آخرین کونی که دادم

1393/01/18

سلام برو بچ شهوانی این خاطره که براتون می نویسم آخرین رابطه منوو دوستم بود وبعد از اون تا الان رابطه ای نداشتیم
تازه از خدمت اومده بودم وخیلی وقت بود یه حال اساسی نکرده بودم توی لذت نوجوانی براتون گفتم که حدودا ۱۰سال با رفیقم رابطه داشتم این همون آخرین رابطه این ده سال بود از دادن به دوستم با اینکه دو سال از من کوچیکتر بود پشیمون نبودم وخودمو یه جورایی متعلق به اون می دونستم اون تازه رفته بود خدمت واین ۲سالی که من نبودم دوست دختر گرفته بود مدتی بودم که هی بهش چراغ سبز نشون می دادم زنگ می زدم ولی اون می گفت گذاشته کنار! تا اینکه روز موعد فرا رسید طبق معمول مادرم رفته بود بازار برای خرید ومن چون بیکار بودم تا لنگ ظهر می خوابیدم ولی از رفتن مادرم وسفارش کردن که خونه رو تنها نزاری دیر میامو از این حرفها تو خواب بیداری بودم،که ناگهان حس کردم شرتم داره پایین می یاد ترسیدم وبرگشتم دیدم دوستم !!گفتم چطوری اودی تو گفت می خواستم در بزنم ولی در باز بود منم قضیه رو سورپریز کردم حال کنی
انگار قند تو دلم آب شده بود پا هام از خوشحالی می لرزید سریع یه لب ناز ازش گرفتم خودم شلوار وشرتشو کشیدم پایین چه کیری حدود ۱۸سانت کیر ولی کلفت انداختم تو دهنم وبا ولع خوردم می گفت آرومتر چه خبره؟ گفتم می دونی چقدر دوست دارم چرا با من حال نمی کنی گفت دیگه بزرگ شدیم باید با دخترا حال کنیم،از این حرفها کوسشعر سرتون درد نیارم لباسمو در آوردم دمر خوابیدم انصافا دیگه گشاد بودم برای اون یه تف زدو سرشو گذاشت تو کله کیرش خیلی گنده شده بود سوزش کوچیکی گرفت ولی راحت تا ته جا کرد پاهام از شهوت زیاد می لرزید یه بار که تلمبه زد آبم اومد اونم فهمید گفت به این زودی گفتم می دونی چندماه به کونم حال ندادی شروع کرد به تلمبه زدن،یه ۲۰دقیقه زد گفتم بشین رو مبل رفت نشست رو مبل ومن از جلو نشستم رو کیرش اینطوری بهش نداده بودم درد داشت ولی به حالش می ارزید هی ازش لب می گرفتم وبالا پایین می کردم که بار دوما آبم اومد ریخت رو شکمش بلند شدم خودشو پاک کرد بعد دستامو گذاشتم رو دیوار وبراش قمبل کردم عقب از این حالت خوشش اومده بود وهی تند تند تلمبه میزد ولی من دیگه حال زیادی نمی کردم تا اینه آبش اومد توکونم خالی کرد وهمون جوری ۲و۳دقیقه منو بغل کرد رفتیم دستشویی خودمو شستیم یه آب میوه زدیمو گفت دیگه من می خوام برم هر لحظه امکان داره مامانامون بیان گفتم نمی یان دیر میان با هر بهنونه ای بود نگرش داشتم البته خودشم بی میل نبود خوابیدم دو پاهامو دادم بالا تا از جلو مثل دخترا منو بکنه درد داشت ولی خوب تحملکردم یه ۱۰ دقیقه ای که کرد به پشت خوابیدم ومنبل کردم به بالا طبق معمول یه بالش برداشت گذاشت زیر شکمم وقتی گذاشت نمی دونم چی شد که پاهام شل شد شروع به لرزیدن گرفته بود داشتم آب خالی می کردم که همزمان با من دیدم سوراخ کونم دوباره گرم شدو گفتم به این زودی مال تو که دیر میومد گفت با این کون نرم تو آدم نمی تونه خودشه نگه داره اون روز گذشت وبعد از اون روز سالهادیگه با هم حال نکردیم من به هیچ کی ندادم وبعد از اون چندتایی کون دختر هم کردم ولی کونمو همیشه متعلق به اون می دونستم دوست داشتم فقط اون منو بکنه ولی نشد که نشد نمی دونم ولی عاشق دادن به اون بودم نه عاشق دادن،بعضی‌ وقتا بیاد دادنهام به اون یه جلقی می زنم ببخشید که سرتون بدرد آوردم

نوشته: بهروز


👍 0
👎 0
54680 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

416103
2014-04-07 14:09:34 +0430 +0430
NA

کىرى

0 ❤️

416104
2014-04-07 14:53:19 +0430 +0430
NA

بیا یه کونم ب من بده…

0 ❤️

416106
2014-04-07 18:26:28 +0430 +0430

درد دل کرده بودی و خوب هم تعریف کرده بودی. ولی یه کمی زیادی سریع بود داستان گفتنت. مرسی

0 ❤️

416108
2014-04-09 02:34:56 +0430 +0430
NA

والا چی بگم؟؟؟؟!!!..
شما ها واقعا از کون دادن لذت مبرید؟
شنیدم از پیرا که میگن وقتی بچه بودیم بزرگا میگفتن یه زمانی میاد جای زن و مرد عوض میشه.
راست میگفتن.
میترسم یه روز بیاد زنا کیر در بیارن و فتوا بدن مردا رو باید کرد.
وای وای چه دهنی ازمون بگان.

لت وپار سابق

0 ❤️

416110
2014-04-09 12:47:20 +0430 +0430
NA

بیا به منم کون بده تورخدا

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها