم و ۳۶ ساله و متاهلم . دفعه اول هست می نویسم و شاید غلط املائی و انشائی تو متن من باشه . این اتفاق طی دو سال اتفاق افتاد و قسمت سکسی این ماجرا همین امسال پیش اومد . یه شغل معتبر دارم که از نظر اعتبار اجتماعی خوبه و بواسطه ش دوست و آشنا زیاد دارم . خانم من اسمش فریبا هست و خانه دار هست و یه فرزند داریم . دو سال پیش یه دوست قدیمی خانم من داشت به اسم مرضیه که خیلی با هم اوکی بودن و معرف شوهر مرضیه زن من بود که متاسفانه بعد چند سال زندگی مشترک به دلایل مختلف اخلاقی و رفتاری و… با مرضیه سازش نکردن و جدا شدن و چون مرضیه زیاد طرفی نداشت و خانواده ضعیف تری نسبت به شوهرش داشتن و توان مالی زیادی نداشت مرضیه و خانواده ش بچه شون هم طی توافق به شوهرش دادن و مرضیه حسابی تنها شد . دیگه این مشکلات طی ۲ سالی سخت طولانی شد تا بالاخره طلاق گرفتن و تنها دوست مرضیه زن من بود . خانواده مرضیه هم بعد یه مدت باهاش نساختن و مجبور شد فکر خونه و کار باشه و خب به اصرار زنم من هم جایی سفارش کردم پیش یه آدم مطمئن کار خوبی برای مرضیه ردیف بشه و هم توی اون محل سکونت خودمون یه آپارتمان نقلی کوچیک با قیمت مناسب کمک کردیم برای مرضیه ردیف بشه . البته مرضیه حق گردن زنم داشت و توی بارداری و وضع حمل و بعدش بچه داری خیلی کمک زنم داد . دیگه یه جورایی مهمون دائمی خونه ما مرضیه شده بود. اما دائم کار و زندگی ش مشکل داشت و اصرار فریبا این بود که هر جا میشه یه کمکی بهش کرد باید در حد توان بهش یاری رسوند . اما مرضیه زیاد غمگین بود و بچه و زندگی و همه را داده بود به شوهر سابق و خیلی تنهایی و درد میکشید و طبق معمول گریه زاری و درد دل هاش پیش زن من بود و دیگه هم محلی هم شده بودیم و دم و دقیقه خونه ما پیش هم بودن . یه روز فریبا بهم گفت امید یه چیزی بهت میگم نه نیار و فقط انجام بده . گفتم چی؟ گفت مشروب خوب مطمئن یه کم تهیه کن و یه فرصت میخوام با مرضیه یه کم بخوریم سه تایی و خودت هم باشی . گفتم چرا مشروب؟ گفت من خیلی فکر کردم کمک مرضیه چیکار کنم و دکتر رفته و دارو هم خورده ولی از این فاز در نمیاد و همش پریشون و داغون و افسرده است و خانمهای باشگاه بعضی شون میخورن و میگن خیلی خوبه و فاز میده و آدم یادش میره و… خلاصه قبول کردم و مقداری مشروب از یه جای مطمئن تهیه کردم . یه پنجشنبه بود که قرار شد بچه را زود بخوابونه فریبا و بعد مرضیه هم بیاد و ۳ تایی مشروب بخوریم . دیگه فریبا و مرضیه خودشون ردیف کردن و من هم پیش هر دو نشستم و مرضیه هم قلیون آورد و کمی مشروب خوردیم . مرضیه که وا داد و گیج شد و بعدش فریبا هم کمی مست شد و بعدش مرضیه گلاب به روی همه تون شروع کرد تگری زدن و برگردوندن و چرت و پرت گفتن و بد مستی کردن . من هم کارم شده بود مراقب این دوتا باشم کار دست خودشون و من ندن و فریبا گفت که حال مرضیه بده و چیکارش کنیم از سرش بپره و گفت ببرمش زیر دوش آب سرد و کمک کردیم دوتایی بردیم مرضیه را زیر دوش و یه جورایی چون مرضیه لباس همراهش نبود لخت کامل کردم و بردم زیر دوش و فریبا هم بود و سه تایی لخت و یه جورایی هر سه از خود بی خود بودیم و مرضیه توی مستی چند بار حرفای سکسی زد و کیر کیر کرد و بعدم به فریبا گفت به شوهرت بگو پس کی میخوای بکنی توش و… بدن مرضیه را که لخت لخت دیدم دلم خواست باهاش یه حال بکنم ولی به رو نیاوردم و گفتم زنم ناراحت میشه . وقتی از حموم بیرون اومدیم و با حوله خشک کردیم خودمون را و لباس پوشیدیم با کمک همدیگه
بعدش رختخواب پهن کردیم و سعی کردیم بخوابیم ولی مرضیه ول کن نبود و مست بود و کسشر میگفت . فریبا هم بهم گفت امید یه چیزی میگم نه نیار و پاشو کار فریبا را بساز و حالش بیار… خیلی منتظر این حرف بودم ولی گفتم بگم فوری باشه حتما بعدش ممکنه فریبا بگه دیدم دل تو رفته بکنی مرضیه را برای همین گفتم و منت بزاره و گفتم نه و چرا و ولش کن و… یهو فریبا گفت حیف مرد نیستم کیر ندارم وگرنه خودم میکردم مرضیه را و چرا نمیفهمی الان اون نیاز داره و داغونه و من بهت میگم بکنش و …مرضیه هم مست بود و چرت و پرت میگفت و مسخره میکرد و تیکه مینداخت و مستی میکرد… به فریبا میگفت پس شوهرت چرا نمیکنه و میخندید …به فریبا گفتم خودت هم پس کمک بده که بعد نگی امید خودت خواستی و فقط برای خودت بود و… گفت باشه و دوباره شلوار از پای مرضیه در آورد و گفت مرضی جون حالا حالی بهت بدیم که همیشه یادت بمونه و سینه ها مرضیه را همدر آورد و شروع کرد مکیدن و به من گفت چرا منتظری امید و حسابی حالش بیار …کوس مرضیه سفید و تپل و بی مو بود و چوچوله کوچیکی داشت و رون های تپل و سفید و من سریع پاهاش را بالا گرفتم و سرم را بردم لای پاش و شروع کردم به لیس زدن و خوردن و سعی میکردم پاهاش را باز تر کنم که توی کوسش را هم زبون بکنم و چه بوی خوب و چه مزه ای میداد که دیوونه م کرده بود و نگاه میکردم به زنم که سینه و گردن مرضیه را میمکه و میگه کوست را خوب میخوره شوهرم ؟ مرضیه هم فقط آه و ناله و جون و منم میخوام بخورم و خیلی وقته کیر نخوردم و… ترسیدم بگم مرضیه ساک بزنه چون مست بود یهو کار خطرناکی میکرد و گاز میگرفت و… از مرضیه خواهش که من کیر میخوام و از من نه که حالا بزار من بخورمش برات بعد و… به فریبا گفتم میخوای بشینی دهنش ؟ گفت نمیدونم شاید خوشش نیاد ولی گفتم بشین و فریبا سریع شلوارک از پاش در آورد و خم شد دهن دوست قدیمیش و مرضیه هم وقت تلف نکرد و شروع کرد به لیس زدن برای زنم و فریبا هم آه از نهادش بلند شد . فریبا لاغرتر مرضیه و سبزه تر و قد بلندتر هست. وقتی من پاهای مرضیه را بازتر میکردم تا بیشتر بخورم براش فریبا هم سعی میکرد جوری تنظیم کنه که مرضیه حسابی براش بخوره و داشت لذت میبرد و بهم میگفت امشب کارت دوتا شد امید و باید دوتا کوس حشری را حال بیاری … زنم هم حسابی بهش فاز داده بود و التماس مرضیه را میکرد یواش آبم را میاری تند تند میخوری و به من میگفت پس پاشو بکن کوسش و منم پا شدم پاهای مرضیه را بازتر کردم و شلوار در آوردم و کیر شق خودم را کشیدم لای کوس مرضیه و به فریبا گفتم کیرم را سرش را برام بمک لیز بشه و زنم از خدا خواسته یه ساک کوچولو زد همون مدل که با مرضیه 69 بودن و بعد یه توف هم انداخت روی کوس مرضیه و گفت بکن توش و منم کیرم را کردم کوس مرضیه و چه حال تو حالی بود و زنم هم بهم لب و سینه میداد و بعد پا شد از دهن مرضیه و سینه و لب مرضیه را خورد و با دست راستش چوچوله مرضیه را میمالوند و گفت مرضیه جون حال میده کیر شوهرم ؟ نوش جونت عزیزم و حالتو بکن و مرضیه کمر میزد و حال میکرد. حدود ده دقیقه مرضیه را کردم تا حالش آوردم و زنم هم کمک داد . مرضیه که از بس حال اومد و مستم بود انگار بیهوش شده بود و نای حرف زدن هم نداشت . سریع زنم گفت امید بخواب من بشینم سر کیرت و بقدری حشری بود که خودم تعجب کردم و کیرم را کرد توی کوسش و چقدر داغ بود و آب زیاد ازش میومد و بهم هم کوس میداد هم گاهی لب هم سینه و میگفت کیرت امشب انگار بزرگتر شده و چه شاین شده و خلاصه کمر زد تا خسته شد و بعد گفت بیا روم و پا شدم تلمبه زدم بهش و پاهاش را بالا گرفتم کنار هم و تنگ شد کوسش و جرش دادم و بعد گفتم داگی شو و داگی جوری کردم کوسش را التماس کرد یواش و خودش با دستش شروع کرد چوچوله بزرگش را مالوندن تا ارضا یشه حین اینکه داگی میکردمش و صدای ناله هاش بلند شد و پاهاش لرزید و خوابید و منم روش خوابیدم و گفتم دوستت را بهتر کردم یا خودتو؟ گفت منو بهتر کردی و مرسی و بوس داد … بهش گفتم آبم را با کوس مرضیه بیارم؟ گفت بیار و پریدم روی مرضیه که بی حال نگاه منو زنم میکرد و پاهاش را بالا گرفتم کنار هم و جوری کردم کوسش که جر بخوره و بی رحمانه کردمش که حسابی جای کیرم گشاد بشه و سرخ شد کوسش و التماس کرد که آبم را زودتر بیارم و بریزم بیرون و منم آبم را آوردم و ریختم روی شکم مرضیه و زنم دستمال داد پاک کردیم و سه تایی بی لباس پیش هم دراز شدیم … ادامه شاید
نوشته: امید
سلطان اگه مارو نمیکنی یه کامنت بزاریم فوشت بدیم بگیم این چه کسشری بود که نوشتی کسخل جقی
آقا خوب بود . دمت گرم . خانم پایه ای داری خدا هر ستاتون واسه هم نگهداره .
قبول نیست
دوست زنت نگفت که وااای چه کیر بزرگی داری
این دنیا دیگه بدرد نمیخوره!!! اون کوس التماس میکرد تو نکردی و توی دنیا فقط کیر تو بود کیر دیگه نبود
منم یه رفیق دارم زنش با یکی از دوستاش با نقشه همین برنامه را پیاده کردن و بعدشم دوست پسر دوست زنش و آوردن تو رابطه هاشون
الان هفته ای یه بار هم نوبت رفیقم نمیشه
احتمالا هم جدا بشن با یه بچه.
هر چیزی از هر کسی بعید نیست
شاید دور از ذهن باشه ولی قابل باوره
شاید با سحرجادو
شاید با تجاوز از قدیم
شاید کم بود در زمان گذشته و حال
و شاید شایدهای دیگر
حسش قابل توصیف نیست
بظرم فقط یک داستانه
یکی از راههای که رابطه زن و شوهری را خراب میکنن همینه
حسادت یک زن به یک زن و شوهر و وارد رابطشون شدن و بعدشم خراب کردن زندگیشون. بنظرم ادم کسی راهم میخواد بکنه خانوادشو وارد نکنه
کلی کوسش را خوردی بعد نیاز بود کیرت را خیس کنی . از تو هپروت بیا بیرون .
معلومه که تاحالا یه بار هم سکس نداشتی😂
سه تایی لخت…!!؟؟باورکردنیه به نظر؟زن آدم و زن غریبه